بنکهها(شوراها) در کردستان و ترکمن صحرا!
بهرام رحمانی
بنکهها(شوراها) در کردستان و ترکمن صحرا!
اجرای ایده شورایی در سالهای پس از انقلاب، به درگیری هواداران آیتالله خمینی با شوراها منجر شد و در نهایت در ترکمن صحرا و کردستان به مداخله نیروهای نظامی انجامید.
نیروی واقعی انقلاب 1357 مردم ایران، کارگران و آزادیخواهان میلیونی و اعتصابکنندگانی بود که حکومت شاه را سرنگون کردند. بنابراین شورای انقلابی تاسیس شده پس از پیروزی بهمن، باید از نمایندگان منتخب کمیتههای اعتصاب و شوراهای متنوعی که مردم برای کنترل امور خود تاسیس کرده بودند، تشکیل میشد. در این شورا، نمایندگان کارگران، زحمتکشان روستایی، کارکنان، پرسنل دانشگاهی و آموزشی، و روشنفکران مشارکت میکردند.
اما حیرتانگیز آنجاست که شورای انقلاب توسط خمینی تشکیل شد و افراد دلخواه خود را در این شورا جای داد. روز 22 دی 1357، شورای انقلاب به فرمان خمینی بهطور علنی تشکیل شد. ریاست این شورا در ابتدا برعهده آیتالله مرتضی مطهری بود اما با مرگ او، ریاست شورای انقلاب به آیتالله طالقانی منتقل شد. در آستانه پیروزی انقلاب، شورای انقلاب مهندس مهدی بازرگان را بهعنوان نخست وزیر دولت موقت پیشنهاد و امام خمینی نیز وی را بهعنوان رییس دولت موقت انقلاب منصوب کرد. پس از پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت، حسن حبیبی، عباس شیبانی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده، میرحسین موسوی، احمد جلالی و حبیبالله پیمان نیز به جمع اعضای شورای انقلاب اضافه شدند.
بعد از انقلاب سال 1357، نیروهای سیاسی در کردستان بهویژه در شهر سنندج اقدام به تاسیس شوراهای مردمی کردند. این شورا بعد از اعزام هیاتی از تهران به کردستان برای مدت کوتاهی نیز از سوی حکومت پذیرفته شد. پیام شماره 8 «شورای موقت انقلاب در سنندج» به امضای صدیق کمانگر بهعنوان سخنگوی شورای شهر سنندج منتشر شده است.(1)
کادرهای سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران، سازکا، که به کومهله شهرت پیدا کرد، تا پیش از انقلاب و حتی در ماههای اول انقلاب تحت عنوان جمعیتها و نهادهای مردم نهادی کار میکردند که به مرور در جریان انقلاب فعال شده بودند. آنها از اعضای تعینکننده نهادهایی مانند اتحادیه خواستاران حقوق خلق کرد در ایران در مریوان، جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کرد در سقز، جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کُرد در بوکان، ستاد مشترک نیروهای دمکراتیک مهاباد(در مهاباد دو جمعیت فعال بودند: یکی ستاد مشترک نیروهای دمکراتیک و دیگری جمعیت راه رهایی زحمتکشان) جمعیت مبارزین راه آزادی و مدافع حقوق ملی و دمکراتیک خلق کرد در بانه، جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب در سنندج.(2)
صدیق کمانگر سخنگوی شورای موقت شهر سنندج بود. وی در تیرماه سال 1357 در پشتیبانی از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در شهر سنندج، نخستین تحصن در ساختمان دادگستری این شهر در زمان شاه، سازمان داد. رفیق صدیق در ماههای منتهی به انقلاب سال 1357، به عضویت هیات مرکزی کانون وکلا و جمعیت حقوقدانان ایران درآمد و در همان سال در تشکیل «کانون آموزگاران شهر سنندج» ایفای نقش کرد.
کمانگر بعد از انقلاب سخنگو و مسئول شورای انقلاب سنندج شد و در سازماندهی اعتراضات علیه حکومت و نقش تعیینکنندهای داشت. در شرایطی که به گفته خود صدیق کمانگر، سنندج حاکمیت چندگانه داشت و ژاندارمری و بسیاری از نهادهای نظامی از سوی مخالفان تحت حمایت او دیگر فعالان مخالف در سنندج خلع سلاح شده بودند، وی بههمراه جمع دیگری فعالان چپ تشکلی به نام «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب» را در همین شهر تاسیس کرد.
کمانگر بعدها گفت این جمعیت «در کارهای اجرایی دخالت میکرد. بسیاری از کارهای مربوط به دادگستری را ما انجام میدادیم. بهطور دوفاکتو طوری شده بود که دادگستری نامهها و ابلاغیههای ما را برسمیت میشناخت. پلیس راه هم اگرچه ظاهرا سر جای خود بود، اما عملا کارها را ما انجام میدادیم.»
رفیق صدیق کمانگر، از رهبران و بنیانگذاران سازمان کومهله و سپس حزب کمونیست ایران بود. نزدیکان و همحزبیهای کمانگر از او بهعنوان «رهبری سیاسی»، «سخنوری پرشور»، «شخصیتی کمونیست»، «محبوب کارگران و مردم محروم کردستان» و فردی توصیف کردهاند که در چشم دوختن به واقعیات و مواجهه با تردیدها، فردی دارای «جرات» و «شهامت» بود.
حزب کمونیست ایران در ۱۱ شهریور سال ۱۳۶۲ در پی ادغام چند سازمان سیاسی چپ مانند سازمان اتحاد مبارزان کمونیست -سهند- و سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران -کومهله- تشکیل شد. هدف از تشکیل این حزب تامین و پیگیری همهجانبه مطالبات سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر ایران عنوان شده است.
در بیانیه پایانی کنگره موسس حزب آمده است: «… حزب کمونیست ایران، گردانی از ارتش جهانی طبقه کارگر است که پیروزی انقلاب و ایجاد جامعه نوین سوسیالیستی را هدف و آرمان خود قرار داده است... از کردستان انقلابی که سازمان کردستان حزب کمونیست ایران(کومەله) رهبر یک جنبش تودهای و سازمانده یک جنبش انقلابی است، تا شهرهای سراسر ایران که فعالیت کمونیستی میباید در سیاهترین شرایط اختناق و ترور پلیسی ادامه یابد، حزب ما برای سازماندهی صف متحد و مستقل طبقه کارگر ایران مبارزه میکند. حزب ما، حزب کارگران، حزب تهیدستان و محرومانی است که برای حکومت کارگری، الغای مالکیت خصوصی و برای سوسیالیسم مبارزه میکند.»
تشکیل شوراها در ترکمن صحرا و سنندج بهمعنای ایجاد یک حکومت دوفاکتو بود؛ بهعبارت دیگر حکمرانی مستقل محلی در کنار حاکمیت دولت مرکزی. حکومت اسلامی اما هرگز زیر بار این ایده نرفت.
در نهایت، در کردستان نیز دولت مرکزی با دخالت نظامی اداره امور را در دست گرفت. در این مناطق، عملا از رسیدگی به اختلافات شهروندان تا مسائل اقتصادی تحت اختیار شوراها بود. برای هواداران ایده شورا، این ایده نوعی دموکراسی مستقیم بود. اختیار مشارکت مستقیم در فرایند حکمرانی.
