نگارش از ع بصیر دهزاد

 

نگارش از ع بصیر دهزاد

 

قسمت اول

 

از سال 1999 بدین سو ملل متحد 25 نومبر را بحیث روز جهانی مبارزه علیه خشونت در برابر زنان برسمیت شناخته و اعلان نموده است که همه  ساله این روز  اکثراٌ از طرف سازمانهای زنان  و سازمانهای تحول طلب اجتماعی و سیاسی  به یادبود گرفته میشود. این روز بخاطر انتخاب گردیده است که  در سطح جهانی توجه به رفع خشونت در برابر زنان ، دختران و کودکان اعم در محیط و هم در خانواده گردد و دول و حکومات  مساٌله خشونت را در چهار چوب سیستم حقوقی و قضائی خود از دیدگاه حقوق مدنی ، حقوق فامیل ، حقوق بشری و مبازه علیه خشونت را هم از دیدگاه حقوق جزاٌئی مورد بررسی جدی قرار دهند. خشونت در برابر زنان و دختران  یک اصل جدی و قابل تشویش در سلب حقوق و آزادی های اساسی بشری کتله زنان و دختران در جوامع ملی و بین المللی است.

بدون در نظرداشت سطح رشد و بالا بودن سطح زنده گی در کشور های مختلف  سالانه از 25 الی 75 فیصد زنان و دختران مورد خشونت های جسمانی ، روانی و جنسی قرار میگیرند.

اهمیت بررسی خشونت علیه زنان برای من خیلی ها قابل ارزش و تعمیق است زیرا  خشونت دامنه و ابعاد وسیعتر از خشونت علیه زنان زنان و دختران است زیرا خانواده اولین و مهمترین لانه ایجاد و رشد خشونت و اشکال سوٌ استفاده میباشد که در آن بخش اعظم شخصیت ، کردار و رفتار فرد شکل میگیرد و از آنجا محیط و ماحول را میتواند بصورت  مثبت و یا منفی مورد تاٌثیر قرار دهد.  طبعآ اثرات منفی آن  دامنه قربانی های خشونت را وسعت میدهد.  به همین ترتیب مفهوم اصلی خشونت در این است که  قربانیان خشونت  زنان ، دختران و کودکان  ویا اعضای دیگر در یک خانواده خانواده میباشند.

من لازم میدانم از همسرم غزیزم انیسه دهزاد وطنیار  رئیس انجمن زنان "روشن"  در هالند که مرا در تحریر این مقاله همکاری نموده است، سپاسگزاری نمایم. همکاری ایشان برایم خیلی ها رهنمودی بوده زیرا ایشان مرا همکاری نمودند تا  موضوع را بحیث یک مساٌله  حقوق زن نباید تنها از دیدگاه مردانه به ارزیابی بگیرم.

 

خشونت و قربانیان خشونت تنها محدود به خانواده های افغانان در داخل کشود نمیشود بلکه فیصدی آن تقریباٌ در عین سطح و فیصدی است که در میان خانواده های افغان در خارج کشور به وقاح میوندد و. قربانی میآفریند.  بر علاوه اینکه در شرایط بغرنح  و حاکمیت زور و سلاح در کشور ما سالانه صد ها و هزاران  زن  ، دختران جوان ، نوجوان و کودکان افغان ما مورد تجاوز و انواع خشونت قرار میگیرند بلکه  صد ها هزار از آنان در داخل خانواده ها  مورد انواع خشونت قرار میگیرند که این قربانی ها اکثرآ پوشیده و مکتوم باقی میمانند هیچ گاهی از طرف نهاد ها و مراجع اجتماعی ، عدلی و قضائی نمیتواند قابل کشف باشند در حالیکه خشونت بصورت مداومٌ صورت میگرد.

من در این مقاله که در دو قسمت تهیه شده است، میخواهم روی چند  مساٌله  زیر توضیحات مختصر را ارائه نمایم:

اول توضیح خشونت  با انواع و خصوصیات آن

دوم  اثرات منفی خشونت در رشد و تکامل شخصیت

سوم  بررسی خشونت از دیدگاه  کلتور و تعامل

چهارم خشونت و بررسی حقوق آن

نتیجه گیری و  راه های جلوگیری از خشونت در خانواده.

