انقلابات رنگین بعد از جنگ سرد در جهان

 

انقلابات رنگین بعد از جنگ سرد در جهان

سلیمان  کبیر نوری

 

مقدمه :

پس از واژگونی سیستم سوسیالیسم، نظام تک قطبی غرب با طرح و تدوین تئوری گلوبالیزم ( طرح نوین جهانی) که از  نظر بعضی از منابع اطلاعاتی مزدور به کارتل های اقتصادی غربی و نیو لیبرالیزم،  این تئوری شالوده، محصول و ادامه ی طرح میخائیل گرباچوف( پریسترویکا- گلاسنوست) بوده و روند آن اجتناب ناپذیر است؟؟؟!!!، بر سرنوشت مردم جهان حاکم شد.

از آغاز سالهای 1990 و ایجاد جهان تک قطبی، زمینه ومیدان هموار و مساعدی برای یکه تازی، خود کامگی، زورگویی ، اشغالگری و کشور گشایی غرب بوجود آمد. تغییرات و دگرگونی هایی که ما همه شاهد آن بودیم و هستیم، رونماگردید. ازآنجمله ی این همه ی رویداد ها و تحولات، یکی هم انقلاب های رنگی و مخملی بوده است. در  تعریف انقلاب مخملین( رنگین ) میخوانیم که: « انقلاب مخملین عبارت از تغییرات و دگرگونی سیاسی بدون خشونت و خونریزی در یک کشوراست.» کاربرد و استفاده ازین واژه را برای اولین بار « واسلاو هاول» نمایشنامه نویس" چکی" که بعد از انقلاب مخملی رییس جمهور، جمهوری چکسلواکیا شد؛ در اواسط سالهای 1988، که اپوزیسیون آن کشور را در  برابر رژیم کمونیستی رهبری میکرد، بکار برده و این واژه را دربین مردم رایج ساخت.

مرور کوتاه بر شکل گیری انقلاب مخملین (رنگین ) :

با اتخاذ طرح، تدوین و تطبیق راهکار و ریفورم های نو، بوسیله ی میخاییل گرباچوف زیر شعار « پریسترویکا و گلاسنوست»، اتحاد شوروی از هم پاشید و ظاهرا" جنگ سرد به پایان رسید؛ هر چند آقای گرباچوف درآن زمان؛ طوریکه خود اظهار داشتند، ایشا ن چنان نمیخواستند که سیستم سوسیالیسم از هم بپاشد، بل میخواستند تا در کشور های سوسیالیستی و جمهوری های اتحاد شوروی دموکراسی رشد و نهادینه شود. اما سیر حوادث، بر مبنای نا هنجاری ها و نقایص منفی حاکم در سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اتحاد شوروی سابق و سایر کشور های سوسیا لیستی اروپای شرقی  چونان سریع و شتابنده بود که میخاییل گرباچوف از کنترول آن عاجز بود. رهبر کنونی حزب کمونیست روسیه زوگانوف طی مصاحبه ی با کانال های تلویزیون روسیه اظهار داشت که « امروز بر همگان، در تمامی سیاره بدون اتحاد شوروی خیلی دشوار است. قبلا انتخاب آلترناتیو وجود داشت. اکنون آمریکائی ها اراده خود را به همگان دیکته می کنند. البته رفورم هائی در کشور ما ضروری بودند و این رفرم ها را بایستی که از حزب کمونیست اتحاد شوروی و دموکراتیزه کردن خود حزب آغاز می کردیم و نه نابودی آن. گرباجوف یک خائن واقعی است. فردی که در راس قدرت قرار گرفت و به ایده های سوسیالیسم، مردم خود، دوستان و متحدان ما خیانت کرد...».

در نوشتار کنونی اگر چه عرصه های مختلف از هم پاشی اتحاد شوروی را نمی توان گنجانید ولی  یکی از عواملی که به تضعیف نظام اتحاد شوروی انجامید؛ دروحله ء نخست تفاوت ثروتی و تخنیکی بین جمهوریتهای اتحاد شوروی سابق بود، مثلأ جمهوریتهای با ثروت بالا مانند روسیه، اوکراین، بیلاروسیه  و درجمع آنها دولت های بالتیک که خواهان جدایی بودند ، وبر عکس آن جمهوریتهای فقیر مانند جمهوری های مسلمان نشینی که خواهان جدایی نبودند ، زیرا نفع خود را با مسکو بیشتر احساس میکردند و میدانستند که رابطه هم پیوندی شان ضامن تقسیم مساویانه با سایر جمهوری ها است .

