چشم اندازفروپاشی کابوس "اخوانیت" درمصر

محمد عارف عرفان

لندن .جولای 2013

 

 

 

چشم اندازفروپاشی کابوس

 "اخوانیت" درمصر

guardian

 

 

 

در چرخشگاه زمانه ،درعصر کنونی ،که روال بازی های سیاسی وراهبردی دولت های استعمارگر، بربنیاد جستجوواتخاذ موقعیت جیواستراتیژیک وجیوایکانومیک جهانی ومنطقوی درگردش است ،در اوج رقابت های سیاسی- اقتصادی ،انتخاب کشور های اسلامی بویژه حوزۀ "خاورمیانه بزرگ" به مثابۀ میدان اصلی نبرد که درنهایت طلوع ستارۀ بخت کشورگشایان ازدرون کشور های اسلامی ،آسیائی ومیدان های نفت برخواهد  تابید، مکتب اسلام‌گرايي(اخوان المسلمین) با توجه به پیشینه های سیاسی ، به حیث يكي از مهم‌ترين پديده‌هاي سياسي و اجتماعي که ،ازمايه‌هاي ایدولوژیک وفلسفي برخوردار است،نقش اساسی را به مثابۀ حربه وابزارسیاسی آمریکا ،درین میدان نبرد به نفع استعمار،استبداد ،وارتجاع ایفا مینماید.

اعترافات خانم کلینتن وزیر خارجۀ ایالات متحده آمریکا برای خلقت نیروهای فند منتالیستی بویژه  طالبان ، به مثابه تکاملی ترین شکل اخوانیت ،مصداق روشن وانکار ناپذیردرین نگرش میباشد.(1*)

به عقيده نگارنده، اگر به درستي زنگارعوامفریبی ازچهره "اخوان " زدوده شود، و به درونمایه و حقيقت تعبد آنها  به اسلام،وروش های عملگرایانه وتمدن ستیزانه آ نان روشنی انداخته شود، مطمئناً اذهان و قلوب بسياري متوجه حقيقت دوري انسان از اصل خويش شده و به ماهیت اصلی پدیدۀ اسلامگرایی به مثابه "طاعون" مرگبار جهان کنونی اسلام ، ومدنیت ،واقف خواهند گشت.

یادوارۀ مختصر تاریخچۀ اخوان المسلمین  درمصر:

بحث کنونی ما حول حوادث ورخداد های انقلابی مصر به مثابۀ "مرجع  تقلید"، زادگاه وگهوارۀ اخوان المسلمین، که نخستین بذراین اندیشۀ آتش افروز در سال 1928،توسط "حسن البنا " درشهر اسماعیلیه  کاشته شد، متمرکزخواهد بود.اسلامگرایان مصر طی حدودنزدیک به یک قرن، فرود وفرازهای خطر سازی را طی نموده است.این سازمان  با سوء قصد ناکام درترور جمال عبد الناصردراکتبر 1954، به شدت سرکوب وانحلال آن اعلان گردید. باری دیگربا ترورانورسادات ظاهرآ درواکنش با انعقاد معاعدۀ "کمپ دیوید" با اسرائیل،درسال 1981، ضربات شدیدی را متحمل شد،اما بسیاری ازناظران سیاسی معتقدند که برنامۀ قتل سادات بوسیله توطئِه آمریکا وهمدستی اسلام گرایان ،برای گزینش مهرۀ مقبولتر دروجود حسنی مبارک،تحقق یافت.

سپس سازمان اخوان المسلمین،برای تصرف قدرت سیاسی دست به تشکیل "سازمان انقلابی " درمیان ارتش برده وسعی نمودند تا باالگو برداری از انقلاب اسلامی ایران واستقرار "نظام اسلامی" درمصر ،رائس هرم قدرت رابا توسل به کودتای نظامی درهم کوبیده وبا تصرف پایگاه های عمدۀ سیاسی نظامی ،اقتدار نظام اسلامی را درمصر تامین بخشند، اما این نقشه درمارچ 1981 بوسیله شاخه اطلاعات نظامی ارتش کشف ودرهم کوبیده شدوسازمان اخوان المسلمین باری دیگر به شدت سرکوب گردید.  