 

مفهوم خشونت ، انواع و خصوصیات آن

خشونت در خانواده در اصل عبارت از استفاده از زور و توصل به لت و کوب، تهدید ، وادار ساختن شخص به یک عمل ویا منع کردن از یک خواست و یا عمل فرد ، اهانت  و کوچک ساختن عمدی و بلاخره سوٌ استفاده از یکی ازاعضاٌ در حلقه خانواده  میباشد که قربانی آن بصورت دوامدار به خشونت  مواجه و از آن متضرر میگردد. یعنی خشونت نه یکباره بلکه به دفعات و مداوم صورت گیرد. میتواند یک همسر ، یک دختر جوان ، یک طفل یا عضو دیگر خانواده ، یکی از اعضای فامیل  یا همسر قبلی مورد خشونت خانواده گی قرار گیرد.

در خشونت خانواده گی میتواند متضرر یا به شکل فزیکی یا روانی  مورد خشونت و یا تهدید به آن قرار گیرد بر علاوه سوٌ استفاده جنسی ، آواره ساختن از محبت ، توجه و غمخوری،  اهانت و کوچک ساختن و قرار دادن عمدی  در مذیقه مالی شامل خشونت خانوادگی میگردد. محروم ساختن طفل در خانواده از تربیت و توجه حکم سوٌ رفتار در مقابل طفل محسوب میگردد.

" ممکن هر شخص به شکلی از اشکال یکباری مورد خشونت خانواده گی قرار گرفته باشد اگر یک زن باشد ویا مرد ، طفل  ویا  فرد سالمند. خشونت خانوادگی در اگثر خانواده ها به وقوع میپیوندد. حالات جدی و دوامدار خشونت  مداخله قانونی را بخاطر حمایت و مصئونیت قربانی خشونت ضروری میسازد که در اکثر کشور ها سازمانها و نهاد های اجتماعی و حقوقی (عدلی و قضائی) صلاحیت ومجوز قانونی را در اختیار دارند تا در مورد مداخله نموده و موضوع را از دیدگاه حقوق جزائی مورد تعقیب قرار دهند.  خشونت مدوام یک عضو خانواده خطرسلب  مصئونیت جانی ، رشد و انکشاف  جسمی و روانی فرد مورد خشونت را به وجود میآورد به همین لحاظ  ضرورت اقدام لازم را هم جداٌ متبارز و در بعض حالات ضروری میسازد. بدین معنی که خانه دیگر محل نیست که بتوان ادامه  زنده گی و مصئونیت شخص متضر را تضمین نمود.

در اکثر موارد مشکل است تا به ساده گی تثبیت نمود که شخص مورد  سوٌ استفاده و خشونت قرار گرفته است. اکثریت قربانیان خشونت حاضر نیستند مشکل شان را با مراجع مربوط و یا داکتر فامیلی و یا افراد قابل اعتماد شان بیان نمایند. و حتی آنان از مورد خشونت قرا گرفتن شان  به ساد گی انکار میکنند. آنان یا اینکه شرم دارند مسائل خانوادگی شان را با دیگران مطرح نمایند و یا اینکه از کسب شدت خشونت ترس دارند. همچنان تعداد آنان امید دارند که این معضله خانواده گی بالاخره پایان خواهد یافت. زنان و اطفال بالا ترین فیصدی را در تعداد قربانیان انواع خشونت خانوده گی تشکیل میدهند."

افراد که بصورت مداوم مورد خشونت جسمانی ویا روانی قرار میگیرند با گذشت زمان عمیقاٌ گوشه گیرتر میشوند و علایم دیپریشن (افسرده گی)  در روان شان ظاهرمیگردد.

