ازپالیسی چند بعدی تا اوج بحرانات نهفته وفروپاشیی پاکستان قسمت(6)

حسن پیمان


ازپالیسی چند بعدی تا اوج بحرانات نهفته وفروپاشیی پاکستان

قسمت(6)

بینیاز از توضیح نیست که با یک نظر اجمالی پیرامون این مختصر در ارتباط به اعمال و شگردهای برخی اجیران داخلی که در تبانی با بیگانگان در تحمیل این بحرانات نیز به برسی گرفته شود وبرای بیان وایضاح وقایع مفید ونهفتۀ تأریخ در بحثای بعدی بما یاری رساند. واینکه جنرال "طاقت"  چرا بااین غرور وتکبرقبیلوی ویژه بدون کدام هراس ونگرانی آگاهانه اقوام وملیتهای تحت استبداد را با دو ودشنام وناسزاگوئیهای رکیک وغلیظ دور از فرهنگ وادب واخلاق وخلاف همه  قوانین ومیثاقهای پذیرفته شدۀ ملی وبین امللی شدیدأ وعقده مندانه وکینه توزانه  با نهایت بی احترامی توهین -تحقیر وهتاکی نمود؛ نخست باید علل وعوامل عینی و ریشه های تأریخی انرا که برخی قسمأ اشاره شد چگونه شکل گرفته وتحمیل گردیده ومیگردد ورهبرد این رفتارها وروشهای حساب شده وپلنایزشده از سوی زمامداران ورهبران قبایلی را به بررسی وتحلیل گرفت ویک شناخت عینی ودقیق علمی وشفافی را در اختیار خوانندۀ عزیز قرار داد وبعدأ بالای  هتاکی وناسزا گوئیهای مغرورانۀ که بدون کوچکترین هراست ونگرانی ؛ واینکه بالای کدام قدرتهای قانونی -دولتی-رسمی- شخصی ویا نهادی داخلی یا خارجییها  مینازد باید مکث نمود که  با این قدامت سخن مطالب خودرابا یک نگرش علمی چنین آغاذ مینمائیم.ا

استبداد مطلقه،جنایات وفساد جزء عمدۀ زیر بنای

سیاسی-اجتماعی-فرهنگی فاشیسم قبیلوی در افغانستان:(!)ر

استبداد همیشه ومستمر بمثابۀ یک پدیدۀ مستوردر فرهنگ واقتصاد جامعۀ قبیلوی ونظام فیئودلی ونیمه فیئودلی ان در افغانستان عجین گردیده است.وتا کنون یک تحلیل عینی از انواع استبداد وستم ملی-سیاسی-اقتصادی وفرهنگی نهفته در عمق این جامعۀ بستۀ قبیلوی افغنی که (تراژیدی ملی!) را بار آورده است؛ به جز چند اثر محدود و پراگنده وانهم با نهایت تحت سانسورهای شدید وحتا درنهایت وهم وترس وبیم از سلطۀ وحشتناک استکبار خفقان آورزمامداران جلاد وجبارحاکم قبایلی؛ نه در گذشۀ حدود دوسدۀ اخیر ونه هم  در حال بگونۀ ژرف وعمیق وروشنگرانه ی پژوهشی وتحقیقی در روشنی مطالعات علمی وشناختهای عینی جهان بینانه وبرداشتهای عمیق ودقیق علمی غیر جانبدارانه که توفیق یافته باشد  درست ارائه نگردیده است.    وآنچه که هستی  حقایق ان در بطن این جامعه عینی است در پرتو اندیشه های نوین علمی-تیئوریکی مطالعه وبر ملا نگردیده است؛ که البته بررسی ان مستلزم اوراق زخیم نیز میگردد که زمانگیربوده وبه فرصتهای مساعد ی  ضرورت دارد و در اینجا صرف برخی روی دادهای عمدۀ را مختصر برمیشماریم که این بحرانات وتراژیدی ملی را به نوبۀ خود تقویت نموده است .ا

