احسان طبری: ﺍﯾﺜﺎﺭ
ﺍﯾﺜﺎﺭ
احسان طبری
ایثار ، یعنی
گذشت و انصراف از جان و مال و خویشاوند و امنیت شخصی و آسودگی و مقام ، به خاطر
عدالت و حقیقت ، به خاطر منافع جامعه . این حد اعلای فداکاری انسانِ نوعی
است ، یعنی هنگامی که انسان خود را در تاریخ تکاملیِ قبیلۀ انسانی خود ، حتی به
بهای نبودن ، مستحیل می کند ، این حد اعلای تجلی انسانیت اوست ، این – خاص انسان
است .
زندگی را یکبار به انسان داده اند . زندگی انسان بخودیِ
خود کوتاه است . زندگی حتی در سخت ترین حالتش زیباست . در وجود انسانی ، جاذبۀ
نیرومندی به سوی زیستن وجود دارد . لذا ایثار هستیِ خود ، یکی از بالاترین گذشت
هاست که یک انسان به خاطر آرمان خود می کند . و چون کاری بسیار دشوار است و کار هر
کسی نیست ، لذا احساس احترام و علاقه و محبت عمیق همنوعان را بر می انگیزد و در
دیدگان ، شکوهی و عظمتی دارد .
در نبرد دشوار انقلابی از همان آغاز " ایثارِ جان
" باید به حساب گذاشته شود . کسانی که در جنبش شرکت می کنند ، گاه در کوی و
برزن ، گاه در دادگاه های صحرائی ، گاه پس از به اصطلاح دادرسی ، به عنوان
جانی و خائن و کسی که خواسته است نظم اجتماعی را بر هم زند ، کشته می شود . دار ،
تیرباران ، سوزاندن ، سر بریدن ، نابود کردن با برق و گاز ، نابود کردن تدریجی با
دشوری ها ... چنین است برخی اشکال متداول اعدام ، ستم کاران گاه
در این زمینه ، در جستجویِ تشفیِ خاطر ، تفنن نیز کرده اند و مرگ های مهیبی آفریده
اند . کالیگولا امپراطور نیمه دیوانۀ رُم می گفت :
" کاش همۀ رُم یک گردن می شد تا من به ضربِ تبر قطع
می کردم ! " . نرون مسیحیان را نفت آلود کرد و از آن ها مشعل ساخت .
روند تکاملی جامعه به ایثار نیاز دارد . درست است که
بهبود دائمی افزار های تولید و ارتباط و بالا بردن سطح معرفت در تکامل جامعه
موثر است . ولی این سیر خود بخودی نمی تواند تحول ژرف و بنیادین نظام اجتماعی را
در فواصل زمانی نسبتاً کوتاه تحقق بخشد . لذا در کنار تحول ناخودآگاه جامعه ، تحول
آگاهانه ضرور است . تحول آگاهانه به دست انقلابیون انجام می گیرد که وجود خود را
پلکان تکامل می کنند .
مارکس جملۀ عمیق و زیبائی دارد :
" خداوندِ تکامل ، نوشدارویِ خود را در کاسۀ سرِ
شهیدان می آشامد " .
عمل لرزانندۀ شهادت و ایثار ، پرده دَر و رسوگر ِ
ستمکاران است . نیروی معنوی عظیمی بوجود می آورد . سد ترس را می شکند . درس می دهد
. این – ویژۀ انسان است و اگر اشکالی از آن درجهان جانوران دیده می شود ، غریزی و
ناخودآگاه است و در نزد انسان است که به مرحلۀ حماسی ِ شگرفی رسیده است .
در آستانۀ
مرگ ، مانی به شاپور گفت : " در ویرانی سرای وجود من ، آبادانی عالمی است
" .
کارگر
آمریکائی ، جو هیل (1) در پایِ دار گفت : " خموشیِ مرگ من ، رساتر از آن
بانگی است که اکنون خفه اش می کنید " .
