ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ با ﺗﻌﺪﯾﻞ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﯾﯽ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ وخصوصی سازﯾﯽﺛﺮﻭﺗﻬﺎﯼ ﻣﻠﯽ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ كرد؟
ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ با ﺗﻌﺪﯾﻞ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﯾﯽ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ وخصوصی سازﯾﯽﺛﺮﻭﺗﻬﺎﯼ ﻣﻠﯽ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ كرد؟
28/ 07/ 12
به دلیل مخالفت [ﻫﺎﯼ] رسمی و جدی اتحادیه [ﻫﺎﯼ] نیروی كار پروژه یی با مناسبات اقتصادی تعدیل ساختاری و خصوصی سازی ، برخی از كارگران [ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ],علت علمی این مخالفت و اثرات درازمدت آن بر اقتصاد كشور[ﻫﺎ ] و مناسبات كار را جویا شدند. از این رو مختصری از واقعیت این پدیده ی سرمایه داری را بیان می كنیم و ازهمه ی فعالان سیاسی – كارگری كه دارای بضاعت علمی - اقتصادی هستند، تقاضا داریم، ابعاد این پدیده را، از نظر استدلالی، كمی و كیفی برای نیروی كار ... از همه ی زوایای آن باز كنند.
امپریالیسم جهانی و مناسبات نهایی اش نئولیبرالیسم، به این شناخت تاریخی رسیده است كه دیگر نمی توانند مانند دوران استعمار با كشتی های توپدار و مشتی دزد دریایی ملت های دیگر را غارت كنند و نسل كشی هایشان را به نام استعمار* ادامه دهند و از آن كشور و ملت سرزمینی سوخته به جا بگذارند. صدور سرمایه ی سلطه طلب هم دیگرنمی تواند منافع دراز مدت آن ها را تامین نماید، زیرا این شیوه كه بازمانده از دوران سرمایه داری صنعتی قبل از جهانی سازی است، دیگر قادر نیست بحران های ساختاری و ادواری سرمایه داری را به كشورهای عقب رانده شده، صادر كند. از این رو در جست وجوی راه كاربردی تر[به زعم غارتگران جهان]، جهانی سازی را به عنوان مناسباتی عملیاتی نمودند كه عقب ماندگی، فقر، بیكاری و گرسنگی را از میان می برد.
بانك جهانی و صندوق بین المللی پول كه اكثر سهامشان به امریكا تعلق دارد، دو بازوی اصلی كاربردی كردن این مناسبات شدند. در زمانی كوتاه وعده هایشان وارونه شد. فقر، بیكاری، گرسنگی، تورم و بیماری جهانی شد وغارت چندین برابر دوره های گذشته ﮔﺮﺩﯾﺪ.
دیگر واژه غارت و جنایت بیانگر واقعیت مناسبات موجود نیست. واژه ای كه بر واقعیت ها انطباق دارد، نسل كشی است. زیرا با نئولیبرالیسم و تعدیل ساختاری و خصوصی سازی، [ﺩﯾﮕﺮ] دولت ها نمی توانند بر مناسبات اقتصادی [ﻛﺸﻮﺭ ﻫﺎﯼ ﻤﺮﺑﻮﻁ] هیچ گونه [ﺻﻼﺣﯿﺖﻭ] دخالتی داشته باشند. قانون كار برای سرمایه گذاری خارجی و یا داخلی به كلی حذف ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ [كار مزد منعطف پیشنهاد جدید دولت] و [ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ] برای دفاع از صنایع و كشاورزی داخلی هیچ عوارض یا مالیات و گمركی نمی توان از وارد كنندﻩ گان اخذ نمود.