از نخستین روزهای سرنگونی حکومت پهلوی در کردستان ایران، یک حالت دوفاکتو شکل گرفت. اکثریت مردم این منطقه به دلایل تجارب تاریخی در مبارزه برای رفع ستم ملی و رهایی، نمیخواستند زیر سلطه حاکمیت تازه به قدرت رسیده اسلامی بروند. این بخش از مردم در بنکهها و جمعیتها متشکل شده بودند تا از دستاورهای انقلاب خود دفاع کنند. آنها، به لحاظ سیاسی و تفکری تحت تاثیر سازمان زحمتکشان کردستان - کومهله بودند.
شهر سنندج در روزهای پایانی اسفند 1357، شاهد درگیری خونینی با طرفداران حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی بود. با تحرک گرایشات اسلامی و عقبمانده همچون کلاس قرآن مفتیزاده و ایجاد دو کمیته در سنندج و راهاندازی شایعه و اختلافات کاذب و مسلح شدن آنها توسط حکومت اسلامی از طریق پادگان سنندج برای سرکوب و تسلط بر کردستان بود.
با آغاز اولین غرش و حمله فانتومها و بمباران شهر، کمیته موقت انقلابی شهر به سخنگویی زندهیاد صدیق کمانگر در دستور کار فعالین چپ شهر قرار گرفت. فراخوان داده شد که مردم از خود دفاع کنند و برای مقابله جدیدتر شورا و مجامع عموی تشکیل دهند. عوامل حکومتی و طرفداران مفتیزاده بهداخل پادگان گریختند. در ورودی و خروجیهای شهر سنگربندی شد.
شوراهای محلات با سازماندهی کمیتههای امداد و تدارکات و حمل و نقل و تهیه آذوقه و خواربار بود.
در شهر سنندج، سازمان چریکهای فدائی، پیکار و اتخادیه کمونیستها، مقر و دفاتر سیاسی خود را داشتند. اکثر نیروهای آزادیخواه و کمونیست و چپ، در جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب حضور داشتند، که رهبریش عمدتا در دست فعالین اصلی کومهله بود.
جدا از سازمانهای سیاسی چپ، تشکلهای صنفی کانون معلمین، سندیکای کارگران ساختمانی و سندیکای کارگران بیکار و … دفاتر خود را داشتند.
در سوی دیگر حزب دموکرات و وابستگان محلی حکومت، یعنی جریان «مفتیزاده و آخوند صفدری نماینده خمینی» بود.
در متینگهایی که در میدان «آزادی- اقبال» در اسفندماه برگزار میشد و صدیق کمانگر در آن میتینگها در دفاع از دستاوردهای انقلاب دفاع میکرد و مردم را مقاومت و پایداری در همبستگی اجتماعی فرامیخواند. از جمله مردم شعار میدادند: اتحاد، مبارزه، آزادی، برابری و... اما طرفداران مفتیزاده شعار میدادند: برابری، برادری، حکومت پیغمبری و...
در آن مقطع حزب دمکرات کردستان ایران نیز مشغول مماشات با حکومت اسلامی بود. تا این که در روز 26 اسفند ماه 1357، شایعاتی در جهت «تخلیه سیلوی شهر از گندم و اسلحه و مهمات پادگانها در شهر راه افتاده بود» مکتب قرآنیها برای تسلیح خود از فرماندهی پادگان ارتش، تقاضای اسلحه و مهمات میکردند. فضای شهر بسیار متشنج و ملتهب میشود. انقلابیون مسلح ساختمان ستاد ارتش در خیابان شاپور را که فرماندهی لشگر 28 «سرهنگ صفری» در آن مستقر بود، تصرف میکنند و خواهان اسلحه میشوند. صفری را همراه فردی با دکتر خسرو خسروی معاون مفتیزاده را گروگان میگیرند. در ادامه، ساختمان رادیو تلویزیون و فرودگاه و پلیس راه هم تصرف میکنند.
شورای موقت انقلاب شهر سنندج را که صدیق کمانگر در راس آن بود، در ساختمان ستاد ارتش تشکیل و در آنجا مستقر میشوند. بعد از آن، تمامی امورات نظامی، تدارکاتی، خوراکی، لجستیگی، پزشکی، انتظامی، برقراری امنیت و جابهجایی تمامی مایحتاج شهر با ایجاد شوراهای محلات تحت نظارت شورای موقت انقلاب شهر سنندج سازماندهی و اداره میشوند.
در چنین اوضاع و احوالی، حزب دمکرات، رسما اطلاعیه صادر میکند و خود را مبرا از وضعیت پیش آمده، اعلام میکند. اطلاعیه حزب دموکرات در روزنامه اطلاعات آنزمان منتشر میشود.
در جریان درگیری مسلحانه، شهر را به توپ و خمپاره میبندند. اما شورای موقت انقلاب شهر، فرمان خلع سلاح پادگان را صادر میکند. ژاندارمری خلع سلاح میشود و پادگان نیز به محاصره نیروهای مسلح انقلابی در میآید. صدها نفر به داخل پادگان ارتش میروند. جنگ و در گیری در داخل پادگان ارتش ادامه پیدا میکند. صفدری مرتجع فتوای جهاد میدهد. چند واحدی از ارتشی ها، بسختی مقاومت میکنند و دست به کشتار انقلابیون میزنند. دهها نفر جان میبازند و حدود 150 نفر دستگیر میشوند.
جنگ و درگیری انقلابیون در شهر سنندج مورد حمایت تمامی مناطق کردنشین از ارومیه تا کرمانشاه قرار گرفت. نیروهای مسلح همراه کاروانهای تدارکاتی و خوراکی و پزشکی و درمانی به سنندج انتقال داده میشدند و تحت نظارت شورای موقت انقلاب و شورای محلات در سطح شهر سازماندهی و تقسیم میگردیدند. جنگ و توپباران و خمپارهباران شهر از پادگان و توسط هلیکوپتر های جنگی ادامه داشت. طی چند روز درگیری پادگان در محاصره قرار داشت و نیروهای انقلابی مسلح مانع خارج شدن و نفوذشان بداخل شهر شدند.
با شدت گرفتن جنگ و محاصره پادگان «معاون استاندر کردستان که نماینده دولت بود، به شورای انقلاب شهر سنندج، پیشنهاد آتشبس را میدهد. شورا آن را میپذیرد» اما همچنان تیراندازی و توپباران شهر از طرف پادگان و توسط هلیکوپترهای جنگی ادامه پیدا میکند. پادگان همچنان در محاصره و نقاطی که تسخیر شده بود در دست انقلابیون بود.
در چنین شرایطی، دولت موقت و شورای انقلاب اسلامی، برای برقراری آتشبس و یا پایان جنگ، روز اول فروردین 1358 هیاتی مرکب از «طالقانی، محمد بهشتی، رفسنجانی، صدر حاج سیدجوادی و بنیصدر» بههمراه صارم صادق وزیری و ابراهیم یونسی از رهبران و فعالین جمعیت کردهای مقیم مرکز برای مذاکره و پایان جنگ به سنندج آمدند. در ساختمان دانشکده رازی با هیات شورای انقلاب شهر سنندج که از قبل عزالدین حسینی را، بهعنوان سخنگو انتخاب کرده بود، بهعهده داشت، به مذاکره نشستند.
