شش مضمون اقتصادی، سیاسی و نظامی در یک بسته
شش مضمون اقتصادی، سیاسی و نظامی در یک بسته
گزینش و تنظیم: حسین تلاش
(I)
۵۰ میلیون در برده داری مدرن
12.09.2022
گزارش: تعداد افرادی، که مجبور به کار اجباری، بیگاری یا ازدواج اجباری هستند در سراسر جهان به شدت افزایش یافته است.
نوشته سوزان ناتریونگه ولت
برگردان: مینا صابری
۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان در شرایط “برده داری مدرن” زندگی می کنند. از این تعداد، ۲۸ میلیون نفر تا سال ۲۰۲۱ مجبور به بیگاری هستند و ۲۲ میلیون نفر مجبور به ازدواج های اجباری بوده اند که عمدتاً به عنوان خدمتکار خانگی مورد استثمار قرار می گیرند.
این آمار توسط سازمان بین المللی کار (ILO)، سازمان مهاجرت (IOM) و بنیاد Walk Free که علیه برده داری فعالیت می کند، ارائه شد.
تعداد افرادی که در شرایط استثمار شدید بسر میبرند در طول پنج سال گذشته به طور قابل توجهی افزایش یافته است. سال ۲۰۲۱ در مقایسه با برآوردهای جهانی در سال ۲۰۱۶ ده میلیون نفر بیشتر اسیر برده داری مدرن بودند. زنان و کودکان از آسیب پذیرترین اقشار هستند.
برده داری مدرن تقریباً در همه کشورهای جهان رخ می دهد. بیش از نیمی از کل موارد کار اجباری و یک چهارم ازدواج های اجباری در کشورهای با درآمد متوسط و بالا مشاهده می شود.
بیشترین موارد کار اجباری (۸۶ درصد) در بخش خصوصی صورت می گیرد. ۲۳ درصد از برده داری مدرن شامل استثمار جنسی تجاری میشود. تقریباً چهار نفر از پنج نفر از کسانی که مورد سواستفاده استثمار جنسی تجاری قرار می گیرند، زن یا دختر هستند.
۱۴ درصد از کارگران اجباری (۳.۹ میلیون) توسط دولت ها مورد استثمار قرار می گیرند.
بیش از نیمی از زندانیان در زندان ها برای منافع بخش خصوصی مورد استثمار قرار می گیرند. کارگران مهاجر سه برابر بیشتر از کارگران بزرگسال غیر مهاجر در معرض سوء استفاده برای کار اجباری قرار دارند.
با توجه به این پیشینه، آنتونیو ویتورینو، مدیر کل IOM، روز دوشنبه تاکید کرد: این گزارش بر این نکته تاکید میکند که پروسه مهاجرت باید سریع، منظم و امن صورت گیرد.
بر این اساس، این گزارش خواستار بهبود و اجرای قوانین و بازرسیهای کار، اقدامات سختگیرانهتر برای مبارزه با قاچاق انسان در شرکتها و زنجیرههای تامین، گسترش حمایتهای اجتماعی و تقویت حمایتهای قانونی است.
(II)
از صفر باید شروع کرد.
سوریه: بیش از یک میلیون درخت پسته در اثر جنگ از بین رفته است. خشکسالی و تحریم های غرب، کشت را دشوار می کند
نوشته کارین لوکفلد.
یونگه ولت
مجله هفته
جهاد محمد اهل مورک، مرکز کشت پسته سوریه در شمال غرب این کشور است. پدر، پدربزرگ و پدربزرگ پستهکار بودند، محمد باغهای بزرگی را از اجدادش به ارث برده است. او همه چیزهایی را که درباره پسته باید دانست از پدرش آموخته. او هنوز به یاد دارد که در کودکی چگونه به چیدن میوه های کوچک گرانبها کمک می کرد.
امروز، این مهندس کشاورزی ۵۸ ساله ریاست اداره پسته را که بخشی از وزارت کشاورزی سوریه است، بر عهده دارد. دفتر کارش در حما است که در ۳۰ کیلومتری جنوب مورک قرار دارد.
او می گوید امسال باران کافی نبوده است، بنابراین برداشت احتمالا کمتر از حد انتظار خواهد بود. به طور معمول محصول پسته بین ۴۰ تا ۷۰ هزار تن در یک سال است. امسال پیش بینی می شود ۵۰ هزار تن باشد.
برداشت زیتون و بادام نیز به دلیل بارندگی کم کمتر خواهد بود. اما در حالی که درختان زیتون و بادام در سازگاری با خشکسالی مشکل دارند، پسته بسیار انعطاف پذیر است.