بیشرین خشونت ها در روابط زنا شوهری میتواند  به وجود آید . اگر در این خشونت در روابط زناشوهری کمک یابی صورت  نگیرد همیشه وخیم ترمیگردد  و گراف شدت و خطرات ناشی از آن بالا تر میرود.

 با آنکه کاستن از خشونت در روابط زنا شوهری مشکل میباشد ولی در اکثر موارد و با تمام این حالت  طرف مورد خشونت به پارتنر خود وفادار بوده و دوستی خود را حفظ مینماید وبلاخره حالت رقت بار را تحمل مینماید. بر علاوه پارتنر متضرر خود را وابسته به پارتنر مرتکب خشونت میداند و از دست دادن رابطه زنا شوهری برای متضرر یک ترس ، ضایعه و یک فاجعه بزرگ میباشد. اکثراٌ در چنین حالات زنان بیشتر متضرر در جدائی میشوند و شکست بزرگ در زنده گی شان تلقی میگردد. از جانب دیگر اکثر زنان جراٌت نمی کنند تا به مراجع کمک های اجتماعی و یا عدلی مراجعت نمایند زیرا آنان از عواقب احتمالی بعدی آن نیز دچار ترس و واهمه قبلی میگردند. قربانی شدن دیگر زنان هم در وفاداری شان به شوهر است که نمیخواهند شریک زنده گی شان دچار عواقب عدلی و قضائی گردند. بدین لحاظ با قربانی دادن خویش مشکل را محرم ، مکتوم و پوشیده نگهمیدارند.

انواع خشونت خانودگی

خشونت روانی

خشونت جسمانی

خشونت جنسی

و خشونت اقتصادی – پولی

 

اول خشونت روانی

هرعمل که آزادی  و  زمینه رشد و انکشاف شخصیت و صحت روانی خودی فرد را محدود و متضرر سازد در واقع مفهوم خشونت روانی را ارائه میکند.

اعمال که بیانگر خشونت روانی اند ذیلاٌ  بیان میگردند:

اهانت و تمسخر بر ساختار جسم (اندام) ، ظاهر شخص ، شیوه های که جزٌ حرکات جسمانی مربوط به یک شخص است .

بی ارزش دانستن شخصیت و فعالیت های شخصی اش.

انتقاد های بدون توجیه بر کار های شخص، برخورد های منفی گرایانه بر همه کار های که شخصی دیگر انجام میدهد ویا در مورد صحبت میکند، شخص دیگر را خورد میسازد و در هر موضوع گنهکار تلقی مینماید ، بی ارزش میسازد و شخص را به دیوانه بودن و احمق بودن محکوم نماید.

شخص دیگر را تهدید به آواره ساختن و رها کردن نماید. مثلآ زن و یا شوهر در هر مسآله  یکی دیگری را به طلاق تهدید میکند که منظور مرتکب وادار ساختن طرف مقابل به یک عمال ویا مانع از یک عمل و خواست طرف دیگر است. والدین طفل خود را به کشیدن از خانه تهدید میکند و یا در هر مسآله اظهار پشیمانی میکند که چنین یک طفل دارد ( تو عامل مشکل هستی کاش خداوند تو را برای من نمیداد، اولاد های .... بهتر از تو هستند)

احساس شخص را نسبت به دوستان و فامیل اش و روابط با فامیل را به انتقاد گرفته و دائماٌ  کنترول نماید، نسبت به این روابط شخص را تهدید نماید و جزاٌ بدهد و تمام توجه را صرفاٌ و منحصر به خود بداند.

شخص را در منزل حبس نماید (قید) و آمدن دوستان و اعضای فامیل شخص را  قدغن نماید،  از رفتن شحص به کار، درس و ورزش  ممانعت نماید.

عدم احساس و اجرای مسئولیت در برابر کودکان خانواده و تحمیل کار در خانه در سنین طفولیت و سوٌ رفتار با کودکان.

 

خشونت فزیکی (جسمانی)

هر عمل که در وجود با عث جرح و یا جراحات  گردد و آثار آن در وجود متبارز گردد ، در حکم خشونت جسمانی میآید و این ها قرار زیر اند:

با دست  شخصی را لت وکوب نمودن که از اثر آن جرح و یا کبودی در وجود ظاهر گردد.

