انتخابات ریاست جمهوری و بحران مشروعیت مدارک تحصیلی
انتخابات ریاست جمهوری و بحران مشروعیت مدارک تحصیلی
مقدمه
وقتیکه آیت الله خمینی در 25 خرداد 1360، با تکفیر جبهه ملی ایران،1 در تلاش بود تا عملاً از شر روشنفکران ایرانی خلاصی یابد،شاید در آن برهه تاریخی کسی فکر نمی کرد که روزگاری در نظام جمهوری اسلامی ایران موضوع مریتو کراسی و شایسته سالاری تحصیلی تا این حد با اقبال مواجهه و همین موضوع باعث بحث و جدال فراوانی خواهد شد، بترتیبی که امروزه هریک از این جناح ها در جمهوری اسلامی ایران، گروه دیگر را به زشت ترین اقدام یعنی جعل هویتی و دانش سیاسی و علمی متهم خواهند کرد.
جناح راست میانه و چپ حکومتی با مطرح کردن پرونده دکترعوضعلی کردان، دکترا از دانشگاه آکسفورد انگلستان، که در دولت محمود احمدی نژاد، وزارتخانه حساسی چون وزارت کشور را به خود اختصاص داده، روزگاری بعلت ازاله بکارت دختری، در زندان بوده 2 و مدرک دکترای او از دانشگاه آکسفورد جعلی است؛ 3 و یا همچنین وزیر ارشاد ده ساله دولت های میر حسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و همچنین رئیس جمهوری پیشین جمهوری اسلامی ایران، دکتر سید محمد خاتمی،معمار گفتگوی تمدن ها و ... حتی مدرک تحصیلی لیسانس فلسفه او نیز جعلی بوده است. 4 اتهاماتی از این دست اگر چه بر پایه حقایق و واقعیت های مستندی است اما بطور حتم صفحه ای حساس را در نظام جمهوری اسلامی ایران باز گشوده است.
در راستای همین سیاست و استراتژی و همچنین بحران جنگ قدرت در میان جناح های داخل نظام است که در نهایت محمود احمدی نژاد در تاریخ ششم شهریور ماه سال 1387،- پس از افشاء شدن پرونده کردان – در نامه ای خطاب به دکتر محمد مهدی زاهدی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دستور داده است تا تمامی مدارک تحصیلی مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران از سال های 1364 به بعد، مورد بررسی و ارزشیابی مجدد قرار گیرند. 5 - شاید به این منظور است که میر حسین موسوی در مناظره تلویزیونی خود گفته بود که " دولت احمدی نژاد بیشتر سعی و توان کابینه خود را بر این [ موضوع] معطوف ساخته است تا برای منتقدان خود پرونده سازی کند." 6- در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی ایران، موضوع غیر واقعی بودن مدارک تحصیلی مقامات جمهوری اسلامی ایران در تمامی جناح های آن به یکی از مهمترین شاخصه های بحران و نزاع تبدیل شده است. بحرانی که شاید در صورت افزایش زبانه های آن، کسی حتی رهبری انقلاب همچون آیت الله خامنه ای قادر به اطفای حریق آن نخواهد بود.