   اما در وحله ء بعدی   اتفاقی که میان آذریها و ارمنی ها روی مسایل قره باغ علیا صورت گرفت اولین جرقه جدایی ها را در سال 1988 میلادی برای اداره مسکو به ارمغان داشت تا آنجا که منطقه قره باغ علیا مستقیمأ تحت اداره مسکو قرار گرفت ، در حالیکه جمهوریتهای بالتیک اتحادشوروی در زمان گرباچوف از خود مختاری زیادی بر خوردار بودند .

با انتشار قرار داد « مولوتوف – ریبنتروب » کشور های استقلال طلب جرأت یافته و صدای استقلال طلبی را بلند نمودند واحساسات ملی شانرا ابراز میداشتند. غربی ها از این تمایل برای تضعیف گرباچوف استفاده کرد و زمینه را برای تند روان مساعد میساخت، چنانچه سال 1989 سال اوجگیری جریانات آزادیخواهی در سایر جمهوری های اتحاد شوروی سابق شد ، و در اثر این فشار گرباچوف در سال 1990 یک معاهده بازتر و قابلیت انحنا جدید را پیشنهاد کرد ولی تضاد و کشیدگی ها و تحریکات غرب آنقدر فزونی گرفته بود که رسیدن به هر نوع موافقه را نا ممکن میساخت و گر با چوف در 8 اکتوبر اوضاع نا بسامان را در پلیت بیروی کمیته مرکزی ابراز داشت ووضع پیش آمده را حتی با خطر لبنان مثال داد. اما از یکطرف در دستگاه رهبری شوروی که تمایل شدن به غرب از یکطرف و مرگ رهبران سنتی سوسیالیستی از جانی دیگر بحران تشکیلاتی و چند پارچگی را در تصمیم گیری مرکزی حزب بمیان آورده بود، و این وسیلهء بود تا افراد جوانتر پلیت بیرو مرکزی خواستار از بین رفتن فدراسیون و دستگاه پوسیدهء تک حزبی شوند و این گروپها بودند که باعث تجزیه جمهوریت های اتحاد شوروی را زمینه سازی کردند . و از جانب دیگراتحاد شوروی سابق که مشکلات شدید اقتصادی و تلفات انسانی را در جنگ فرسایشی در افغانستان متقبل  شده بود  و غرب از آن به وسیله فشار  استفاد موثر می نمود ، رژیم را وا داشت تا جنگ در افغانستان  را زير چتر ملل متحد که در سال 1982 آغاز گرديده بود وبا کندی پيش ميرفت و در سالهای 1985-1986 ادامه يافت وبالاخره بتاريخ 14 اپريل سال 1988 با عقد قرداد بين نماينده های معتبر سياسی افغانستان ، پاکستان ، و همچنان تضمين کنندگان آنها اتحاد شوروی و ايالات متحدهءامريکا در ژنیو به امضا رسید و قطعات نظامی اتحاد جماهیرشوروی به تاريخ 15 فبروری سال 1989 تحت قومانده جنرال بوريس گروموف از افغانستان خارج گرديدند. که میتوانست بار سنگین اقتصادی را از دوش شوروی ها کاهش دهد .

   یلتسن که یکی از رقبای سر سخت گرباچوف در پلیت بیرو بود  از احساسات نا سیو نالیستی برای رسیدن به قدرت از آن سود جست و مانع معاهده اگست 1991 که از طرف گرباچوف برای آزادی و تمامیت ارضی جمهوریت ها در نظر گرفته شده بود جلوگیری بعمل آورد و در میانه ماه های فبروری و اپریل 1991 میلادی سه جمهوریت منطقه بالتیک و گرجستان اعلام استقلال کرند و در 24 تا 31 اگست بود که اوکراین ، بیلا روسیه، ملداویا، آذربایجان و ازبکستان عین کار را کردند و با رفراندمی که در اول دسمبر 1991 در اوکراین صورت گرفت تقریبأ 91 فیصد به استقلال اوکراین رای مثبت دادند.

