خيانت به سوسياليسم بخش هفتم

خيانت به سوسياليسم

پس پرده فروپاشي اتحاد شوروی

 

روجرکيران- توماس کني

۱۹۹۱- ۱۹۱۷

ترجمه محمد علي عمويي

 

 

  ـ۷ـ

 

در۱۹۸۰ويکتور و الن پرول ديگر بحث های اقتصاددانان اصلي شوروی را درباره راه های افزايش توليد و بهره وری توضيح دادند. برادران پرول، پس از اين ياد آوری که اتحاد شوروی بلافاصله پس از خروشچف با افت بهره وری و غلبه بر آن مواجه شده بود، مي گويند: «بار ديگر، همچون اوايل دهه ۱۹۶۰ ، بحث های گسترده ای در اتحاد شوروی جريان دارد که متوجه مدرنيراسيون بيشتر و ايجاد بهبود در شيوه های مديريت و برنامه ريزی اقتصادی است... تجربه گذشته دليلي منطقي بر اين باور است که مشکلات روياروی اقتصاد شوروی حل خواهد شد.»

 

پس از درگذشت برژنف اتحاد شوروی برای پرداختن به اين مشکلات از فرصتي عالي برخوردار شد و آن انتخاب يوری آندروپف به دبيرکلي ح.ک.ا.ش بود. آندروپف خصوصيات شخصي تحسين برانگيز، پايه ای مستحکم در تئوري مارکسيستي- لنينيستي، تجربه غني در امور رهبري، اشراف کامل به مشکلات شوروی، و نظراتي استوار درباره اصلاحات داشت. آن چه آندروپف نداشت فرصت و زمان بود. سه ماه پس از در دست گرفتن زمام امور گرفتار مشکلات جدی کليوی شد، و پس از پانزده ماه درگذشت. با اين حال، «سال آندروپف» ۱۹۸۳    راه اصلاحي اميد بخشي را نمايان ساخت که با راه مصيبت بار منتخب گورباچف به کلي متفاوت بود.

 

آندروپف به سال ۱۹۱۴   در ستاوروپل زاده شد. پدرش کارگر راه آهن بود. آندروپف در شانزده سالگي مدرسه را ترک کرد و بعنوان تلگرافچي و قايق ران ولگا به کار پرداخت. او که در۱۹۳۶  به عضويت کومسومل درآمد بتدريج پست هايي در آن سازمان احراز کرد تا آن که به دبيراولي کومسومل در جمهوری خود مختار کارلو فينيش در مرز فنلاند انتخاب شد. در جريان جنگ، نظاميان آلمان کارليا را اشغال کردند، و آندوپف بر عليه آن ها به جنبش پارتيزاني پيوست. پس از جنگ، دبير دوم حزب کمونيست کارليا شد.

 

 در۱۹۵۱  برای کار در کميته مرکزی به مسکو رفت. در۱۹۵۳   ، رايزن سفارت در مجارستان و در۱۹۵۴  سفير شوروی در آن کشور شد. از۱۹۵۷ تا ۱۹۶۲ مسئوليت دپارتمان امور خارجه کميته مرکزی را به عهده داشت، پستي که با ديگر کشورهای کمونيستي سر و کار پيدا مي کرد. در ۱۹۶۲  دبيرکميته مرکزی شد. در۱۹۶۷  به رياست  KGB، پستي که به مدت پانزده سال داشت، بر گزيده شد.

 

وصف تفصيلي سوابق آندروپف به مراتب احساس برانگيزتر از خلاصه بالاست. آندروپف، در مسيرارتقاء با سه چهره برجسته و مهم ح.ک.ا.ش کار کرد. در سال های اقامت در جمهوری کارلو- فينيش زير نظر اتوکوسينين، بالشويک قديمي رشد يافت. کوسينين يکي از همرزمان لنين از سال ۱۹۰۵ ، بنيانگذار حزب کمونيست فنلاند و دبيراول حزب کمونيست کارليا همزمان با دبيردومي آندروپف در آن حزب بود.