“در سلامیجه که نزدیک به مناطق کویری است، محصول پسته داریم. درختان آنجا مقاوم هستند و می توانند دوره های خشکسالی را به خوبی تحمل کنند.” با این حال، کمبود باران تنها مشکل برای کشاورزی و کشت پسته سوریه نیست، مهندس کشاورزی محمد ادامه می دهد: “کودها و آفت کش ها وجود ندارند زیرا به دلیل محاصره غرب نمی توانند آنها را وارد کنند. علاوه بر این، هزینه های حمل و نقل بسیار بالا است، زیرا ما دیگر به منابع ملی سوریه دسترسی نداریم.”
علاوه بر این، بسیاری از ماشین آلات مورد استفاده برای تفکیک پسته غارت شده یا از بین رفته است. و درختانی که از جنگ آسیب زیادی دیده اند، ترمیم نشدهاند.
محمد می گوید: “ما بیش از یک میلیون درخت را از دست داده ایم.
آنها بریده شدند، دیگران سوختند. ما سعی میکنیم درختان را با دارو درمان کنیم، اما آن نیز باید وارداتی باشد و به سختی میتوان به آن دست یافت.”
این کشاورز می گوید: یک درخت پسته سالم می تواند تا ۱۰۰ سال عمر کند: “ما مجبوریم تقریباً دوباره از صفر شروع می کنیم.”
درختان جدید معمولاً پس از هشت تا ده سال اولین میوه خود را می دهند. اگر کشاورز بسیار ماهر باشد و شرایط مساعد باشد، می تواند پس از شش سال اولین محصول را بیاورد”.
مهندس کشاورزی ما را به سفر به مورک دعوت می کند که در جنوب استان ادلب قرار دارد و مدت ها در اشغال گروه های مسلح بود. ابتدا به سمت یک باغ پسته می رود.
میوههای قرمز رسیده “فیستیک حلبی”، پسته حلب، زیر نور خورشید میدرخشند. محمد توضیح می دهد که در گذشته، به غیر از کار طبقه بندی پسته، بقیه کار توسط مردان انجام می شد. امروزه مردان رفته اند و کار تقریباً به طور کامل توسط زنان انجام می شود. کار از طلوع آفتاب تا ظهر انجام می شود.
پس از چیدن، پسته ها را به مزرعه می برند. برای برداشتن پوسته های بیرونی از دستگاه پوست کنی پسته استفاده می شود که پس از جدا شدن آنها را در گودالی جمع آوری میکنند که به مرور به کمپوست، یک کود طبیعی، تبدیل می شود.
میوه های واقعی سپس روی زمین پخش می شوند، جایی که پس از دو یا سه روز خشک می شوند. سپس کیسه های پسته خشک شده به یک کارخانه کوچک برده میشوند و در آنجا بر اساس اندازه طبقهبندی میشوند و در یک مرکز تازه ساز طبقه بندی و پوسته گیری میشوند.
این مهندس کشاورزی توضیح می دهد: “در نهایت باقیمانده ها دوباره با دست دسته بندی می شوند. “
“پستههایی که از این طریق به دست میآیند اغلب برای تهیه شیرینی استفاده میشوند.”
محمد تأکید میکند که همه دستمزدهای یکسانی دریافت میکنند: “کارگران ساعتی ۵۰۰۰ لیره سوریه (SYP، رسماً حدود دو دلار آمریکا) حقوق میگیرند.
بسته به کیفیت، یک کیلو پسته در مورک ۱۶۰۰۰ SYP قیمت دارد. در حلب یک کیلو به ۲۱۰۰۰ SYP فروخته می شود، در دمشق باید تا ۲۵۰۰۰ SYP برای یک کیلو بپردازید.”
در حال حاضر در بازار سیاه ۴۴۰۰ SYP معادل یک دلار آمریکا است. دستمزد ساعتی معادل کمی بیشتر از یک دلار آمریکا است.
جایی که قبل از جنگ بازار رسمی پسته مورک بود، هنوز هم بیشتر ساختمان هایش ویرانه هستنند. کمی آن طرفتر، روبروی یک سالن، کامیون بزرگی قرار دارد که توسط گروهی از مردان جوان در حال بارگیری است.
ابواحمد فروشنده با افتخار می گوید که یازده کیلوگرم پسته حلب تازه چیده شده در هر جعبه بسته بندی شده است، مقصد تحویل لبنان است.
او بارگیری کامیون را از نزدیک زیر نظر دارد، قیمت بسته به بسته با ماشین حساب محاسبه می شود. تاجر از معامله خود راضی است. در لبنان، میوه ها فرآوری و بسته بندی می شوند.
سپس روی آن مهر می زنند و “فیستیک حلبی” خوب مورک به عنوان “ساخت لبنان” در سراسر جهان فروخته می شد.
