آي .اس .آي يك سازمان بزرگ وخطرناك تروريستي و دهشت افگن مي باشد

  ( مولوی زاده ی نجرابی )

 

آي .اس .آي يك سازمان بزرگ وخطرناك تروريستي و دهشت افگن مي باشد

pakistan isi

 

      از زمانيكه كشوري بنام « پاكستان» توسط انگريز ها، براي حاكميت جواسيس آن از پيكر هند بزرگ جدا گرديد و زماني كه شهري بنام اسلام آباد در آن كشور ساخته شد؛ اين مولود استعمار كهنه كار ، كينه توز و  فتنه انگير، طي بيش از شصت سال است كه تمام سياستها ،‌ برنامه ها ومعاملات آن « ناپاك» و فتنه گرانه بوده است  و طي اين مدت دراز، همواره عليه دولت و مردم هندوستان ،‌ كه به فلسفه ي عدم « تشدد» باور دارند و برضد مردم با شهامت افغانستان ،‌ كه نه تنها « سه » بار پوز انگريز هاي استعمارگر و متجاوز را بخاك ماليد؛ بلكه براي نا پاك هاي پاكستان و « فتنه گران »  اسلام آباد، اجازه ي دست درازي هاي خصمانه را نداد و از نفوذ سياست هاي استعماري انگليس ها بوسيله ي پاكستاني ها وجيره خواران بي خرد آنان، در كشور ما، جلوگيری بعمل آورد؛ بويژه زماني كه سردار محمد داود ،‌ نخست وزير وقت احتياط را جلب و زگنال داد كه در ظرف 24 ساعت نماز جمعه را در كراچي مي خوانيم ،‌ پاي هاي سردمداران ملكي و نظامي پاكستان به لرزه درامد و همگي فرار را برقرار ترجيح دادند تا اينكه خود همين انگريز ها و امريكائي ها داوود خان يا بگفته ي غربي ها « شهزاده ي سرخ » را وادر به استعفاي نا خواسته نمودند و تب مرگ نا پاكان آشوبگر آرام شد .

       اما از آن وقت تا به امورز فته گران پاكستاني با همدستي ارتجاع آن كشور وديگر شبكه هاي خراب كار جهاني آشكارا عليه كشور ما توطيه ها و دسيسه هارا بدون توقف ادامه دادند و حتا ر‍‍‍‍ﮊيم سلطنتي محافظه كار را در كشور ما تاييد نكردند وبا تشكيل جمهوريت توسط فرزندان آگاه مردم افغانستان به رهبري سردار محمد داود خان باز هم خشم ،‌ نفرت و خشونت نا پاكان پاكستاني ، انگريز ها و حتا امريكايي ها و ارتجاع عرب هزا ر بار بالا رفت و به شورش هاي مسلحانه در كشور ما آغاز كردند ؛ گروپ هاي مسلح را بنام مجاهدان ايجاد كردند تا اينكه دولت ممثل اسلامي را براي دوماه ،‌ و شش ماه ايجاد نمودند و آنقدر اختلافات تنظيمي ،‌ ديني ،‌ مذهبي و محلي را دامن زدند كه از كشته ها پشته ها بوجود آمد ،‌ كابل ويران و هشتاد هزار انسان متمدن ، اعم از مرد و زن ، پير و جوان،‌ دانشمند و با فرهنگ... آن بدستورآي .اس.آي، ملا هاي انگريز مشرب پاكستان و جاسوس شناخته شده ي آن گلبدين حكمتيار به شهادت رسيد كه حتا جنازه هاي شان هم خوانده نشد وبگفته ي فرهاد دريا  ،‌ « عكاسي هاي خون آلود»  آن تا روز قيامت خشكيده و داغي باقي ماند .

