ﺳﺨﻨﯽ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ ﺷﺪﻩ ﯼ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺧﺮﺩﺍﺩ
ﺳﺨﻨﯽ
ﭼﻨﺪ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ ﺷﺪﻩ ﯼ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺧﺮﺩﺍﺩ
«ﻣﺸﺮﻭﻋﯿﺖ
ﻣﺮﺩﻣﯽ» ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺟﻨﺒﺶ ﺩﻣﻮﻛﺮﺍﺗﯿﻚ ﻧﯿﺴﺖ
انتخابات
یازدهمین دوره ریاست جمهوری با پیروزی حسن فریدون روحانی به پایان رسید و دوران
فاجعه آور ریاست جمهوری مهندسی شده محمود احمدی نژادِ بی صلاحیت و رئیس جمهور
تقلبی و داش مشتی مورد اعتماد و حمایت علی خامنه ای
به سر رسید. اینکه چه بلائی به سر رئیس جمهور سابق و همدستش اسفندیار رحیم مشائی
می آورند، مشکل خود آنهاست. در مملکتی که امنیتی برای کسی وجود نداشته است، خودِ
پروردگانِ عفریت ناامنی، خوراک این دیو خفته می شوند. حسن روحانی با کسب 18 میلیون
رای درانتخابات مهندسی شده یازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی برنده این نمایش
معرفی شد .حسن روحانی چه می گوید و چه اقشاری بدنبال وی روان شدند؟
روحانی با اظهار نظریات نا روشن و تکیه ضمنی به
وجود فشارهای اجتماعی و اینکه وی برای کاهش این فشارها فعالیت خواهد کرد، بویژه در
میان جوانان که همه آنها قربانیان اجبار هستند، توانست هوادارانی بدست آورد.
مبارزه بر ضد ناامنی و اجبارهای اجتماعی طبیعتا بدل همه که جانشان از دست
خودسریهای این رژیم و ایادی آنها به لب رسیده است، می نشیند.
روحانی وعده کرد که تحریمها را از بین می برد،
ولی نگفت به چه قیمتی این کار را خواهد کرد. ناروشنی در گفتار وی برای شنوندگانی
که به نشریات بدون سانسور دسترسی ندارند، چنین معنا داد که وی به نفع منافع ملی
ایران، تحریمها را ز میان برده و در اثر لغو تحریمها فشارهای بی حد و حصر ناشی از
تحریمها از جمله ارزش پول، بهای مواد خوراکی و درمانی، مشکل بیکاری جوانان و... بر
طرف می شود. توگوئی تحریمهای امپریالیستی و زورگوئی امپریالیستها ناشی از
"بداخلاقی" ایرانی ها بوده است. روحانی با این سخنان مبهم و ناروشن خویش
در مردم القاء شبهه می کند که به وضع بد اقتصادی آنها سرو سامان می دهد. زیرا رفع
تحریم مترادف شکوفائی اقتصاد و رفاه آسایش مردم است. وی برای جلب اقشار دست راستی
در جامعه به واردات از چین حمله کرد و چنین وانمود ساخت که گویا مشکلات اقتصادی
کشور ما ناشی از آن است که از چین کالا وارد می شود و این نوع اظهار نظر بی پایه و
عوامفریبانه با تبلیغات آمریکائی که هوادار ورود اجناس آمریکائی و یا اروپائی به
جای چینی به ایران است، می خواند. وی نگفت مشکلات وارداتی ایران که حتی منجر به
ورشکستگی کارخانجات دولتی می شود، کار تجار "محترم" بازار و همدستان
مافیائی حاکم در حکومت و دوستان خود آقای روحانی است. وی نگفت این رژیم که بیش از
سی سال در ایران بر سر کار بوده، قادر نبوده است ایران را به مرحله خودکفائی
برساند که در زمان تحریمهای اقتصادی چنین محتاج و فقیر نباشد و نیازی نداشته باشد
تا از چین و ماچین جنس به ایران وارد کند.