روز یکشنبه تاریخی 8 دسمبر، رهبران روسیه، اوکراین و بیلا روسیه در مینسک دور هم جمع شدند و انحلال اتحاد شوروی را اعلام نمودند. این سه کشور اتحادیه دولت « سلاو » را تشکیل دادند و جمهوریت های آسیایی اتحادشوروی را دعوت به پیوستن به آنها کردند و این سه کشور در ساحه نظامی ، ستراتیژیک و قوماندانی واحد تصمیم خود شانرا اتخاذ و اسلحه اتمی را تحت کنترول مشترک خود آوردند.

این اعلام برای « گرباچوف» به مثابه اعلان پایان کارش بود زیرا در عدم موجودیت او سه کشور تصمیم شانرا اعلام نمودند. تاریخ 21 دسمبر جمهوریت های سلاویا، ملداویا، جمهوریت های قفقاز و آسیای مرکزی یک دولت مستقل را بوجود آوردند اما کشور های بالتیک و گرجستان در آن عضویت نداشتند، دو دولت مستقل بوجود آمده مانند سابق جمهوریت روسیه مرکز قدرت را تشکیل میداد و قوای اتمی و کرسی عضویت شورای امنیت در سازمان ملل را حفظ و « یلتسین » سرحدات سایر کشور های تازه به استقلال رسیده را به رسمیت شناخت .

بتاریخ 21 جولای 1991 فدراسیون جدید روسیه ساخته شد و تاریخ 21 جون 1992 توسط رفراندم تا رسیدن بحیث یک دولت مستقل اعلام شد و بتاریخ 15 فبروری 1994 معاهده دوجانبه بین روسیه و تاتارستان امضا شد که تاتارستان مطلقأ آزاد نشد و استقلال کاملش را بدست نیاورد ، روسیه 3 اگست 1994 معاهدهء را با شکورستان با تقسیم اختیارات به امضا رسنیدند و شکورستان بحیث یک دولت مستقل شناخته شد . بتاریخ 31 مارچ 1992 جمهوریت ساخا یاکوتی با یک میلیون نفوس معاهده فدرال را در چوکات روسیه به تصویب رسانید، اما بعد از مرور زمان  دولت هاییکه جز اتحاد شوروی بودند اینک مانند اولاد به آغوش بزرگان خود بر میگردند.

نا گفته نباید گذاشت که در آن سالها نه تنها شورش در جمهوریهای شوروی محدود نماند، بلکه انبوه نافرمانيهای صلح آميز مدنی در پولند، ، مجارستان، آلمان شرقی. سران اقمار شوروی را يکی پس از ديگری واميداشت تا زمام قدرت را رها کنند. مثلأ در کشور رومانیا نيکلای چائوشسکو رهبر و همسرش اِلِنا که او نيز از بلندپايگان حکومت رومانی بود به دنبال محاکمه ای کوتاه اغتشاش گران بتاریخ 25 دسمبر 1989 میلادی زير آتش جوخه تيرباران اعدام شدند. و در چکسلواکی در پايان سال 1987 گوستاو هوساک از بالاترين مقام حزب کمونيست چکسلواکی کنار رفت و آن را به «ميلوش ياکش» در مقام رياست جمهوری چکسلواکی سپرد که اغتشاشیون را ناخوشایند آمد که در اثر مبارزات پیگیر توانستند «واتسلاو هاول » را به قدرت بنشانند.

انقلاب های رنگین که به موفقیت رسید:

در گرجستان که رهبری آن بدست « شوارد نادزه » وزیر خارجه اتحادشوروی که دوازده سال پياپی بر گرجستان فرمان رانده بود، در برابر « ميخائيل ساکاشويلی» بتاریخ  23 نومبر 2003 شکست خورد و این پیروزی بنام انقلاب «گل سرخ » در تاریخ شهرت یافت.