 

شکلگیری تراژیدی ملی  :      نخست به مفاهیم واژه های ازقبیل( نیشن="ملت-قوم- طائیفه" -و نیشنل="ملی"- و نیشنالیسم =ناسیونالیسم ="اصول ملیت" -نیشنلیست="ملت پرست -قوم وطائیفه پرست" -و نیشنلتی =" ملیت-تابعیت" - ونیشنلایز=" ملی کردن-تابعیت دادن - تبعه کردن" معنا دارند پی برد تا به محتوای بحث وارد شد.که با در نظر داشت  توضیحات فرهنگهای(محیط وحمید) ؛مفاهیم فوق هرکدام معنا ومفهوم خاص وموارد استعمال خاص خود را دارند که باید در بکار بردان دقت لازم صورت گیرد که منجمله ؛  ناسیونالیسم =نیشنلیسم" افراطی" یا اصول افراطی ملیت  وقومیت  ویا ملی بودن وملت خواه بودن  که  بسوی "  پرستش افراطی" ان لغزش نماید میتواند به (   فاشیسم =   نژاد -زبان- قوم - رنگ  وبو-چهره وساختار- جنسیت پرستی  ..) منجر گردد  که تعصب-نفرتگرائی وخشونت را نسبت به انسان دستور میدهد . ودر جامعۀ افغانی ما که مورد بحث است ؛از فرهنگ بسته وکور جامعۀقبیلوی ان  منشأ میگیرد وزیر بنای سیاستهای فاشیستی  -  ملیتاریستی زما مدار یهای قبیلوی ا نرا میسازد که با گثرتگرائی وجهان بینی و نگرشهای وسیع ان در تضاد است وغیر از همتبار خود دیگرانرا با ان تفاوتهای اشاره شده تحمل کرده نمیتواند. واین مطلب را نیز میتوان به چند دلیل عمدۀ علمی زیر در جامعۀ افغانی به روشنی شواهد عینی تاریخی موئجز نمود .ا

یک:-تکامل وتحول در عرصه های اجتماعی-اقتصادی-سیاسی-فرهنگی وبیداری شعور اجتماعی که تعین کنندۀ زندگی اجتماعی است ؛ پیوسته دستخوش امیال شخصی قومی-نژادی- قبیلوی وزبانی زمامداران قبایلی درسیطره جوئیهای فاشیستی با قتل وغارتها ونسلکشیها برای حفظ قدرت تک قومی وانحصار قدرت سیاسی حاکمیت مرکزی ترمز کننده وبازدارند ۀ همه دگر گونیها همراه بوده  که ؛ این میراث احمدخان ابدالی ملتانی در این مدت درتأریخ افغانستان امروزی کاملأبه یک پدیدۀ عام مبدل گردیده است

.  دو: _  تراژیدی ملی که در واقعیت امرمحصول تکامل طولانی زمامداریهای جامعۀ قبیلوی با تعقیب سیاستهای سیطره جوئی ناسیو نالیستی-فاشیستی خشن وافراطی در همه   ابعاد و   نهاد های جامعه  ته نشین و  تبلور گرد یده  که با  تفر قۀ   (  نژادی-زبانی-مذهبی-فرهنگی-  قومی و  قبیلوی  )  براه اندخته میشود ودر بستر مساعد این جامعه نها   دینه   گردیده است  ؛ ریشۀ عمیق تأریخی در گذشته داشته ؛ تغیرات ودگرگونیهای روبنائی ان که هرچند علمأ در این دگرگونیها نقش"تعین کننده" را دارا نیستند اما در برخی موارد که این منطق کاملأ"مطلق" نبوده در پیوند تنگاتنگ با زیربناهای ان وبه حمایت یک دیگر به نوبۀ خود باعث تقویۀ همدیگر ؛ در دگرگونیهای"زیربنائی وروبنائی"اقصادی-اجتماعی-سیاسی-فرهنگی ونظامیگری های فاشیستی-مذهبیگردیده واین روابط ناهمگون و رشدغیر عادلانه ؛سر انجام فاجعه ها رابار اورده است. در جامعۀ که وقتا زمامدار ان ؛امیر عبدالرحمن در کتابش در" ص 225تاج التواریخ"؛ به صراحت اعتراف نماید وظلم وجنایات خود را به گردن خدا حواله کند وبگوید که : " ...هرگاه مشیتش قرار گیرد مملکتی خراب شود به دست ظالمی میسپارد  و ... " -   این ثبوت کنندۀ انست که خشونت-ظلم واستبداد-قتل وغارت-نازیسم افراطی وفاشیسم از بالا چگونه با استفاده از دین وشریعت به ان مشروعیت داده شده وتوسط زمامدار قبیله بدون احساس کوچکترین بیم وهراس از هیچ مرجع دینی-قانونی به رفتار ها وروشهای عام جامعۀ قبلوی مبدل میگردد وخود زمامدار در همه موارد  به یک " مرجع مهم قدرت-مرجع مهم دینی- با کسب لقب امیرالموئمنین و(امیر اهنین) انهم  از انگلیس  وغیر مشروع ؛ به  یک مرجع مهم قانونی وقضا " مبدل میگردد (!!)- 