احمد شانه هایش را بالا می اندازد: “امروز هم همین طور است. اما شما اینجا باید خرید کرد.
(III)
برخی که زمانی مارکسیست - لنینیست های سرسختی بودند، اکنون به عنوان خائن به طبقه کارگر و منافع مردم عمل می کنند.
13.09.2022
“نظم جدید جهانی چند قطبی خواهد بود”
درباره پیشرفت اجتماعی در نیکاراگوئه و مبارزه قدرت علیه امپریالیسم ایالات متحده. گفتگو با خورخه کاپلان دلونگو
نوشته توربن آستن، کوتزالتنانگو
یونگه ولت
ترجمه حمید علوی
جنبش چریکی سابق Frente Sandinista de Liberación Nacional (FSLN، که اکنون یک حزب سیاسی چپگرا است، ۱۵ سال پیش در نیکاراگوئه به قدرت بازگشت. چه تغییراتی در نیکاراگوئه می بینید؟
من در طول دهه ۱۹۸۰ در طول جنگ ضد جنگ در نیکاراگوئه زندگی کردم، سپس چند سال در اروپا زندگی کردم.
از سال ۲۰۰۴ در یک جنبش اجتماعی علیه تلاشها برای خصوصیسازی آب در نیکاراگوئه کار کردم، دوباره به مدت شش ماه در نیکاراگوئه زندگی کردم و از سال ۲۰۰۹ برای همیشه به کشور بازگشتم.
در ۱۵ سال حکومت ساندینیستا می توان گفت: نیکاراگوئه امروز کشور متفاوتی شده است. من می خواهم این را با چند مثال عینی توضیح دهم.
کل منطقه دریاچه ماناگوا اینجا در پایتخت ماناگوا، منطقه ای پر از بارها و فحشا بود، کودکانی که به مستها آدامس می فروختند، صدها خانواده در یک فضای محدود و بدون سرپناه زندگی می کردند. این امروز دیگر وجود ندارد.
منطقه اطراف دریاچه ماناگوا اکنون یک منطقه تفریحی بزرگ است، “Puerto Salvador Allende”، که خانواده های ماناگوایی می توانند اوقات فراغت خود را در آن بگذرانند، ورودی پنج کوردوبا (حدود ۰.۱۴ یورو) است و برای بازنشستگان رایگان است.
در دوران نئولیبرالیسم، ,پس از شکست انتخاباتی ساندینیستاها در سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۷، هیچ چیز در اینجا کار نمی کرد، برق فقط برای یک یا دو ساعت در روز و آب برای ۲۰ دقیقه در دسترس بود. در بیمارستان های دولتی مجبور بودید وسایل خود را مانند دستکش را همراهتان بیاورید.
در مدارس دولتی، بچه ها مجبور بودند میز تحریر خودشان را بیاورند و سپس مدارس دولتی که در واقع رایگان بودند، از والدینشان خواستند که هزینه برق و آب را بپردازند.
امروزه بیمارستان های جدید متعدد، زیرساخت های روستایی، توسعه ورزش، ساخت امکانات ورزشی جدید و استادیوم های فوتبال وجود دارد.
البته نیکاراگوئه کشور فقیری است، اما من قبلاً در سوئد زندگی می کردم، یکی از ثروتمندترین کشورهای اروپا: مراقبت در کلینیک های عمومی در نیکاراگوئه با سوئد قابل مقایسه است.
دلیل اینکه نیکاراگوئه ضعیف ترین اقتصاد را در آمریکای مرکزی دارد، نتیجه تجارت ناعادلانه جهانی و استعمار است.
اکثریت مردم در شرایط مسکن ساده و متوسط زندگی می کنند، اما خدمات اولیه در زمینه های بهداشت، آموزش و تحرک امروزه در نیکاراگوئه تضمین شده است. اقتصادهای قوی تری در آمریکای مرکزی و لاتین هستند که نمی توانند این را برای مردم خود تضمین کنند.
آیا هنوز بخش خصوصی در آموزش و بهداشت وجود دارد یا همه چیز دولتی است؟
یک بخش خصوصی وجود دارد. در مورد آموزش، فلسفه دولت این است که کسانی که خواهان آموزش خصوصی هستند و توانایی پرداخت آن را دارند، آزادند که این کار را انجام دهند.
اما سیستم آموزش دولتی امروز بدتر از خصوصی نیست. توسعه خوبی در آموزش، فناوری و گردشگری وجود دارد. این برای نیکاراگوئه بسیار مهم است، حتی اگر گردشگری از ایالات متحده و اروپا از سال ۲۰۱۸ به شدت کاهش یافته است.