در این نشست طالقانی تهدید کرد و گفت آن فرد «صدیق کمانگر» که فرمان حمله به پادگان را صادر کرده است؛ ترسو است؛ کجاست؛ باید محاکمه و اعدام شود. صدیق از میان هیات بلند شد و با صدای رسا اعلام کرد: «صدیق کمانگر منم»، در این لحظه جو متشنج میشود اما مذاکره ادامه پیدا میکند.
در تاریخ یکم فروردین 1358، شورای موقت انقلاب سنندج از رادیو سنندج اعلام آتشبس و مذاکره با هیات نمایندگی دولت را اعلام کرد.
در روز 2 فروردین، آتشبس برقرار گردید. ابراهیم یونسی به استانداری کردستان منصوب شد. محاصره پادگان برداشته شد. اسرا آزاد شدند. ساختمانها و مکانهای تسخیر شده، تخلیه گردید. نیروهای مسلح ارتش، ژاندارمری و شهربانی حق تردد در شهر را نداشتند. کلیه امورات شهر و نهادهای دولتی تحت نظارت شورای شهر قرار گرفت. و بعد از آن شورائی از تمامی نیروهای راست و چپ و تمامی اقشار شهر، برای اداره شهر انتخاب گردید.
اين هيات با شخصيتهای محلی درباره چند موضوع از جمله تشكيل يك شورای 11 نفره كه وظيفه اداره شهر سنندج را بهمدت شش ماه بهعهده داشته باشد، به توافق رسيد تا از ابعاد بحران موجود کاسته شود. آنچه سبب شد تا هياتی در بالاترين سطح از جانب دولت موقت به سنندج اعزام شود، درگيری خونينی بود كه در روزهای پايانی اسفند 1357، در اين شهر روی داده بود. هيات اعزامی و شخصیتهای در سنندج توانستند به راهحل مسالمتآميزی برسند. در توافقنامه هيات اعزامی و شخصيتهای محلی، توجه به برخی خواستههای محلی مورد تاكيد قرار گرفت و بهويژه تشكيل شورای شهر سنندج از راه برگزاری انتخابات و با رای مستقيم شهروندان، بهعنوان دستاوردی مهم به تصويب رسيد.
بر اساس توافقات بهعمل آمده و با فراهم شدن سازوكار لازم، در نهايت انتخابات شورای شهر در 24 فروردين 1358 برگزار شد و طی آن 11 تن بهعنوان اعضای شورای شهر سنندج برگزيده شدند و به اين ترتيب نخستين شورای شهر پس از انقلاب تشكيل شد.
در اين زمان در شهر سنندج، دو طيف سياسی متمايز مركب از شخصيتها و سازمانهای ماركسيست و گروهها و شخصيتهای اسلامی شكل گرفته بود.
پس از مذاكره هیات دولت با شخصيتها و سازمانهای محلی به توافقی مركب از چند بند دست يافت. در بند اول توافق پيشبينی شده است كه «كميتهای مركب از پنج نفر ... بهعنوان كميته موقت اداره شهر سنندج تشكيل میگردد.» اين كميته در واقع وظيفه تامين سازوكاری برای تامين امنيت و اداره امور شهر را بهعهده داشته است. علاوه بر اين، كاركرد ديگری نيز برای كميته مذكور پيشبينی شده بود. بر اين پايه و بنا به بند سوم توافق مذكور، اين كميته وظيفه داشت در آينده نزديك انتخابات شورا شهر سنندج را برگزار كند.
در جلسه امضای توافقنامه، آييننامه انتخابات شورای شهر نيز تدوين شد و ضمن آن شرايط، جزئيات و چگونگی برگزاری انتخابات و تشكيل شورای شهر سنندج مشخص شد.
آيتالله طالقانی، در راس هيات اعزامی نقش خطدهی و تعيين سمت و سوی مواضع و تصميمات را ايفا میكرد و خود نيز در مقام يك عالم دينی مبلغ نظريه تشكيل شوراها بر پايه مبانی نظری اسلامی بود، در دو سخنرانی جداگانه در جمع اقشار مختلف مردم سنندج اعلام كرد «سنندج نخستين شهری است كه دارای شورای شهر میشود.» آيتالله طالقانی همچنين فلسفه وجودی و وظايف شورای شهر را اين موارد اعلام كرد:
*حفظ امنيت منطقه
*گزارش مشكلات مردم با هدف تمركز نيروها در جهت رفع معضلات و حل مشكلات
*انتقال ديدگاههای واقعی مردم به مسئولان
*ارائه الگويی برای ديگر شهرها
هيات اعزامی پس از اقامتی كوتاه در سنندج و دستيابی به توافق با شخصيتها و سازمانهای محلی، سنندج را به مقصد تهران ترك كرد. پيش از ترك سنندج، هيات با انشتار اعلاميهای به تشريح اهداف و نتايج فعاليت خود پرداخت. از جمله موضوعات مطرح شده در اعلاميه پايانی سفر هيات نيز «برگزاری انتخابات عمومی و تشكيل شورای منتخب مردم برای اداره امور شهر بهمدت شش ماه» مورد تاكيد قرار گرفته بود.
دستهبندی سازمانها و طيفهای حاضر در عرصه رقابتهای انتخاباتی شورای شهر سنندج نشان میدهد كه میتوان لااقل دو طيف عمده را در اين زمينه مشخص كرد:
طيف سازمانهای ماركسيست كه اغلب در رفراندوم تعيين حاکمیت نيز موضعی مخالف و مبتنی بر تحريم و مخالفت با جمهوری اسلامی داشتند. اين سازمانها در رقابتهای انتخاباتی شورای شهر با عنوان ائتلاف پيشرو شناخته میشدند.
طيف گروهها و شخصيتهای اسلامی و غيرماركسيستی كه اغلب در رفراندوم تعيين حاکمیت موضع موافق داشته و مواضعی در موافقت با جمهوری اسلامی اتخاذ كرده بودند. اين گروهها در رقابتهای انتخاباتی با عنوان ائتلاف اسلامی شناخته میشدند.
در نهايت روز 24/1/58 انتخابات برگزار شد. هرچند اختلاف و مشاجرات جريانهای اصلی رقيب در زمان شمارش آرا نيز تداوم يافت و عدهای از هواداران گروههای اسلامی با هدف تحمیل سیاستهای خود به جامعه، در مسجد جامع سنندج تحصن كردند.
در حقیقت احمد مفتیزاده و حامیانش هنگامی که نتوانستند اهداف ارتجاعی خود را پیش ببرند، از شورا کناره گیری کردند. عملا تا واقعه 28 مرداد 1358 و حمله به شهر سنندج، عملا مدیریت در دست شورای شهر که حاکمیت مردم بود قرار داشت.