وی در
سطح باقی ماند تا به مردم القاء شبهه کند که برنامه وی برای بهبود شرایط زندگی
آنها کامل است. وی بیکباره بیاد دوران سلطنت افتاد و استدلالات سلطنت طلبان را که
گویا گذرنامه ها زمان شاه مورد احترام ماموران مرزی ممالک امپریالیستی بوده و
گذرنامه های ما ارزش قدیم را ندارد تکرار کرد و تلاش نمود با تکیه بر "دوران
خوش گذشته ی طبقه مرفه" رای آنها را جلب کند. وی نگفت بی ارزشی گذرنامه های
ایران نه به علت انقلاب شکوهمند بهمن، بلکه به علت سیاستهای ارتجاعی و قرون وسطائی
رژیم جمهوری اسلامی از طرفی و سیاستهای تبلیغاتی امپریالیستی و صهیونیستی از طرف
دیگر است. رژیمی که حقوق زن و مرد را برسمیت نمی شناسد، چه برسد به تساوی این حقوق
راضی باشد نمی تواند در افکار عمومی مردم جهان امتیاز مثبتی به دست آورد. وی نگفت
که پوشش اجباری و سنگسار و اعدام است که چهره زشتی از فرهنگ کشور ما ترسیم کرده
است. وی غیرشفاف و موذیانه یکی به نعل زد و یکی به میخ، هم چشمکی به آمریکا زد و
هم تلاش کرد رگ خواب مردم و نبض مهار و نظارت بر آنها را بدست گیرد. وقتی مردم
آزادی زندانیان سیاسی را درخواست کردند، وی وعده نکرد که آنها را آزاد کند، بلکه
از وجود زندانی سیاسی بطور کلی در همه جای دنیا نالید و... وی با حمایت از
رفسنجانی و سیاستهای وی ابراز کرد که در عرصه سیاست داخلی و خارجی راه نزدیکی و
مماشات با غرب و بنیادهای اقتصادی و مالی آنها را در پیش می گیرد. وی با دولتی
بودن تملک به مبارزه بر می خیزد و سیاست خصوصی سازی نئولیبرالیسم را در ایران
تکمیل می کند. وی برای استتار این سیاست خانمان بر باد ده و بحرانزا که ما ناظر
نتایج آن در سراسر جهان هستیم، به زنان ایران که بسیار تحت فشارهای اجتماعی اند
وعده کرد جلوی ماموران بدون کارت شناسائی را که بدون معرفی خویش از آنها در
خیابانها با توهین تقاضای انجام مقررات معینی را دارند بگیرد. این وعده ها بجز
بازی با عبارات، اظهار نظر غیر شفاف چیز دیگری نیست تا نشان دهد نظر وی در مورد
حجاب اجباری زنان و حقوق اجتماعی آنها چیست.
با این عبارات و انتقاهای "دلپسند" و
معرفی خویش به عنوان آلترناتیو اصولگرایان که مسبب همه بدبختی های جامعه ایران تا
روز انتخاب روحانی قلمداد شدند، با ایجاد احساس نزدیکی با اصلاح طلبان، با خاتمی
وموسوی و کروبی و رفسنجانی کوشید رای معترضان و مخالفان رژیم جمهوری اسلامی را به
سمت خویش جلب کرده و آنرا در مجرای مورد نظر خود جاری سازد.
البته روشن است مردمی که به روحانی رای داده
اند قلبا هوادار رژیم جمهوری اسلامی نیستند، انتخاب روحانی از جانب آنها بیانگر
نفرت زایدالوصف آنها از رژیم جمهوری اسلامی است. آنها خشم و اعتراض خویش را به
نمایش گذارده اند. شرکت وسیع این مردم که تنها در سه روز آخر به آن رغبت نشان
دادند، با خواست زدن تودهنی به رژیم استبدای در ایران صورت پذیرفت. روحانی در
سخنان خود چنین جلوه داد که گویا پیدایش این همه مشکلات در ایران فقط و فقط به
گردن ما ایرانی ها بوده است و همه بار تقصیرها را ما به گردن داریم و این مقصران
در دوره های قبل بر سریر حکومت نشسته بوده اند وحال این روحانی است که باید به
عنوان ناجی برای نجات ایران حاضر شود و حماسه سیاسی اقتصادی بیافریند.
جریان معترضی که بدنبال آقای روحانی رفت از
جنبه طبقاتی اساسا از قشر متوسط جامعه ایران است، این قشر متوسط با فشارهای
اجتماعی و اجبارهای حکومتی که بسیار توهین آمیز است، مخالف است. چنانچه رژیم
جمهوری اسلامی قادر شود به بخشی از این خواستها تن در دهد، عملا بخشی از این
معترضان را بی ضرر می کند. عده ای صرفا تنها به این خاطر در رای گیری شرکت کرده
اند، که به وعده های روحانی برای کاهش "اجبارها"ی اجتماعی باور دارند.
عده ای حتی رسما می گویند که می خواهند آسوده زندگی کنند و نیاز به بپا و مراقب
ندارند و آرزو دارند که این خواست را روحانی عملی کند. ایرانی که آنها می خواهند،
تنها باید بَری از فشارهای اجتماعی باشد. این جدا سازی "فشارهای
اجتماعی" از کل مبارزات دموکراتیک و اجتماعی در عرصه ایران بسیار خطرناک بوده
و ماوائی برای رشد میکروبهای اجتماعی خواهد شد. مشغله این عده که از نظر اقتصادی
تامین هستند وبه سرنوشت سایر هموطنانشان بی تفاوت می نگرند، ظاهرا آینده ایران
نیست، تنها خود آنها در مرکز مسایل اند. البته دارا بودن چنین برخوردی با
سیاستهائی که رژیم جمهوری اسلامی در این چند دهه در پیش گرفته است عجیب نیست.