چه پیشرفت های اجتماعی دیگری می بینید؟
قیمت حمل و نقل عمومی محلی از سال ۲۰۰۷ (زمانی که دانیل اورتگا روی کار آمد) تغییر نکرده است. هزینه یک بلیط اتوبوس پنج کوردوبا است، و امروز میتوانید در خیابانها راه بروید بدون اینکه مورد حمله قرار بگیرید و از شما سرقت شود...
نکته دیگر منبع تامین انرژی است: امروزه در نیکاراگوئه، ۸۵ درصد از انرژی های پاک و تجدیدپذیر پوشش داده می شود و تنها ۱۵ درصد آن بر پایه نفت است.
در دوران حاکمیت نئولیبرالیسم، این نسبت به طور قابل توجهی بیشتر بود. ۹۸.۵ درصد از مردم نیکاراگوئه در حال حاضر به شبکه برق متصل هستند، در مقایسه با دوران نئولیبرالیسم این مقدار حدود ۵۰ درصد در دهه ۱۹۹۰ بود.
چگونه این امر محقق شد؟
کلید این موفقیت ها انقلاب ۱۹۷۹ علیه رئیس جمهور سوموزا، یکی از وحشتناک ترین دیکتاتوری های آمریکای لاتین است. پس از آن اصلاحات ارضی گسترده انجام شد، زمین بین کشاورزان خرده پا توزیع شد.
بسیاری از مردم قربانی جنگ کنتراها در دهه ۱۹۸۰ شدند. در آن جنگ سفارت آمریکا آشکارا گفت: “اگر به راست ها رای دهید جنگ تمام می شود.”
با این وجود، حتی در مرحله نئولیبرالی که پس از آن به وجود آمد، راست موفق نشد به طور کامل تغییرات روابط مالکیت پس از انقلاب را معکوس کند.
پس از پیروزی ساندینیست ها در انتخابات، سرمایه گذاری ها توانست افزایش یابد، همچنین با کمک مالی ونزوئلا.
امروزه بخش دولتی و کسب و کارهای کوچک خانوادگی ۶۰ درصد از اقتصاد نیکاراگوئه را تشکیل می دهند. به همین دلیل است که کپی کردن تجربه نیکاراگوئه در هندوراس یا گواتمالا، چندان آسان نیست؛ در آنجا نیز به انقلابی مانند آنچه در سال ۱۹۷۹ در اینجا رخ داد نیاز است.
نیکاراگوئه بزرگترین کشور آمریکای مرکزی است، حتی اگر تنها حدود ۶.۵ میلیون نفر در اینجا زندگی کنند. از نظر ژئوپلیتیکی مهم است، اتصال به اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام، کل جابجایی کالا از جنوب به شمال و بالعکس باید از طریق کشور انجام شود. نیکاراگوئه قوی یعنی آمریکای مرکزی قوی.
در آلمان در مورد نکاتی که شما اشاره کردید کمتر چیزی گفته و شنیده می شود. رسانه ها بیشتر می گویند که دانیل اورتگا یک دیکتاتور است، مخالفان اجازه فعالیت قانونی ندارند و مطبوعات تحت کنترل هستند.
اما انتقادات از سوی چپ ها نیز وجود دارد. چند هفته پیش، پورتال وب پرنساکمونیتاریا, در مورد محدودیت آزادی مطبوعات گزارش داد. بخشهایی از جنبش همبستگی با نیکاراگوئه در آلمان امروز به شدت از اورتگا انتقاد میکنند. آزادی بیان و آزادی مطبوعات در نیکاراگوئه چطور؟
من در یک محله مردمی در ماناگوا زندگی می کنم، همه در محله ما مرا می شناسند، من به خاطر تحلیل های سیاسی و حضور در تلویزیون شناخته شده ام. پیاده روی می کنم یا از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنم، هنوز هیچ مشکلی نداشته ام. افرادی هستند که نگاه ثروتمندان به جامعه را دارند، می گویند راست سیاسی کشور را بهتر اداره می کند و ما باید زیر رهبری و چتر حمایتی آمریکا و اروپا برویم. فکر می کنم حدود ۳۰ درصد از مردم نیکاراگوئه این سمت و سوی سیاسی را دارند. اما جناح راست سیاسی برای پیشبرد کشور هیچ ماری نکرده است.
آنها ایدههای محافظهکار-لیبرال را نمایندگی میکند، اما همیشه کشور را بهعنوان سرمایه مالی خود میدید که “ایندیوس” در چنجا برای آنها کار ها را انجام میدهند.
همچنین Movimiento Renovador Sandinista (جنبش تجدید ساندنیستا) به رهبری ادموندو جارکوین وجود دارد که در انتخابات گذشته به عنوان نامزد ریاست جمهوری شرکت کرد. در دهه ۱۹۷۰ او نماینده مواضع محافظه کار بود و مخبر سفارت ایالات متحده بود.
