(3)
در فیلیپین هم ساکنان جزیره وقتی دریافتند اشغال گران تمایلی به ترک جزیره ندارند شورش کردند.جنگ چهار سال به طول انجامید. به منظور مقابله با آرزوی آزادی که در دل مردمی که در آستانه رهایی بودند شعله ور شده بود؛ایالات متحده بیش از هفتاد هزار نیرو یعنی چیزی حدود چهار برابر نیروهایی که در منازعه ۱۸۹۸ روانه جنگ کرده بود به منطقه گسیل داشت. نکته تعجب برانگیز اینجاست که تعداد بیشتری از نفرات ایالات متحده نسبت به ۱۸۹۸ در این منازعه خونین جان باختند. به تصویب کنگره اشغال گران منظما از ابزار شکنجه بهرهبرده و سربازان آمریکایی به فرمان افسران، مردان و زنان و کودکان را به شلاق می بستند.
قتل عام میلای در ویتنام فقط و فقط کار یک ستوان دیوانه آمریکایی نبود بلکه تنها نمونه ای از لیست طویل وحشیگری هایی بود توسط ارتش ایالات متحده در فیلیپین ، سانتو دمینگو و جاهای دیگر که به وقوع پیوسته بود. به رغم قولهای مبنی بر استقلال ، ایالات متحده نهایتا در ۱۹۴۶ بود که از جزیره خارج شد. البته بسیاری از مردم ایالات متحده این تحرکات امپریالیسم را تایید نمیکردند. بخشهایی از طبقه کارگر از نیروهای مردمی در کوبا حمایت می کردند، اتحادیههای کارگری مخالف جنگ بودند و بیشتر روزنامه های کارگری آن زمان بر این نکته تاکید میکردند که این کارگران هستند که لشگر ها را تغذیه کرده و بخش اعظم مالیات ها را می پردازند در حالی که این سرمایه داران هستند که از این رویدادها سود برده و روز به روز از امکانات بیشتری بهره مند می شوند. سربازان آفریقایی- آمریکایی نیز از کشتن فیلیپینیها که به تحکیم پایههای یک حکومت نژادپرست در کشورشان میانجامید ابراز انزجار میکردند. آنها دوست نداشتند تحت فرماندهی افسران سفید پوستی که فیلیپینیها را سیاه خطاب میکردند بجنگند؛ چرا که برای سربازان آفریقایی- آمریکایی این تناقض به اندازه کافی جدی بود تا از جنگ علیه خارجیها سر باز زنند. در اواخر ۱۸۹۸ گروه های ضد امپریالیستی در ایالات متحده شکل گرفتند و تظاهرات گستردهای علیه ضمیمه کردن و اشغال کشورهای دیگر سازماندهی کردند. گستردگی این اعتراضات تا اندازه ای بود که در هر تظاهرات بیش از صد هزار نفر حضور پیدا میکردند.
به این ترتیب روحیات ضد امپریالیستی بر فضای حاکم بر آن زمان مسلط شد. البته این گروهها در کسب آزادی برای پورتوریکو و فیلیپین شکست خوردند اما به مبنایی برای اقدامات ضد جنگ و اعتراضات ضد امپریالیستی در جنگ ویتنام بدل شدند. حضور چنین جنبش هایی به ما خاطر نشان می سازد که حرکتهای ضد استعماری و ضد امپریالیستی ریشه های عمیقی در جامعه ایالات متحده دارد. وقایع ۱۸۹۸ هنگامی که آن را تنها بخشی از یک تصویر بزرگ تر به حساب آوریم معنای بیشتری پیدا می کند. در عرض چند دهه ایالات متحده این اعتماد را پیدا کرد که در صحنه جهانی به عنوان یک قدرت اصلی یعنی کشوری که فاتح یک امپراطوری رسمی و غیر رسمی است و در آینده توسعه بیشتری پیدا خواهد کرد عرض اندام کند.
در این سالها آمریکا توانست کنترل مستقیم و غیر مستقیم خود را بر پورتوریکو، کوبا، فیلیپین،گوام، ویک آیلند، پاناما و کانال و به همین ترتیب هاوایی اعمال کند همچنین توانست نیروی نظامی و به ویژه نیروی دریایی خویش را بازسازی و توسعه دهد. در این سال آمریکا به یک صادر کننده مهم سرمایه و یک نیروی پیشروی تجاری در قاره آمریکا و در دیگر نقاط بدل شد و بنا به همه این دلایل است که در این بافت باید تاریخ ۱۸۹۸ را به عنوان نقطه تلاقی تمام این دستاوردها به خاطر سپرد. در قرن حاضر در برخی موارد و در بعضی جنبهها امور کمی تغییر کرده است. امپراطوری ایالات متحده گسترش بیشتری پیدا کرده و شیوه اداره آن نیز از کنترل مستقیم به کنترل غیرمستقیم تغییر شکل داده (البته پورتوریکو و گوام جزو استثناها به شمار می روند) اما هنوز این مداخله نظامی است که چهره سیاست خارجی ایالات متحده را ترسیم می کند. (به عنوان نمونه میتوان از سه مورد اخیر یعنی خلیج فارس،گرانادا و پاناما نام برد). مطبوعات نیز به همان ترتیب جار و جنجال به پا کرده و افکار عمومی را آماده می کنند.
سیاست خارجی ایالات متحده هنوز بر اساس تصور برتری فرهنگی آمریکا عمل کرده و ذهنیت ما علیه آنها را بارور میکند. آیا این طرز تفکر در آینده تغییر خواهد کرد؟ آیا ایالات متحده خود را در کنار مردمی که خود سرنوشت خویش را تعیین می کنند قرار خواهد داد؟ آشکار است که تا نظام حاکم بر آمریکا زیر و زبر نشده این کشور قادر به این کار نخواهد بود چرا که مردمی که سرنوشت خویش را به دست گرفته باشند حتی اگر کوچک ترین ملیت را دربرگیرند هر نظام حامی اقلیتی را که اکثریتی را استثمار می کند تهدید میکنند. ● پایان هوبارت اسپالدینگ استاد تاریخ در دانشگاه بروکلین و دارای آثار و مقالات متعدد در زمینه تاریخ آمریکای لاتین است. متن حاضر سخنرانی وی به مناسبت سالگرد استقلال پورتوریکو است که در سال ۱۹۹۸ ایراد گردیده. اسپالدینگ در این سخنرانی سعی کرده است ظهور و شکل گیری امپریالیسم و ساز و کارهای بنیادی آن را تشریح کند. |