بهارعربی وتکامل نطفه های یخزدۀ اخوانیت:  

  درتحت درخشش خورشید "بهارعربی " با هدف تغییر اوضاع نا بسامان سیاسی ،اجتماعی _اقتصادی وپایان بخشیدن به سیاست های "نیولیبرالی اقتصادی "،جنبشی دموکراتیک مبتنی برمنافع طبقات متوسط با رویکردی سکولار ودموکراسی که در پی خوابزدگی جوامع عربی ،به مشارکت رزمجویانۀ نیروهای سکولار،لیبرال وملی گراها،ونقش برازندۀ نسل جوان، با راه اندازی قیامها،را هپیمائی ها واعتراضات مردمی منتج به سقوط نظام دکتاتور ،فاسد ،مستبد وخودکامۀ حسنی مبارک شد.لاجرم درمعبرگاه پرامتداد و درجولانگاه مذهبی ،کشتی طوفانزدۀ،اخوان المسلمین که بطورگذرا،شعارهای مرغوب زمانه را درپیشانی داشت ،دریک جوآشفته اجتماعی با ربایش فریباکارانه ارده وباورهای مصریان ،درفقدان ستاد مرکزی نیروهای سکولار،لیبرال  وملی گرا به ساحل پیروزی لنگر انداخت .

در فرایند تکوین نظام های تازه عربی ، "جنبش انقلابی" تودۀ که به ابتکار شخصیت ها واحزاب لیبرال ،سکولار ودموکرات ،با بیرون آوردن مردم به صحنه نبرد، به قوام رسید،ازجملۀ تآمل برانگیز ترین انکشافات وتحولات سیاسی نیم قرن اخیر است.

اسلام گرایان درمصر به حیث پروژۀ طراحی شده، حمایت دست های مرموزابرقدرت های جهان را،برای انجام ماموریت های معین ،با استفاده ازفرصت های پیش آمده ،افتراق اپوزیسیون ملی وفقدان" جبهۀ نجات خلق "، باسرایش مژده های قدم گذاری به سرزمین سراب به مردم ، در انتخابات آزاد ودریک فضای رقابتی،ودراوج تشتت نیروهای اصلی ومحرکه،" انقلاب"به پیروزی دست یازیدند. درآغاز، آوانی که کالایی شورش وقیام در بازار خاورمیانه خریدار پیدا کرد،اسلام گرایان با رنگ آمیزی تبلیغاتی به حیث کار آمد ترین ابزار گرد آوری مردم وهمسانی های  ریا کارانۀ مدنی جامعۀ مصر، ملاک دستیابی به هرم قدرت را نه توسل به خشونت و زور و نه ظاهرآ حمایت غرب  بلکه حصول  رائی مردم وانتخابات آزاد و شفاف قرار داده ،وخود را به رعایت حقوق شهروندی،رعایت حقوق زنان،واقلیت ها ،مهار ساختن فقر،فساد وبیکاری ،ملزم تلقی کردند. برخی ناظرین سیاسی پیشدامنۀ این پیروزی را مرهون نا کارآئی رژیم ملی گرا و سکولارپیشین میدانند. البته رژیمی که علی رغم کاربرد شعار وحدت اعراب و"پان-عربیسم " در تبانی با اسرائیل قرارگرفت وعملاقادر نبود به اتحاد اعراب و استقلال واقعی ،هویت بومی ورفاه اقتصادی -اجتماعی دست یابد.                                                                                                                                                  

اما اسلامگرایان به مجرد حصول قدرت سیاسی ،با توجه به ماهیت فکری واندیشوی  ساده انگارانۀ شان،با خواب افیونی ومطلق اندیشی ،وناهمخوانی با تجدد ،با چهره های مومیای شده ، با عقب مانی از قافلۀ زمان،با عدم کارآئی وفقدان هنر مدریت ورهبری جامعه ودولت ،عدم اعادۀ حقوق کارگران وبی توجهی درازدیاد دست مزدها واجرای سیاست های "نیولیبرالی" به حیث حافظ منافع غرب دربخش های اقتصاد،شعار های پیشین انتخاباتی شان را به طاق نیسان گذاشته،ودرین آزمون بزرگ نتوانستند تا کشتی کهن وشکسته خود را از میان بادهای مخالف سکولاریسم و امواج سهمگین بنیادگرایی به سوی ساحل دموکراسی،هدایت کنند،لاجرم همانند ابر تاریک بر فراز مصر سایه افگند،طوفانهای جدید وسیلاب های نیرومند ملی را دروجود "جنبش تمرد"علیه خود برانگیختند ،خشم ملت را تحریک ،وناقوس مرگ خویش را با تضاد با راه نوزائی کشور،پامال عدالت ودموکراسی واحیائی خودکامگی  به صدا درآورد، فقر فراگیر وبیکاری همه گیر را برگسترۀ جامعه تحمیل ، با دردکشان درافتاد وبر افتاد،ودرگنداب یکه تازی وخو دپسندی خود غرق شد.انقلابی که یک سال قبل،آنها را به میدان آورده بود،همان "انقلاب" باخروش رسا و یورش نیرومند ترمردمی ،آنهارا از عرشۀ کشتی بدور انداخته ودربا تلاق بنیاد گرائی غرق ساخت.