امروزه هر یک از کاندیدای ریاست جمهوری خود را رهرو آیت الله خمینی معرفی می کنند و با این استدلال که اقدامات دیروز، امروز و فردای آنها براساس رهنمودها و فرامین آیت الله خمینی بوده، خود را در راستای اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران معرفی می کنند. شایان ذکر است در مناظره تلویزیونی میان محمود احمدی نژاد و میر حسین موسوی، اولی، دولت پیشین را متهم می کند که " در دولت قبل فردی مقاله ای نوشت و مدعی شد دوران امام تمام شده است." 7 و حال آنکه موسوی، در انتقاد گسترده از دولت احمدی نژاد، معتقد است" تمامی این اقدامات [ دولت شما] برخلاف فرمان هشت ماده امام است و شما مردم را خودی و غیر خودی می کنید." 8 حجم اقدامات و اتهامات آنها که بر این اساس و پایه شکل گرفته است، حتی معتقدان واقعی به نظام جمهوری اسلامی ایران را نیز – در تمامی سطوح، بویژه در سطوح میانی و تحتانی - با این سردرگمی بزرگ مواجه ساخته است، که در حقیقت کدام یک از این کاندیدا واقعاً و حقیقتاً براساس رهنمودهای آیت الله خمینی اقدام می کنند؟
قضاوت برای هریک از کسانی که شناختی عمیق از نظام جمهوری اسلامی ایران نداشته باشند و یا مناسبات داخلی و درون گروهی نظام جمهوری اسلامی ایران را بدقت دنبال نکرده باشند، ممکن است تا حدودی صورت مسئله را دشوار و سخت کند. برای بررسی درست و دقیق این نظام، ابتدا ناگزیر بر این خواهیم بود که شناخت درستی از ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم. تا بدینوسیله بتوانیم برای این سوال پاسخ ِ مناسبی بیابیم که آیا نظام جمهوری اسلامی ایران، نظام مریتوکراسی و شایسته سالاری است و یا یک نظام تئوکراتیک و ایدئولوژیکی که در آن تعهد و تعبد، مقدم بر تخصص قرار می گیرد و تخصص و مدارک تحصیلی و شایسته سالاری نقش مهمی در اصرار و ابرام آن ندارد.
رئیس جمهوری متعهد که عقلش بیش از علمش است
هنگامیکه مخالفت های بیشماری در میان رجال سیاسی ایران برخاست که محمد علی رجایی یک دست فروش ساده بوده و او مدرک و دانش لازمه سیاسی برای اداره کشور نوپای پس از انقلاب را ندارد، شاید هیچکس این جمله معروف آیت الله خمینی را فراموش نکرده باشند که در ارتباط با وی گفت: " هى نروید دنبال اینكه رجایى علم ندارد! این عقلش بیشتر از علمش است." 9 چرا که در نگاه نافذ و شریعت پذیر آیت الله خمینی "معیار شناخت در جهان بینى الهى اعم از «حس و عقل» مىباشد " 10
بدین ترتیب در میانه بحرانی که میان بخش بزرگی از اپوزیسیون و روحانیون در حال افزایش و تراکم بود و به همان ترتیب نیز احساس بدنینانه و ناخرسندانه ای از روشنفکران و نیروهای متخصص ایرانی که در حوزه کنترل فکری روحانیون نبودند، برخاست. اغلب روحانیون در خطابه های خود به این موضوع به روشنی اشاراتی داشتند.
آیت الله خمینی نیز در رأس همین نیروها، طبعاً دارای چنین نگرشی بوده و اعتقاد داشت که " ساده اندیشى است كه ما گمان كنیم كه باید همه اینها كه تخصص دارند هر طورى مىخواهند باشند. باید بیایند و ما از آنها استفاده كنیم. استفاده نمىتوانیم بكنیم اگر مرض ظاهرى ما را یك متخصص خوب بكند، امراض باطنى براى ما ایجاد مىكند،[ متخصص] از یك مرض كم به یك مرض بزرگ، از یك مرض كوچك به یك مرض بزرگ ما را مىكشاند. " 11 او جبهه ملی ایران را بصورت شاخصی، نمونه برای این نوع از مخاطبان خود ارائه می داد؛ نیروهایی که آیت الله خمینی در 25 خرداد 1360 حکم تکفیر آنها را صادر کرد.
هنگامیکه آیت الله خمینی در اواخر سال 1359، در تلاش بود تا تمامی نیروهای غیر مذهبی مشارکت کننده در انقلاب را از عرصه سیاسی ایران اخراج و به حاشیه براند، روشنفکری – چپ، راست و ملی - تقبیح و به محاذات آن التزام به ایدئولوژی اسلامی و یا تعهد به روحانیون از ارزش و اولویت خاصی بحساب می آمد.
