ایا امریکا یک ببر کاغذی است؟
( اشرف هاشمی )
ایا امریکا یک ببر کاغذی است؟
وقتی به سخنان ریس جمهور امریکا (اوباما) نظر بیاندازی ، سخنان رهبران ناتو، سرمنشی ملل متحد(بان کی مون) تا روزنامه های بالابلند غربی ، آنچه درمیابی ،علایم شکست است ، علایم مات است و علایم یأس و نا امیدی ؛ نه تنها برای امریکاییان؛ بلکه برای ناتو که عظیم ترین و قوی ترین کشورهای غربی عضویت این پیمان را دارد .
ما نسل جنگ هستیم در جنگ زاده و بزرگ شدیم هر آنچه می بینیم و میشنویم، میتوانیم با دقت کامل آنرا تحلیل و تجزیه نموده و بر درست بودن آن صحه گذاشته و یا باطل بودن آن را تصدیق نمایيم .
افغانستان قوای مسلح داشت که بعد از هفت ثور ۱۳۵۷ دستخوش حوادث سیاسی شده، در زمان امین ضربات دیگری نیز بر پیکرش وارد گردیده، بعد از سال ۱۳۵۸ تغيیرات اساسی در مهره های آن وارد آمده ، تغیيرات بعداز جانشینی دوکتور نجیب الله به عوض ببرک کارمل ، کودتا شهنواز ټنی، شکاف عمیق را ایجاد نموده بود که گذشت زمان آن را دوباره ترمیم میکرد اما...
آمدن قوای شوروی به همان دعوتنامه که امروز امریکاییان نیز از آن دعوت نامه (ابرقدرتی) استفاده برده افغانستان را تحت تاثیر خود قرار داده؛ ولی تفاوت های چشمگیری از آنها و اینها به نظر میرسد . آنها در فکر تقویه قوای مسلح بودند ؛ اما اینها در فکر تضعیف ؛ آنها در فکر بلند بردن مورال عسکری بوده اما اینها بر ضد و صد ها فرق دیگر...
جنگ سرد را کنار بگذاریم ، جنگ در افغانستان یک جنگ کاملآ عیار شده، به بهانه اسلام بود؛ اما هدف انتقام از جنگ ویتنام . روسها که خودرا در منجنیق دریافته بودند، در جستجوی راه حل بودند که راه فرار یا بیرون کشیدن خودرا بشکل قانونی دریابند که بلاخره یافته و رفتند ؛ولی جانب مقابل که خروج روسها را بهانه میگرفتند نه تنها از جنگ دست نه کشیدند؛ بلکه دوبرابر از ان، جنگ را شدت بخشیدند تا بتوانند بزور شمشیر برکرسی دولت نشینند؛ اما جنگ جلال اباد ، کندهار ، زابل و سایر ولایات نشان داد که بزور هیچ کاری ساخته نیست که بعد از ان بیشتر از هروقت دیگر بسوی مذاکره و مصالحه رو آوردند تا زبان زور.
در این جنگ کی ها در گیر بودند ؟
در یک طرف قوای مسلح جمهوری افغانستان تحت حمایۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن) ، در جانب دیگر تنظیم های جهادی هفتگانه از پاکستان، ماویستها، هشت تنظیم مجاهدین اهل تشیع از ایران بشمول دولت های ایران ، پاکستان ، کشورهای عربی (بشمول القاعده فعلی) اروپایی غربی ، کانادا استرالیا ، چین ، جاپان ، امریکا و بلاخره ناتو امروزی .
ترازوی جنگ را اگر از دیدگاه عدالت و بیطرفانه نگاه کنیم یک پله آن در در زمین از سنگینی گور رفته بود و پله دیگر آن از سبکی درآسمانها بود؛ اما در میدان عمل چه میگذشت برخلاف آن بود . در حیرت بودیم که این پشه کوچک چگونه فیل را از پا در آورده بود؛ اسراری پشت پرده همانا قوای مسلح بود که زر اندوزی نمیکردند ، چون دولت دال نداشت که با آن دال بازی کند چه رسد به آنکه افسر و سربازش از آن سوء استفاده کند؛ گرسنه نبودند و غذای عالی خوردن هم در آنجا بحساب خیانت به ملت شمرده میشد ؛ مرمی را خون ملت نام گذاشته بودند ؛ تیل را اب حیات می گفتند ؛ وطن را ناموس ، جان دادن را در راه آن افتخار وکارتهای افسران و سربازان را که مرمی سوراخ نموده بعد به قلب شان میر فت، در موزیم جز افتخارات شان میشمرد ند و نگهمیداشتند .
قوای مسلح ممکن نصف آن به خدمت اجباری جمع شده بودند؛ ولی نصف دیگر آن آگاهانه و شعوری به خاطر دفاع از وطن می جنگیدند. ( اگر توطئه های داخلی نمی بود و اگر حمایۀ ّبین المللی می داشت ،هرگز قدم به عقب نمی گذاشتند ) ...
اما امروز چه خبر است ؟
جهان آنجا ریخته اند ؛ سرمایه ها آنجا قارون شد؛ اما بازهم شکست، بازهم نا امیدی ، بازهم به عقب بر گشتن و طالب زدایی.
آیا امریکا و ناتو با دست بالای که از نام ملل متحد دارند نمیتوانند در این مبارزه به موفقیت برسند یا نمی خواهند ؟
اگر بیاندیشیم که آنها با این همه ساز و برگ که دارند خود را شکست خورده می بیننند جز این کلمه که آنان رابه ببر کاغذی تشبیع کنیم واقعآ چیزی بیشتر نیستند؛ اما... این که انها (امریکا و متحدین آن) نمیخواهند تنش به آرامش بدل گردد سوال دیگری بار میاید که آیا با نا آرام نگهداشتن افغانستان در پی اهدافی دیگری هستند ؟ آرامش افغانستان به معنی راندن شان از منطقه می شود؟ از افغانستان بمثابه تخته خیز برای اهداف دیگری استفاده میشود؟ و صد ها سوال دیگر ...