در "اوکرائين " در حالیکه « ويکتور يوشنکو» حاکم آن بود انتخابات رياست جمهوری روز 31 اکتوبر 2004 برگذار شد که به پیروزی « ويکتور آندريوويچ يوشنکو »انجامید و بنام « انقلاب نارنجی » شهرت یافت. يک ماه از کاميابی انقلاب نارنجی در اوکرائين بيشتر نمي گذشت که اصغر آقايف ريشه های گرايش قرغيزها به انقلابی مشابه آنرا، مايه بر باد رفتن دستاوردهای حکومت و ناشی از خواست نيروهای غربی وانمود کرده گفت: "... آيا واقعا اين امکان وجود دارد که ما برای جامه عمل پوشاندن به خواستها و منافع هواداران بين المللی جهانی شدن و کسانی که ميخواهند انقلاب " لاله  " در قرغيزستان به راه اندازند تمامی اين دستاوردهای اقتصاديمان، تمامی دستاوردهای کشورمان را فدا کنيم؟ به نظر من ما بايد در راه دستيابی به اتفاق نظر بکوشيم". مردم این کشور در انتخابات پارلمانی کشورشان، روز 27 فبروری 2005، شرکت کردند که به مشکل مواجع شد و بتاریخ 24 مارچ 2005 در بيشکک، پايتخت قرغيزستان، به اتش سوزان انقلاب بدل شد. در اين روز صدها تن از معترضان در ميدان مقابل موزه تاريخ در بيشکک گرد آمدند و خواستار استعفاء اصغر آقایُف و کناره گيری حکومت شدند. فلیکس قولُف، وزیر پیشین داخله، را که زمانی شاروال بیشکک، پایتخت قرغیزستان بود، معترضان به حکومت اصغر آقایف در اوج انقلاب "لاله" از زندان آزاد کردند. حکومت اقتدارگرای اصغر آقایف با ایراد اتهامی بحث انگیز درباره اختلاس فلیکس قولُف، او را به هفت سال زندان محکوم کرده بود.کاخ سفيد، مقر رياست جمهوری قرغيزستان، با ياری " کلکل  " (سازمان جوانان آزاديخواه گرجستان ) به دست آزاديخواهان افتاد.

تا اینجا بصورت بسیار فشرده روی پیداش انقلابات رنگی یا مخملی تماس گرفته شد که در بعضی از جمهوریها به موفقیت انجامید. وکنون می پردازیم بر آنعده انقلاباتی که موفقیت نداشت و ناکام شد  .

انقلابات رنگین که به موفقیت نرسید :

در عقب این انقلاب ها ی رنگین و مخملین  و جنگ در افغانستان و عراق که زیر نام و شعار هایی چون آزادی، دموکراسی، حقوق  بشر ، مبارزه برعلیه بنیاد گرایی القاعده  و.....  سازماندهی می شد  سهم کشورهای نیولیبرالیزم هزینه بالا در برداشت ، تا آنجا که بحران اقتصادی در سال 2008 از آمریکا آغاز  و به سرعت جهانگیر شد، که تا هنوز هم ادامه دارد، یکبار دیگر بر حقانیت ماهیت تیوری سرمایه بوسیله کارل مارکس مهر تایید زد، و تیوریسن های معاصر اقتصادی نیولیبرالیزم  را به آن وامیدارد، تا با بازنگری مجدد به " پتره" و ترمیم تیوری پف آلود و بی بنیاد نیولیبرالیزم  بخصوص بعد از رویکار آمدن " بارک اوباما "  بپردازند. و گسترش پروژه های انقلابات رنگین  را به شکل ضعیف به پیش برند، چنانچه شکست این انقلابات را بعد از سال  2010 در جهان بیشتر از هر زمان دیگر مشاهده نمودیم . طوریکه در اوکراین به کمک کمونیست ها وسایر نیروهای چپ آن کشور،  در انتخابات اخیر، انقلاب نارنجی که به حمایت غرب به پیروزی رسیده بود، دگر غروب کرد. ویکتور یوشچنکو و خانم یولیا تیموشینکو که  از رهبران انقلاب نارنجی و خواهان نزدیک شدن اوکراین به غرب بودند،  در فبروری 2001 ، در انتخابات ریاست جمهوری اوکراین شکست خوردند. ویکتور یانوکویچ که قبلا به عنوان سیاستمداری طرفدار روسیه شناخته می شد، و در شرق و جنوب اوکراین طرفداران زیادی دارد، به پیروزی رسید.

   موقف و موضع رئیس جمهوری گرجستان( میخایل ساکا شویلی) نیز روزتاروز متزلزل، کمرنگ و تضعیف شده و اکثریت دوستان نزدیکش که در راه تندتری انقلاب سرخ با او در یک صف مبارزه بودند، همین اکنون به اپوزیسیون پیوسته اند. در نتیجه سیاست های ماجراجویان ساکاشویلی در اثر جنگ با روسیه، کشور کوچکی  با پنج اعشاریه جهار ملیون جمعیت، 20 فیصد خاک خود را از دست داد، چنین به نظر میرسد که ستاره ی بخت ساکاشویلی و انقلاب سرخ واژگون و یا لرزان شده باشد.

