نباید فرصت را از دست داد قسمت دوم

 ( هدايت حبيب )

 

نباید فرصت را از دست داد

قسمت دوم

               شاید اشتباه کنم، ولی باورِ راسخ دارم، که علتُ العلل همه بدبختیها نبودِ نسج، نضج و نهادینه نشدنِ وحدت ارگانیک در بین اعضاء ح. د.خ .ا. بود. چنانی که تا اکنون هم اصطلاح " من، یا مای خلقی" و " تو، یا شمای پرچمی " یا برعکس، سرِ زبانِ پیشینۀ اعضاء حزب یاد شده  می باشد.

               به فهم قاصرمن، اصطلاح های مزبور را عدۀ افرادی درهردو جناح حزب، که بسترِ ذهنیتشان با ناسازگاری و بدخواهی بافت شده است ـ توأم با پاشیدنِ زهرِ "تفرقه بینداز و حکومت کن" ـ پیوسته زنده نگه می داشتند. اکنون که باز تأمین وحدت در مرحلۀ عمل قراردارد، باید از همۀ آن بد بختیها عبرت گرفته شود و سنگ بنای وحدت مستحکم و بدون خلل بنیاد گردد، که در پیامد آن، شيوه های طراز فاشیستی ميراث شوم "امین" ذی قدرت نگردد و بعد چند روز، یا چند ماه، یا سالی  وحدت وشیرازۀ سازمان ازهم نپاشد.

" نیش عقرب نه از پیِ کین است       مقتضای طبیعتش این است "

               شماری از این اشخاص که ازگذشته عبرت نگرفته اند، هم اکنون هم فعال هستند، تا وحدتِ حزب "متحد ملی" و " نهضت فراگیر" را نیز همانگونه شکل دهند. آرزومند است، که آگاهیِ اعضای حزبِ واحد دفع این بلا گردد.

               کنگره برای صفوفِ حزب واحد رویداد بسیار مهم و بزرگی است. امیدواری اعضای معتقد به وحدت عام و تام ، نه "ميکانيکی" حزب واحد آن بوده است، تا این کنگره با تصويب يک برنامه و اساسنامۀ نوين و پاسخگو به نيازهای مبرم و ضروری همه اعضای حزب و توده های مردم، سنگپایۀ وحدتِ ويا اتحاد همه خانوادۀ بزرگ ح.د.خ. ا (حزب وطن) و ایجاد جبهۀ بزرگ ذیصلاح ملی باشد و نوید دهندۀ آغاز مبارزۀ متشکلانۀ نیرومند برای زدودن بی عدالتیهای کنونی طاقت فرسای کشورگردد وبا ارائه مشی عمومی و جاری ( تاکتيک و استراتژيک ) نوين به نیروی به اصطلاح اپوزیسیون واقعی در کشور و جامعه افغانستان تبدیل شود.      

                همسنگرعزیز! لازم میدانم تا تذکر بدهم، که یکی از آن عادتهای پسندیده یا ناپسند، تاکنون در بیشتری از نبشته های حزبی ما مسلط است این است، که یک دیگر خود را در نوشتار انتقادی نام گرفته نمی توانیم یا نمی گیریم. نام بردن را در انتقاد تحریری خلاف حیایی حضور یا بی ادبی می پنداریم. از سوی دیگر ناگذیریم حین ایراد، نشانی یا لقب ویا اسم کنیۀ رفیق مورد انتقاد را یاد آور شویم، تا خودش دریابد، که انتقاد متوجه اوست، درغیر این صورت ایراد پادرهوا و درابهام می ماند؛ زیرا انتقاد برای اصلاح است، نه برای عیبجویی. بنابر آن باید انتقاد روشن باشد و به نشانی معین ارائه گردد.