عوامل سقوط کابوس اخوانیت درچهار چوب " حزب آزادی وعدالت "در جامعۀ مصر فراوان است واما نگرش که مُهر تائید جامعه شناسی را در پیشانی خود هک نموده است عبارت از آنست که زمانی که "اخوان "بر اورنگ اقتدار تکیه زدند،با تنش آفرینی و عصبیت ،وروش های اسلامگرایانه متکی بر ساختار های فکری وتاریخی خویش با گرایشات اتنوسنتریسم وانحصار قدرت ،برگشت نموده ،ومیزان هشتاد فیصد،عامل وقوع اصلی انقلاب مردمی که امضای" بیست دو ملیون "شهروندان نا راضی مصر را برای زدایش رژیم "مرسی "با خود داشت ،پدید آورد.این خود رژیم اسلامگرایان بودکه با پامال ساختن حقوق جامعه،وخواست های اصلی مردم ، دشمنان خودرا خلق ودربطن حاکمیت خویش پرورش داد،وواژگونی اش را برای همیش وطوربرگشت ناپذیر به مثابۀ تلخ ترین تجربه قرن ،در زادگاه اصلی خود،محتوم ساخت.

شدت این تضادهاوتقابل مردمی چنان انکشاف کرد که با رغم ناجوری وروابط نه چندان خوب میان ارتش ومردم ،اخوانیت درچهرۀ " مرسی" به عنوان دشمن مشترک مطرح شده وشرایط نزدیکی "ملت واردو را پدید آورده،و موجب شد تا مردم از ارتش به عنوان «محافظان دموکراسی» استفاده نمایند. نقش اصلی ارتش درکل عبارت از کوتاه ساختن کژروی های طی شده وجلو گیری از برپائی یک حمام خون وهرج ومرج اجتماعی وریزش های شالوده نظام درمصر بود،اردو ، زمانی به خواست "انقلاب " لبیک گفت که مردم برای رهائی از شر اخوانیت درمصربه جوش آمده وآتش فشان خشم ملت ،هرسو فوران می کشید،اما پیش زمینه های این انقلاب ،با انحراف صریح  رژیم ،قبلآ در جامعه ایجاد شده بود.اما به گفته کارشناسان امور، درکُل نقش انقلاب وارتش به نجات دموکراسی "نوزاد "درمصرتمام شد.

اثرات سیاست خارجی وانگیزش های انقلاب :

بی تردید ،یکی ازدلایل خیزش طغیان های ملی در براندازی رژیم حسنی مبارک درمصر،تبانی روز افزون او با اسرائیل ,وآمریکا وپشت کردن به داعیه آزادی خواهانۀ خلق عرب بویژه فلسطین بود.اما محمد مرسی ،فارغ التحیصیل دانشگاه کلیفورنیای جنوبی ایالات متحده آمریکا ورییس جمهورمخلوع مصر، با پیشی از همتای پیشین اش "حسنی مبارک" به معاهدۀ صلح با اسرائیل،پابند ماند.در زمان "مرسی" ،نه تنها این که همکاری های امنیتی میان مصر واسرائیل کاهش نیافت بل برحجم این مراودات اضافه شد. صهیونیست ها ازین نگران بود که با حضور "اسلام گرایان درمصر،حماس ازاقتدار بیشتری برخوردارشود،اما دولت مرسی هیچگونه تلاشی برای جلوگیری از آغاز جنگ هشت روزه وعملیات « ستون دفاعی»انجام نداد.برعکس مرسی واخوان المسلمین،به طرز غیرمنتظره،نیروهای مقاومت درغزه را مهار ساخته وتحت کنترول درآوردند.