با نزدیک شدن پیروزی ساندینیستها در جنگ چریکی، او با توافق ایالات متحده به جنبش ساندینیستا پیوست. پس از شکست انتخاباتی FSLN در دهه ۱۹۹۰ بحث هایی در داخل حزب وجود داشت: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جناح روشنفکر که بسیاری از آنها سفیران خارج از کشور یا عضو کنگره حزب بودند، موضع گرفتند که تاریخ به پایان رسیده است، امپریالیسم پیروز شده است و جهت گیری دموکراسی نئولیبرال باید پذیرفته شود.
آنها نتوانستند خود را در حزب تثبیت کنند و در کنگره FSLN در سال ۱۹۹۴ مواضع آنها تنها توسط حدود پنج درصد از نمایندگان تأیید شد.
از این جنبش نوسازی ساندینیستا بیرون آمد، سال گذشته آنها کلمه “ساندنیستا” را کنار گذاشتند و اکنون خود را حزب دموکرات یا چیزی شبیه به آن می نامند، به عنوان ستون پنجم امپریالیسم ایالات متحده و اتحادیه اروپا در نیکاراگوئه فعالند.
در سال ۲۰۱۸ چه شد که تظاهرات بزرگ ضد دولتی رخ داد، اعتراضاتی خشونتبار که تعداد زیادی در آن کشته شدند؟
سرمایه داران و کارخانه داران به همکاری با دولت که در آن زمان وجود داشت پایان داده بودند. این یک کودتا بود، تلاش کلاسیکی برای به اصطلاح یک انقلاب رنگی.
خشونت علیه هواداران ساندینیستا، قتل، تجاوز، آتشسوزی رخ داد. اما حتی روزنامهنگاران چپگرا نیز فقط از خشونت ارگانهای دولتی علیه راسن ها گزارش میدادند. در انتخابات نوامبر گذشته، خط امپریالیسم تحریم انتخابات بود. در تابستان امسال، گروهی از جوانان “جنبشهای مترقی” میخواستند از نیکاراگوئه دیدن کنند – به قول خودشان با زندانیان سیاسی ملاقات کنند.
آنها اجازه ورود به کشور را نداشتند و همچنین نمی توانستند در مورد اینکه کدام سازمان آنها را دعوت کرده است اظهار نظر روشنی داشته باشند. از آنها توسط سازمان های امپریالیستی و راست سیاسی سواستفاده می شود.
آیا فکر نمی کند همه چیز خیلی ساده میگیرید؟ چند هفته پیش ماجرای ایرما ولاسکوز سروصدا به پا کرد. او یک انسان شناس بومی و چپگرا از گواتمالا است که در اواخر ژوئیه هنگام ورود به فرودگاه در ماناگوا، پایتخت نیکاراگوئه، دستگیر شد. بنا به اظهارات خودش، چمدان وی مورد تفتیش قرار گرفت و ساعت ها بدون ذکر دلیل بازداشت و در نهایت اخراج شد.
پرنساکمونیتاریا برای اینکار جواب روشنی یافت، از “رژیم” و “دیکتاتوری” در نیکاراگوئه صحبت کرد. آیا ایرما ولاسکز و پرنساکمونیتاریا نیز از عوامل امپریالیسم هستند؟
خیر، اما نفوذ کامل منافع امپریالیستی در منطقه وجود دارد. برخی از انقلابیون سابق نیکاراگوئه در کنار سفارت آمریکا قرار گرفته اند.
برخی که زمانی مارکسیست-لنینیست های سرسختی بودند، اکنون به عنوان خائن به طبقه کارگر و منافع مردم عمل می کنند.
در آمریکای لاتین جنبش های مردمی قوی ضد استعماری و ضد امپریالیستی وجود دارد، اما سردرگمی نیز وجود دارد.
سوسیال دموکراسی اروپایی و حزب دموکرات در ایالات متحده در تلاشند تا به امپریالیسم رنگ و لعاب مترقی بزنند.
ما به عنوان “Centro Regional de Estudios Internacionales” ارتباطات خوبی با شبکه “Abya Yala Soberana” (شبکه جنبش های اجتماعی در آمریکای لاتین) داریم.
اولین نشست سال گذشته در گواتمالا برگزار شد و قرار است امسال جلسه دیگری در مورد حقوق مردمان بومی برگزار شود. نیکاراگوئه یک کشور چند ملیتی است، مردم بومی در نیکاراگوئه از خودمختاری برخوردارند.
در وب سایت مرکز خود از نظم جهانی جدید صحبت می کنید. این چیست و ایالات متحده هنوز چه قدرتی دارد؟
ما در برابر این چالش قرار داریم تا شکل تمدن خودمان، سوسیالیسم آمریکای لاتین خود را ایجاد کنیم.