 

کوسينين، که تا لحظه مرگش در ۱۹۶۴  يکي از چهره های برجسته ح.ک.ا.ش باقي ماند، بي ترديد به نمايان ساختن توانمندی های آندروپف کمک موثری کرد. آندروپف، در پست سفير مجارستان زير نظر مولوتف، وزير امور خارجه، و بالشويک قديمي بود. به هنگام تصدی سفارت مجارستان رابطه تنگاتنگي نيز با ميخائيل سوسلف، که پس از کوسينين مربي او شد، برقرار کرد. سابقه فعاليت سوسلف در حزب به ۱۹۱۸  ، زماني که به کمونيست های جوان پيوسته بود، برمي گشت.

 

 سوسلف پژوهنده سخت کوش مارکسيسم - لنينيسم و نظريه پرداز ممتازحزب در زمان استالين، خروشچف و برژنف بود. برخي مفسران عقيده داشتند که آندروپف او را مدل خود قرار داده بود، زيرا ساده زيستي افراطي، روشنفکری واخلاق کاری آندروپف شباهت زيادی به اين خصوصيات سوسلف پير داشت. زماني که سوسلف در ۱۹۸۲  درگذشت، آندروپف به عنوان نظريه پردازاصلي حزب جانشين او شد.

 

در موقعيت هايي که شجاعت، خونسردی، و توان فکر منطقي وعاری از احساسات مورد نياز بود، سابقه کاری آندروپف با درخشش خاصي مورد توجه قرارمي گرفت. نخست تجربه جنگي او به عنوان يک پارتيزان و پس از آن سابقه سفارتش در مجارستان بود. البته اقدامات او در مجارستان تا حدودی ناروشن و به گواهي ديگران اغلب متناقص است. با اين حال روشن است که او در آن آب های به شدت توفاني، سفينه ديپلماسي را با موفقيت هدايت کرده است.

 

حزب کمونيست مجارستان مي کوشيد سوسياليسم را در کشوری با جمعيت عمدتا روستايي و کاتوليک بنا سازد که به تازگي از بيست و پنج سال ديکتاتوری فاشيستي و متحد آلمان نازی در جنگ دوم جهاني سر برآورده بود. به هنگام ورود آندروپف در۱۹۵۴  کمونيستهای مجاری با مشکلات پر شماری، از جمله، تفرقه داخلي و ناآرامي های همگاني رو در رو بودند. در پايان اکتبر۱۹۵۶  طغيان مردم مجار رخ داد و در آن آشفتگي دار و دسته های فاشيست با بهره گيريي از نارضايي عمومي دست به کشتار، ضرب و جرح و لينچ کمونيست ها وهوادارانشان زدند. تنها زماني اين فجايع پايان گرفت که نظاميان شوروی در اوايل نوامبر مداخله کردند.

 

در اوج بحران، آندروپف از سفارتخانه شوروی در بوداپست، همراه با نمايندگان اعزامي مسکو، آناستاس ميکويان و سوسلف وارد عمل شدند. اين سه مرد، همراه با مارشال گيورگي ژوکوف، عکس العمل شوروی، راهنمايي کمونيستهای مجار و سرانجام هدايت واحدهای نظامي شوروی را به دست گرفتند.

 

 در جريان بحران، از آن رو که جناح بندی ها، وحدت حزب را از بين برده بود نخست وزير ايمرناگي به طور فزاينده ای تسليم فشار جناح راست مي شد، آندروپف، ظاهرا، يانوش کادار، کمونيست سرشناس را به پذيرش رهبری حزب کمونيست مجارستان قانع کرد. يانوش کادار در دو دهه پس از آن به صورت اصلاح گراترين رهبر در اروپاي شرقي درآمد. او تمرکز زدايي، سهيم شدن در سود و مزارع تعاوني را رواج داد، انواع گوناگون بنگاه های خصوصي را مجاز دانست و بار ديگراعتماد عمومي را نسبت به حزب برقرار ساخت.

 

 اين مسئله که آندروپف، که مجارستان را در مارس ۱۹۵۷   ترک گفت، اصلاحات مجارستان را چگونه ارزيابي مي کرد، به صورت راز و معمايي باقي مانده است. با اين همه، ذکاوت آندروپف، در حمايت از کادار در گرماگرم بحران و خونسرديش در زير آن آتش، ظاهرا تحسين سوسلف را فزوني بخشيد.