شعله هایی که عین القضا ت ، جیوردانو و یان
هوس را خاکستر ساخت ، سرانجام کاخ فئودالیسم و اشرافیت را سوزاند .
نام " منصور حلاج " به نقطۀ یک الهام مقدس
بدل شد .
نام حسین شهید میلیون ها نفر را به نبرد با یزیدیان زمانه انگیخت و می انگیزد .
ایثار – این نابودی ظاهری جسم انقلابی –
هجوم و تعرض و انهدام غریبی برای دشمن است . خسرو
روزبه توانست با ایثار خود ، سد انحطاط و تسلیم را در جامعۀ ما متوقف کند .
در انقلاب اسلامی ایران ، ایثار مسلمان مبارز و شهادت آنان حربه ای کارا و
نابود کننده علیه دشمن امپریالیستی بود و هست .
آری ، تکامل ، به این پله نیاز دارد . ایثار : پلۀ تکامل است !
ایثار – حتی در بی
سر و صدا ترین و گمنام ترین شکل آن در بیشۀ زمانه گم نمی شود ، اثر می بخشد
و آن روز فرا می رسد که هر خلقی فهرست شهیدان و شکنجه دیدگان و به خاطرِ خواستِ
حقیقت علمی و عدالت اجتماعی ، رنجه شدگان را تا آخرین فرد تنظیم کند و تجلیل نماید
. آن ها در خاطرۀ یشر ابدی هستند و سزندۀ این ابدیت اند .
این ها – تبار انسان های نوعی ، انسان های انسانیت ساز ،
انسان های غیرخواه (2) و فارغ از سوداگری هستند که پیکر خود را هیمۀ کورۀ مقدس تکامل
انسانی ساخته اند و در این کوره می سوزند تا به پیکر تمدن گرما بخشند . مارکس می
گوید : اگر انسان در جسم خود فانی است ، در عمل تاریخی خود باقی است .
حافظۀ تاریخ پهناور است : ستم و نبرد علیه ستم فراموش
شدنی نیست . شهیدان زنده اند . درختان ایستاده می میرند . ایثارگران لعن ابدی خود
را بر دشمن بشریت با کاروان تاریخ همراه می برند . خون
ها و اشک ها نمی خشکند .
آه ! چه بسیار در سرخی فلق سایۀ افراد انقلابی ،
آماج گل های سربینی شد که جمجمه ها را سوراخ کرد ، چشم ها را کور ساخت ، قلب ها را
خون ریز نمود و زانو ها را در هم شکست و آن سرونازهای جوان فرو افتادند و "
جوخۀ آتش " پای کوبان به سربازخانه ها رفت و گاه قاتلان نعش ها را نیز تحقیر
کردند و یا دنده های مادران مویه گر را خورد ساختند و تاریخ طبقاتی و بهره کشی که
ده ها هزار سال از عمرش می گذرد چنین است :
از آن سوی انسان ایثارگر و از این سوی جلادان ، این
دوگانگی کنونی بشر دوران انتقال است . بشری که ناخویشتنی خود را چاره نکرده و خود
را هنوز بازنیافته است . بشری که نیمی فرشته و نیمی جانور است . بشری که
"حلقۀ مفقوده " بین پریمات ها و انسان وارها و آن ، "انسان واقعی
" آینده است که باید در کورۀ آهنگری تمدن حدادی شود .
بشری که هنوز بشر نیست . بشری که هنوز جهت غرایز
حیوانی ، خور و خواب و خشم و شهوت ، بر او غلبه دارد . بشری که هنوز بشر
فردی است ، نه نوعی ، هنوز من است و نه ما . منی که ما را می چاپد تا خود در
" بهشت شدادی " خویش زندگی کند .
ایثار را ستودیم و آن ایثاری را که به
خاطرِ تعالی انسانیت است و انسانیت ، آن را به حساب خود می گذارد . هر کشته شدنی، ایثار نیست .
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
1) Joe Hill
2) Altruiste
ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ: ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻃﱪﯼ