باز هم شک دارید؟

باز هم شک دارید؟

تجمع «متمدنانۀ» برلین

ا. م. شیری

بعد از تجمع «بزرگ» گروه‌هایی از ایرانیان ایران‌ستیز مقیم خارج و فراریان اوکراین در برلین در اول آبان ماه، آیا باز هم کسی شک دارد که آغاز اغشاشات در ایران درست در روز ورود کشور

(۲۵ شهریور) به سازمان همکاری شانگهای در اصل، خیزشی برای تشدید جنگ ترکیبی غرب جمعی به فرماندهی امپریالیسم آمریکا علیه ایران بود؟

جنگ ترکیبی غرب علیه ایران سالیان سال است که شروع شده و همواره با شدت و ضعف ادامه داشته و آن، تمامی عرصه‌های جنگ روانی- تبلیغاتی، سیاسی، شناختی، فرهنگی، تروریسم اقتصادی (تحریم)، ترورهای فیزیکی، شایعه و دروغ‌پراکنی را احاطه می‌کند.

تجمع «بزرگ» برلین، بنا به دستور دولت آلمان و فرمان پلیس آن کشور در کمال آرامش و بسیار «متمدنانه» برگزار گردید. در آنجا برغم تعدد پرچم‌ها- از پرچم شیر و خورشید و پرچم‌های انواع جدایی‌طلبان گرفته تا پرچم‌های همجنسبازان و تراجنسیتی‌ها و اسرائیل و اوکراین، نه به پلیس «مهربان» آلمان سنگ و کوکتل مولوتوف پرتاب شد؛ نه سطل‌های زباله و امکان عمومی یا خصوصی به آتش کشیده شد؛ نه شیشۀ مغازه‌ها و بانک‌ها (مؤسسات پول‌سازی) شکسته شد؛ نه خودروهای عبوری مورد حمله گرفت؛ نه شعار «بی‌شرف، بی‌شرف»، «مرگ بر دیکتاتور» و نه فحش‌های رکیک سر داده شد؛ حتی، نظافت محل تجمع نیز بطور تمام و کمال رعایت گردید. در یک کلام، تجمع «بزرگ» برلین دقیقاً مطابق دستورالعمل دولت و پلیس آلمان برگزار شد!

در این تجمع «متمدنانه»، فقط سخنگوی حاضران، جناب آقای حامد اسماعیلیون «رؤیاهای» تجمع‌کنندگان را در کمال «متانت» فهرست کرد و تعدادی دیگر نیز طی مصاحبه‌ها «آرزوها و خواست‌های» خود را بیان نمودند. در این میان، یکی از مصاحبه شوندگان نکتۀ بسیار قابل تأملی را یادآوری کرد. او گفت: «اگر دیکتاتورهایی مانند صدام، قذافی و اسد به حرف مردم گوش می‌دادند و کنار می‌رفتند، هرگز عراق، لیبی و سوریه به وضعیت امروزی گرفتار نمی‌شدند» (نقل به مضمون کامل). فراموش نباید کرد که این ایدۀ سخیف- برائت امریالیسم را گردانندگان «حزب نامۀ مردم» بمناسبت نابودی لیبی بدست تروریست‌های ناتو بفرماندهی آمریکا- امپراطوری جعل و دروغ- تئوریزه نموده، نوشتند: «دیکتاتورها باعث آمدن امپریالیسم به منطقه هستند» (نامه مردم شماره ٨٧٦).

با این حال، چگونگی برگزاری تجمع «متمدنانۀ» برلین، تعدد پرچم‌ها، فهرست «رؤیاها»، بیان «آرزوها و خواست‌ها»، نبود اغتشاش، فقدان شعارها و فحاشی‌‌ها در آن، دو واقعیت را به وضوح ثابت داد:

یک- شرکت کنندگان تجمع، سربازان متین، مطیع، سربه‌زیر، حرف شنو و گوش به فرمان در جبهۀ جنگ ترکیبی امپریالیسم جهانی علیه ایران هستند؛

دو- شروع اغشاشات در ایران، سرعت و گسترۀ وسیع آن همزمان با عضویت کشور در سازمان همکاری شانگهای به هیچوجه ربطی به مرگ مهسا امینی نداشته، بلکه، کاملاً برنامه‌ریزی شده از قبل بوده است.

پس، هدف مشترک شرکت کنندگان تجمع «بزرگ» برلین چه بود؟ در ادامه، به بررسی اجمالی این مسئله خواهیم پرداخت. اما قبل از آن، نگاهی هر چند گذارا به تاریخچۀ شورش‌ها و اغتشاشات موسوم به انقلاب‌های رنگی یا مخملی لازم به نظر می‌رسد.

انقلاب رنگی در اوکراین

اول- انقلاب‌های رنگی در اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی و پس از آن‌ها:

پس از آنکه میخائیل گارباچوف و تیم او در سال ۱۹۸۵ در اتحاد شوروی به قدرت رسید، ده‌ها سازمان‌ به اصطلاح غیردولتی غربی، بویژه آمریکایی، از جمله، جامعۀ باز جوزج سورس، بنیاد کمک به دموکراسی و خانۀ آزادی آمریکا اجازۀ فعالیت یافتند و فعالیت‌های خود را نه تنها در این کشور معدوم، حتی در تمامی کشورهای اروپای شرقی بسرعت گسترش دادند؛ ده‌ها رسانۀ صوتی، تصویری و مکتوب راه‌اندازی گردید؛ کانال‌های متعدد مداربستۀ تلویزیونی در مناطق و محلات به فعالیت پرداختند و به پخش محصولات مستهجن غربی-ویدئو فیلم‌های پورنوگرافیک مشغول شدند.

در عین حال، همین سازمان‌های‌ غیردولتی برای گروه‌های خاصی از جوانان  آموزشگاه‌ها و کلاس‌های تدریس «دموکراسی»، «حقوق بشر» و تعلیم شورش‌های خیابانی و جنگ شهری دایر کردند. به آموزش تک‌تیراندازان مشغول شدند و آن‌ها را مخفیانه مسلح می‌کردند. تا جائیکه در تجمع روز ۱۹ ژانویۀ سال ۱۹۹۰ رهبر وقت اغتشاشات جمهوری آذربایجان از تریبون اعلام کرد: «کارخانۀ «شمیدت» را به کارخانۀ تولید تسلیحات و تجهیزات جنگی تبدیل کرده‌ایم».

بهار کذایی عربی

دوم- «بهار» کذایی «عربی»، که مقامات عالی‌رتبۀ جمهوری اسلامی ایران از حول حلیم به دیگ افتاده، آن را «بیداری اسلامی» نامیدند:

پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، واشینگتن منابع مالی هنگفتی را بسیج کرد و برای «پیشبرد دموکراسی» و تشکیل «انجمن‌های شهروندی» طرفدار آمریکا در کشورهای عربی، بیش از ۳۵۰ برنامه جدید در حوزه‌های آموزشی، فرهنگی و اطلاع‌رسانی تدوین و تنظیم کرد. همه برنامه‌ها در طرح بزرگ وزارت خارجه آمریکا تحت عنوان «ابتکار حمایت از همکاری در خاورمیانه» گنجانده شد. در سال ۲۰۰۲ هدف این طرح با وضوح کامل مشخص گردید. برقراری دموکراسی در کشورهایی مثل الجزایر، بحرین، مصر، اردن، کویت، لبنان، مراکش، عمان، قطر، عربستان سعودی، تونس، امارات متحده عربی، در اراضی فلسطین، ایران، عراق و لیبی بعنوان هدف این طرح تعیین گردیدند...

