(2) مضمون، اهمیت و پرسش ها تئوری نظام انباشت مالی شده:
پیوست به گذشته
تئوری
نظام انباشت مالی شده:
مضمون،
اهمیت و پرسش ها
(2)
از:
شسنه
فرانسوآ
پژوهش : ب . کیوان
آیاچسباندن واژه یی توصیفی” مالی شده”، به اصطلاح انباشت نامناسب است؟
کاربرد اصطلاح “نظام انباشت”از سوی من،برخی خوانندگان کم یابیش نزدیک من را در باره طرح تئوریک و یا سیاسی را غافلگیر وحتا دلزده کرده است، به خاطر این که اصطلاح، دست کم در فرانسه، دارای یک معنای ضمنی قوی تنظیم گرایانه است. وهم چنین به خاطر این که در دیدگان برخی ها صحبت کردن از انباشت در بافتاری که در آن این سرمایه گذاری از امتیاز های بی نظیری برخوردار است، دشوار به نظر می رسد.
پیش از این که در باره استفاده من از این اصطلاح در مقابل کاربرد تنظیم گرایانه قشری اظهار نظر کنم، مایلم اصطلاح “انباشت سرمایه” رادر رابطه ها یش با سرمایه- پول در پرانتز قرار دهم.
اندیشه ای که بتواند دست کم به طور گذرا چهره ای زیر فرمانروایی سرمایه-پول داشته باشد، از اندیشه مارکس، به ویژه از بررسی های انجام گرفته در آغاز کتاب II که فصل های نا تمام در باره سرمایه گذاری کتاب II را تدارک می کنند، برداشته شده است. در آن جا می خوانیم که :
“سرمایه صنعتی یگانه روش وجود سرمایه است که کنش آن تنها تملک نیست، بلکه هم چنین استوار بر تولید اضافه ارزش، به بیان دیگر مازاد است”، درصورتی که شکل های دیگرسرمایه - سرمایه - کالا و سرمایه - پول- همواره به “پایه ای که برای شان فراهم می آورد”، وابسته اند،” همه ملت هایی که به شیوه تولید سرمایه داری روی آورده اند، به طور متناوب از کوشیدن برای تولید پول بدون میانجی روند تولید سر گیجه گرفته اند” ، چرا؟ “به خاطر این که صورت پولی ارزش شکل مستقل و ملموس آن است. به طوری که شکل A-A' که نقطه حرکت و نقطه وصول آن است، به پول واقعی مربوط اند. و به طور بسیار ملموس اندیشه “تولید کردن پول” بیانگرمحرک اساسی تولید سرمایه داری است “.
مارکس عنوان میکند که “روند تولید سرمایه داری تنها به عنوان یک میانجی ناگزیر، یک رنج حتمی برای تولید کردن پول به نظر می رسد” (10) هنگامی که او این را نوشت “سرگیجه”تنها تا زمان مرحله پایان رونق سیکل صنعتی ده ساله “کلاسیک”دوام آورد.
البته، در شرایط تاریخی مفروض آیا این “سرگیجه”نمی تواند نسبت های بسیار مهم بیابد و به طور گذرا خصلت ساختاری کسب کند؟ چرا کاویدن این فرضیه را رد می کنیم که پدیداری رابطه های سیاسی و اجتماعی و نهاد های نیرومند مناسب برای سرمایه پولی سرمایه گذاری متمرکز مالی، به کوشش برای تولید کردن”سرگیجه” یک شیوه وجود سرمایه در یک دوره درازتر از پایان رونق می انجامد؟
آیافرمانروایی سرمایه گذاری، انباشت را نفی می کند؟ آیا این دو اصطلاح ناسازگارند؟ آیا تئوری امپریالیستی که لنین توضیح داده تئوری ای نیست که در آن انباشت زیر فرمانروایی سرمایه مالی مورد تحلیلهیلفردینگ است که در چارچوب جهانی شده انجام می گیرد؟ (11)
خواننده ی دقیق مارکس و تئوری دانان بسیار بزرگ امپریالیسم می داند که اصطلاح”انباشت”دست کم سه سازوکار (مکانیسم) متفاوت را در بر می گیرد. این ها می توانند روی هم قرار گیرندو بنابر این مخلوط شوند (آن چه که اغلب مسئله بوده است)، البته، آن ها بنابر طرح مفهومی همان طور بنابر طرح تأثیر های اجتماعی شان به کلی متمایزند.