زدن  (شط و ضرب) شخص با وسایل دیگر از قبیل قمچین ، کمربند ، چوب دست ، تسمه و غیره.

جرح ناشی از بریدن

قتل

چندک (چندی) کندن که کبودی ناشی از آن در وجود متظاهر گردد.

به دندان گزیدن (دندان کندن)

شخص را به عقب تیله کردن و با دست فشار دادن

شخص را از مو های سر کش کردن

با مشت و لگد زدن

تف انداختن و بالای شخص ، ادار کردن " شاشیدن" بطرف یا بالای شخص

سوزانیدن روی و اندام همراه با سوخته سگرت ، آب سوزان، روغن داغ ، اوتو داغ ، تیزاب بطری و مواد دیگر سوزان.

از گلو خفه کردن (خفک)

 

خشونت جنسی:

خشونت جنسی عبارت است از هر عمل در ساحه جنسی  و غریزه ئی است که شخص مورد اهانت ، تجاوز و ارتکاب عمل با زور صورت گیرد. اعمال زیر مطابقت با تعریف خشونت جنسی مینماید:

تمسخر و توهین نمودن به اندام شخص و مقایسه آن با اندام افراد دیگران که مرتکب خشونت خود با ایشان  رابطه دارد. تحمیل اجباری یک شخص به عمل جنسی با خودش ویا با شحص سومی.

 با جبر وادار کردن به دیدن فلم های غیر اخلاقی ، گفتن عمدی تجارب عمل جنسی با دیگران به منظور توهین شخص.

تحمیل اجباری و یا تهدید به بازی های جنسی.

داشتن رابطه نا مشروع خارج رابطه زناشوهری بدون اینکه خود را مقید به اصول زناشوهری دانست . یا بدون در نظر گرفتن و ارزش دادن به احساسات طرف دیگر در رابطه زنا شوهری و اینکه در محیط چگونه انعکاسات را به وجود میآورد.

 

خشونت اقتصادی (مالی)

در خشونت مالی هدف شخص مرتکب فقط وابسته نگهداشتن شخص طرف مقابل از لحاظ اقتصادی به خود میباشد. در عرصه های ذیل:

استنکاف از دادن پول بخاطر مصارف خانه یا خانواده تا شخص متضرر  مجبور گردد به دیگران مراجعه نماید.

تسلط یکجانبه به درآمد خانواده و بخشی از درآمد را تنها به خود اختصاص دادن.

کشیدن و یا اخذ پول یا دارائی شخص با زور و جبر.

استفاده ومصرف پول و دارائی مشترک بدون اخذ اجازه و یا مفاهمه قبلی با طرف دیگر.

 

                                                                                                     پایان قسمت اول

 

نگارش از ع بصیر دهزاد

 

               قسمت دوم

 

  اثرات منفی خشونت در رشد و تکامل شخصیت

بصورت عموم خشونت یک عمل فاجعه بار در زنده گی انسان است در هر سن و سالی که داشته باشد. و آن به شکلی حیثیت شکنجه جسمانی و روانی را دارد که  انسان را در طول زمان  به رنج های درونی ، گوشه گیری ، تبازر احساساتی تواٌم با قهر و غضب ، حسرت و بخیلی  مواجه وبلاخره  "شگوفائی" عقده های درونی را در یک زمان سنی به شکل نا خود آگاه متبارز میسازد.