       زماني كه غربي ها در وجود برخي از تنظيم هاي جهادي منافع خود را نديدند باند جنايت پيشه و سيهدل ديگری را بنام طالب ايجاد كردند كه تمويل كننده ي مالي آن عربستان سعودي و ارتجاع عرب بوده ،‌ سلاح و مهمات را غربي ها تهيه كردند و برنامه کاری ، مدرسه ي آموزشي  يا « ترننگ » ها را آي.اس.آي براي شان دادند و با پيش قراولي سفيرهاي اروپايي و نصيرالله بابر اين قصاب مردم افغانستان به كشور ما هجوم آوردند؛ افغانستان را اشغال كردند ،‌ آتش جنگ را تشديد نمودند ؛تا توانستند،‌ سرو پا بريدند ،‌ سنگسار و زير ديوار كردند ،‌ به زنان ،‌ دختران و بچه هاي خُرُد سال تجاوز كردند؛ قتل عام  را ازاسپين بولدك قندهار آغاز و تا ولايات شمال، شمال شرق، شمال غرب و مناطق مرکزی افغانستان،  انجام دادند ؛‌ آدم ها را ربودند ،‌ حيوانات را بردند ،‌ درختان مثمر  را ازريشه قطع كردند؛بگونۀ  هتلر و مانند  جنگيز با مردم افغانستان معامله نمودند ونامش را تطبيق شرعيت اسلام و عدالت « امارت اسلامي » گذاشتند !

   بي جا نبود كه آقای محقق طی صحبتی طالبان را «  بلدوزر »  امريكا نام گذاشت ،‌ اما اين بلدوزر بعد ها راه تمرد را دربرابر اوامر ولينعمت های خويش ( امريكايي ها، اروپايی هاـ‌ بدون انگريز ها ) درپيش گرفت؛ درآغوش القاعده‌ ، اين مخوف ترين سازمان تروريستی ای که بلند منزل هاي نيويارك ، پنتاگون را بمباران چي كه با « پوز» هواپيماهاي كه از زرات «اتومي» پاكستان مملو بود و قادرخان پدر « اتوم پاكستان »   و آي .اس.اي آن را در هواپيما ها تعبيه نموده بودند آن را بكلي ذوب كرد؛ قرارگرفت.‌ آنگاه مالك بلدوزر ( امريکايی ها) از خواب « خرگوش » بيدار شد و چهارنعل بسوي كشور ما ،‌ كشوري كه همه جای آن خون بود و آتش ،‌ به زير هر سنگ آن جمجه هاي انساني وجود داشت و ميهن ما به كابوس مانده بود؛‌ تنها فرزندان را ستين آن ،‌ فرزندان آريا ناي كبير و خراسان بيدار دل در برابر باند ها شرور طالب، القاعده ،‌ كرنيل ها و جرينل هاي پاكستان ،‌ ملا ها ،‌ مولوي ها و چري هاي دين فروش و عمال استعمار كهنه كار انگريز ،  حتا جيره خواران صهيونزم ميرزميدند ، مقاومت ميكردند ، سردادند ،‌ سنگر ندادند شتابان آمد و از نام بزرگ خانه ي « جهاني » بشريت يعني سازمان ملل متحد بهره گرفته به كشتن چند آدمك مجهول بي رتبه مبادرت  ورزيدند اما كرنيل ها ،‌ جرنيل ها ، لوي ملا ،‌ اميرالمومنين ها ،‌ ملا برادر ها و صدها ملاي مرموز انگريز صفت كه « تا په ي » اي . اس . اي را بر جبين و پشت سر خود داشتند ،  مانند ملا عمر دجال ، حقاني جاهل ، صوفي محمد   سميع الحق، فضل الرحمن و غيره جور و‌ تندرست به پاكستان اين مآمن نا پاكان آشوبگر فتنه ساز انتقال داده شدند و در پهلوي آن امريكايي ها، مليارد ها دالر نقدينه ،‌ هوا پيما هاي جنگي به پاكستان دادند و در مقابل كشور ،  مردم و قواي مسلح  ما را ،‌ خلع قدرت ،‌ خلع سلاح،   خلع زندگي و فارغ از كشت و كار ساختند و براي ما رهاي « دم بريده » سرحدات را باز گذاشتند ، ولايات پشتون نشين را براي شان «  تحفه » دادند و زمينه ي كشت كوكنار را مساعد و سنگر هاي شانرا دوباره براي شان دادند و فرياد كشيدند كه القاعده ،  اسامه  تروريست ،‌ دهشت افگن وغيره !