اما ما همچنین به نوعی تمدن در سراسر جهان نیاز داریم که در آن به افرادی که مانند ما فکر نمی کنند نیز احترام بگذاریم. ایالات متحده مشکلات ساختاری جدی دارد، در آمریکای لاتین سرمایه گذاری نمی کند، چیزی برای ارائه ندارد.
آنها در حال نابودی اقتصاد آمریکای لاتین، اروپا و در نهایت اقتصاد خودشان هستند.
آنها می خواهند یک دیکتاتوری چند ملیتی و نئولیبرال ایجاد کنند.
از سوی دیگر، نظم جهانی جدید چند قطبی خواهد بود، با روسیه و چین به عنوان بازیگران جهانی، با عناصر سرمایه داری دولتی یا سوسیالیستی، شاید ترکیبی از هر دو.
ایالات متحده یک تهدید جدی برای قاره ما است، همانطور که سیاست های آنها علیه ما در نیکاراگوئه وعلیه ونزوئلا نشان داد؛ کوبا بیش از۶۰ سال است که از محاصره ایالات متحده به شدت رنج می برد. مصاحبه: توربن آستن، کوتزالتنانگو
(IV)
حزب چپ: فراکسیون ناتو وارد عمل میشود
۱۴ سپتمبر ۲۰۲۲
کمپین چپ - لیبرال ادامه دارد. فابیو دی ماسی حزب را ترک می کند
نوشته نیکو پاپ
یونگه ولت
ترجمه حمید علوی
لطمات ناشی از کارزار علیه سارا واگنکنشت، نماینده مجلس و رئیس گروه پارلمانی که هفته گذشته توسط جریان لیبرال- مترقی در حزب چپ راه اندازی شد، در حال گسترش است.
فابیو دی ماسی، نماینده سابق بوندستاگ و سیاستمدار و اقتصاد دان برجسته روز سه شنبه از این حزب استعفا داد.
دماسی از طریق توییتر گفت: او دیگر نمیخواست “مسئول شکست آشکار بازیگران کلیدی در این حزب باشد که اکثریت بزرگی از مردم را به حال خود رها میکنند و مردم به حزبی نیاز دارند که به طور معقولی به عدالت اجتماعی و دیپلماسی متعهد باشد”.
اشاره دی ماسی به عدم تعهد به “عدالت اجتماعی و دیپلماسی” نشان می دهد که او اکنون با استعفایش از چه کسی جدا شده است:
در حال حاضر، حزب در روز سه شنبه به روزنامه یونگه ولت گفت، جنبش در داخل و خارج از حزب چپ در حال صف بندی است که در چارچوب جنگ اوکراین، خواستار حمایت و دنباله روی از سیاست خارجی دولت آلمان و اقدامات ناتو هستند و یا آن را توجیه می کنند و همچنین موافق تحویل هر چه بیشتر تسلیحات به کیف می باشد.
هدف، بیرون راندن یا به حاشیه راندن فعالان حزبی است که به اصول سیاست صلح برنامه ارفورت حتی پس از حمله روسیه به اوکراین پایبند هستند.
سخنرانی روز پنجشنبه واگنکنشت در بوندستاگ، که در آن خواستار مذاکره با مسکو و پایان تحریم ها شد، برای این افراد به عنوان “اعلام خطر” بود.
اولریش اشنایدر، مدیر کل – انجمن رفاه و برابری Paritätischer Gesamtverband روز دوشنبه از حزب چپ استعفا داد. او تصمیم خود را با سخنرانی واگنکنشت مرتبط دانست و توجیه کرد.
یکی از اعضای حزب به یونگه ولت گفت، اشنایدر به وضوح متعلق به اردوگاهی دارد که مبارزات انتخاباتی را علیه واگنکنشت به راه انداختند.
روز سهشنبه، مارتینا رنر، اولین نماینده حزب چپ بوندستاگ، نامه سرگشادهای را امضا کرد که روز جمعه منتشر شد و خواستار حذف واگنکنشت از گروه پارلمانی حزب چپ شد.
(V)
غرب بدنبال طولانی کردن درگیری است.
14.09.2022
اسلحه بیشتر، جنگ بیشتر
“گروه تماس دفاعی اوکراین” در رامشتاین: بسته تسلیحاتی دیگری از ایالات متحده برای کیف
نوشته یورگ کروناور
یونگه ولت
ترجمه مجله هفته
ایالات متحده متعهد شده است که بازهم تسلیحات به ارزش ۶۷۵ میلیون دلار به اوکراین ارسال کند.