طولی نکشید که پس از حوادث خرداد سال 1360 درست در اواخر تابستان متلاطم همان سال، برای مردان سیاسی نظام از صدر تا ذیل، تعهد به اسلام انقلابی و متعهد بودن به نظام و عقاید آیت الله خمینی، یکی از شاخصه های اصلی برای تصدی امور بود. وی در تقبیح متخصصین و تحصیل کردگان همین بس به این نکته با اهمیت اشاره کرد که در نهایت بخش گسترده ای از نیروهای متخصص و تحصیلکرده در نهایت - امروز و یا فردا - تبدیل به افرادی چون اعضای وقت جبهه ملی ایران می شوند. - عناصری که در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب 1357، روحانیون را به نقض عهد – پیش از انقلاب در نوفل لوشاتو - متهم می کردند و حاضر به پذیرش سیادت و ریاست آنها بر انقلاب و کشور نبودند.- آیت الله خمینی در سخنرانی معرف خود در تقبیح و تحریم این گروه پای می فشرد و متعقد بود: " یكى از چیزهایى كه اینها باز برایش سینه مىزنند و «جبهه ملى» هم در اعلامیهاش [آورده این است كه] دانشگاه چرا باز نمىشود. هى دانشگاه! آقا دانشگاه شما را بیرون داده! این دانشگاه باز بشود، ده بیست سال دیگر یك عدهاى بیایند، همینها هستند، همین كه شمایید! آنها هستید كه اسلام را هیچ قبول ندارید؛ احكام اسلام را احكام «غیر انسانى» مىدانید! ما مىخواهیم یك دانشگاهى درست بشود براى ملت. شما با اسم ملت دارید به ضد ملت عمل مىكنید. این ملت این جمعیتها هستند كه در خیابانها و در بازارها دارند براى اسلام زحمت مىكشند؛ براى كشور زحمت مىكشند." 12
پس از طرح چنین موضوعاتی جامعه ایران به سرعت متلاطم و به دو قطب خودی و غیر خودی تقسیم گردید. در این دسته بندی نیروهای خودی نیر براساس معیارهای ایدئولوژیکی مورد تشخیص و ارزیابی قرار می گرفتند. نیروهای خودی در تمامی سطوح جامعه از حقوق و امتیازات ویژه ای برخوردار بودند. این روند این نوید را برای نیروهای خودی متعهد می داد که نظام و آینده کشور در دستان آنان خواهد بود.
واقیت آنکار ناپذیر در این است که در هیچیک از پندار و یا گفتارهای آیت الله خمینی رهبر کاریزماتیک انقلاب اسلامی، فرمانی به چشم نمی خورد که در آن ایشان اندرزی به شایسته سالاری علمی و تحصیلی داده و آنرا شرطی لازم برای تصدی امور در کشور دانسته باشد. در تمامی مطالبی که از گفتار و رهنمودهای ایشان مستخرج می شود، تعبد به اسلام انقلابی و تعهد به نظام جمهوری اسلامی ایران، صلاحیت و شرط کافی برای مسئولان امروز و فردای نظام شناخته شده است. بطور مثال رهبر انقلاب در بخشی از پیام برائت از مشركان و تبیین وظایف مسلمین – که خطاب به حجت الاسلام مهدی کروبی صادر شده بود، - دیدگاه روشن و بارزی در این زمینه ارائه می دهد و معتقد است " در این فرصت به همه مسئولان كشورمان تذكر مىدهم كه در تقدم ملاكها، هیچ ارزش و ملاكى مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست و همین تقدم ارزشى و الهى باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امكانات و تصدى مسولیتها و اداره كشور و بالاخره جایگزین همه سنتها و امتیازات غلط مادى و نفسانى بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا، كه خدا این امتیاز را به آنان عنایت فرموده است و صِرف امتیاز لفظى و عرفى كفایت نمىكند، كه باید هم در متن قوانین و مقررات و هم در متن عمل و عقیده و روش و منش جامعه پیاده شود و مصلحت زجر كشیدهها و جبهه رفتهها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح دادهها و در یك كلام، مصلحت پابرهنهها و گودنشینها و مستضعفین، بر مصلحت قاعدین درمنازل و مناسك و متمكنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامى مقدم باشد و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و باید سعى شود تا از راه رسیدهها و دین به دنیا فروشان، چهره كفرزدایى و فقرستیزى روشن انقلاب ما را خدشهدار نكنند و لكه ننگ دفاع از مرفهین بیخبر از خدا را بر دامن مسئولین نچسبانند و آنهایى كه در خانههاى مجلل، راحت و بىدرد آرمیدهاند و فارغ از همه رنجها و مصیبتهاى جانفرساى ستون محكم انقلاب و پابرهنههاى محروم، تنها ناظر حوادث بودهاند و حتى از دور هم دستى بر آتش نگرفتهاند، نباید به مسئولیتهاى كلیدى تكیه كنند، كه اگر به آن جا راه پیدا كنند چه بسا انقلاب را یكشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات ملت ایران را بر باد دهند، چرا كه اینها هرگز عمق راه طى شده را ندیدهاند و فرق و سینه شكافته نظام و ملت را به دست از خدا بیخبران مشاهده نكردهاند و از همه زجرها و غربتهاى مبارزان و التهاب و بیقرارى مجاهدان كه براى مرگ و نابودى ظلم بیگانگان دل به دریاى بلا زدهاند، غافل و بیخبرند... خلاصه كلام اینكه بیان این واقعیت كه در حكومت اسلامى بهاى بیشتر و فزونتر از آنِ كسى است كه [ متعهد و] تقوا داشته باشد " 13
مدرک و تخصص گرایی در دولت سازندگی
در روزهایی که نظام جمهوری اسلامی ایران توانست در سخت ترین دوران خود، اپوزیسیون داخلی خود را سرکوب و از حوزه قدرت اخراج کند، تلاش بی وقفه ای در جریان بود تا نیروهای وابسته و متعهد به آیت الله خمینی و نظام جمهوری اسلامی ایران را جایگزین آن کند. در این مرحله هیچگاه در هیچ یک از ترتیبون های رسمی در جمهوری اسلامی ایران این بحث قوت نگرفت و شنیده نشد که عناصر موجود در جامعه را براساس تخصص و لیاقت های تحصیلی آنها بشناسند. در زمان جنگ و یا پس از آن نیز، در نیروهای سپاه پاسدران و یا بسیج، ملاک هیچگاه مدراک تحصیلات نظامی مورد اشاره و تاکید قرار نگرفت. اما پس از خاتمه جنگ ایران و عراق و سپس، پس از درگذشت آیت الله خمینی و در دولت سازندگی، مردان سیاسی پیرامونی هاشمی رفسنجانی که بعدها به کارگزاران سازندگی شهرت یافتند، تکنوکرات هایی بودند که عموماً مدارک تحصیلی از داخل و یا خارج از کشور داشتند. تحولات در عرصه اقتصادی و سپس گرایش دولت رفسنجانی به نوعی لیبرالیسم اقتصادی اسلامی- که در تأمل با بانک جهانی بود - جای پایی را برای نیروهای تحصیلکرده کشور باز کرد. رفسنجانی که تلاش داشت پس از تثبیت سرمایه داری کمپرداور اسلامی، پس از آن اقدام به نوعی سرمایه داری تولیدی در کشور کند. نیروهای تحصیلکرده ایرانی را یکی از ارکان این نوع نظام سرمایه داری می دانست. او حتی در برخی از سفرهای خارجی خود سعی می کرد تا با بعضی از دانشجویان ایرانی که در غرب به تحصیل می پرداختند، رابطه برقرار کرده و آنها را به بازگشت و کار در کشور ترغیب کند. بنابراین چندی نگذشت که در دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی، مدرک گرایی بعنوان یکی از شاخصه های عصر قلمداد گردید و انقلابیون اسلامی که روزهای سخت خود را در عرصه سیاسی کشور، برای تثبیت نظام می پرداختند و برخی دیگر در جبهه های جنگ ایران وعراق، به دفاع از کشور و نظام مطبوع خود مشغول بودند، به سرعت، اما با جدیت به این فکر وا داشتند که در نظام آینده ای که هاشمی رفسنجانی همواره مرد دوم این کشور خواهد بود و بسیاری از وزارت خانه ها و یا قوه مجرئیه را بعنوان محل کار دائمی خود در اختیار دارد، برای استمرار حضور خود در قدرت، باید به تکاپوی دریافت مدارک تحصیلی باشند.