در نتیجه ﯼ ﺁﻥ صنایع و كشاورزی سنتی در رقابت با كالا های وارداتی انبوه كه با تكنولوژی پیشرفته تر و ارزان تر تولید شده است نابود می شود. و تنها كاری كه از دست كشورهای غارت شده بر می آید، عرضه ارزانتر منابع كشور برای تامین ضروریات ابتدایی زندگی است كه محرومیت ناشی از توزیع ناعادلانه همین حداقل ها نیز دلیل مضاعفی می شود تا بیشتر مردم در سراشیب فقر و بیماری و مرگ و میر تدریجی قرار گیرند. ضمانت اجرایی این روند كه به نام «حقوق بشر و دموكراسی» پیگیری می شود نیروی نظامی امپریالیستی ناتو است كه هم مجهز به سلاح كشتار جمعی و هم حمایت ارتش و پلیس سرسپرده و ضدمردمی داخلی درون كشورهای عقب رانده شده است كه در صورت عدم كارایی ارتش داخلی برای مقابله با هر نوع مقاومت، نیروی نظامی [ﺍﻣﯾﺎﻟﯿﺴﺘﯽ ] وظیفه ی نسل كشی را پی می گیرد. برای روشن تر شدن ابعاد این فاجعه كافیست به حمله ی ناتو به یوگسلاوی، عراق، افغانستان ... و دیگر كشورهای عقب رانده شده در شمال آفریقا و خاور میانه اشاره كرد.
تاریخ معاصر جهان سرشار از نمونه های دیگر این نوع از تجاوز و غارت امپریالیستی است. در كشور اندونزی پس از كودتای نظامی امریكا به كمك ارتش سرسپرده ی اندونزی یك میلیون آزادی خواه قتل عام شدند. آزادی خواهانی كه با انتخابات آزاد در كنار دولت انقلابی سوكارنو مبارزه كرده بودند. پس ازﯾﻦ كشتار ، مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی به رهبری سردار سازندگی سوهارتو وارد اندونزی شد...
سرمایه گذاران امریكایی و اروپایی همه ی منابع ملی از جنگل ها تا معادن اندونزی را با سرمایه گذاری مالك شدند. كارخانه هایكی پس از دیگری احداث شد. ولی حقوق آنقدر پایین بود كه امكان مسكن، بهداشت، آموزش و تعذیه كافی وجود نداشت. لذا حلبی آبادها بدون برق، آب بهداشتی ، بدون آموزش و پرورش و بهداشت در كنار ساختمان های شیك سرمایه داران [سرسپردگان و دست نشاندگان امپریالیسم] احداث شد. فاضلاب های رو باز در میان آلونك ها و جست وجوی غذا در میان زباله های سرمایه داران كار و زندگی كودكان اندونزی شد. [ﺩﺭﺳﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ، ﺷﺎﻫﺪﯾﻢ]!
ابعاد غارت منابع ملی
با برقراری مناسبات نئولیبرالیستی [تعدیل ساختاری وخصوصی سازی] با وساطت صندوق بین المللی پول ،وام های امریكایی با بهره های كمرشكن برای سرمایه گذاری به سرمایه داران داخلی و خارجی داده می شود. این اولین كانال غارت بدون كار و تولید توسط نهادهای سرمایه داری [نزول خواری] است.
سرمایه گذار خارجی كه توان مالی و امكانات صنعتی بالایی نسبت به سرمایه گذار داخلی دارد، وارد می شود. با مشتی دلار كه اكثرا پشتوانه ی اقتصادی ندارد، یك كارخانه را در كشور می سازد. كارخانه به دلیل پایین بودن نرخ منابع و نیروی كار در كشورعقب رانده شده، بسیار ارزان ساخته می شود. این می شود سرمایه گذاری ارزان برای به دست آوردن سود بسیار بالا.
2- به مواد خام برای تولید كالا نزدیك شده است. از این جهت هزینه ی حمل و نقل از آسیا و یا افریقا به امریكا واروپا را پرداخت نمی كند.
3- هزینه ی بالای انرژی تبدیل به هزینه ی بسیار پایین انرژی در منطقه تبدیل می شود.