 

آندروپف پس از مجارستان به انجام ماموريت های دشوار ديگری پرداخت. در ۱۹۶۳   به هيئت نمايندگي ای به رياست سوسلف پيوست که در کوششي ناموفق برای پايان بخشيدن به شکاف اخير بين احزاب چين و شوروی مذاکرات سخت و پرتنشي را انجام مي داد. سپس، به عنوان رئيس KGB، مسئوليت مقابله با روشنفکران ناراضي، همچون سولژنيتسين را به عهده گرفت. تمايل آندروپف به دفاع آشکار از اين اقدامات و مقاومت و مقابله با مفسران غربي و روشنفکراني چون يوگني يوشنکو دليل محکمي است بر اين که آندروپف از آن خطای بزرگ گورباچف مبني بر چرخش رسانه ها به سوی ضد سوسياليستي پرهيز مي کرد.

 

همچنين، او در مقام صدرKGB با بازرسي و پيگيری فساد در مقامات بالا جرات و اعتقادش را نشان داد. در نتيجه گزارش ديده بان KGB، تمامي پرزيديوم حزب و حکومت آذربايجان به سبب فساد، رشوه، اختلاس و دزدی از کار برکنار شدند. بعلاوه، در۱۹۸۱ ، نمايندگان آندروپف گروه های «غارتگران بازار سياه به نام Dilce Vita ( زندگي شيرين)» را که دختر و داماد برژنف را نيز شامل مي شد، کشف و بازداشت کردند. حتي تعقيب و بازرسي جرم خانواده دبير کل مانع از بروز شجاعت آندروپف نشد.

 

آندروپف از خصوصيات شخصي ديگری به همين اندازه اثر گذار و تحسين برانگيز برخورداربود. گرچه تحصيلات رسمي آندروپف از گذراندن دوره مدرسه فني ريبينکس و مدرسه عالي حزبي فراتر نمي رفت، بي ترديد دارای توان ذهني درجه اولي بود که با مطالعه وسيع و ذوق فرهنگي همه جانبه پربار شده بود. به هنگام سفارتش در مجارستان زبان مجاری را فراگرفت و به تحصيل تاريخ و فرهنگ مجارستان پرداخت، کارهای چشمگيری که او را نزد ميزبانانش سخت عزيز کرد. هرچند دخترش ايرينا، که همسر هنرپيشه مشهور تئاتر مسکو، آلکساندر فيليپف بود و دختر ديگرش عضو تحريريه يک مجله موسيقي بود، آندروپف، خود با دنيای هنرمندان و بازيگران ارتباط داشت. او زبان انگليسي را فرا گرفت، روزنامه ها، مجلات و داستان های امريکايي را مي خواند و گلن ميلر و مايلز ديويس را دوست داشت.

 

 درعرصه سفر، در حالي که گورباچف غرب را ترجيح مي داد، آندروپف ديدارهايش را به کشورهای سوسياليستي - مجارستان، ويتنام، کره شمالي، مغولستان خارجي، يوگسلاوي، چين و آلباني منحصر کرد. در قلمرو عادات و رفتار، آندروپف اعتماد آفرين بود. آرام، خوش سخن، نسبتا ساکت، خوددار و بسيار صميمي بود. افزون بر اين، در دوران برژنف، زماني که کهن سالي، ناتواني و سستي و بي حالي «معيارهای لنينيستي» را در بين بسياری از سران کشور فرسوده بود، آندروپف زندگي فروتنانه ای داشت و به «شيفته کار» شهرت يافته بود.