بنابراین یافتن مدارک تحصیلی از داخل و خارج از کشور بسرعت مورد توجه واقع شد. محمود احمدی در مناظره تلویزیونی خود با میر حسین موسوی پرده از این راز برداشته و در این ارتباط می گوید: " در دهه 80 در دوره هاشمی كه حامی موسوی است، یك موجی در مدیران ایجاد شد كه همه میخواستند مدرك بگیرند. دانشگاه آزاد هم پشت اینها بود و موج ایجاد میكرد." 14 احمدی نژاد در آخرین مناظره تک نفره خود در تلویزیون معتقد است که پس از دوران دولت سازندگی و سپس در دوران اصلاحات حکومتی خاتمی نیز " مسئولان دانشگاه آزاد ... با دادن مدارک قلابی" 15 اقدام کرده و بدین ترتیب دانشگاه آزاد را بی اعتبار کردند.
طولی نکشید که بحران میان رهبر انقلاب و مرد دوم جمهوری اسلامی در ارتباط با استمرار بلند مدت ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی با عهد شکنی رهبر انقلاب، به بحرانی در نظام جمهوری اسلامی ایران انجامید، بحرانی که دسته بندی های داخلی در نظام جمهوری اسلامی ایران را به سه گروه متمایز و متنازع، راست سنتی، راست میانه و چپ اصلاح طلب حکومتی تقسیم و مرزبندی های آنها را براساس منافع طبقاتی شان تیز و تندتر کرد. 16
بعد از وقایعه دوم خرداد سال 1376، جناح چپ دولتی نیز با علایق به سرمایه داری تولیدی، به شایسته سالاری در نظام اداری و کشور، بیش از دولت پیشین سازندگی رفسنجانی اهمیت داد، و همین امر نیز بحران را در داخل ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران کشانید و بیش از پیش آنرا پررنگ تر کرد. به گونه ای که وژاه های خودی و غیر خودی بطور انبوه و پیوسته وارد ادبیات سیاسی حاکمیت شد و رهبری انقلاب در رأس جناح راست سنتی نیز به گونه ای مرتب و منظم از آن در میان سخنان و رهنمود های خود استفاده می کرد.
احمدی نژاد و مصاف با بزغاله های روشنفکر
پس از بازگشت جناح راست سنتی و تصدی قدرت در حوزه قوه اجرائیه در دستان احمدی نژاد، مجدداً نیروهای ارزشی و اصول گرا به عرصه قدرت بازگشتند و دولت احمدی نژاد با این شعار که به اصول های اولیه انقلاب اسلامی بازگشته و قصد کنار نهادن سیاست های دولت های پیشین سازندگی هاشمی رفسنجانی و اصلاحات محمد خاتمی در کشور را دارد، مجدداً شعارهای نخست روزهای انقلاب که از زبان بنیانگذار این نظام جاری می شد، در دولت احمدی نژاد، حضوری پررنگ تر یافت و نیروهای متعهد بسیجی که در دولت خاتمی به واسطه شایسته سالاری و جذب نیروهای چپ حکومتی و تکنوکراتهای کارگزاران سازندگی و روشنفکران جامعه ایران، به حاشیه رانده شده بودند، دگرباره به قدرت باز گردانیده شدند.
شاید اوج این تحول و بازگشت به آرمان های انقلابی آیت الله خمینی و به حاشیه راندن و تحقیر نیروهای روشنفکر جامعه ایرانی در دولت نهم، همین بس که وی این نیروها را به بزغاله تشبیه کرد.