برای اجرای این طرح‌ها ابداعات اصولاً جدید مورد آزمایش قرار گرفتند. برای اولین بار در عرض ۶۰ سال موجودیت «دیپلوماسی جامع»، ایالات متحدۀ آمریکا مخاطبان برنامه‌های آموزشی را تغییر داد. حالا دیگر بجای آموزش نخبگان دولتی، نظامیان و روشنفکران مخالف دولت، آموزش جوانان تا ۲۵ سال و زنان را در برنامۀ خود گنجانید. اضافه بر آن، وزارت خارجه تاکتیک اعمال نفوذ خود در این منطقه را تغییر داد. بجای حمایت از رژیم‌های سیاسی و ارتش‌های آن‌ها، واشینگتن به تشکیل احزاب جایگزین، سازمان‌های غیردولتی و اصلاح نظام آموزش روی آورد.

طی ده سال آخر موجودیت «دیپلوماسی جامع»، اولا- شمار جمعیت عربی آموزش دیده، هم در آمریکا و هم در وطن زادگاه خود بمیزان قابل توجهی افزایش یافت. اگر در پایان سال ۲۰۰۰ یک هزار نفر به برنامه مبادلاتی و یا آموزشی جلب شدند، این میزان در فاصله سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ به صدها هزار نفر افزایش داده شد. بعنوان مثال، اگر در سال ۱۹۹۸ از مصر فقط در حدود ۳۳۰۰ نفر برای آموزش برنامۀ توسعۀ دموکراسی به ایالات متحدۀ آمریکا دعوت شد، این رقم در سال ۲۰۰۷ به ۴۷۳۰۰ نفر و در سال ۲۰۰۸ به ۱۴۸۷۰۰ نفر(!) افزایش یافت. بیشتر (در اینجا). به این ترتیب، بهار کذایی عربی در سال ۲۰۱۱ رقم خورد.

اگر چه کاربست متدولوژی انقلاب‌های رنگی از دهه ۱۹۹۰ میلادی عمومیت یافت و در کشورهای زیادی از آزمون گذشت، اما سابقۀ آن به چند دهه قبل برمی‌گردد. پائیز خونین مجارستان (سال ۱۹۵۶) و «بهار پراگ» (سال ۱۹۶۸)، از جمله برجسته‌ترین نمونه‌های تاریخی آن هستند.

آیا در ایران آموزش و تعلیم شورشیان به سبک و سیاق آنچه که در بلوک سوسیالیستی سابق یا «بهار عربی» انجام شد، اتفاق افتاد؟

قبل از صحبتی، ناگفته پیداست که امروزه، آموزش و سازماندهی، مدیریت و هدایت گروه‌ها و دسته‌های آشوبگر و هرج و مرج‌طلب، سربازان انقلاب‌های رنگی و چریک‌های شهری از طریق رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی به سهولت انجام می‌گیرد. با این حال، طراحان و منادیان انقلاب‌های رنگی هرگز از تعلیم و آموزش حضوری «انقلابیون» و نفوذی‌ها امتناع نکرده، بلکه در رابطه با شرایط خاص مثل ایران، روش‌ها و متدهای به دقت انتخاب شده‌ای را به کار می‌بندند.   

این احتمال بطور کلی منتفی است، که توسعۀ نجومی قاچاقچی‌گری و کولبری در ایران، بخصوص بعد از اشغال افغانستان در شرق و عراق در غرب ایران توسط آنگلوساکسون‌ها و شکل‌گیری «اقلیم کردستان»، از دید طراحان و منادیان انقلاب‌های رنگی پنهان مانده و از میان انبوه قاچاقچیان و کولبران گروه‌هایی را به آموزش به سیاق سابق مانند آنچه که در اتحاد شوروی و کشورهای‌های اروپای شرقی انجام گرفت، جلب نکرده باشند. چه که همه ساله اخبار و گزارشات متعددی از درگیری نیروهای انتظامی و مرزبانی کشور با «اشرار» و قاچاقچیان و تیراندازی به سوی کولبران منتشر شده است. اگر چه در بارۀ شمار آن‌ها، هیچ آماری در دست نیست، اما برخی از ناظران تعداد آن‌ها را چندین ده هزار و بعضی‌های دیگر حتی چند صد هزار نفر تخمین می‌زنند.