همانطور که لوید آستین وزیر دفاع ایالات متحده روز پنجشنبه در پنجمین نشست چندملیتی “گروه تماس دفاعی اوکراین” در پایگاه نیروی هوایی رامشتاین در راینلند-فالتز اعلام کرد، بسته تسلیحاتی ۶۷۵ میلیون دلاری شامل هویتزر، مهمات توپخانه، سلاح های ضد تانک و انواع تجهیزات جنگی خواهد بود.
این مقدار تسلیحات علاوه بر ۳ میلیارد دلار کمک نظامی است که جوزف بایدن رئیس جمهور ایالات متحده در پایان ماه اوت وعده داده بود. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، روز پنجشنبه در جریان یک سفر اعلامنشده به کیف، دو میلیارد دلار دیگر را هم متعهد شد.
وزارت امور خارجه آمریکا گفت، با این حال، این کمک ها نه تنها باید به نفع اوکراین باشد، بلکه به ۱۸ کشور دیگر که به طور غیرمستقیم از سوی روسیه تهدید می شوند، نیز از آن سود خواهد برد.
در نشست گروه تماس، سایر شرکت کنندگان قول دادند که تسلیحات و تجهیزات نظامی به اوکراین ارسال کنند.
بنابراین تعهدات لیتوانی هویتزر ارسال خواهد کرد. طبق گزارش ها، نروژ حدود ۱۶۰ موشک هلفایر ،ارسال می کند.
کریستین لامبرشت، وزیر دفاع آلمان فدرال (SPD) اعلام کرد که یک “بسته زمستانی” با چادرها، ژنراتورهای برق و لباس به کیف خواهد فرستاد. و این در حالی است که همین چند ماه پیش خود بوندسوئر از نبود لباس زیر گرم برای واحدهای خود در “جنبه شرقی” ناتو شکایت کرده بود.
علاوه بر این، به گفته لامبرشت، حدود ۲۰ اوکراینی باید در آموزشگاه نظامی ارتش آلمان در ایالت بادن-وورتمبرگ – در زمینه کشف و پاکسازی مین آموزش ببینند. این آموزش به صورت مشترک با نیروهای مسلح هلندی انجام می شود.
علاوه بر اقدامات لازم برای حمایت سریع از نیروهای مسلح اوکراین، “گروه تماس” همچنین چشم اندازهای بلندمدت را در روز پنجشنبه بررسی کرد.
آستین خاطرنشان کرد که تهاجم کنونی اوکراین در جنوب این کشور تنها با ارسال تسلیحات سنگین که در اولین نشست رامشتاین در اواخر آوریل آغاز شد، ممکن شد.
با توجه به جنگ احتمالا طولانی که حتی برخی از چندین سال جنگ صحبت می کنند، اکنون باید به موضوع حمایت مستمر از کیف جدی تر نگاه شود. آستین خواستار آن شد که کشور های غربی باید “صنایع دفاعی خود” را با این موضوع هماهنگ کنند.
علاوه بر این، مهم است که ارسال تسلیح مجدد برای اوکراین حتی پس از جنگ را نیز از نظر دور نگه نداریم.
ماموریت آموزشی چند ملیتی برای نیروهای مسلح اوکراین نیز مورد بحث قرار گرفت.
با وجود همه چیز، کیف همچنان در روز پنجشنبه چند خواسته داشت که برآورده نشده بود، ظاهراً از ترس اینکه نیروهای مسلح اوکراین بتوانند جنگ را با حملات سیستماتیک به خاک روسیه گسترش دهند.
به عنوان مثال، اوکراین هنوز موشک هایی با برد بیشتر برای پرتابگرهای چندگانه “هیمارس” دریافت نمی کند.
تا به امروز، همچنین هیچ تعهدی برای تحویل تعداد بیشتری از تانک های جنگی اصلی مدرن غربی به نیروهای مسلح اوکراین داده نشده.
بر اساس اطلاعات رسمی، نمایندگان فقط ۵۰ کشور در نشست رامشتاین که ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو از جمله در آن حضور داشت، شرکت کردند.
این نشان می دهد که غرب هنوز موفق نشده است که سه چهارم کشورهای جهان را برای اقدام خود علیه روسیه بسیج کند.
(VI)
در سایه درگیری اوکراین: آیا جنگ بعدی شعله ور خواهد شد؟
در درگیری های شدید سه شنبه شب بین ارمنستان و آذربایجان دست کم ۱۰۰ سرباز کشته شدند. با این حال، درگیری های اخیر به سطح جدیدی از تشدید رسیده است، زیرا این بار باکو جمهوری بالفعل قره باغ کوهستانی را هدف قرار نداد، بلکه مناطق داخلی ارمنستان را هدف قرار داد.