سه : _  ویا  در جامعۀ که در ان  حتا روشن فکر مترقی قبیلۀ ان ؛ حفیظالله امین از مسند قدرت زمامداری یکه تازی ان اعلام و شعار دهد که :  ..  برای ساختن افغانستان نوین ومترقی" پنج ملیون انسان کار است ... " - ویا برادرش عبدالله امین  درمحفل و میتینگی رسمی  بحضور جمع مردم واهالی در  قندز وپغمان به پیروی از امیر عبدالرحمان اعلان نماید که   " ... مال هزاره ازشما وسر ان ازما  و..  "  و همچنان بسیار  دور نه؛ بل  در دورۀ ازادی دموکراسی لجام گیسیختۀ لیبرال اقای کرزی رئیس جمهور وبااین مطبوعات ازاد ان ؛ برای رسیدن به   ارمانها وتأمین منافع ؛ انگلیس وغرب واعراب و تیکه داران اسلام وپاکستان تیروریست  وایران  اخوندی گرفته بیشتر از نیم  جهان که حدود چهار دهه  به اینسواست که اغاذ و تا این مدت بیش از   دوملیون انسان مسلمان افغانستان را بخاطر استقرار همچو یک نظام فاسد-فاشیستی بجای نظام مترقی ودموکراتیک  با همه دست اورد های ان  نابود واین کشوررا به مخروبه مبدل کردند  ؛ وسر انجام هم وحشی ترین وتاریک اندیش ترین نیروهای سیاه ارتجاعی قبایلی را به نوبت به قدرت رسانیدند که نمایند ۀ  رسمی مجلس ان  ؛ عنصری بنام "علم گل کوچی" نمایندۀ  کوچیهای  قبایلی ان رسمأ از طریق پارالمان آگاهانه بدون هیچ هراسی از هیچ مرجعی قانونی وقضائی با مصوئنیت کامل غیر مسئولانه اعلام نماید که: " تاجیک به تاجیکیستان-اوزبیک به اوزبیکستان وهزاره به هرجائی که میرود  گم شوند بروند و.." و او با این دستور جنایت کارانۀ جنگ افروزانۀ خود از طریق حکام قبایئلی با خموشی بدون کدام عکس العمل از هیچ مرجع  حمایت هم گردید. واما برعکس  ان؛ سیدانورسادات یک شخصیت با فرهنگ سیاسی اجتماعی وآگاه  نمایندۀ مردم ولایت باستانی سرپل که صرف به دفاع از زبان وفرهنگ ملیت اوزبیک( تورک) گفته بود که : "هرگاه شما به فرهنگ وزبان پشتوی خود حرمت قائیل باشید به دیگران نیزباید حرمت کنید وغیره ...و یا گفته بوده  که شما غیر از فساد چه خدمت نموده اید و..  "  که او نیزنمایندۀ انتخابی مردم ومجلس بود نه انتصابی و مصئونیت قانونی هم  داشت و باید هم میداشت مگر صرف به جرم اتقادات او  فورأ با حساسیتهای تمامیت خواهان مواجه حتا ممنوع الاخراج نیز اعلام گردید!؟-وحتا بمثابۀ نمایندۀ مجلس مانند کوچی که جنایت وجنگ با ملیتهای غیر همتبارخود را اعلان نمود حتا کس از اوپرسان هم ننمود چرا  چنین گفتی ؟وحمایت هم گردید واما برعکس انور سادات که مر بوط به ملیت اوزبیک بود به جرم یک انتقاد سخت   مجرم شناخته شده وسر انجام به دفاع از خود برخواست  که عین موقف را درپارالمان  نیزدارد ونمایندۀ منتخب مردم است  وبا الاخره بدفاع از خود چنین اعلام نمود که در فیس بوک ها نشر گردیده است :   "   ... مردم افغانستان بدانند که بنده به هیچ قومی اهانت نکرده ام بلکه با انتقاد سخت    که  از حکومت نا عادلانۀ آقای کرزی وجیبۀ ملی خودرا ایفا کردم ..