صحرای سینا وتونل های که حماس برای انتقال تجهیزات به "غزه "درین منطقه حفر کرده بودند، از جملۀ دیگر رویکرد هایست که حتی درزمان حسنی مبارک برای تامین امنیت این ساحه توجه نشده بود که درزمان دورۀ یک سالۀ مرسی وحا کمیت اسلام گرایان،همه تونل های زیر زمینی یا مسدود گردید،ویا کاملآ نابود وویران ساخته شدند.

حکومت مرسی درمصر به اختلافات گسترده میان شیعیان واهل سنت مبادرت نموده ،وبه دلیل حمایت حزب الله از دولت سوریه ،به یکی از دشمنان اصلی این گروه واردوگاه مخالفین دولت ایران مبدل شده بود.

اخوانی ها،درمصر خواستند تا کشورهای سکولار ومستقل عرب را درگرداب بنیاد گرائی وتروریسم فرو برد .بارز ترین رویکرد نفرتبار نظام مرسی  به مثابه نماد اخوانیت درمصر عبارت،از همسنگری وهمنوای شان با غرب واسرائیل والقاعده بوده که دربرابر یک کشور مشروع اسلامی ،یعنی دولت سوریه،سنگر گرفت وبرای واژگونی نظام سوریه،مجموع تلاش های فاجعه بار را بکارجسته وسوریه را درخون غرقه نموده وبه صحرائی انبوه از جمجمۀ مردگان مبدل ساخت. از همین رو بی جهت نیست ،که بیش از همه  اسرائیلی ها وهمتایان سیاسی اش هستند که بر نعش این نظام طغیانگر وعوامفریب ،که درگنداب خود پسندی خویش غرق شد ،اشک میریزند. اینها همه رویکردهای است که امواج تازنده را پدید آورد ومردم بطرز نا خواسته وطور شگفت انگیز همراه با احزاب اسلامی معتدل ،در برابر یک هیولای وحشتناک اخوانیت ،شجاعانه به خاستند وانقلاب اصلی ومردمی ربوده شده  را از کام اخوانیها بیرون وبا راه اندازی "جنبش تمرد"انقلاب مردمی را براه انداختند..شجاعت مصری ها ،سطح پختگی سیاسی وکا ریزمائی رهبران شان جدآ ،ستودنیست .

تبعات سقوط نظام "مرسی":

در یک نگرش ساده،هرگاه تندیس واقعی اخوانیت درافغانستان وجهان ، دروجود وهابی،سلفی ، طالب،حزب اسلامی حکمتیار وتروریسم به حیث کالبدمعاصر اخوانیت ،به تصویر کشیده شود،در چهرۀ این اختاپوس مذهبی ،یک طرف آسیاب های خون درچرخش است،سوی دیگرکوله بارآتش ،آنسوسرهای بریده وخون چکان افتیده است،سوی دیگر ویرانه های هراسناک سرکشیده.در یکسو انسانها گله وارذبح میگردند،قلب های شان دریده شده وبوسیلۀ اخوانی ها این آدمخواران وحشی خورده میشود،در سمت دیگر،انسانیت ،مدنیت،صلح وآرامش همه تحت نام "اسلام ناب محمدی " به رگبار بسته میشوند. همۀ این جنایات هولناک بوسیله آنانی انجام میپذیرد،که همه از خاستگاه واحد فکری واندیشوی برخورداربوده،وعمدتآ همان چشمه زار و مرجع تقلید "اسلامگرایان "مصر اند که که با تدارکات فکری وایدولوژیک ، چنین جهنم را درروی زمین برای بشریت خلق نموده اند.اینها به افزارووسیله آمریکا واسرائیل وبه  ارتش جنگی دشمنان اسلام ومدنیت مبدل شده،وپیوسته درهمه جا ،هرلحظه ،قیامت بر پامیدارند. درحال حاضر،یکی ازمهمترین مرکزتولیدی این عناصرخون آشام ،مدارس دینی پاکستان است که به مدریت سازمان استخباراتی جهنمی پا کستان ،"آی  اس آی "سالانه هزاران تروریست وآدمخوار را تحت شعار اسلام پرورش داده وبرای ویرانی افغانستان ،صادر میدارند.اینها همه میراث های شوم است که از مکاتب اخوانیت مصر الهام یافته وسیمای اسلامیت را درجهان خدشه دارساخته است.