کولبران خارج از کنترل

با این حال، شایان تأمل است که علاوه بر ضربات سهمگین قاچاقچی‌گری و کولبری بر اقتصاد کشور بدلیل عدم امکان کنترل، هیچ کس نمی‌تواند با قطعیت ادعا کند که چه تعداد از آن‌ها به استخدام طراحان انقلاب رنگی درآمده و دورۀ آموزش حضوری «دمکراسی و حقوق بشر» را گذرانده یا خیر. باضافۀ این، هیچ آماری مبنی بر این منتشر نشده که در میان کالاهایی که تا کنون توسط کولبران و قاچاقچیان به کشور وارد شده، سلاح و تجهیزات جنگی وجود داشته یا خیر. اما وجود دسته‌ها و گروه‌های مسلح در سرتاسر مناطق غربی و شرقی کشور این گمان را تقویت می‌کند، که آری، بمیزان کافی سلاح و تجهیزات جنگی به کشور وارد شده است.

از سوی دیگر، معلوم است که ایران با ۱۵ کشور مرز خاکی و آبی دارد. از میان همسایگان ما وضعیت اقتصادی دو کشور افغانستان و ارمنستان کاملا وخیم است یا بطور کلی چیزی بنام اقتصاد ندارند. اولی- افغانستان- ۲۰ سال، به عبارت دقیق‌تر نزدیک به ۴۰ سال در اشغال آمریکا بود و هنوز هم بطرز نامرئی تحت اشغال است. اما دومی- ارمنستان- مانند همۀ جمهوری‌های متحد شوروی در دهۀ ۱۹۹۰ «استقلال» یافت و از نابسامانی اقتصادی رنج می‌برد.

آمریکا بعد از محو اتحاد شوروی، به تلاش‌های دامنه‌داری برای سلطه بر جمهوری‌های تازه «استقلال یافته» دست زد. از این رو، بزرگ‌ترین سفارت خود در جهان را (بلحاظ تعداد افراد دارای گذرنامۀ سیاسی- ۲۵٠٠ نفر)، در ۶ ماه مه ۲٠٠۵ در ارمنستان افتتاح کرد. این جمهوری ٣ میلیون نفر جمعیت دارد. اما در حال حاضر کمتر از ۲ میلیون نفر در آن زندگی می‌کند. یعنی به نسبت هر ١۲٠٠ نفر شهروند، یک دیپلومات! برای مقایسه: تعداد دیپلومات‌های آمریکایی در روسیه تا اخراج‌های اخیر ۴۵۵ نفر و شمار کارکنان سفارت روسیه در ارمنستان در آستانه «انقلاب رنگی» بهار سال ۲٠١۸، در حدود ۶۰ نفر بود.

مجتمع سفارت آمریکا شامل پنج ساختمان با مساحت کل ١۴ هزار متر مربع است. یکی از ساختمان‌ها به تفنگداران دریایی اختصاص دارد. تعداد آن‌ها هنگام افتتاح سفارتخانه شش نفر بود. اما بگزارش رسانه‌های آمریکایی، تعداد آن‌ها در سال ۲٠١٣ به ۸٠٠ نفر افزایش یافت. بطوری که یک روزنامه‌نگار آمریکایی همانوقت نوشت، «پایگاه نظامی- دریایی آمریکا در مرکز ایروان تأسیس گردید».

واشینگتن به احداث چنین مجتمع عظیم سفارتی در یک جمهوری که نه راهی به دریا دارد و نه معادن غنی و پروژه‌های عظیم سرمایه‌گذاری، چه نیازی داشت. فروش نیروگاه برق آبی واراتان به آمریکایی‌ها تنها «پروژه» از این دست بود.