صدیق کمانگر، از دیگر رهبران کومهله که از وی بهعنوان ایدهپرداز اصلی جمعیتهای کردستان یاد میشود در یکی از آخرین سخنرانیهای قبل از مرگ در سال 1362، اندک زمانی پس از تشکیل کنگره حزب کمونیست ایران، میگوید: «در سنندج حاکمیت چندگانه وجود داشت. جمعیت در کارهای اجرائی دخالت میکرد. بسیاری از کارهای مربوط به دادگستری را ما انجام میدادیم. بهطور دوفاکتو طوری شده بود که دادگستری نامهها و ابلاغیههای ما را بهرسمیت میشناخت. پلیس راه هم اگر چه ظاهرا سر جای خود بود، اما عملا کارها را ما انجام میدادیم. نفوذ زیادی بین مردم داشتیم. مساله مصادره زمین توسط مردم که در جریان قیام شروع شده بود، بعد از روزهای قیام ادامه پیدا کرد و مورد پشتیبانی جمعیت قرار گرفت. در تمام ادارات، از بیمارستان گرفته تا اداره دارائی و بهویژه اداره کار ما میتوانستیم در کارها دخالت بکنیم. استانداری بهنحوی دوباره دایر شد، ولی قدرتش در دست ما نبود.»(3)
این جمعیتها که به مرور به شریانهای اصلی تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی کردستان تبدیل شدند به فاصلههای زمانی کوتاه، بعد از انقلاب یکی بعد از دیگری اعلام موجودیت کردند. با وجود ارتباط نزدیکی که بین آنها وجود دارد، اما شرایط عضویت، شیوه کار و ساختار سازماندهی آنها در هر شهر متفاوت است. میزان مشارکت زنان و مردان در جمعیتها و کارهای اجرایی و آموزشی شهرها هم یکسان نبوده است.
زنان بهویژه در سنندج، مریوان و سقز وارد انجمنها، اتحادیهها، جمعیتها، کانونها و شوراهای شهر شده بودند. در برخی از شهرها نیز مانند سقز، زنان در چهارچوب نهادهای مستقل زنان فعالیت میکنند. «كۆڕی ئافرهتانی تێكۆشهری سهقز» یا به فارسی «جامعه زنان مبارز سقز» از جمله این نهادهاست. طبق اساسنامه این جامعه اهداف آن عبارت بوده است از: بررسی مشکلات زنان روستا و زنان کارگر و خانهدار، آموزش تئوریک اعضا در زمینهی فلسفه تاریخ و اقتصاد، سوادآموزی زنان بیسواد، ارتباط با سایر جمعیتهای زنان مبارز و مترقی و کوشش در جهت ایجاد تشکیلات سراسری زنان، مبارزات صنفی در جهت تامین امکانات رفاهی در دوران بارداری و پس از زایمان، ایجاد مهد کودک و نگهداری کودکان زنان شاغل و بهخصوص زنان کارگر و زحمتکش، تشکیل شوراهای محلی زنان، کوشش در راه ایجاد کلاسهای آموزش نظامی.»
جامعه زنان مبارز سقز چهار شرط برای عضویت اشخاص قائل شده است: «1. به هیچ حزب و سازمان وابسته به کشورهای خارجی وابستگی نداشته باشند. 2. قبول اهداف و کوشش در راه پیشبرد برنامههای جامعه زنان مبارز 3. سن اعضا باید از 16 سال کمتر نباشد. 4. صلاحیت سیاسی ـ اجتماعی فرد مورد تایید جامعهه زنان مبارز سقز باشد.»
نسخهای از اساسنامه این جامعه در روزنامه آیندگان به شرح زیر انتشار یافته است:
«قیام مسلحانه 20 تا 21 بهمنماه اگر چه توانست پیروزیهایی نصیب خلق قهرمان ایران نماید ولی به علت عدم سازماندهی مبارزات حقطلبانه نتوانست به پیروزی نهایی دست یابد و کلیهی ریشههای ارتجاع را بر کند و دست امپریالیسم را به کلی از مناسبات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایران قطع گرداند. لذا برای خنثینمودن کلیهی توطئههای ارتجاع و ادامهی مبارزات و بهثمر رساندن آن تا آزادی کلیه نیروهای زحمتکش و لغو استثمار فرد از فرد، زنان مبارز سقز تشکل خود را در جمعیتی بهنام زنان مبارز سقز اعلام میدارد، اهداف جامعه عبارتند از:
- تشکیل جمهوری دموکراتیک خلق بر اساس آزادی کامل جمعیتهای سیاسی، مذهبی، صنفی برای همه طبقات و اقشار مردم. آزادی کامل مطبوعات، بیان، تبلیغات، آزادی اعتصابات و تظاهرات، آزادی آموزش نظامی.
- تشکیل شوراهای کارگری که ناظر بر امر تولید و توزیع کالاهای کارخانه باشند.
- تشکیل شوراهای دهقانی و نظارت آن بر امر اصلاحات ارضی و تقسیم زمین به نسبت اعضای خانواده دهقانان.
- خودمختاری و حق تعیین سرنوشت برای تمام خلقهای ایران در چارچوب ایران آزاد و دموکراتیک
- برابری زنان و …»(4)
بسیاری از زنان سقز در چهارچوب جمعیتها و شوراهای صنفی بهعنوان معلم به محلههای حاشیهنشین شهری و روستاهای اطراف میرفتند.
زنان هوادار کومهله و برخی دیگر از جریانهای چپ در سالهای آغاز انقلاب از خلال نهادهای دمکراتیک نقش پررنگی در رابطه با پیوند زن جامعه کردستان با مبارازت جاری ایفا کردند.
کومهله که هسته اصلی بسیاری از این نهادها بود، در میدان عمل نقش پررنگی در پیشبرد ایدههای انقلاب 1357 ایفا کرد.
در اسناد کنگره سوم که سه سال بعد از فعالیت علنی کومهله برگزار شده، در ضمن قطعنامه «درباره شوراها و حاکمیت تودهها در کردستان» از تجربه انقلاب 1357 بهعنوان شکلی از «حاکمیت دمکراتیک» یاد میشود. در مقدمه این قطعنامه تاکید شده که «کومهله -صرفنظر از اینکه هر کدام از نیروهای سیاسی مخالف حکومت اسلامی در کردستان چه موضع و نقشی نسبت به مسئله شوراها اتخاذ کردهاند- در مجموع از «دمکراسی شورایی استقبال» کرده است. «ما طرفدار شوراهایی هستیم که که مافوق مردم نبوده و از سوی نیروهای خارج از آنها بر آنان تحمیل نگردد، بلکه مظهر واقعی خواست و ارادهی آزادانه تودهها برای اعمال حاکمیت باشد.» در بند سوم آمده که شوراها بهعنوان نماینده واقعی مردم باید با رای آزادانه و برابر زنان و مردان محل انتخاب شوند، حافظ آزادی کامل بیان بوده، قدرت خود را از تودهها گرفته و در خدمت آنها باشند. در مقابل مردم مسئول بوده و از طرف آنها کنترل گردند و هرگاه که اکثریت انتخابکنندگان اراده کنند باید برکنار شده و با شورای منتخب دیگری جایگزین شوند.
در مقدمه یکی از کتابهای درسی که کومهله در آغاز انقلاب برای مقطع ابتدایی مدارس کردستان به زبانهای کردی و فارسی تدوین کرد از «آموزش و اشاعه علوم و فرهنگ علمی و انقلابی و مبارزه با فرهنگ ارتجاعی و خرافی: آموزش تودههای کارگر و زحمتکش و فرزندان آنها با اصول دموکراسی پیگیر» بهعنوان یکی از اهداف کمیسون آموزش کومهله یاد شده است.(5)
کاک فواد سلطانی از بنیانگذران و رهبران سرشناس و مردمی کومهله، گفته است: «در جنگ سنندج کومهله و دوستانش تا جایی که توانستند مشارکت کردند اما نه به اسم خودشان بلکه به اسم جمعیتها. اصراری هم بر اسم نداشتند. البته این زیانبار است ولی ویژگی ایجابی آن در این است که هدف نهایی حرکت، مردم است. یا مثلا ما در اتحادیه دهقانان مریوان هیچ آرمی نداشتیم که نشان بدهد این منتسب به کومهله است. زیرا فکر میکنیم این یک حرکت مردمی پر اهمیت است؛ و مادامی که این تشکیل شده، مردم خود میتواند بداند که چه کسی به حال آنها مفید خواهد بود.»