4- به دلیلی تسلط مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی حقوق نیروی كار [عاملی كه باعث تولید كالا و شكل گرفتن ارزش مصرف، ارزش مبادله و ارزش اضافی می شود و بدون این عامل اصولا تولیدی نمی تواند بوجود آید] نه بر اساس واقعیت ارزش آن ، بلكه بر اساس قانون بازار[عرضه وتقاضا] تعین می شود. چون نرخ بیكاری همیشه و بدون استثنا بیشتر از نرخ تقاضاست، و قانون كار هم با تعدیل ساختاری به گور سپرده شده است. نرخ حقوق ، به حداقل بسیار نازلی می رسد كه نان خالی برای زنده ماندن هم به دست نمی آید... در چنین شرایطی نرخ تولید، برای سرمایه گذار بسیار پایین می آید.
كالا با كمترین هزینه بابت نیروی كار و مواد خام و انرژی تولید و به بازار عرضه می شود و كالای ساخته شده به چند برابر قیمت تمام شده به فروش می رسد و همه ی ارزش ها چون ارزش اضافی كه نیروی كار تولید كرده و ارزش موادخام و انرژی ، روانه ی حساب های بانكی سرمایه دار می شود. یك غارت همه جانبه و مغول وار از مواد خام، انرژی و نیروی كار ارزان كه همه ی مزایایش به جیب سرمایه دار خارجی روانه می شود و البته سر مایه دار داخلی هم سهمی از این واردات وصادرات و سرمایه گذاری به صورت پیمانكاری وغیره دریافت میكند .آنچه باقی می ماند، مردمی گرسنه، بیكار، بیمار و بدون آموزش و بهداشت و معادنی تهی از منابع.
البته آن سرمایه های خارجی در وحدت با سر مایه داران و دلالان داخلی ، در این گونه صنایع چند حلقه واسطه را برای خود نگه می دارند تا در صورتی كه مجبور به رها كردن آن صنایع شوند، تنها مشتی آهن پاره باقی بماند.
بنا براین، این گونه صنایع از نظر تكنولوژیكی معمولا وابسته به صنایع كشورهای خواستگاه سر مایه هستند . در دورانی كه جبهه كار در مجموع دارای قدرتی بود و چیزی به نام اردوگاه سوسیالیسم وجود داشت ، سرمایه داری جهانی ... از وحشت مبارزات كارگران به دولت رفاه پناه برده بودند. در[ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻋﻘﺐ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥﻭ] ایران با پایین نگه داشتن نرخ نیازمندی های حیاتی جامعه، قدرت خرید طبقه ی كارگر را در حدی نگه داشته بودند كه در سفره ی آنها هم غذایی پیدا شود. اما امروز[ ﻛﻪ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ] دیگر از آن [ﻭﺣﺸﺖﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺯﺣﻤﺘﻜﺸﺎﻥ] خبری نیست.
در اروپا و امریكا با دولت رفاه چهره ی واقعی سرمایه داری را استتار كردند ولی با شكست جبهه كار، سرمایه داری تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را كه در مقابل دولت رفاه قرار داشت جبری كرد و با كمك بانك جهانی وصندوق بین الملی پول این جبر را به همه ی كشورهاﯼ با گرایش سرمایه داری، تحمیل كرد و كشورهایی كه راهی غیر از سرمایه داری در پیش گرفتند با تحریم و محاصره اقتصادی – نظاﻣﯿﯽامپریالیسم وخطر تهاجم ناتو مواجه شدند. [ﻛﻪ ﻛﯿﻮبا نمونه ی شناخته شده ی این دست از مقابله ها ﺍﺳﺖ]. راه برون رفت از این شرایط نا بهنجار اقتصادی ، تشكیل جبهه ﯼ كار جهانی است. به جای زانوی غم در سینه گرفتن باید بر پای خود ایستاد. با تفرقه و پراكندگی رزمید و جبهه متحد ضد سرمایه داری، ضد دیكتاتوری بوجود آورد.
اتحادیه ی نیروی كار پروژه ای در اطلاعیه قبلی خود ...، دلایل علمی خود را برای مخالفت با مناسبات اقتصادی نئولیبرالیستی و به طبع آن سیاست های تعدیل ساختاری و خصوصی سازی ارائه نمود...
افق روشن