  سر انجام اسامه ،‌ ملا عمر ، گلبدين ،‌ حقاني زير چتر آي . اس . آي دوباره زنده ساخته شدند ،  در كابينه ،‌ قضا و پارلمان افغانستان جابجا شدند و تا زير« ريش » كرزي رسيدند كه حالا غوغا مي كنند كه امريكا برايد ،‌ در كنفرانس بن اشتراك كنند و امپراتوري يا « خالستان » قبيله  سالاران شونست احيا و ايجاد گردد،‌ در غير آن امريكايي ها را مي كشيم ،‌ شهروندان غيرپشتون را قتل عام مي كنيم ،‌ افغانستان را صوبه ي پنجم پاكستان  ساخته  « روح» ضيأ الحق را شاد ميگردانيم .‌ بخاطر يكه چين ،  ايران و حتا روسيه هم با حمايت كامل و بي دريغ بريتانياي كبير مانند روسيه ي تزار با ما اند  و امريكاه « رنگ » خود را گم كند تا برينانياي كبير و متحدان جديدش در افغانستان و منطقه جابجا شوند و با« يا نكي » ها جهاد كنند ،‌ اقتصادش را خورد و خمير و امپراتوري اش را در جهان  مزمحل ساخته بساطش را از جهان برچينند ،بخاطريكه چرا « پوست خربوزه » يعني افغانستان را از ما گرفت و غنايم معدني آنرا با ما تقسيم و" كلاه بخشك"  نمي كند !

       آري ! اي . اس .اي، بنابر براهين ياد شده  و صدها دليل ديگري كه نزد اهل  خرد و هوش وجود دارد ،‌ خود تبهكار ،دهشت افگن ،‌ تروريست و خرابكار است ، كه ستاد ،‌ راهنما و رهبر آن بريتانياي كبير، تمويل کنندۀ پولی آن ارتجاع سعودي ،  و امارات « خليج » و فتوا دهندگان آن ارتجاع پاكستان ،‌ ايران و افغانستان اند . فتوای شان اين است: «  بكشيد غازي ميشويد واگر كشته شديد شهيد ! ».

       ترور هزاران استاد دانشگاه ، آموزگار مدارس، فرهنگيان فرهيخته، علمای جيد دينی، شخصيتهای با اعتبارملی ـ علمی و اجتماعی،   قتل هزاران افسر و سرباز قواي مسلح كشور ما و صد ها افسر و سرباز امريكا يي ها ،‌ اروپايي ها بزرگترين دليل اين ادعا مي باشد كه در ميدان وردگ چگونه  هوا پيماي امريكايي را زدند در پروان چگونه حمله كردند در هوتل ها مهمان خانه ها وزارت خانه ها و سفارت خانه ها و چاراهي عبدالحق چگونه قتل عام كردند ،‌ باز هم در ميدان وردك يكصد نفر را از صف محاربه بيرون ساختند و اخيراً چگونه ،‌ خيلي ماهرانه با پلان يك يا دوسال پيش اي . اس . اي و باند ملا حقاني ،‌ اين جنرال اي . اس . اي از فراز بلند منزلي كه شايد با دستوراي.اس.اي و پول آن خريداري و دست بدست شده باشد،  سر انجام طور مرموزي به پايگاه  اي . اس .اي مبدل و بروز روشن با پيكاه، دهشكه ،‌ توپ بي پسلگد، بالاي سفارت امريكا، كارتِه دپلومات نشين وزيراكبر خان،  قطعات سرحدي در ده مزنگ و سرك دارلامان حمله مي كنند ؛ آدم مي كشند، آشوب و « فتنه » مي آفرينند و مدت بيست ساعت حادثه ي يازدهم سبتمبر را در كابل تازه مي سازند ؛‌ كابل خونين كفنان كه حكومت مفسد در آن « لم » داده است و مانند « كور» محكم گير ،‌ كرسي ها و مقام ها را رها نمي كنند و صد ها افسر وسرباز و شهروندان ما را فداي چوكي پرستي وزر اندوزي خود مي نمايند و با دشمن غدار معامله ميكنند .

      هم ميهن عزيزم!

      اميدوارم از تا همۀ مان از گذشتۀ تلخ ديروز و زندگی طاقت فرسای امروز خود بياموزيم؛ تاريخ کشورخويش را بدقت مرورنماييم و سرانجام ازآنچه بعرض رسيد، بدون " حُب و بغض " به اين ويا آن طرف، نتيجه گيری سالم بعمل آورده، برای تغيير سرنوشت امروز و فردای خود  وارد کار شويم؛ دوستان حقيقی و دشمنان تاريخی خود را دقيق تشخيص دهيم ؛ ديگر فريب استعمار کهنه و نو و کاسه ليسان منطقوی و مزدوران دين فروش آنان را نخورده اشتباهات گذشته را تکرار نه نماييم.

      درغيرآن دربرابر تاريخ و نسل آينده ، مسؤول و جوابگو خواهيم بود.