سقوط حاکمیت  اخوانیها درکهن ترین سرزمین  وپرسابقه ترین مدنیت درمصربه قول مصریان (مادردنیا)،از تاثیرات شگرفی برخورداراست. چنانچه ازهم پاشی اتحاد شوروی درپی خیانت گرباچف ،بزرگترین شکست را برانقلابات ،نظام های ملی ودموکراتیک جنبش های آزادیبخش واحزاب دموکرات وترقیخواه جامعه پدید آورد وسردرگرمی اندیشوی را خلق ساخت، سقوط نظام اسلام گرائی درمصرکه در پی مبارزات حدود یک قرن اخوانیهای مصر، پدیدآمد، زمین لرزه شدیدی رادرحوزه "مکاتب اخوان " ، به حیث صادر کنندگان کالای ایدولوژیک درجهان ،پدید آورده وخیمۀ بنیاد گرائی را به باد داد. ،اینک  اخوانی ها در سراسر جهان ،اسطورۀ جا افتیده را که درهالۀ تقدس دراذهان مردمان ساده دل وهواریون شان ، پیچانیده بود،در موج از رسوائی ها،بر مصداق رویکرد های نا کام ،وتجارب اندوهگین و تلخ ازدست داده ،وآفتاب عمرشان دردایرۀ حکمروائی ودولت مداری جامعه ، برای همیش غروب نمود.

برای بشریت باردیگر ثابت شد که اخوانیت به حیث نسخۀ تاریخ تیرشده ، در نقش "بلدوزر " فقط برای تخریب وویرانگری آفریده شده واینها از تحقق برنامه های اجتماعی ،اقتصادی وسازکارهای ملی ومردمی عاجزاند.

مطمن هستم که ،ناقوس مرگ سیاسی اخوانیت بزودی دربسیار کشورهای جهان بویژه کشورهای همجوار ودولت های حوزه خلیج وقاره آسیا –افریقا ،بصدا درآمده ،بیداری ملی واسلامی  تشدید یافته وقیامهای همگانی برای برچیدن این طاعون مرگبار در همه جوامع انسانی،بوجود خواهد آمد. ارزش این ایدولوژی به مثابه اندیشه های تحریف شده از اسلام واقعی،وطرز تفکر شرارت،جزم اندیشی،مطلق اندیشی،وبنیاد گرائی ،درمارکیت های جهانی ،افول خواهد کرد،وگزینش "جدای دین ازدولت "را درجوامع آفت زده ،ارتقا خواهد داد.

فاتحۀ نظام اسلام گرایان درمصر،بسیاری از پیروان سکولار نماهای افغانی شان را نیز دربستر غم فرو برده،چنانچه سوگوارانه دیده میشود،که حتی سکولارنماها وآنانی که خودویا مرشدان  شان ، زخم خونین اخوانیت  وبنیاد گرائی را در بدن دارند،باگریه وناله ودرحسرت اقتداراین مکتب ویرانگر،پیوسته اشک میریزند.

اما تجربه انقلاب مصر،برای خلق های دردمند افغانستان برای رهای اززنجیرهای استعماری وارتجاع وخلاصی از بند نظام فساد سالار که سرنوشت ملت را به حلقات اسارتبارگروه ها وسازمانهای بنیاد گرا ،تبهکارو وابسته به پاکستان گره زده وجو "مترسکی " وشمشیر "داموکلس " را در وجود طالب به حیث اردوی اجیرپاکستان ،درآستانۀ خروج نیروهای اشغالی ،برفراز مردم قرارداده است،یکی از بارز ترین رویکرد "رهائی "است.راه بیرون شدن ازین "سیاهچاله" فقط همانا رستاخیز مردمی وتامین همبستگی خلل ناپذیر ملیست وبس . گشایش یک میدان مثل "تحریر" برای فریاد های مردم وسرایش شیپور پیروزی برای تضمین آزادی استقلال ودفاع قاطع از افغانستان واحد وتجزیه ناپذیر،برای دفاع جان ،مال وناموس ملی ، حتمی وضروریست .

1 *   http://www.youtube.com/watch?v=cH8mkc04H8M&feature=youtu.be

----------------------------------------------------------------------------------------------