- مگر تاکی میخواهند گلو های حقیقت گرا را بفشارند ونگذارند که مردم حرف دل خودرا بزند- چرا حکومت میخواهد از حرکت حق طلبانۀ من به نحوی سناریوئی دیگری بسازد ومرا به چشم مردم بد جلوه دهند؟- من به هیچ دسیسه تن در نخواهم داد ؛ زیرا مبارزه را ازپدر معنوی خود اموخته ام وافتخار دارم با ایشان در یک مسیر قرار دارم - شما اگر به دقت به ویدوی سخنرانیهایم شنیده ودیده باشید من هرگز از کدام قوم خاص نام نگرفته ام زیرا دشمنی من با قوم وملیتی نیست ؛ بلکه با بی عدالتیهای است که در مقابل اکثریت مظلوم به اجرا گذاشته میشود ( سید انور سادات نمایندۀ منتخب ولایت سرپل در شورای ملی افغانستان- فیس بوک) که  تفاوت روشن تبعیض وحمایت وامتیازدر بین نمایندگان ملیتها ومردم ان را درهمچو زمامداریهای قبیلوی انهم با هزار دریغ که در بین پارالمان  ان به نمائیش میگذارد.!؟ ویا  همه شاهد اند که عین شعار را به خشنترین ولجوجترین شکل کوچه ای ودور از فرهنگ وادب واخلاق  وعفت ومبتذل اوباش مآبانۀ  ان توسط عنصرآگاه تر و  روشنتر و ( مترقی  نما تر!؟)جامعۀ قبیلوی اعلام میگردد و  قرار ا  ظهارات مردم  در گذ شته  یک بار مترقی  هم   شده بوده( !؟) وحالا تحت تبلیغات ذهر اگین وتسلط ارتجاع سیاه ... نم کشیده  است !؟ که در اینجا درذهنم یک خاطرۀ تداعی گشت که:  ( قرار تبصره های برخی طرفداران  زمان حفیظالله امین که بخاطر توهین وحقارت خلق شریف وردک امین  گفته بود که:" وردکی ها هر قدر هم که  زیاد مترقی شوند وتکامل نمایند  شاید به سویۀ "افغان ملتیها=نازیستهای افغانی!؟" خواهند رسید نه بالاتر از ان ...!؟)رالازم   به تذکر دانستم  که  به این عنصربه اصطلاح "مترقی وتکامل یافته!؟"  بنام "جنرال عبدالواحد طاقت" نیز میخواند ومیماند وصدق میکند که از طریق رسانه های جمعی صوتی وصورتی بطور عمدی وتحریک امیزو حساسیت برانگیزتران این جنایات وفجایع ونسلکشی را مکررأ وبه تأکید با هتاکیهای غلیظ تر ورکیک تر از اسلاف خود برای یک قومسازی افغانستان بدون هیچ ترس وبیم از هیچ مرجع قدرت وقانون علیه ملیتهای تحت استبداد  دستور داده  پیام صادرمی نماید؛ اثبات کنندۀ انست که سیطره جوئیهای فاشیستی که با جنایات ونسلکشیها تعقیب گردیده و میگردد؛ تراژیدی ملی به یک پدید؛ عام ومعمولی مبدل گردیده است!!!- و"معلولی" عینی است که "علل وعوامل" عینی خودرا نیزبا خود دارد. زیرا اواز طریق همین زیربنا وروبنای فعال و مسلط ان در جامعۀ سنتی-خرافی-قبیلوی وزمامداران اجیر وفروخته شدۀ ان  به شدت حمایت میگردد که( شمشیر ولشکر را در غلاف ولباس دین ومذهب!؟) برای مشروعیت خود با هم پیچانیده اند که همین ابزار سرکوبگری را برای بقای خود با همه امکانات داخلی وخارجی ان همیش در اختیارداشته و دارند که  دیگرجوامع تحت استبداد انرا نداشته اند و ندارند وهر زمان خلع سلاح گردیده اند ! -  