                اکنون به اصل موضوع برمی گردم، گروپ سه نفری در اروپا: رفقأ(رهبر پشت پرده، همه کارۀ نهضت وسکرترش حاکمزاده) گاه گاهی عنوان می کنند که: دشواریهای وجود دارد که آن را بايد جداً در نظر گرفت وبا کار مشترک رفیقانه از میان برداشت؛ نماینده ها تا اکنون درکارکنگره از سراسرکشور به مرکز معرفی نگردیده اند ویا مذاکره برای وحدت، با سازمانهای دیگر نیز در جریان است؛ زمانی که آن سازمانها آماده شدند، سپس کنگرۀ یکجایی تدویر می یابد، این نیز دور ازواقعیت است. از رفتار وگفتار شان برمی آید، تاکه آنها رهبر باشند و سازمان درحیطۀ صلاحیت شان باشد، آرمان وحدتِ جزایر ح.د.خ.ا.(حزب وطن) و ایجاد جبهۀ متشکل از نیروهای ملی، مترقی وچپ را به گور خواهیم سپرد!

               هم اکنون نهضت ومتحد ملی آماده هستند، ضروراست که برای دلگرمی و سرگرمی صفوف به مبارزه و پایان یافتنِ انتظارات بی حد و حصرشان کنگرۀ وحدت تدویر یابد؛ اگر مذاکرات با سازمانهای دیگرواقعیت داشته باشد، مسلم است، که بعد از این رویداد سنگ بنایی به وجود خواهد آمد، سازمانهای دیگر نیزترغیب خواهند شد، وقتی که آماده شدند، کنگرۀ دوم می تواند بر گذارگردد. با اظهار نظرهای نا ثواب، ما را ترس از آن است که مبادأ این آرمان مقدس، مدفون حیله ها و نیرنگ های تنی چند از سیاست بازانِ خود خواه و خودپرستان گردد. این رهبران پشت پرده همان مارهای درون آستین "نهضت" اند! همۀ بدبختیها را بالای مردم بی دفاع کشور واعضای حزب تحمیل نمودند، با این وصف از شرم زمانه باز همانها را پذیرفتیم، به شانه های خود نشانیدیم؛ ولی اکنون هم به گذشتۀ خود نمی اندیشند، از آن نمی شرمند، در پیِ تلافیی آن نیستند، باز به همان نارواییهای پیشین خود ادامه می دهند. معلوم است که فقط مکان و کلاه سرشان تغییر نموده است، نه مافیهای سر، یعنی نه مغز سر و مفکورۀ شان. ادعای دموکراسی تنها در لفظشان است، نه در عمل وکردارشان، همان اندیشه و مغزوسرکهنه است، که همچون دامِ تزوير با کلاه نو پوشانیده شده است، توانایی تطابق با شرایط نو را ندارند، اعضای حزب را مانند شرایط گذشته همچون سربازان و سازمان را سربازخانه و خود را مارشالانِ قومانده دِه می خواهند، به عواقب دساتیر وعمل خويش ازقبل نمی اندیشند، با پررویی و لجاجت و یک دندگی می کوشند به روی آن پردۀ استِتار افگنند، هوشدارها، وانتقادهای متواضعانه ورفیقانۀ طی نامۀ 25 می 2011 اعضاء شورای اروپایی حزب واحد وسائر رفقاء دموکرات و وحدت طلبان را به دشنام جواب می گویند " گره را به جای دست با دندان باز می نمایند" احساس دیگربینی و دیگراندیشی در وجود و سرشت شان اصلاً وجود نداشته یا مرده است. 