دانیل گاینور، کارشناس آمریکایی و همکار مرکز سیاست ملی ترومن می‌نویسد: «آمریکا برای مقابله با دشمنان خود در خاورمیانه تسلیحات سرّی در اختیار دارد. ارمنستان با کشورهای ترکیه، آذربایجان، گرجستان، ایران مرز مشترک دارد. ایالات متحدۀ آمریکا مشی خاص خود را نسبت به پنج کشور نامبرده پیگیری می‌کند و ارمنستان بمثابه اهرم قدرتمند بالقوه برای پیشبرد اهداف آمریکا در میدان دید واقع است».

هنگام افتتاح سفارت جدید آمریکا در ایروان کمتر کسی در این باره تردید داشت، که این نه دفتر نمایندگی سیاسی، بلکه، یک مرکز نظامی- اطلاعاتی است.

همچنین، در ارمنستان سازمان‌های غیردولتی بومی زیادی به گسترش شبکۀ جاسوسی آمریکا کمک می‌کنند. بگزارش ادارۀ آمار ملی ارمنستان جمع کل اینگونه «سازمان‌های غیردولتی» بیش از ۲۰۰ سازمان است. آمریکا برای فعالیت آن‌ها سالانه ۲۵٠ میلیون دلار تخصیص می‌دهد. کار سازمان‌های غیردولتی ارمنستان نیز بواسطۀ سفارت آمریکا و ساختارهایی مانند آژانس آمریکایی کمک به توسعۀ بین‌المللی، بنیاد ملی برای دموکراسی و بنیاد سورس همآهنگ می‌شود. علاوه بر این، مجتمع جدید سفارت آمریکا در ایروان جاسو‌سی‌های رادیویی از مناطق مرزی و کشورهای هم‌جوار- ترکیه، ایران، گرجستان، آذربایجان، روسیه و غیره بعمل می‌آورد.

یکی از کارشناسان در مورد سفارت جدید آمریکا در ارمنستان می‌نویسد: «در واقع، آمریکا در ارمنستان نه یک سفارتخانه مرسوم، بلکه، یک مرکز جاسوسی، یک مجتمع دارای اهداف خاص دایر نموده است. از آنجا اطلاعات مورد علاقۀ آمریکایی‌ها بطور گسترده جمع‌‌آوری و پس از پردازش به بانک اطلاعات و غیره ارسال می‌شود. در ارمنستان اسرار خاصی برای آمریکایی‌ها وجود ندارد. ولذا، این مرکز اطلاعات در پوشش دیپلوماتیک برای کل منطقه «آماده» شده است». علاوه بر این‌ها، در بهار سال ۲٠١۸ در ارمنستان یک «انقلاب رنگی» تحت رهبری مستقیم جورج سورس انجام شد. توضیحات بیشتر (در اینجا).

این را به خاطر بسپارید تا به مبحث اساسی بپردازیم.

همزمان با آغاز خروج آمریکا از افغانستان در از اوایل سال ۱۴۰۰، یقیناً با اهداف بسیار بزرگ‌تر، که برخی خام‌اندیش آن را مشابه فرار آمریکا از ویتنام تلقی کردند، در ایران سیل عظیم سفر به ارمنستان برای واکسیناسیون روان شد.

ایرانیان در صف واکسیناسیون در ارمنستان

نکته این است، که این سیل در حالی به راه افتاد:

۱- شرط سفر به خارج از کشور و پذیرش کشور میزبان، منوط به ارائه گواهی واکسیناسیون باضافۀ انجام آزمایش بود؛

۲- حتی مسافرت‌های داخلی در ایران بدلیل درگیری با ویروس کرونا و رنگ‌بندی‌ شهرها با محدودیت‌هایی همراه بود؛

۳- طبق گزارشات بهداشتی، تا آن موقع فقط ۴ دهم درصد جمعیت ارمنستان دوز اول واکسیناسیون را دریافت کرده بود؛

۴- طبق موازین پزشکی، فاصلۀ زمانی دوز اول و دوم واکسیناسیون ۶ تا ۸ تعیین شده است؛

۵- واکسیناسیون در ایران به سهولت و بدون صرف هزینه انجام می‌شد.