با این حال کومهله، همزمان با آغاز فعالیت علنی با اقبال گستردهای در کردستان روبهرو شد. این سازمان با اینکه در شمال کردستان ایران، مهاباد، سردشت و نقده نفوذ چندانی پیدا نداشت، اما با نفوذ در مناطق جنوبی مانند سنندج، مریوان، سقز و کامیاران توانست بهسرعت توازن سیاسی در کردستان را که تا آنزمان در انحصار حزب دمکرات بود، بر هم زده و یک تغییر بزرگ ایجاد کند.
هرچند دمکرات و کومهله تنها دو تشکیلات و سازمان اجتماعی آغاز انقلاب ایران در کردستان بودند اما علاوه بر آنها، گروهی وابسته به احمد مفتیزاده، چهره مذهبی سیاسی آن زمان با تشکیل «مکاتب قرآن» تلاش کردند بر دامنه تاثیرات خود بیافزایند. اما در کنار احزاب و تشکلهای رسمی، افرادی مانند شیخ عزالدین حسینی هم فعالیتهای گستردهای داشتند. کم و بیش همه این جریانها به جز گروه مفتیزاده، در بهمن ماه 1357 در ائتلافی بهنام هیات مذاکره کننده کردستان با حکومت مرکزی به گفتوگو پرداختند. حاصل آن قطعنامهای 8 مادهای بود که بهعنوان مطالبات جنبش کردستان به دولت بازرگان تسلیم شد.(6) این سند که به قطعنامه هشت مادەای مهاباد معروف شد، یکی از نقاط عطف در جنبش مقاومت کردهای ایران بهشمار میرود.
تشکیل شوراهای شهر و روستا بهویژه در مریوان و سنندج دو تجربه تاریخی تشکیل نهادهای مردمی در شرایط انقلاب 1357 بودند. اعضای این شورا در مریوان در حین سازماندهی مردمی طی تصمیمی تاکتیکی و با حمایت مستقیم مردم، با چمران و سایر عوامل سرکوب کردستان نیز به مذاکره پرداختند. مذاکرهای که حاصل آن راهپیمایی اعتراضی و جمعی مردم مریوان بود که به کوچ تاریخی مریوان شهرت پیدا کرد. در حمایت از این راهپیمایی هزاران نفر از زنان و مردان از سایر شهرهای کردستان به ویژه از سنندج و سقز به سمت مریوان به حرکت افتادند. شاهدانِ این راهپیماییها، از آنها بهعنوان یکی از تجربههای منحصر به فرد سازماندهی جمعی در ماههای بعد از انقلاب ایران یاد میکنند.
روز 23 تیرماه سال 1358، مردم مریوان بهدعوت اتحادیه دهقانان و نیروهای عمدتا چپ در اعتراض به صدا و سیمای دولتی و لشکرکشی نظامی به این شهر مقابل ساختمان رادیو تلویزیون مریوان دست به راهپیمایی زدند.
روایتهای مختلف از واقعه خونین 23 تیرماه مریوان وجود دارد. به گزارش آیندگان، سپاه پاسداران، مقامهای دولتی و نظامی ادعا کردهاند که «تحریکاتی از سوی بیگانگان و دشمان انقلاب باعث حمله مردم به پاسداران شده و نیروهای دولتی برای بیاثر کردن این تحریکات باید در مریوان حضور داشته باشند.»
«در پی حادثهی تیرماه 100 نفر پاسدار از کرمانشاه توسط هلیکوپتر به رغم مخالفت شوراهای شهر سنندج و 110 پاسدار دیگر به پادگان مریوان انتقال یافتند.»(7) به گزارش رسانههای وقت ایران روز 27 تیرماه مذاکرات میان نمایندگان شورای شهر مریوان و مقامات پادگان این شهر به بن بست رسید. شورای موقت شهر اعلام کرد «ما با دولت سر جنگ نداریم و تسلیم نیز نخواهیم شد. اگر پاسداران یا ارتش در شهر مستقر شوند، مردم از شهر خارج خواهند شد و شما با شهر بدون سکنه روبهرو میشوید.» آیندگان گزارش میدهد که «کوچ، شبانه آغاز شد. تا روز بعد، حدود 75 درصد مردم از شهر خارج شدند و به زودی همه ساکنان، شهر را خالی کردند.»(8)
اردوگاه کانیمیران که مقصد مریوانیهای معترض بود، در فاصله 15 کیلومتری این شهر به سمت مرز باشماق واقع شده است. خبرنگار آیندگان در گزارش اختصاصی خود از مریوان اینگونه اردوگاه را توصیف میکند: «وارد که میشویم ابتدا کپرهای پوشانده از شاخههای درختان جلب نظر میکند و در جاهای دیگر، چادرهایی برپا شده. اردوگاه حتی از فاصله 100 متری به دلیل زیاد بودن درختان و محصور بودن میان تپههای اطراف دیده نمی شود. از 16 هزار نفر جمعیت مریوان بیش از 7 هزار نفر که بیشتر دهقانان و کارگران ساختمانی و خرده بورژوازی شهری هستند، در اردوگاه زندگی میکنند و بقیه اهالی شهر به روستاهای اطراف و شهرهای نزدیک رفتهاند.»(9)
15 روز زیستن در اردوگاه کانیمیران یک تجربه تاریخی و منحصر به فرد از خودسازماندهی مسالمتآمیز مردمی را خلق کرد. این تصمیم که شورای منتخب شهر اتخاذ کرده بود به همگان اجازه میداد که در جریان انقلاب بهصورت مستقیم وارد عمل شوند. اردوگاه از کمیتههای مختلفی تشکیل شده و به همه ساکنان آن امکان مداخله مستقیم میداد. به گزارش آیندگان «مردان حفاظت از شهر و سنگرهای اطراف اردوگاه را بهعهده دارند، و زنان و دختران کار آشپزی و توزیع کمکها، پاک سازی و غیره را انجام میدهند. در اردوگاه یک کتابخانه کودکان نیز دایر شده است.» در خصوص تقسیم جنسیتی کار در اردوگاه «تهران مصور» روایت دیگری دارد: «در هر گوشهای از اردوگاه، روح همبستگی و تعاون مردم مریوان متبلور است. البته همه مردم مریوان، در اردوگاه به سر نمیبرند. عده زیادی از آنان به شهرها و روستاهای اطراف رفتهاند. از 16 هزار تن جمعیت شهر 7 هزار نفر ساکن اردوگاه هستند. برای نظم بخشیدن، کارها بین چند کمیته تقسیم شده و همه -زن و مرد، کوچک و بزرگ - در چهارچوب وظایف این کمیتهها فعایت میکنند. علاوه بر مردان مسلحی که شهر را زیر کنترل داشتند، عدهای زن و مرد مسلح نیز در سنگرها، امنیت اردوگاه را تامین میکردند. کمیته کار، آب را به وسیله ماشین از چشمه میآورند و کمکهای جنسی رسیده را که اهالی شهرها و روستاهای اطراف فرستادهاند بین اردوگاهنشینان تقسیم میکنند.»