از سید علیرضا موسوی
رسانه های روسیه
ترجمه حمید علوی
14.09.2022
در سایه جنگ اوکراین، بار دیگر درگیری های سنگینی بین ارمنستان و آذربایجان در قفقاز جنوبی آغاز شد، به طوری که بیش از ۱۰۰ نفر از دو طرف کشته شده اند. ارتش ارمنستان روز سه شنبه از گلوله باران آذربایجان و یک اقدام تحریک آمیز گسترده جدید خبر داد.
نیروهای کشور همسایه تلاش کردند تا به داخل خاک ارمنستان پیشروی کنند. از شهرها و مکان هایی مانند واردنیس، دشرموک، گوریس، کاپان و معدن طلای سوتک در این رابطه نام برده شده است. با این حال، درگیری های اخیر به سطح جدیدی از تشدید رسیده است، زیرا این بار در مورد جمهوری بالفعل قره باغ کوهستانی نبود.
اهداف مورد حمله آذربایجان در داخل خاک ارمنستان از جمله در نزدیکی مرز قره باغ کوهستانی بود.
آذربایجان نیز به نوبه خود ارمنستان را مسئول تشدید تنش ها دانسته است. به گفته وزارت دفاع آذربایجان، یک “تلاش برای خرابکاری” گسترده توسط ارمنستان باعث درگیری شده است. ترکیه به عنوان متحد آذربایجان نیز ارمنستان را به “تحریک” متهم کرد.
روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا ابراز نگرانی کردند و خواستار توقف فوری درگیری ها شدند. روسیه که متحد نزدیکتر با ارمنستان است، دیروز اعلام کرد که آتش بس با میانجیگری این کشور صورت گرفته است.
نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان، گفت که درگیری ها از شدت کمتری برخوردار است اما همچنان در برخی مناطق ادامه دارد. روسیه به مثابه قدرت حافظ ارمنستان در اتحاد دفاعی CSTO متشکل از جمهوری های شوروی سابق عمل میکند، اما در عین حال دارای روابط خوبی با آذربایجان نیز میباشد.
پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان، با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و چارلز میشل، رئیس شورای اتحادیه اروپا تماس تلفنی برقرار کرد و قرار شد که در تماس بماند. او از حمله آذربایجان صحبت کرد که نیاز به یک واکنش بین المللی دارد و از امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز درخواست کرد مشابه ای را مطرح کرد.
رئیس جمهور آذربایجان، الهام علی اف، ظاهراً می خواهد از این وضعیت واقعی استفاده کند که ارمنستان امروز در موقعیت ضعیف تری نسبت به زمان شکست شدید در جنگ قره باغ کوهستانی در پاییز ۲۰۲۰ قرار دارد. یک ماه و نیم پیش، حداقل سه سرباز از هر دو طرف در درگیری در به اصطلاح کریدور لاچین کشته شدند.
نیروهای حافظ صلح روسیه در قره باغ کوهستانی و در امتداد کریدور لاچین بین ارمنستان و قره باغ مستقر هستند.
ظاهراً آذربایجان قصد دارد مسیرهای حمل و نقل جدیدی را از طریق خاک ارمنستان جنوبی بین آذربایجان و منطقه نخجوان ایجاد کند.
این منطقه با ایران هم مرز است. این شبهه وجود دارد که ترکیه نیز تلاش می کند تا منطقه نخجوان را به هزینه حاکمیت ارمنستان، یعنی از طریق کریدور حمل و نقل زنگسور، به آذربایجان متصل کند. ایران بارها درباره “تغییر مرزها” در قفقاز هشدار داده است.
به اساس تصور ایران، ترکیه با این اقدام تحریک آمیز می خواهد عملا به همسایگی مرزی ایران و ارمنستان برای همیشه پایان دهد و موانعی بر سر راه مسیر کریدور شمال-جنوب ایجاد کند.
روسیه به عنوان قدرت محافظ ارمنستان، در حال حاضر به دلیل جنگ در اوکراین تا حدودی از تمرکز بر بحران منطقه فاصله گرفته است. از غرب، جایی که ارمنستان به لطف دیاسپورای خود صدایی قوی دارد، این کشور هنوز هم در حال حاضر می تواند انتظار حمایت محدودی را داشته باشد. کشورهای اتحادیه اروپا در تلاش برای مستقل شدن از گاز روسیه، ترجیح می دهند با آذربایجان تجارت کنند.
با این حال، در صورت حمله به ارمنستان، روسیه و کشورهای عضو پیمان امنیت جمعی (CSTO) موظف به ارائه کمک به این کشور هستند.
شورای CSTO روز سه شنبه تصمیم گرفت برای ارزیابی وضعیت به دلیل تشدید تنش در مرز بین ارمنستان و آذربایجان، هیئتی به رهبری دبیرکل آن به ارمنستان اعزام کند.
پایان