با این اوصاف و با توجه به اتمام تقریبی واکسیناسیون در ایران ما، شایان توجه است که چرا و چگونه ایرانیان بدون رعایت محدودیت‌های تعیین شده، با تقبل هزینۀ سفر و اقامت نسبتاً طولانی، پرداخت عوارض خروج و به حساب خارج کردن ارز از کشور و از میان ۱۵ همسایه، فقط جرجیس (ارمنستان) را برای واکسیناسیون انتخاب کردند! آیا این انتخاب هیچ ارتباطی با اهداف بعدی آمریکا پس از خروج از افغانستان نداشت؟

بر اساس نوع رابطۀ آمریکا با ارمنستان و پنج مورد فوق‌الذکر، به جرئت می‌توان گفت داشت و به این نتیجه‌گیری منطقی رسید، که قطعاً دست‌های مشکوکی پشت این سیل بوده تا ایرانیان را به پروژۀ آموزش «دموکراسی و حقوق بشر» در بزرگترین پایگاه نظامی- جاسوسی آمریکا در جهان واقع ارمنستان جلب کنند. بویژه اینکه، بعید است سیل جمعیت ایرانی در ارمنستان، از میدان دید پایگاه جاسوسی آمریکا و بیش از ۲۰۰ سازمان به اصطلاح غیردولتی وابسته به آن‌ پنهان مانده باشد.

بنابراین، بنظر می‌رسد سرگروه‌های سربازان جنگ ترکیبی علیه ایران را نه تنها در میان دسته‌های قاچاقچی و کولبر، بلکه، در میان واکسینه شده‌گان در ارمنستان نیز جست.

 در رابطه با جنگ ترکیبی امپریالیسم علیه کشور ما، یادآوری این مسلۀ بدیهی ضروری به نظر می‌رسد، که در هر جنگی، اعم از جنگ مسلحانه یا سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی، روانی، فرهنگی و غیره، معمولاً طرف‌ها از فنون جلب توجه طرف مقابل به یک سمت استفاده می‌کنند تا از جهات دیگر به حملات تعیین کننده دست بزنند. امروزه در شرایطی که اژدهای هفت سر آنگلوساکسون‌ها، از ناوگان پنجم آمریکا در بحرین تا پایگا‌ه‌های نظامی- جاسوسی متعدد آن در اغلب کشورهای همسایه میهن ما را نشانه گرفته است، تمرکز برخی سیاستمداران و مقامات جمهوری اسلامی به فعالیت‌های مخرب اسرائیل، این فرزند حرامی آنگلوساکسون‌ها علیه کشور ما، آن هم فقط در یک نقطه و بطرز افراطی، همان تاکتیک جلب توجه طرف مقابل به یک سمت و واداشتن آن به غفلت از جهات دیگر است که با توجه به نفوذ تاریخاً گستردۀ صهیونیزم در کشور ما، بعید نیست دست خود اسرائیل در پشت آن باشد.

در پایان جستار، این را نیز ناگفته نگذارم، که خیز جدید غرب امپریالیستی برای انجام انقلاب رنگی در ایران و گل‌هایی که سربازان جنگ ترکیبی از داخل و خارج میدان به دروازۀ میهن ما می‌زنند، حاصل پاس‌های بسیار دقیقی است که دولت‌های جمهوری اسلامی ایران یکی بعد از دیگری در قالب اجرای سیاست‌های اجتماعی- اقتصادی لیبرالی در طول چهل و چهار سال داد‌ه‌اند و هنوز هم حاضرند با خودداری از تن دادن به خواست‌ها و مطالبات به حق توده‌های زحمتکش، با ادامۀ سیاست‌های ویرانگر گذشته و عدم مبارزه با دزدی، اختلاس و رانت‌خواری مقامات رسمی و نزدیکان و بستگان آن‌ها بدهند.