چهار : _ زیرا، نقش دیگران در هر پاچا گردشی بمثابۀ پاچا ساز بوده است نه خود پاچا یا پادشاه ویا زمامدار !  - همیشه  زمامداران  قبائیلی را تحت نام (اکثریت نه شائیسته سالاری!؟) به قدرت رسانیده مستبد پرست واستبداد پذیر بوده اند- قرار ادعای زمامداران قبیله وعناصرفاسد-فاشیست ان انچه که یا امتیازیکه تحت عنوان( جای بود وباش  در این سرزمین ابائی شان  به اصطلاح "خیرات!؟" به این ملیتهای داده اند ومیدهند باید به او قانع باشند در غیر ان دست شان ازاد هرکاریکه میکنند وهرجائی که میروند بروند واز این وطن نیز اخراج گردند و انها نه حق وحقوق در این سرزمین پدری شان دارند ونه هم حق زندگی را!؟ وتأکید میکنند که: ...تا حال که این مراعات را با انها نموده ایم و به این وطن جای داده ایم که زندگی و بود وباش نمایند وقتا که خوش نیستند ؛..بروند هر جائیکه میروند  ..!؟)-زیرا-

پنج : _  حق وحقوق مساوی خواستن از دیدگاه تمامیت خواهان تجزیه طلبی است  نه عدالت ومساوات . هرگاه عدالت ومساوات پیاده شود قدرت سیاسی وحق وحقوق مساوی برای همه ملیتها بر اساس شائیستگی تقسیم شود وانحصارهمه قدرت  وانهم بدست یک قوم متمرکز باشد و این قدرت از راه دموکراتیک ومسالمت امیز یا قهر امیز تهدید گردد ومساوی وعادلانه بین همه ملیتها بطور مشروع ودموکراتیک ومساوی توزیع گردد؛ انگاه تمامیت خواهان  این نوع عدالت را  ضد وحدت ملی و تجزیه طلبی میگویند. معهذا؛ حق وحقوق مشروع ومسلم سائیر ملیتها خلاف همه اصول وموازین وقوانین پذیرفته شده  باید پامال شود تا اینکه  این "عدالت!؟ قبیلوی تأمین گردد(!؟)- وزمامداران قبائیلی به این ضرب المثل اسلافی خود هم چون در همچو موارد به نفع قبیله نیست زیر پامیکنند ؛ مثلن  گفته میشود " ژرنده که د پلار ده هم په وارده .." !- وهرگاه به اساس این ضرب المثل ارزندۀ مردم شریف پشتون کدام اوزبیک، هزاره ویا تاجیک وتورکمن وغیره هم خدا ناخواسته!؟ به اساس شائیسته سالاری ویا به نوبت رئیس جمهورو زمامدار شود در سنت قبیلوی روا نبوده باید هرچه عاجل توسل به هر نوع زور وزرو دسیسه وتوطئه ونیرنگ  بدنام ساخته شود وبا محدود سازی صلاحیتهای ایشان مانع کار او شده به انزوا بکشانند  حتا تکیه به نیروی خارجی از قدرت باید انداخته شود واصلأ باید به توسل به  هر نیرنگ وتقلب دیگر باید  به قدرت نرسد   وان   ضربالمثل پشتو  "اسیاب به نوبت "  نیزدراینجا کمرنگ گردیده ارزش خودرا از دست میدهد و در اینجا( آسیاب پدر است کسی دیگری حق ندارد!؟) چون در اینجا  به نفع قبیله نیست .واین ارزش در سنت ورفتار زمامداران قبیلوی مردود است :  زیرا به این ضرب المثل مشهور نیز باور ندارند که گفته میشود :"  ...  انچه را که بخود میپسندی به دیگران نیز باید بپسندی !؟..  "   - یعنی در انیجا نیز؛اسیاب به نوبت نیست  بلکه از پدرش است  کسی دیگر حق ندارد!؟؛ همه چیز راباید  به خود بپسندند نه به دیگران!؟ شش : _ وقتا کرزی در نشست اول در (بن اول)بعد از انقراض حاکمیت بربرمنشانه وجاهلانۀ  اسلامی شریعتی!؟طالبان با "دو رأی" موافق در مقابل "نه رأای" مخالف که از اقای ستار سیرت که از همه شائیسته تر وبا فهم وبادانش تربود و او نیز مسلمان بود اما نسل ونژاد او که(تورک) بود وقابل پذیرش به تمامیت خواهان قبیله سالار نبود  وبه او دستور داده شد که "توپشتون نیستی ورئیس جمهور باید پشتون باشد ... !؟ " به این ترتیب  اقای کرزی بجای او به حیث رئیس جمهوربصورت غیر مشروع بالای این جامعه تحمیل گردید  وبا هزاران تقلب در دورۀ انتخابات ریاست جمهوری طی این سیزده سال است که؛ بویژه  قرار تبصرۀ سیاسی  نویسنده وپژهشگر توانا اقای محمد عالم افتخاربالای این مطالب که در کتاب خاطرات اقای" رابرت گیتس" وزیر دفاع دوران ریاست جمهوری جورج دلیو بوش(پسر)  امریکا در این اواخر فاش گردیده است وبالخصوص بر اساس افشاگریهای رسانهای گروهی افغانی بطور مستند که  داودعلی نجفی رئیس دارالانشاءوقت کمسیون انتخابات ریاست جمهوری افغانستان  که به وزارت ترانسپورت وهوانوردی نیز ارتقاء یافته بود اذعان داشت" که باارتکاب (60 درصد) این تقلبات او وهمدستانش در این کمیسیون حامد کرزی را رئیس جمهور ساختند... "-(!؟)