جوانانی هستند که بیکارند و در ناامیدی بسر برده و آینده ای برای خویش در ایران نمی
بینند. آنها ناظر بیعدالتیها و تبعیضات هستند. آنها سنگینی بار گرانی را بدوش
خانواده های خویش حس می کنند و طبیعتا با این وضعیت سر سازش ندارند. پاره دیگر فکر
می کنند اگر روحانی بر سر کار بیاید فرجی حاصل می شود و امکان نفس کشیدن را فراهم
می کند.
همه این آرزوها در چارچوب تقدیر و بی عملی و
تمکین به سرنوشت محتوم پرورش می یابد. کسی از آنها نمی خواهد خود شخصا فعال شده و
مسایل را از اساس حل کند. انتخاب روحانی بیان ناامیدی و بی دورنمائی این جنبش
اعتراضی نیز هست. رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند این حداقلها را نیز برای مردم
تامین کند. ولی وضعیت بحرانی جامعه ایران و فشار خارجی رژیم را وادار خواهد کرد از
ترس نارضائی عمومی به عقب نشینی هائی در این عرصه حتی اگر موقتی هم شده است دست
زند تا بتواند بحران کنونی را از سر بگذراند. رژیم این بار با پرچم "مشروعیت
مردمی" به همه مقاصد خویش برای تحکیم حکومتش اقدام خواهد کرد. از همین اکنون
چک سفید را در اختیار دارد و با پرچم "مشروعیت مردمی" دهان همه را برای
تحکیم رژیم مافیائی جمهوری اسلامی خواهد بست. جنبش اعتراضی اخیر بطور عینی نقش
مثبتی در سرنوشت تحولات ایران ایفاء نکرده است.
جنبش اعتراضی کنونی مردم از یک نظر مانند جنبش
اعتراضی خرداد سال 1388 خواستهای کارگران و زحمتکشان را طرح نکرد و خود را از آنها
جدا نمود. این جنبش در حد قشر مرفه میانی و روشنفکران حامی سیاستهای نئولیبرالی
اقتصادی باقی ماند و خواستهایش نیز از این حد تجاوز نمی کند و به علت کوته بینی در
مبارزه سیاسی منافع آتی کشور ایران را تشخیص نمی دهد. اگر در جنبش دموکراتیک 22
خرداد حرکت عمومی مردم در جهت تضعیف رژیم و با یک محتوی دموکراتیک بود، حرکت اخیر
در جهت تثبیت رژیم و نزدیکی با امپریالیسم است.
اینکه تک تک افراد تا به چه حد به این نقش خویش
آگاه باشند مهم نیست، مهم آن است که این حرکت با هر انگیزه ای هم که صورت گرفته
باشد در خدمت مشروعیت بخشیدن به یک رژیم استبدادی و ضد مردمی است. مردم زمام
اختیار خویش را بدست روحانی به امید واهی سپرده اند. دراین قمار مردم هستند که
بازنده اند. درست است که باید بر ضد تضییقات و نقض حقوق بشر و خودسری و فساد و رفع
اجبارها و فشارهای اجتماعی مبارزه کرد، ولی این مبارزات باید ماهیتا در خدمت
استقلال ایران، در خدمت آزادی و دموکراسی و استقرار عدالت اجتماعی باشد. تنها طبقه
کارگر ایران است که اگر به میدان آید می تواند این وحدت دیالکتیکی را برای سرنگونی
این رژیم فاسد و مافیائی ایجاد کند.
نیروهای اپوزیسیون مردمی باید مردم را از این
توهم بدر آورند و درعین حال از نظر تاکتیکی رژیم روحانی را چنان تحت فشار بگذارند
که همه زندانیان سیاسی را آزاد کند، باید وی را مجبور کرد که سانسور را از بین
ببرد و همه مطبوعات را آزاد کند، باید وی را مجبور کرد که به قوه قضائیه استقلال
دهد و فاسدان را به محاکمه بکشد و... این فرصتی است که باید بدل تاکتیک های رژیم
را خنثی سازیم. باید کاری کرد که طبقه کارگر به میدان آید آنوقت است که مبارزه
دموکراتیک عمق و تداوم داشته و نوسانش به حداقل می رسد.
از
منظرحزب ما جناحهای رژیم بطور مشخص رفسنجانی و خاتمی با جناح خامنه ای برغم
تضادهای آشکاربرسرسهم بیشتردرقدرت وغارت مردم وبرای حفظ نظام اما با هم کنار آمدند
وانتخاب حسن روحانی مورد توافق منافع کل جناحهای رژیم برای حفظ نظام سرمایه داری
جمهوری اسلامی است وجزاین نیز نمی تواند باشد. حزب ما درمورد زوایای دیگر
این" انتخابات" بازهم سخن خواهد گفت.
ﺣﺰﺏ ﻛﺎﺭﺍﯾﺮﺍﻥ