 

کمونيست ها به محول شدن حل مشکلات به آندروپف، به نظرات اصلاحي او و تحقق قطعي تغييرات اميد بستند. استفن کوهن، دانشمند امريکايي بر آن بود که آندروپف «اصلاح طلب ترين» و يگانه عضو پوليت بوروی برژنف بود که کمونيست های ارتدوکس برای پرداختن به اصلاحاتي عاقلانه و هشيارانه، به او اعتماد داشتند. يگورليگاچف گفت:

 

«آندروپف از آن موهبت نادر و حقيقي رهبری برخوردار بود که وظايف کلي به زبان کاربردي مشخص برمي گرداند.» ليگاچف بر آن بود که آندروپف «ديد روشني» از چشم انداز تحولات کشور داشت و برخلاف گورباچف «از سرهم بندي کردن و کارهای اتفاقي بيزار بود.» در همين حال، او «با درک ضرورت پاره ای تغييرات کيفي و عميق، نوسازی سوسياليسم را طراحي کرد.»

 

تحليل های آندروپف از مشکلات اتحاد شوروی و سياست پيشنهادی او در سه سخنراني که در نوامبر و دسامبر۱۹۸۲  و ژوئن ۱۹۸۳ در برابر کميته مرکزی ايراد کرد و در مقاله ای که به مناسبت يکصدمين سال درگذشت مارکس در ۱۹۸۳ به رشته تحرير درآورد انعکاس يافت. شگفتي آور نبود که آندروپف بر مسائل اقتصادی تمرکز يافته بود. سال ۱۹۸۲  نه تنها بدترين شاخص بهره وری کار و رشد اقتصادی را در تاريخ شوروي به ثبت رساند، که چهارمين سال پياپي کاهش در محصولات کشاورزي را به نمايش گذاشت.

 

آندروپف در نخسيتن بياناتش به عنوان دبيرکل، خطاب به کميته مرکزی، طرح اصلاحاتي را ارائه داد که مي بايست راهنمای دوران کوتاه تصديش مي بود. سخنان او با عنوان «هر چه بهتر کار کنيم، بهتر خواهيم زيست» مشکلات عمده ای را که در برابر کشوربود به اختصار مطرح ساخت:

 

ناکار آمدی، ضايعات، بهره وری ضعيف، فقدان انضباط در کار، رشد کند در شاخص های زندگي، و ناکافي بودن کمي و کيفي برخي کالاهای مصرفي و خدمات - به ويژه مسکن، غذا و مراقبت های بهداشتي. او در تعريف مشکل مواد مصرفي تلقي اش را از نگرش خروشچف متمايز ساخت. آندروپف تاکيد داشت که استانداردهای زندگي به رقابت ساده با غرب در درآمد های بالاتر و اشيای مادی بيشتر خلاصه نمي شوند. بلکه شاخص های زيستي سوسياليستي مفهومي به مراتب فراتر از آن دارد: «رشد آگاهي و سطح فرهنگي»، «مصرف معقول»، «رژيم غذايي عاقلانه»، خدمات عمومي با کيفيت، و استفاده مناسب از اوقات فراغت، هم از نظر اخلاقي و هم زيبا شناختي.»

 

به باور آندروپف برنامه ريزی ضعيف، مديريت قديمي و منسوخ، کوتاهي در بکارگيری نوآوری های علمي و فني، تکيه بيشتر بر شيوه های توليد گسترده Extensive تا شيوه توليد فشرده Intencive، و فقدان انضبات در کار موجب نارسايي و کمبودهای اقتصادی شد. آندروپف همه را به «شتاب بخشيدن  ( اوسکرنيه Uskorenie)  پيشرفت علمي و فناوری» فرا خواند. تصويری از مدرنيزاسيون توليد از راه به کارگيری تکنولوژی کامپيوتر به دست داد. در کنار اين، کميسيون های موظف و ثابتي را برای انرژی پيشنهاد کرد تا به تصحيح «استفاده غيراقتصادی منابع» اقدام کنند.

آندروپف همچنين از هجوم به مشکلات اقتصادی از راه «بهبود راديکال برنامه ريزی و مديريت» در سطوح بالای جامعه شوروی و بهبود انظباط وانگيزه ها در سطوح پايين جانبداری مي کرد. در موارد بسياری، ضرورت داشت مديريت کوچکتر و ساده تر شود.