   قرغزستان که بعد از انقلاب مخملی به یگانه پایگاه امریکا در اسیای میانه مبدل شده بود؛ غرب با چنان تصوری که این کشور متضمن گسترش برنامه های استراتیژیک در راستای خواب های بیش از نیم قرنه ی ایشان( ایجاد  آسیای میانه ی بزرگ) خواهد بود؛ هرچند بعد از حضور نظامی در افغانستان و ایجاد پایگاه نظامی در ازبکستان نیز چنان می اندیشیدند؛ که این خواب هوس شان در ازبکستان ،با بستن پایگاه نظامی شان از جانب دولت ازبکستان نقش برآب شد، اما یگانه امید استوار شان بر قرغزستان بود( پایگاه ماناس).

"اوتانبایوا" گفت: قرغیزستان از توان افتاده است، رئیس جمهور مخلوع در مدت زمامداری اش تمام اموال کشور را غارت کرده است؛ وی فرزندان خود را در پست های مهم دولتی گمارده و موجب ورود آسیب های جدی به صنایع راهبردی کشور شده است. وی در ادامه با اعلام اینکه «باقی اف» تنها 80 میلیون دالر برای بودجه این کشور باقی گذاشته است، خواستار کمک های فوری بین المللی به این کشور فقیر شد.

   وزیر خارجه پیشین قرغیزستان به شرکت مخابرات این کشور اشاره کرد و گفت: شرکت مخابرات اصلی کشور که به یک شرکت در جزایر قناری فروخته شده است، به دوست فرزند رئیس جمهوری فراری فروخته شده که اکنون در جلال آباد واقع در نزدیکی مرز تاجیکستان قرار دارد.


اتانبایوا همچنین اعزام معاون خود به مسکو را یادآور شد و افزود: روسیه را شرکت راهبردی خود می داند و فرستاده اش برای دریافت کمک های اقتصادی به دیدار نخست وزیر روسیه رفته است.

از سوی دیگر شبکه خبری فرانس 24 نیز از تجمع مردم قرغیزستان مقابل پایگاه هوایی ماناس آمریکا خبر داد. گزارش ها حاکی است در حال حاضر هیچ پروازی از این پایگاه به مقصد افغانستان و بالعکس صورت نمی گیرد و ارتش آمریکا نیز  با تأیید خبر لغو کلیه پروازهای پایگاه ماناس اعلام کرد، از این پس پایگاه هوایی کویت جایگزین «ماناس» می شود.
تاکنون روسیه دولت روی کار آمده در این کشور را به رسمیت شناخته اما آمریکا و اتحادیه اروپا از به رسمیت شناختن آن امتناع می ورزند.

اما همانطوریکه دولتمداران روسیه بصورت رسمی ابراز نظر کرده اند، احتمال آغاز جنگ های داخلی در قرغزستان متصور است، سیاسیون روسیه به خوبی میدانند که آمریکا و غرب قرغزستان را بمثابه پایگاه فعالیت های خویش برای رسیدن به یکی از بزرگترین منابع  نفتی جهان( بحیره ی کسپین) مطمع نظر داشته و به هیچ صورت حاضر نخواهند بود تا این کشور را به روسیه واگذار نماید. بنا" قرغزستان به حیث نقطه ی تقابل گرم میان روسیه وغرب با بحران های عظیم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مبدل خواهد شد. من فکر میکنم که چنین اظهار نظر ها، افاده و یا هوشداری خواهد بود به غرب، تا خویشرا در گیر یک منازعه ی دگری در قرغزستان نسازند. اینکه  جمهوری بلاروس، به رئیس جمهور برکنار شده ی قرغیزستان آقای باقی اف پناه داده است، چنان به نظر میرسد که روسیه خواسته است به صورت غیر مستقیم بر فعالیت های باقی اف کنترول داشته باشد و نگذارد تا غربی ها به حمایت ازآن وضع را به سود خویش در قرغیزستان ، تغییر دهد. 

در اخیر ذکر این نکته را نیر ضرور میدانیم  که در سال 2009 در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایران، " انقلاب سبز" دران کشور بر علیه حاکمیت آخوندی راه اندازی شد که به پیروزی نرسید.

رویکرد ها  :

- رسانه های بین المللی

- یاد داشت های شخصی نگارنده