اغتشاش در کشور

با این اوصاف، نمی‌دانم چه کسانی در این واقعیت شک دارند که هدف مشترک تجمع «بزرگ» طیف‌های متعدد مهاجر ایرانی و اوکراینی در برلین و شروع اغشاشات شهریور ماه درست در روز ورود کشور ما به سازمان همکاری شانگهای، شعله‌ور نگه داشتن آتش جنگ ترکیبی برای مشغول کردن ایران به خود و ضربه زدن به یکی از سه ستون اصلی نظم نوین جهانی بود، من یکی تردید ندارم.

با تمام این اوضاع و احوال، گمان نمی‌رود ایران زیر فشار جنگ ترکیبی غرب از سیاست خارجی خود که در سمت مثبت تاریخ و در جهت برقراری نظم نوین جهانی ایستاده، عقب‌نشینی کند. بلکه، احتمال دارد، طی یک روند بغرنج اما بطئی، سیاست‌های داخلی خود را با سیاست خارجی‌اش منطبق سازد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قید:

ـ عبارات سرخ رنگ داخل پرانتز پیوند هستند.

ـ منبع تصاویر: گوگل.

https://eb1384.wordpress.com/2022/10/26/باز-هم-شک-دارید؟/

۴ آبان- عقرب ۱۴۰۱

مقالات مرتبط

...

کشتار بیرحمانه آوارگان افغانستانی در مرزها، بار دیگر موضوع بی‌پناهی مهاجرین افغانستانی در ایران را م... ادامه

...

هر روز بر ابعاد رفتار ضد انسانی جمهوری اسلامی با آوارگان افغانستانی، دستگیری و تهدید و تحقیر  افزوده... ادامه

...

بیش از چهار دهە افغانستان کانون جنگ و نا آرامی است و شهروندانش یک روز بدون جنگ و خونریزی را  تجربە ن... ادامه

...

ویدئوی رفتار وحشیانه ی نیروی سرکوب جمهوری اسلامی با پسر بچه ۱۵ ساله افغانستانی موجی از اعتراض برانگی... ادامه

...

هنگامی که جنگ با ایران نزدیک می‌شد، وی‌آی‌پی‌اس گفت ایران تهدیدی نیست که ایالات متحده ادعا می‌کند، د... ادامه

...

مارگارت کیمبرلی می‌نویسد، تلاش برای ترور رئیس‌جمهور سابق آمریکا در مقایسه با رفتارهایی که واشنگتن در... ادامه

...

فقط یک هفته پس از اعلام جنگ و قشون‌کشی کل نیروی سرکوب حکومتی به خیابان‌ها علیه حق آزادی ادامه

...

کارگران ایران تحت حاکمیت یکی از هارترین نظامهای سرمایه داری جهان بسر می برند. تنها در دو سال گذشته ۸... ادامه

...

سیزده‌ بدر، یکی از رسوم ایرانیان و اغلب مردمانی است که در پایان نوروز انجام می‌شود؛ در دهه‌های اخیر،... ادامه

...

مطابق مصوبه شورای عالی کار، در آخرین روز کاری سال ۱۴۰۲ حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال... ادامه

...

اگر هر آدمی، روزانه اخبار و گزارشات حملات اوباش حکومتی،  یعنی حملات حزب‌الهی‌ها و آخوندهای چماقدار ادامه

...

در کلیه حاکمیت‌های جهان، سیاست‌مداران تا حدودی آداب و رسوم اخلاقی و اجتماعی را رعایت می‌کنند اما در... ادامه