او ضمن انتقاد بی سابقه از منتقدین دولت و روشنفکران کشور که در ارتباط با هاله نور و موضوع مهدویت در سازمان ملل متحد به ایراد سخن پرداخته بود، فهم و شعور آنها را نیز از بزغاله ها هم کمتر دانست . وی در اعتراض به این گروه از روشنفکران گفت: " بعضی ها هستند که [وقتی] این حرفها [ مهدویت] را می زنید تمسخر می کنند، برای اینکه اینها دلشان از ایمان خالی است. اینها بت پرستان مدرنند ، اینها شیطان پرستان مدرنند ، قیافه روشنفکری می گیرند، به اندازه بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند. " 17
دیدگاه دولت احمدی نژاد در ارتباط با دولت های پیشن و حضور بخشی از روشنفکران کشور در تصدیق رویکردهای اجتماعی و اقتصادی این دولت ها، مقامات سیاسی در دولت احمدی نژاد را به شدت می آزارند، بطوریکه چنین نگرشی از دیدگاه را بسهولت می توان در اظهارات یکی از مقامات این دولت مشاهده کرد. سیدمحمدحسینی، قائم مقام - دکتر محمد مهدی زاهدی، - وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، سه شنبه در نشست «مافیای قدرت در برابر ملت» گفت: " مسئولان دولت گذشته [خاتمی]... پول بیتالمال را به روزنامههای زنجیرهای و روشنفكران میدادند تا به نفع دولت اصلاحات تبلیغ كنند. " 18
مشروعیت مدارک تحصیلی در مناظره تلویزیونی- آغاز جنگ قدرت
امروز طرح بحث مدارک تحصیلی جعلی، تنها برای افشاء و بی اعتبار کردن رجال سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، خارج از کمپ احمدی نژاد و جناح راست سنتی در ایران نیست که به سطوح جامعه منتقل شده است، بلکه بنظر می رسد جناح راست سنتی برای بکارگیری این گزینه، دست آویزی است که این گروه بتوانند در صورت موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد، با تمامی ابزارهای قدرتمندی که در دست دارند، مخالفان خود در داخل حاکمیت را که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به پای میز محاکمه کشانده و آنها را مجازات و تصفیه کنند.
آنهایی که روند داخلی نظام جمهوری اسلامی ایران را رصد می کنند از اجرای این روند در پائیز سال گذشته با خبر شدند، یعنی زمانی که دولت احمدی نژاد در ششم شهریور 1387، طی دستورالعملی رسمی خطاب به دكتر زاهدی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری از وی خواست تا " بررسی جامعی از چگونگی ادامه تحصیل، اخذ مدرك، استفاده از بورسهای تحصیلی در داخل و خارج و چگونگی ارزیابی آن به ویژه از سالهای 1364 به بعد توسط مدیران انجام و گزارش آن را " 19 به رئیس جمهوری ارائه دهد.
بدنبال آن مجلس اصولگرای نیز در راستای سیاست های دولت مطبوعه خود به کار و تلاش مشغول شد و در پائیز همان سال برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی تلاش کردند تا با " طرح پیگرد قضایی دکترها و مهندسان قلابی" آتش تهیه را آماده نگه دارند. بدین ترتیب برخی از نمایندگان اصولگرای مجلس در آبان 1387، طرحی را به صحن علنی مجلس فرستادند که " جعل عنوان «دکتر»، «مهندس» و امثال آن «کلاهبرداری» محسوب می شود. اگر این قانون تصویب شود، هر فردی که بدون داشتن مدرک تحصیلی از چنین عناوینی استفاده کند به عنوان کلاهبردار به یک تا هفت سال زندان محکوم خواهد شد." از منظر این دسته از نمایندگان مجلس، قوانینی در قانون مجازات اسلامی وجود دارد که می توان به سهولت این بخش را در آن مقوله قرار داد. از دید این نمایندگان " طبق قانون مجازات فردی که جرمش «کلاهبرداری» باشد به یک تا هفت سال زندان محکوم می شود و حتی اگر فرد «جهل به موضوع» یا «جهل به حکم» داشته باشد رافع حکم نیست." 20
زمانی که همگان منتظر بودند تا بلکه نتیجه اولیه این تحقیقات ارائه و یا منتشر شود، محمود احمدی نژاد در مناظره شگفت انگیز خود با میر حسین موسوی -که به گفته رئیس جمهوری ایران از سوی هاشمی رفسنجانی که طرف بحران مستقیم رهبری انقلاب است، هدایت می شود - لب به سخن گشود.
در پی بی سابقه ترین مناظره تلویزیونی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، هنگامیکه فضای مجادله رو به حرارت می رفت محمود احمدی نژاد با انبوه ای از مدارکی که در نزد خود داشت، پرونده ای در دست گرفته و آنرا در مقابل دوربین نشان داد.
این پرونده متعلق به زهرا رهنورد، همسر میر حسین موسوی بود، پرونده ای که رئیس جمهوری اسلامی ایران آن را در مقابل دوربین تلویزیون گرفته بود، تلاش داشت تا بواسطه آن به جعلی بودن مدرک دانشگاهی او بپردازد.