               پيام روشن ما به گروپ سه نفری همه کاره اين است: اکنون زمان، زمان تفاهم وهمبستگی تمام نیروهای روشن، مترقی، دموکرات و وطن پرست است، لطفاً اندکی به حال آیید، همه چیز تغییر کرده است، تنها شمایید که در مکان و مقام اُلوهیت خود را می بینید و تغیير نمی دهید، باری تجدید نظر فرمایید! می دانم که سخنانِ يک عضو ساده و سرباز حزب به جای ترحم، شما را به غضب می آورد، خصلت و سیمای میرغضبی تان را تحریک و آشکار می نماید، که چطور و چرا غلامی مادر زاد چنین جرأت به خرچ می دهد؟ ولی رفقای محترم! من غلام نیستم، عضو سازمان شمایم، با شما خود را برابر حقوق میدانم، مفکورۀ باداری را از سر بدرکنید! من و همانند مرا رفیق وهمرزم خود بدانید!  وقتی که به خود امکان اجرای رفتار مضر به حال سازمان را می دهید، به صفوف نیز اجازۀ  انتقاد را بدهید! اگر انتقاد را موجه نمی دانید، دشنام ندهید، نقطه نظر های تان را توضیح و ارائه نمایید! در توضیح مسائل عمده و کلیدی آنانی را که می دانند سهیم سازید، نه آنانی را که می خواهید شخصیت کاذب بسازید؛ آنانی که ادعای دانشمندی و غنای تجربه می نمایند، پشت پرده ودر حالتِ اعتکاف به سر نبرند؛ در روشنگری اعضاء وتوضیح مسائل سهم فعال بگیرند؛ حین سخن گفتن از انتقاد به گذشتۀ تان نترسید، حقایق را بگویید، ولو به ضرر شما هم باشد ؛ این امر اعتماد اعضاء را به شما افزایش می بخشد حرف های راست و درست شما بدون شک اثر می گذارد.

                " سخن که از طمع پاک و غرض خالیست     اگر به سنگ بگویی درآن اثر دارد "

               حتا گناه هان گذشته شما را به سوی عفو می برد، محبوبیت شما را به قلبهای اعضاء مانند" دورۀ گوسفندی ما " احیاء می نماید؛ ولی با تأسف چنین توقع و انتظاری از شما بی جا و زايد است.  

                آئینه اگر عیب تو بنمود راست      خود شکن، آئینه بشکستن خطاست       

                رفیق حزبی وهموطن من! علی رغم اين که به نقش وتجارب بزرگان مان ارج و احترام قایل هستیم و بدین باوریم که رهبران پشت پرده بزرگان خانواده بوده اند، احترام شان واجب وهرهدایت که داده اند بجا ومعقول بوده است، در برابر حرف شان، حرف زدن گناه کبیره خواهد بود؛ وليک از آن جايی که اکثرما نيز اکنون سالمند شده ایم و با آنان تفاوت سنی اندک داريم؛ اين به معنای آن است که ما هم تاریخ حزب خود می باشیم؛ مگر سنت های گرانسنگ ميهن ما به این خلاصه میشود، که در برابر حرف بزرگتر ها حرف نزنیم؟ اما صاحب این قلم، هیچ وقت کوشش نکرده است که معیارهای لازم اجتماعی را بشکند. این فرکسیون بازانِ دیرینۀ کهنه کارِ ماهرِ کار کشتۀ سازمانی وسیاسی، بودند که با اعمال ضد حزبی خويش ما را مجبور ساختند تا رسم موجود شکسته شود. من سکوت را جفاء به حال سازمان می پندارم، توهم ازسنتهای دست وپاگیر افغانی ات دور شو! از دنباله روی افراد واشخاص و پیغمبر سازی بسکن! بتها را بشکن! زیرا آنان راه خود را گم کرده اند، نمی توانند بیابند. اگر نیک بنگری در نتیجۀ اعمال زیانبار همینها بود، که به این نگون بختی رسیدیم، بی وطن شدیم، یعنی بی همه چیز شدیم.

               لازم میدانم نظرم را صریح و سریع بیان کنم، حق دیگران را نیز محفوظ ومسلم می دانم، باعث زحمت قلم خود شوند نظر خود را بنویسند، تا با کمال میل بخوانیم.