در سنین کودکی و نوجوانی خشونت بالای اطفال عین تاٌثیرات منفی و روان کش را دارد که طفل در خانواده خود شاهد خشونت میباشد. مثلاٌ اگر جنگ و دعوا بین پدر و مادر همراه با خشونت و بصورت دوامدار واقع میگردد ، طفل و یا نوجوان متحمل عین اضرار روانی میگردد علاوتاٌ رشد جسمانی و شکل گیری سالم شخصیت طفل به اختلال مواجه میگردد. اطفال همواره گوشه گیرتر میگردد، در مکتب و یا مدرسه دیگر با احساس بشاشیت طفلانه نیست بلکه دائماٌ در پی بهانه گیری ، جنگ و جدل با اطفال دیگر است. بعضاٌ اطفال که در خانواده دچار خشونت میگردند ازرشمندی و باورمندی  (حس اعتماد به خود) را از دست میدهند و در محیط یا خود به تمسخر گرفته میشود و یا طفل از عقده مندی ناشی از شرایط بی ثبات خانواده اطفال دیگر را به استهزا و تمسخر میگیرد. اطفال و نو جوان نمیتواند در سطح که استعداد آموزش دارد، بیاموزد و اسعتداد خود را بکار گیرد زیرا تمرکز فکری وی شدیداٌ اسیب پذیر میگردد. کمتر علاقه مند رفتن به مکتب است و یا از رفتن به مدرسه  و یا محیط بازی ترس و واهمه دارد. حالات هم وجود دارد که طفل مشکل جدی در خوراک دارد یعنی دایماٌ و بدون کدام دلیل صحی جسمانی وزن میبازد. بعض نوجوانان نظر به دوره خاص نو جوانی یا به مواد مخدر رو میاورند ویا حالت روانیشان  چنان وخیم میشود که  در قسمت های دست ، بازو و ران ها خراش ها یا بریدگی های عمدی را به وجود میاورند که زخم های آن عمیق نیست ولی قابل دیدن است. یکی از تاثیرات وخیم و جداٌ قابل تشویش خشونت بالای اطفال تمایل بیش از حد به  خوردن است که طفل و یا نوجوان غیر ارادی زیاد میخورند (پرخوری بی حد) و ناشی از آن وزن میگیرند. خطرناک ترین اثرات منفی خشونت خانواده گی  اختلال در رشد  و انکشاف وجدان است که طفل در سنین بزرگی با بی اعتنائی در برابر واقعات دلخراش و تاٌثر برانگیز عکس العمل نشان میدهند. به مشاهده رسیده است که اطفال قربای خشونت در خانواده و محیط در سنین بزرگس علاقه بیشتر به مسایل رزمی و رو آوردن به جنگ و وظایف نظامی دارند. یکی از دلایل آن هم در این است که آنان با استفاده از جنگ و سلاح عطش و قهز و غضب خود را بحیث یک قربانی فرو مینشانند.

در بخش کمک رسانی ها به اطفال که با خشونت  خانوادگی رشد میکنند ، بعضاٌ توصیه میشود که طفل به سپورت های رزمی بپردازد تا قهر و احساسات درونی اش برون گردد و آرامش را دوباره بدست بیاورد.

اطفال مواجه به خشونت خانودگی در سنین بزرگی خود به مشکلات زیاد در عرصه زنده گی شخصی  مواجه میگردند ، بخصوص در زنده گی زناشوهری کمتر موفق و خوشبخت میباشند. از اینجا است که باید با مسئولیت توجه نمود که مسئولیت پدری و مادری تنها در تاٌمین معیشت طفل نیست بلکه در مساعد ساختن مصئونیت  ، فضای گرم خانوادگی ، دادن توجه ، محبت به طفل و تاٌمین فضای مصئون برای رشد سالم شخصیت طفل است.

افراد که از دوره طفولیت و نوجوانی گذار نموده  و خشونت خانوده گی را از سر گذشتانده اند یا اینکه هنوز هم در خانواده با یکی از انواع خشونت ها مواحه اند که در فوق تقسیم بندی گردیده اند، یا خود خشونت را از خانواده بر گرفته و خود به عامل خشونت در مقابل اعضای خانواده خود تبدیل میگردند ویا هم بر عکس رابطه غیر عادی یعنی بیش از حد با اطفال میداشته باشند. چونکه خود را قربانی شده تلقی میکنند و میخواهند همه چیز را بیشتر از حد لازم به طفل خود عرضه مینمایند، چیزی که خود از آم محروم بوده اند.