 

از آنجا که انتخاب شيوه های توليد نو مي توانست تحقق يک طرح صنعتي را به تاخير اندازد، آندروپف تشخيص داد که برنامه ريزی و مديريت جاری، اغلب، بکارگيری وکارآيي کامپيوترها، روبوت ها، و تکنولوژی انعطاف پذير را مختل مي سازد. تغييری در«شيوه های برنامه ريزی» و «انگيزه های مادی» مي بايست تضمين کند «آنهايي که جسورانه تکنولوژی نوين را به خدمت مي گيرند خود را متضرر نيابند.» آندروپف متوجه شد که بعضي کارشناسان برآنند که مشکلات اقتصادی به سبب تمرکز بيش از حد رخ داده است و حل آن ها اعطای استقلال بيشتر به بنگاه ها، مزارع اشتراکي و دولتي را طلب مي کرد.

 

او بر اساس تجربه شخصي در مورد تمرکززدايي دوران خروشچف و کادار، مي دانست که اين کار مي توانست به تنگ نظری [ خود بيني محلي] و نابرابری منجر شود. آندروپف اساس تمرکززدايي را رد نمي کرد، اما روندی را که بعدا گورباچف در پيش گرفت، يعني با غرق شدن شتابزده در تمرکززدايي مخالف بود. آندروپف مي گفت لازم بود «با احتياط عمل شود، در صورت لزوم امتحان شود، و تجربه کشورهای برادر مورد توجه قرار گرفته، سنگين و سبک شود، از همه مهمتر، هرگونه بسط و گسترش استقلال بايد با «مسئوليت بيشتر و توجه به منافع تمامي خلق» همراه و ترکيب باشد.

 

آندروپف به منظور بهبود بهره وری و کميت و کيفيت کالاها و خدمات، انضباط و برانگيزاننده های بيشتر را پيشنهاد داد. او، بويژه، پيکاری را به ضد کار کم مايه، غيبت و فرار از کار، مستي، قاچاق و بي مسئوليتي به اجرا گذارد. کساني که مرتکب چنين جرايمي مي شدند مي بايست با از دست دادن مزد، تنزل مقام، و کاهش «پرستيژ اخلاقي» هزينه آن را «بصورتي مستقيم و سخت» بپردازند. سال ۱۹۸۳   ، در «عمليات تراول» [شکار متخلفان] مقامات مسئول، کارگران غايب در محل کار را در فروشگاه ها، بارها و حمام های بخار غافلگير کردند. رسانه ها به پيکار برای نظم و انظباط بيشتر پيوستند، و آندروپف شخصا به اجرای اين پيکاردر يک فروشگاه ماشين آلات مسکو پرداخت. آندروپف، برای مستي در مکان های عمومي و خلاف هايي چون ترک کار و رفتن به فروشگاه ها يا حمام ها، تنبيه هايي را پيشنهاد کرد.

 

به گفته ژورس مدودوف، تلاش های آندروپف، بويژه در زمينه کاهش اتلاف مواد، نتايج «فوری وچشمگير» به بارآورد. مطبوعات انتقاد آشکار و ناکارآيي مزارع و بي لياقتي در صنايع غذايي را شروع کردند.

 

آندروپف با هم سطح سازی دستمزد، آن گونه که در زمان خروشچف رخ داد، همچون نقض اصلي بنيادين سوسياليستي «به هرکس به اندازه کارش» به شدت مخالفت کرد. او عقيده داشت که دستمزدهای بالا، بدون افزايش بهره وری، تقاضايي را موجب مي شود که نمي تواند تحقق يابد و بدين ترتيب کمبودها و ديگر«عوارض زشت»، چون بازار سياه را پديد مي آورد. به درستي برآن بود که ايجاد انگيزه ها بيش از پاداش مي توانستند کار ساز شوند؛ آن ها برانگيزاننده کار کيفي و هم پيوندی فعاليت ها و طرح های جمعي و تمامي خلق مي شوند.