               دوست گران ارج! این تعجب آور نیست که یکی از مطيعترینِ سکرتران تحصیل کرده خود مشهور به "حاکمزاده" را به رهبری حزب واحد، از جانب رفقاء رهبران پشت پرده(حاکم بر سرنوشت سیاسی رفقاء) پیش کشیده می شود. تا وظایف نا تمام شدۀ شان را مزدورمنشانه با آرایش جدید تعقیب کند، سوگمندانه نامبرده درداخل کشور وحزب ازاعتبار، اعتماد، ومحبوبیت برخوردار نیست، احتمال می رود کاندیدای وی سروصدا و واکنش های را دنبال داشته باشد، که جلو گیری آن برای حزب واحد دشوار خواهد بود.

     لطفاً از کاندید دست نشاندۀ بی ابتکارو دشمن آفرین کنونیشان از رأس حزب واحد دست بردارند؛ زیرا کارآیی ندارد؛ تاکنونهم از پُستۀ ابهام سبک کار کهنۀ پیشین بدر نشده است؛ یعنی از زمان، سالها عقب مانده است، تا حال درک نکرده است، که شاخص کار سازمانی نیرو های پیشرو کنونی جهان علنیت، شفافیت، دموکراسی، صداقت، شایسته سالاری، رهبری جمعی، مشورت، نظرخواهی، و پیشه نمودن شیوه اقناع است؛ روشهای توتالیتاریزم و پنهان کاری مردود شده اند، دیگر کار آیی ندارند. سبب بوجود آمدن همه یی این نابسامانیها و ماجرا ها در اروپا اوست؛ به آتش آشفتگیهای کنونی بنزین می ریزد؛ صحبت های ناسنجیده و تحریک آمیز درجلسات هیأت رهبری شورای اروپایی و خبرسازی های دور از واقعیت، سازمان دهی جدال و ماجرا های غیررفیقانه، نشرآن در سایت انترنتی ارگان نشراتی به اصطلاح شورای اروپایی اش، نمونۀ شیوۀ رهبری ناثواب آن است؛

               نکوهش مکن چرخ نیلوفری را      بیرون کن زسر باد خیره سری را

               گذشته ازهمه، متأسفانه اویکی ازفعالان پلنوم18 وفروپاشی ح.د.خ.ا.(حزب وطن) وسقوط نظام جمهوری افغانستان بود، اما اکثرقریب به تمام کادرها مخالف وی اند، تحمل اورا ندارند؛ اوهم توانایی اصلاح خود را ندارد؛ سال ها دروغ گفته و از واقعیت تلخ انکار کرده است؛ انعطاف را نمی داند؛ انتقاد را نمی پذیرد؛ دایم ضدیت ولجاجت نشان می دهد؛ بگونۀ آشکارعامل ویرانی سازمان است. با برچیدن سایۀ وی ازفراز سازمان، زبان مشترک با سازمانهای هم آرمان در فضای دموکراتیک تأمین میگردد و زمینه ساز وحدتها وایجاد جبهات می شود. اگرنمی خواهند که تشکل واحد کنونی از هم بپاشد، دست از حمایت وی بردارند؛ در غیرآن تماشاگر اضمحلال سازمان باشند!

                وقتی که کنفرانسهای ادغام تشکیلاتی: شهری، ایالتی، کشوری و شورای اروپایی آغازشد، رفقاء (رهبران پشت پرده) تا آن جا که توانستند، از هیچ گونه ناراستی دریغ نکردند، تا مانع انتخاب شدنِ رفقای وحدتخواه و پیرو اساسنامه و اصول دموکراتیک گردند. آنان برای به بیراهه کشانیدنِ انتخابات ازمسیر دموکراتیک، به شیوه های ناستودۀ مختلف متوسل گردیدند: یک: وعدۀ موقف و مقام؛ دو: استفاده از شیوۀ مبارزات فاشیستی ؛ یعنی، براه انداختنِ مشاجرات در جریان جلسات انتخابات؛ سه: شرکت دادنِ فامیلهای رفقای محرم راز در رأی دهی که در اصل مستحق رأی دهی نبودند. چهار: دعوت نمودنِ عدۀ زیادی را به کباب و نوشابه در روز انتخابات با استفاده از پول حق العضویتها؛ پنج: بالاکشیدنِ افراد غیرمستحق وغیر عضو "نهضت ..." و "حزب متحد ملی" درسطح هیأت رئیسۀ شورای اروپایی، مانند یکتن از رفقای زن، در موجودیتِ دهها رفیق مستحق ديگر از اين قشر....