به انگیره آغازیدن باید گفت که اصطلاح انباشت هم زمان رشد وسیله ها و ظرفیت های تولید بنابر سرمایه گذاری و گسترش رابطه های مالکیت و تولید سرمایه داری به سمت کشورها یا به سمت بخش ها و فعالیت های اجتماعی نه هنوز تابع این رابطه ها را نشان می دهد. (12)
انباشت در این مفهوم ثانی، با گسترش مکانی و یا اجتماعی رابطه های تجاری و رابطه های مالکیت سرمایه داری توسط روندهایی چونان مصادره تولید کنندگان نمودار می شود که هنوز رابطه بی میانجی با وسیله های تولید شان، ادغام (یا باز ادغام، مورد دولت های بوروکراتیک) در سپهر بازار کشور یا سرانجام آمیزش با سپهر ارزش افزایی سرمایه دارانه فعالیت های غیر تجاری ( مانند خانگی یا فعالیت های سازمان یافته چون فعالیت عمومی توسط دولت) را دارد.
انباشتی که این چنین درک شده، در بافتار دو گانه نظام انباشت به فرمانروایی مالی و شکل های جهانی شدن که بنابر آزاد سازی، مقررات زدایی و خصوصی سازی که مربوط به آن هستند، ممکن گردید، به کلی قطعی است. طی 20 سال، “تجاری شدنِ” شدت یافته سیاره به وسعت بر گسترش ظرفیت های تولید چیره شده است.
سرانجام در سومین بُعد، انباشت می تواند بدون سرمایه گذاری جدید یا توسط شکل نا مادی شده “شکل جدید سرمایه گذاری”از راه تملک، برداشت و تمرکز به سوی مرکز های انباشت بسیار قوی تر از سایرین در سطح مالی، ساز مانی یا نهادی، گسست با ارزش و اضافه ارزش ایجاد شده در چارچوب دیگر شکل های سازماندهی اجتماعی انجام گیرد. (13)
درچگونگی که توسط تاریخ دانان به وسعت بررسی شد، مسئله می تواند عبارت از شکل های روستایی برآمده از رابطه های پیش یا جانبدار سرمایه داری باشد. اما امروز درون سپهرهای مدرن اقتصادمسئله عبارت از ارزش برداشت شده به زیان دیگر مؤسسه های سرمایه داری است .
پیمان کاران به سود گروه های بزرگ در چنین وضعی قرار دارند. تمرکز بر پایه تصاحب مزورانه از راه غارت چگونگی انباشت را نشان می دهد. انباشت می تواند بدون سرمایه گذاری در راستای آفرینش توانایی های جدید باشد. درجه های معین قدرت اقتصاد و بازار دارای یک خریدار و شمار زیادی فروشنده، آمیخته با”نوسازی های سازمانی”، می توانند انباشت در بخش های معین سیستم به هزینه دیگران را تأمین کنند . هم چنین این جا در برابر پیکر بندی هایی هستیم که امروز در کانون انباشت به فرمانروایی مالی است.
باز واپسین دقت: حرکت از سرمایه گذاری و ملاحظه کردن اوج گیری بالقوه سرمایه حامل سود (بستانکاران به معنی وسیع اورلئان) و سرریز شدن حجم آن در سرمایه مؤسسه ها به هیچ وجه به معنی ترک اثبات تئوریک ایفای نقش اساسی در روند انباشت به وسیله بیرون کشیدن اضافه ارزش و بهره کشی از کسانی که نیروی کارشان را می فروشند، نیست .بلکه، برعکس، درک معنی “فرمانروایی شرکتی”یکی از راه های ورود ناگزیر(دیگری در رقابت بین المللی فروشندگان نیروی کار خودشان بنابر آزاد سازی مبادله ها و سرمایه گذاری ها) برای درک کردن چهره های جدید بیرون کشیدن اضافه ارزش از راه انعطاف پذیری و غارت کار است.
مدیریت صندوق های حقوق باز نشستگی یا صندوق های سرمایه گذاری جمعی که “فرمانروایی شرکتی”رابه کار می بندد، به یک گروه اقتصادی جدید؛ گروه سرمایه داری مالی یا بهره بر “فعال” (14) تعلق دارد.
طبق پژوهش آن ها، مدیریت این گروه ها مطابق با منافع سرمایه ای است که باید ارزش افزایی را تأمین کند. این رویکرد به شدت با گزینش مهم روش شناسانه پیوند یافته است. این گزینش با کاربرد تکنولوژی های جدید از زاویه”پیشرفت فنی” بیطرف بر خورد نمی کند، بلکه از زاویه پیشرفت نرخ استثمار، پایه امکان گذرای پاسخ گفتن به نیاز ها درک منافع و سود های سهام سرمایه حامل سود برخورد می کند.
در این مورد “فرمانروایی”جدید سهامداران نهادی به یقین توسط مدیران مؤسسه های بخش های تشکیل دهنده رابطه جدید مزدبری به عنوان دگر گونی های سازمان دهی ناگزیر درون تکنولوژی های حامل نرخ بهره کشی افزوده بسیار شتاب یافته است.
ادامـــه دارد