 

در امور خارجي، آندروپف هيچ ميانه ای با آن نوع عقب نشيني ها و امتياز دهي های يک طرفه ای، که مشخصه سياست خارجي گورباچف بود، نداشت. آندروپف سياست هم زيستي مسالمت آميز و پرهيز از جنگ را تائيد مي کرد، اما بر تداوم فراگير و بين المللي اصل مبارزه طبقاتي پای مي فشرد. در دهه ۱۹۷۰   بارها هشدارداد که امپرياليست ها با عنوان کردن مسئله «ناراضيان» و «حقوق بشر» و افزايش برنامه های راديو اروپای آزاد و راديو آزادی عملا کارزار ايدئولوژيک و سايکولوژيک به ضد اتحاد شوروی را شدت بخشيده اند.

 

 آندروپف در نخستين سخنراني اش در مقام دبيرکل اعلام داشت که سياست خارجي اتحاد شوروی «درست به همان گونه که بود» باقي خواهد ماند. در آن زمان، افغانستان نقطه مرکزی مبارزه بين المللي بود، و در اين موضوع، آندروپف تزلزلي نداشت. ماه ها پيش از دبيرکل شدن، اعلام داشت که ح.ک.ا.ش به وظيفه انترناسيوناليستي خود وفاداراست و برای تقويت «همبستگي و همکاری با برادران هم طبقه خارجي اش» هر آن چه بتواند انجام خواهد داد. در روزهای انتخاب شدن به دبيرکلي، آندروپف به رئيس جمهور پاکستان اخطار داد از تظاهر به اين که در جنگ به ضد افغانستان همکار ايالات متحده نيست دست بردارد و به او اطمينان داد که «اتحاد شوروي در کنار افغانستان باقي خواهد ماند.»

 

آندروپف کوشيد تا چشم انداز صلح با ايالات متحده را بهبود بخشد، اما جای چنداني برای ابتکارات تازه منظور نکرد. او در پايين ترين حد روابط شوروی - آمريکا، زماني بر سر کار آمد که سفير شوروی در امريکا، آناتولي دوبرينين آن را «جنگ سرد نوين» ناميد، امری که با کارتر آغاز و در زمان ريگان بدتر شد. پس از آن که ريگان اتحاد شوروی را «امپراطوری شر» ناميد و طرح هايي را برای ابتکار دفاع استراتژيک اعلام کرد، مناسبات شوروی - امريکا به حالتي رسيد که آندروپف «رودررويي بي سابقه» اش ناميد.

 

 تلقي آندروپف از ايالات متحده را اين باورشکل داد که «صلح نمي تواند با تکدی از امپرياليست ها بدست آيد. تنها با تکيه بر قدرت شکست ناپذيرنيروهای مسلح شوروی مي تواند برپا شود.» در نتيجه، آندروپف پيشنهاد بي تناسب «گزينه صفر» ريگان را رد کرد، گزينه ای، که به موجب آن هر گاه اتحاد شوروی کليه موشک های با برد متوسط مستقر در اروپا را برمي چيد، ايالات متحده از استقرارموشک های با برد متوسط در اروپا خودداری مي کرد، اما موشک های با برد متوسط اروپای غربي باقي مي ماند (که بعدها گورباچف به آن تن در داد) آندروپف به آن چه مصالحه يک طرفه اش مي دانست هيچ ميانه ای نداشت. آندروپف مي گفت: «تمامي تجربيات» اتحاد شوروی نشان داده است که «نمي توان به اميد دستيابي به صلح، کلاه در دست به سوی امپرياليست ها رفت.» در مقابل، آندروپف پيشنهادات خلع سلاح متعددی براساس برابری دقيق ارائه داد، و کاملا روشن ساخت که اتحاد شوروی به هيچ چيز کمتر از آن تن نخواهد داد.

 

آندروپف، در همان دوره کوتاه رهبری اش، در برخورد با ايالات متحده انعطاف و ابتکار مناسبي نشان داد. در پي نزديک به دو سال قطع مذاکرات، او آغاز دوباره مذاکرات با واشنگتن در سطوح بالا را ترتيب داد. زماني که ريگان نخستين بار با دوبرينين ديدار کرد و يگانه مسئله اصلي اش، تقاضای ويزای خروج برای پنته کستال را که در سفارت امريکا در مسکو پناهنده شده بود، مطرح کرد، آندروپف موافقت کرد و اجازه داد پنته کستال شوروی را ترک کند.

 

<