-  وحتا بر اساس یک نامۀ  افشا گرانه واعتراض امیز به لحن شدید یکی از سناتوران با نفوذ امریکا عنوانی اقای خلیل زاد افغان الاصل امریکائی سابق سفیر امریکا در افغانستان  پیرامون همچو مطالب وغیره نمایانگر انست  که به این ترتیب افغانستان را به یک کشور غرقه درفساد غیر قابل علاج وبه منبع تولید وقاچاق مواد مخدر با چور وچپاول وغارت بی حساب دارائیهای عامه وبه معامله گری های رنگارنگ مبدل ونتنها بد نام کننده برای  مردم افغانستان بلکه برای حامیان وحتا بوی بدنامی ان تا قصر سفید  برای( رئیس جمهور اوباما که نخستین رئیس جمهور بعداز سقوط نظام برده داری سیا ه پوستان در امریکا بود ) میرسد ؛ که زمامداران دست نشاندۀ افغان  با تعقیب همچو سیاستهای فاسد- فاشیستی -ناسیونالیستی طراز قبیلوی  دست یازیده مرتکب شده اند ومیشوند  . وهنوز هم اقای کرزی برای  کاندید مورد نظرویا  همتبارشان  به ریاست جمهوری است  و تلاشها درجریان  دارد که به قدرت بماند ویا به قدرت برساند که خواسته های خودرا با هزار نیرنگ بالای امریکا وغرب بقبولاند ویابه توسل به هرنیرنگ به خود صبغۀ ملی بدهد وبا رهائی صدها طالب که از یک جهت همتبار کرزی صاحب است  که به اثر جانبازیها وتلفات وقربانیهای قهرمانانۀ سربازان قوای مسلح وامنیتی کشور گرفتار وحبس میگردند ، واما از جانب دیگر برای اینکه  بخواهد گردن خود را از حلقۀ تناب طالبان نجات دهد؛ تحت نام صلح برضد صلح  به این کار دست میازد. واین جانیان رها شده از زندانها مانند (رهائی 650 طالب) خطرناک جانی بدستور شخص اقای کرزی خلاف همه قوانین بدون محاکمه مانند  ده های دیگر بطور همیشگی نتنها به نفع صلح کوچکترین گامی برنداشته اند واهل صلح نیستند ودر جریان جنگ بزرگ شده وبا ادامۀ جنگ زنده هستند بلکه دوباره متوسل به سلاح گردیده بر ضد دولت ونیروهای خارجی ضد تیروریسم ان به جبهات خود رفته دوباره مقاومت نموده اند !-وبگونۀ مثال ؛ کارشناسان ونخبگان سیاسی در این رابطه بعد از رهائی این زندانیان با بد گمانیها دربارۀ  رهائی  زندا نیان نگریسته و  به  این  باور گردیده اند که بگونۀ مثال :  به  گزارش روزنامۀ(8-صبح) 19/جنوری 14م. در یک حملۀ انتحاری در هوتل لبنانیها  واقع در وزیر اکبر خان ارامترین ومتردد ترین منطقۀ شهر کابل (21 تن کشته و4 نفر زخمی که منجمله سه تن انها زن اتباع  خارجی بوده ) اند که  این حملات را نیز طالبان به عهده گرفته اند ؛ وهمچنان چند روز پیشتر از ان نیز طالبان در یک حملۀ انتحاری بر موتر حامل کارمندان مرکز اموزشی پولیس ملی در شهر کابل جان دونفر را گرفت  ونزدیک به (20تن) زخمی شدند که چند زن وکودک هم شامل ان بودند که تقویت کننده به ادعا های  اشاره شد ۀفوق بوده  که از زمامدارخود کامه ویکه تازحاکم گرفته تا اخرین مهره های نظام فاسد-فاشیستی قبیلوی را در این  عملیۀ رهائی زندانیان زیر سوال میبرد و  نمونه های زنده استند که تراژیدی ملی  در این کشورشکل میگیرد وبه یک پدیدۀ عام مبدل گردیده است !- 

هفت : _ روبناها که محصول تکامل قانونمند عینی زیر بنا ها در یک جامعۀ قبلوی فیئودالی وپری-فیئودلی پنداشته میشود باهم ارتباط اورگانیک وتنگاتنگ داشته ودر حمایت یک دیگر زیست مینمایند . وهرگاه این روابط غیر عادلانه  باشند هر نوع جنایات وفجائیع با دستان باز زمینه سازی وبه وقوع پیوسته وبالای جامعه تحمیل میگردد که بعدأ نام<