               خوانندۀ عزیز! رفقاء رهبران پشت پرده (حاکم بر سرنوشت رفقاء): تصمیم ندارند، که به واقعیت زمان تن داده اختیار سازمان را به اعضایش تفویض نمایند. جد و جهد شان پیوسته در این جهت متمرکز است، که سازمان از پشت پرده رهبری شود و آنهم فقط در دست خودشان منحصرباشد. روی همین منظور است، که پیوسته تلاش دارند، مرکز سازمان را از کشور به اروپا منتقل سازند؛ بخاطر پياده نمودن همين آرزوی شان است، که بی لزوم تشکیلات شورای اروپایی را بزرگ ساخته اند. به همین سبب است، که آنان مانند رژیم "فاشیست مقدس ایران" که مقام باصلاحیتی بنام "شورای نگهبان" دارد، اینها همچنان ارگانی را بنام " کمیسون معتبر مشورتی! " در مسودۀ اساسنامه  تسجیل کرده اند، تا سازمان تنها و تنها زیررهبری خودشان حرکت کند.

                تخلف و کرکترضد حزبی رهبران پشت پرده را به اجمال می توان بگونۀ آتی خلاصه نمود:

                یکم: نزد آنان معیارِ گزینش کادرها تنها و فقط وفاداری بخودشان است، نه به سازمان، نه به کار در جهتِ بِهسازیِ روزگار انسان زحمتکش و نه به منافع ملی افغانستان؛ هرکه از اوامرشان سرپیچی کند، برچسپ سکتریست، پیردیوانه، مریض روانی بودن می خورد؛ خودشان که درعمل، خود بزرگبین، شؤوینیست، عظمت طلب و تمامیتخواه اند، هیچ حرفی نیست؛ گناهی هم ندارد؛ چهرۀ حق بجانب هم بخود می گیرند و به آن فخر هم می کنند.

                دوم: در کار سازمانی، مخالف سجايای عالی حزبی چون: صداقت، شفافیت و دموکراسی...، حرکت و عمل می کنند. پیوسته سعی می نمایند، تا گروپی را ــ با بستنِ طنابِ تمایلاتِ منطقوی، زبانی و موقف بگردنشان ــ دنباله روِ خود داشته باشند و آنها را ــ بانادیده گرفتنِ دهها رفیق شايسته،  مستحق، دلسوز و مفید بحال سازمان ــ با تردستی و تر فند در رأس شوراها قراردهند. 

                سوم: گذشته از تأمین مصارف خود از حق العضویتها، مبلغ هنگفتی را در تشکیلات عریض و طویل شورای اروپای و جلسات بی لزوم آن به هدر می دهند. در برابرِ انتقادهای سالم برای اصلاح شورای اروپایی لجاجت و ستیز می ورزند و از موضع قدرت حرف می زنند.

               هدف از نوشتنِ این حقایق چشمدید، فقط و فقط، یادهانی برای عدم تکرار اشتباهاتِ وحدت "خلقی" و "پرچمی" است، که اگر در آن زمان دریکطرف معادله "حفیظ الله امین" بود، چشم پوشی نباید کرد، که درجانب دیگر رفیق... "رهبر پشت پرده" نیزقرار داشت، که اکنون هم قراردارد. رهبری نا ثواب او، و رفتارِ دو رفیق دیگر آن نشان می دهد، که از آن همه ستمها و بلاهای که در اثر نفاق افگنی و تخریب وحدت، بر سر سازمان و جامعه وارد شد، عبرت نگرفته اند؛ اکنون هم  گاه پیدا و گاه پنهان، باز به همان بیراهه  روانند.

                                                                24 جون2011