به روایت شاهدان بسیاری یک نقطه استراتژیک اردوگاه میدانی وجود داشت که به ساکنان اجازه تجمع، سرودخوانی، بحث و گفتوگوهای جمعی میداد. «برای آگاه کردن ساکنان اردوگاه و رساندن اخبار و تقویت روحیه مردم، هر روز عصر در میدان ارودگاه برنامهای توسط کمیته اطلاعات ترتیب داده میشود. در این برنامهها سرودهای ملی و حماسی خلق کُرد به طور جمعی خوانده میشود و اخبار روز، پیامها و اطلاعیههای سیاسی را میخوانند و در مورد رسیدن به راه حلهای مشترک، در این جلسات از مردم نظرخواهی میکنند.»(10)
شورای شهر مریوان و اتحادیه دهقانان نقش بسیار پررنگی در سازماندهی این حرکت اعتراضی داشتند. اعضای این شورا که پیشتر مستقیما از سوی مردم انتخاب شده بودند در جریان کوچ نیز بار دیگر با امضای یک طومار ۱۵ متری حمایت خود از نمایندگان شورای شهر اعلام کردند.(11)
راهپیمایان سنندجی و همراهان آنها با چندین بار توقف، بعد از حدود یک هفته به مریوان و اردوگاهکانی میران میرسند. آنها در خاتمه راه، به خواسته اصلیشان که آزاد شدن زندانیان سیاسی است دست مییابند. آیندگان در شماره 13 مرداد گزارش میکند که راهپیمایان با قرائت یک قطعنامه در دو نوبت به سمت سنندج بازگشتند. «ما راهپیمایان درود و سپاس انقلابی خود را نثار همه گروههای سیاسی، شخصیتها، سازمانها و نمایندگان خلقهای ستمدیده ایران میکنیم که در این راهپیمایی با ما همرزم و همراه بودند و تصمیم و تعهد خود را مبنی بر اینکه پیوند مبارزاتی خلق کرد را با دیگر خلقهای ایران روزبهروز مستحکمتر سازیم به همهی مردم مبارز ایران اعلام مینماییم و در پایان پشتیبانی خود را از خلق کرد، با صدور قطعنامهای مردم ایران را در جریان خواستهایمان قرار میدهیم.» این بیانیه خواستار سپردن اداره مریوان به شورای این شهر، خودداری مداخله ارتش در شهرها و به رسمیتشناخته شدن حق تعیین سرنوشت برای همهی خلقها شده است. قطعنامه در پایان «سیاست سرکوب و اعدام جمعی خلق عرب خوزستان» را شدیدا محکوم کرده است.
علاوه بر سنندج، مردم از شهرهای دیگری نیز به سمت مریوان راهپمایی کردند. نشریات آنزمان گزارش کردهاند که صدها نفر از شهرهای بانه و بوکان به راهپیمایان سقزی پیوستهاند تا به سمت مریوان حرکت کنند. راهپیمایان از سوی تعدادی از نیروهای مسلح کرد حمایت میشوند. جمعیت دیگری نیز از سمت مهاباد و سردشت به سمت مریوان به راه افتادهاند.
یک تجربه دیگر که به ابتکار جمعیت کامیاران خلق شد، خوابیدن مردم در مسیر تانکها و تجهیزات نظامی بود که از همدان عازم کردستان بودند. آیندگان روز 5 مرداد گزارش میدهد که مردم از انتقال این تجهیزات «جلوگیری کردند و بعد از چند ساعت فرماندهان گردان اعزامی مجبور به دادن فرمان بازگشت شدند.»
یکی از معدود اسناد اصلی مربوط به رخداد اعتراضی مردم مریوان، سخنرانی کاک فواد مصطفی سلطانی است که از او به عنوان معمار کوچ یاد میشود. وی در این سخنرانی، با تاکید بر دستاوردهای کوچ اعتراضی، از جمله به «اتحاد» اشاره کرده که به گفته وی تا آنزمان در جامعه کردستان بیسابقه بوده است. وی همچنین میگوید: «شما توانستید با این اقدام خود حمایت خلقهای ایران را به سمت خود جلب کنید. این حمایتها از این به بعد ادامه خواهد داشت. حتما در رسانهها خواندهاید که مردم سیستان و بلوچستان، از آن سوی ایران، در راه حمایت از ما فدارکاری کردهاند که نباید هرگز فراموش کنیم.» کاک فواد سپس در خطابه مستقیم خود با مردم از ناچار شدن دولت به «بهرسمیت شناختن شورای شهر مریوان» بهعنوان یکی دیگر از دستاوردهای کوچ یاد میکند. «سرکوب نیروهای مزدور محلی» و «جلوگیری از تکرار وقایع گنبد کاووس، خرمشهر، نقده و…» از جمله دیگر مواردی هستند که فواد با مردم مریوان بهعنوان اصلیترین دستاوردهای این اعتراضی در میان میگذارد.
اعتصاب غذای 24 روزه زندان شهربانی سنندج به ابتکار فواد مصطفیسلطانی و برخی دیگر از زندانیان و حمایت مردمی از آن در تیرماه 1357 یک نمونه از سازماندهیهای پرشور همبستگی انسانی است. جمعآوری، تهیه مواد و نیروی پزشکی و اعزام آنها به مقاومت ترکمن صحرا، جمعآوری کمک از سوی اتحادیه دهقانان مریوان و اعزام نیرو به «دهقانان راندهشده منطقه سوما و برادوست»، تحصن و اعتصاب گسترده مردم سنندج برای خروج پاسداران از شهر در بهمن 1358، حمایت 700 کارگر سد قشلاق سنندج و حمایت کارمندان، نهادهای دمکراتیک و سر آخر کسبه و بازاریان و اعلام اعتصاب عمومی و اشاعهی آن به دیگر شهرهای کردستان نمونه دیگری از سازماندهیهای دمکراتیک مردمی بعد از انقلاب است که کومله، شیخعزالدین حسینی و نیروهای چپ در خلق آن نقش تعیینکننده داشتند.
در همین راستا و بعد از انقلاب، خواستههای اعتصاب سندیکای کارگران سد سنندج به واسطه شورای شهر سنندج بر حکومت بازرگان تحمیل شده بود.
كومهله تا قبل جنگ مرداد ماه 1358، بههمراه حزب دمکرات، شیخ عزالدین حسینی و دیگر نیروها در همه مذاکرات جمعی شرکت کرد. از اولین دور مذاکرات که داریوش فروهر در آن حضور داشت و منجر به صدور قطعنامه هشت مادهای مهاباد شد تا مذاکرات نوروز خونین که قطعنامه 8 مادهای سنندج را به دنبال داشت و مذاکرات مریوان با چمران و دیگران.
روز یکشنبه نهم شهریور سالروز جانباختن رفیق، رهبر و بنیانگذار کومهله فواد مصطفی سلطانی است. در چنین روزی رفیق «فواد» چهره شناخته شده جنبش کمونیستی ایران، رهبر محبوب کارگران و زحمتکشان و سازمانده جنبش انقلابی مردم کردستان، بهدنبال یک درگیری نابرابر با شمار زیادی از نیروهای جمهوری اسلامی در روستای «بسطام» در مسیر جاده سقز- مریوان، جان باخت.
رفیق فواد مصطفی سلطانی سال ۱۳۲۷ شمسی در روستای آلمانه، از توابع مریوان متولد شد. تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در آلمانه و سنندج به پایان رسانید. در سال ۱۳۴۵ وارد دانشگاه صنعتی تهران شد و درجه مهندسی برق را از این دانشگاه کسب نمود. در دوران دانشجویی با ادبیات انقلابی و مارکسیستی آشنا شد و در همین رابطه به فعالیت های سیاسی روی آورد. در سال ۱۳۴۸همراه با جمعی از همفکرانش تشکیلاتی را بنیان گذاری کرد که بعدها کومه له نام گرفت. سال ۱۳۵۳ در سنندج توسط ساواک شاه دستگیر شد و به زندان کمیته مشترک ساواک و شهربانی در تهران منتقل شد. برای مدتی طولانی زیر آزار و شکنجه قرار گرفت، اما اسرار تشکیلات را با سربلندی حفظ نمود. بعد از ۳ سال از زندان قصر در تهران به زندان سنندج منتقل شد و یک سال آخر اسارت خود را در آنجا به سر برد.
اعتصاب غذای ۲۴ روزه زندانیان در زندان سنندج، که به آزادی وی و جمعی از زنذانیان منجر شد، به همت رفیق فواد سازماندهی و به پیروزی رسید. بدین ترتیب حضور اجتماعی فواد با رهبری اعتراضات زندانیان سیاسی در زندان های رژیم شاه آغاز شد. اگر تا قبل از آن وی رهبر و سازمانده مبارزات زیر زمینی بود، از آن پس استعداد و تواناییهای وی در عرصه مبارزات اجتماعی یکی پس از دیگری شکوفا شدند. کومه له سازمان کمونیستی که رفیق فواد با جمعی از همسنگرانش ۹ سال قبل از آن بنیاد گذاشته بود، همراه با قیام مردم ایران بر علیه حکومت شاه اعلام موجودیت علنی کرد. نام فواد مصطفی سلطانی و کومهله، در رهبری مبارزات دوران قیام ۱۳۵۷، جنبش توده ای در شهر سنندج و تشکیل شوراهای شهر در شهرهای مختلف کردستان، در کوچ اعتراضی مردم مریوان، در سازمان دادن اتحادیههای دهقانان، در راهپیمایی عظیم تودهای از سنندج به مریوان، در تشکیل اولین دستههای پیشمرگ کومهله، در تشکیل جمعیتهای دمکراتیک در تقریبا همه شهرهای کردستان و بالاخره در سازماندهی مقاومت مسلحانه تودهای در برابر یورش حکومت به کردستان، درخشید.
کاک فواد برای همه این کارهای تاریخی تنها ۱۱ ماه فرصت داشت. با لشکرکشی حکومت اسلامی به کردستان در مرداد ماه سال ۱۳۵۸ رفیق فواد دستاندرکار سازماندهی مقاومت انقلابی مردم کردستان بود که روز نهم شهریور همان سال در نبرد با نیروهای اشغالگر حکومت اسلامی جانباخت.
پیگیری در آنچه به آن باور داشت، از خصوصیات برجسته رفیق فواد بود. از وقتی که فواد وارد مبارزه سیاسی شد، در زندان و بیرون زندان، هرگز آرام نگرفت.
صدیق کمانگر مبارز با سابقه جنبش کمونیستی، یکی از سرشناسترین و محبوبترین رهبران تودههای مردم و جنبش انقلابی کردستان، آژیتاتور و سخنور برجسته تودهای بود. از بیش از چهار دهه قبل، وی مبارزه در راه رهایی طبقه کارگر را هدف زندگی خویش قرار داد و از آن پس وی مبارزه کمونیستی و انقلابی وسعت بیشتری داد. آغاز مبارزه متشکل در سازمان مخفی کومه له از اولین ماههای تاسیس آن، ظاهر شدن بهمثابه رهبر جنبش تودهای در دوران انقلاب علیه حکومت شاه، انتشار ببانیههایی بهعنوان سخنگوی کانون وکلای ایران، تبدیل شدن به رهبر و سخنگوی بخش رادیکال و انقلابی جنبش انقلابی در مقابل ارتجاع محلی و مذهبی در جنوب کردستان، قرار گرفتن در راس تودههای قیامکننده در شهر سنندج، سپس در جریان نوروز خونین سنندج و در راس شورای انقلابی این شهر، تداعی شدنش با مطالبات و جنبشهای حقطلبانه مردم محروم و زحمتکش شهر و روستا در کردستان، سرپرستی و اداره رادیو صدای انقلاب ایران، رادیوی کومهله که وی یکی از نویسندگان و سخنوران برجسته آن بود، شرکت در فعالیت های متنوع سیاسی و تشکیلاتی بعنوان عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران و کومهله بخشی از کارنامه سیاسی پربار رفیق صدیق کمانگر را تشکیل میدهند.
رفيق صدیق کمانگر صدیق کمانگر، در نيمهشب سيزدھم شھریور 1368، در یکی از اردوگاهھای مرکزی کومهله، توسط یکی از تروریستھای نفوذی حکومت اسلامی ایران ترور شد و جان باخت. چند روز قبل از آن نيز تروریستھای حکومت اسلامی، رفيق غلام کشاورز را در لارناکای قبرس ترور کرده بودند.
***
در گنبد کاووس(مرکز ترکمن صحرا) بیش از 15 هزار نفر از دهقانان پس از پیروزی بهمن گرد هم آمدند و در یک بیانیه پنجمادهای را اعلام کردند: 1- بازپس گرفتن زمینهای غضبشده توسط رژیم سابق؛ 2- اصلاحات ارضی واقعی و دموکراتیک؛ 3- جلوگیری از ورود محصولات کشاورزی خارجی جهت حمایت از کشاورزی بومی؛ 4- تشکیل شوراهای روستایی و صیادی 5- حمایت از صیادان و قالیبافان زحمتکش منطقه.
شوراهای دهقانی در سرتاسر ترکمن صحرا تاسیس شد. تا بهمن 1358 تقریبا 300 شورای اینچنینی وجود داشت، که هر کدام برنامه و مجمعهای منظم خود را داشتند، و با اینحال به ستاد مرکزی شوراهای دهقانان ترکمن در گنبد پیوستند.
تشکیل کانون فرهنگی و سیاسی، دستاورد بزرگ مردم ترکمن در گنبد بود. وظایف سیاسی کانون عبارت بودند از آموزش سیاسی و دموکراتیک مردم؛ کمک به مردم برای سازماندهی شوراها در سطوح مختلف(شوراهای کارگری در کارخانهها و شوراهای دهقانان در روستاها) استرداد زمینهای غصبشده از دهقانان از طریق شوراها، تشکیل سندیکاها(مانند سندیکای قالیبافان) و کمیتههای معلمان و دانشآموزان.
این کانون، در اولین سال تاسیس خود در سرتاسر منطقه شعبههایی دایر و با مردم ارتباط نزدیک برقرار کرد. کانون و جوانان پیشگام کتابخانههایی برپا کردند، و آنها را به اسم جانباختگان انقلاب نامگذاری کردند. شعب مرکزی برنامه نمایش فیلم، جلسات عمومی، و سایر رویدادها را ترتیب دادند. این کانون همچنین نشریه ایل گویجی(قدرت خلق) را به دو زبان ترکمنی و فارسی منتشر کرد، که تاریخ، هنر و ادبیات ترکمن و دستاوردهای انقلاب را مورد بررسی قرار میداد.