وی در حالیکه پرونده زهرا رهنورد را در مقابل دوربین تلویزیون گرفته بود، خطاب به وی گفت:" پرونده همسر خودتان را ديدهايد؟ مدركش غيرقانوني است؟ به طور همزمان در دو رشته فوقليسانس گرفته است و بعد مدرك دكتراي غيرمرتبط گرفت." 21
سپس طولی نکشید که سیدمحمدحسینی، قائم مقام - دکتر محمد مهدی زاهدی، - وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، سه شنبه در نشست «مافیای قدرت در برابر ملت» " از ابطال 7 هزار مدرك تحصیلی جعلی دانشگاه هاوایی در ایران خبر داد... به گفته وی، در بین مدارك جعلی باطل شده، برخی از مدارك وزرای اسبق دولت اصلاحات كه از این دانشگاه چند مدرك دریافت كرده بودند نیز باطل شده است. " 22
احمدی نژاد در اولین و آخرین مناظره تلویزیونی خود، از مرکزی در داخل کشور یاد کرد که به بسیاری از همین نوع مدیران دولتی در دولت های سازندگی و اصلاحات، مدارک جعلی تحصیلی داده است. او مدیریت " مادام العمر دانشگاه آزاد اسلامی" را متهم کرد که" با دادن مدارک قلابی به عده ای، مدرک دانشگاه آزاد را بی اعتبار کرده اند و به ارزش تلاش دانشجویان این دانشگاه آسیب زده اند ." 23
قائم مقام، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری نیز در همان نشست - " مافیای قدرت در برابر ملت " به راز دیگری اشاره کرد که برای اثبات گفته های احمدی نژاد به مثابه شاه کلیدی است که می تواند بسیاری از گره های احتمالی پروژه " تصفیه کبیر" را به سهولت بیشتری باز کرده و آنرا به مرحله اجرا برساند. وی در این رمزگشایی می گوید: "مدیریت مادامالعمر این دانشگاه در هر انتخابات بهرهبرداری سیاسی انجام میدهد.به نظر میرسد، مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی از موقعیت خودشان سوءاستفاده میكنند و حتی نمایندگانی را به مجلس شورای اسلامی میفرستند تا به مقاصد [ سیاسی و اقتصادی ] خود دست یابند." 24
احمدی نژاد و بازگشت به آرمانی های آیت الله خمینی
آیت الله خمینی همواره در طول حیات خویش به پیش کسوتان و برنامه ریزان نظام جمهوری اسلامی ایران گوشزد می کرد، تا زمانی که بر این نظام رپاست دارند و به اسم جمهوری اسلامی زمام قدرت را در دست دارند، مقامات و مصادر نظام همواره باید در دستان نیروهای متعهد و حزب اللهی در این کشور باشند. او آنها را صاحبان اصلی این انقلاب، نظام و این کشور می دانست. بطوریکه هنگامی تمامی اپوزیسیون داخلی سرکوب و از حوزه قدرت به خارج کیش داده شدند، و نظام بشکل قابل توجه ای یکدست شد و مقامات نظام به آرامش خاطری در این عرصه دست یافتند، آیت الله خمینی در آستانه سالگرد انقلاب اسلامی از پایگاه خود در جماران، از روی دلسوزی خطاب به مخاطبان خود در نظام این توصییه را کرد: " اینك به تمام متصدیان امور و دست اندركاران كشور هشدار مىدهم كه قدر این جوانان حزب اللهى را بدانید، و از آنان قدردانى كنید و آنان را تشویق نمایید و در آغوش محبت خود حفظ كنید. اینان بودند كه ایران را نجات دادند؛ و از این پس همینها هستند كه انقلاب را پاسدارى مىكنند، و همینها هستند كه با صرف هزینهاى كم در ظرف مدت كوتاهى با روشن بینى خاص خویش كارهاى تعجب آورى نمودند كه گمان نمىشد در ایران بتوان انجام داد. این مغزهاى متعهد باید تشویق شوند تا شكوفا گردند. مسئولین صاحبان اصلى انقلاب را با بهانههاى بىاساس پس نزنند تا به جاى آنان كسانى را كه وارثان رژیم گذشته و وابستگان فكرى آنان هستند جایگزین كنند. البته باید از متخصصان متعهد یا لااقل غی