کمیته هنر و فولکلور کانون در احیا و پیشبرد فرهنگ و ادبیات ترکمن فعال بود. این کمیته همچنین برروی پروژههایی برای مطالعه شرایط زندگی دهقانان و مرمت پلها، جادهها، و ساختمان مدارس کمک کرد؛ به کارگران اسکله در بنادر حملونقل محصولات یاری رساند، و به دهقانان در کشت زمین خود کمک کرد. کانون جوانان در ایجاد گروههای مختلف داوطلب برای پیشبرد این اقدامات در روستاها فعال بود.
اما، حکومت تحمل پذیرش این فعالیتها را نداشت. در پی شکست ارتش و پاسداران به دست مردم کرد در پاییز سال 1358، حکومت توجه خود را بر مردم مبارز ترکمن صحرا معطوف کردند.
پاسداران انقلاب بهطور ویژه نقش نفرتانگیزی را در تجاوز به ترکمن صحرا بازی کرد. آنها مسئول قتل بیرحمانه چهار عضو فدایی فعال در ترکمن صحرا(توماج، مختوم، جرجانی، و واحدی) بین 25 تا 28 دی ماه 1358 بودند. این چهار نفر از اعضای پایهگذار شوراهای دهقانی و کانون فرهنگی و سیاسی بودند. آنها در 18 بهمن با هیاتی از وزارت کشاورزی دیدار کردند، که برای بررسی مساله زمین و رسیدگی به شوراهای دهقانی به ترکمن صحرا اعزام شده بودند. این چهار نفر بعدا توسط پاسداران انقلاب بازداشت شدند. مقامات دولتی، از جمله بنیصدر به خبرنگاران گفت که این چهار نفر سالم هستند و تحت بازجوییهای ساده و معمولی قرار دارند. در 29 بهمن اجساد آنها پیدا شد. آنها قبل از شلیک از فاصله نزدیک به طرز وحشیانهای شکنجه شده بودند.
سیاست ضد مردمیترین عناصر درون حاکمیت حمایت از «باندهای سیاه» مالکان زمین و سازماندهی آنها علیه شوراها بود. درگیرهای خونین زمستان دی 1358 در زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان، توسط عناصر حکومتی بود که با فئودالهای بلوچ ملاقات کرده و تفنگ بین آنها توزیع کردند.
در جمعبندی میتوانیم به صراحت تاکید کنیم که آنچه در کردستان تجربه شد، جدا از دولت و قدرت دولتی بود. در آن شرایط انقلابی، دولت مرکزی هم چندان شکل با ثبات یک دولت بهخود نگرفته بود. تا جایی که به کردستان مربوط میشد دولت صرفا یک ساز و کار نظامی و دستگاه اعمال زور تلقی میشد.
برای مثال، صدیق کمانگر، بعدها در توضیح مقاومت نوروز خونین سنندج میگوید: «پادگان در مقابل مردم تیراندازی کرده است و ما بهعنوان شورای موقت انقلاب از مردم حمایت کردیم و بس. گفتیم که قیام کردیم که آزادی و دموکراسی داشته باشیم، الان مورد یورش قرار گرفتهایم، ما داریم از قیام و آثار قیام دفاع میکنیم.»(صدیق کمانگر، 1362)
بررسی جنبش اجتماعی سیاسی کردستان در انقلاب 1357 ایران، دو معیار دموکراسی(دموکراسی بورژوایی و نیابتی و دمکراسی مستقیم شورایی به عیان دید. دو معیاری که عمدتا به واسطه دو تشکل کومهله و حزب دمکرات، در کردستان تجربه شده است.
در این میان، کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان و کشاورزان علاوه بر اعتراض به وضعیت معیشتی خود، بار دیگر خواستار تشکیل شوراها و اتحادیههای مستقل صنفی شدهاند.
تاکنون پاسخ حکومت اسلامی به این مطالبات، بازداشت و ایجاد شوراهای اسلامی بوده است. اما آیا آنها باز هم موفق خواهند شد که این اعتراضات را از طریق ایجاد نهادهای موازی و سرکوب تشکلهای مستقل کنترل کنند؟
آیا شوراها و تشکلهای مستقل کارگری موفق خواهند شد با بازخوانی تجربه و سنت شوراها، این بار مشارکت موفقتری در مدیریت واحدهای صنعتی و کشاورزی و حتی حکومتداری داشته باشند!
یاد و خاطره مهسا امینی و ھمه جانباختگان راه آزادی، برابری و سوسياليسم گرامی باد!
پنجشنبه چهاردهم مهر 1401- ششم اکتبر 2022
منابع:
1- جنگ خونین سنندج و دستاورد آن، شورای شهر، از انتشارات دفتر هواداران سازمان چریک های فدایی خلق ایران - سنندج 1358، صفحه 156
2- تجربه نهادهای دمکراتیک در کردستان، ایران آکادمیا، ژورنال علوم انسانی و اجتماعی، شماره 2، بهار 1397، صفحه 102
3- صدیق کمانگر، 1362
4- آیندگان، شنبه 5 خرداد 1358، ص 5
5- کمیسیون آموزش کومهله، 1362
6- احمد اسکندری، 2015
7- آیندگان، 13 مرداد 1358، ص 50
8- همانجا
9- آیندگان، 13 مرداد 1358، ص 50
10- آیندگان، 13 مرداد، ص 50
11 -آیندگان، 1 مرداد، ص 20)
تازه ترین مقالات بهرام رحمانی
مقالات مرتبط
کشتار بیرحمانه آوارگان افغانستانی در مرزها، بار دیگر موضوع بیپناهی مهاجرین افغانستانی در ایران را م... ادامه
هر روز بر ابعاد رفتار ضد انسانی جمهوری اسلامی با آوارگان افغانستانی، دستگیری و تهدید و تحقیر افزوده... ادامه
بیش از چهار دهە افغانستان کانون جنگ و نا آرامی است و شهروندانش یک روز بدون جنگ و خونریزی را تجربە ن... ادامه
ویدئوی رفتار وحشیانه ی نیروی سرکوب جمهوری اسلامی با پسر بچه ۱۵ ساله افغانستانی موجی از اعتراض برانگی... ادامه
هنگامی که جنگ با ایران نزدیک میشد، ویآیپیاس گفت ایران تهدیدی نیست که ایالات متحده ادعا میکند، د... ادامه
مارگارت کیمبرلی مینویسد، تلاش برای ترور رئیسجمهور سابق آمریکا در مقایسه با رفتارهایی که واشنگتن در... ادامه
فقط یک هفته پس از اعلام جنگ و قشونکشی کل نیروی سرکوب حکومتی به خیابانها علیه حق آزادی ادامه
کارگران ایران تحت حاکمیت یکی از هارترین نظامهای سرمایه داری جهان بسر می برند. تنها در دو سال گذشته ۸... ادامه
سیزده بدر، یکی از رسوم ایرانیان و اغلب مردمانی است که در پایان نوروز انجام میشود؛ در دهههای اخیر،... ادامه
مطابق مصوبه شورای عالی کار، در آخرین روز کاری سال ۱۴۰۲ حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال... ادامه
اگر هر آدمی، روزانه اخبار و گزارشات حملات اوباش حکومتی، یعنی حملات حزبالهیها و آخوندهای چماقدار ادامه
در کلیه حاکمیتهای جهان، سیاستمداران تا حدودی آداب و رسوم اخلاقی و اجتماعی را رعایت میکنند اما در... ادامه