زوال مذهب درغرب از مجله وزین نیو ساینتیست ارقام، حقایق وتحلیل

بصیر همت

ماه ماچ – 2015

مانچستر – انگلستان

 

زوال مذهب درغرب

از مجله وزین نیو ساینتیست

ارقام، حقایق وتحلیل

ایا ممکن است که روزی اکثریت مردم جهان خود را بدون مذهب بدانند؟

اگر چنین واقع شود جهان ما یک جهان بهتر، مطمین تر و بی خطر

خواهد بود ویا برعکس؟

 

یک دهه قبل، بیشتراز ¾  حصه نفوس جهان به یکی ازادیان ومذاهب معتقد بودند. امروزکمتراز 60% نفوس جهان بصورت کلی مذهبی اند وبیشترین نزول عقیده دینی در کشورهای دیده میشود که یک زمانی عقاید مذهبی بخش عمده زنده گی شان محسوب میگردید مانند ایرلیند، دراین کشوردر2005، 69%مردم اظهارمی داشتند که انها مذهبی اند ،حالا تنها 47% از مردم این کشوربه مذهب معتقد اند وازان پیروی می نمایند.

ارانورین زایان ،یکتن از سایکولوژیست ها چنین میگوید " ما یک پروسه نیرومند رشد به سوی سیکولاریزم در سراسرجهان داریم، کشورها و مناطقی اند که سیکولاریزم در حال توسعه سریع است، این کشور ها شامل کشور های اروپای غربی و شمالی ،کانادا، استرالیا، نیوزلیند، جاپان و چین میگردد."

انگلستان بمقایسه سایر کشور های غربی کشوری است که فیصدی بیشتر مردم غیر مذهبی اند و بی علاقگی به مذهب روز تا روز در این کشور بیشتر میگردد.طوریکه در حدود نیمی از نفوس انگلیس غیر مذهبی شده اند و پروسه غیر مذهبی شدن  در این کشور به سرعت و با ارقام بزرگی در حال رو به افزایش است. مطابق سروی 17 اکتوبر 2014 در بین جوانان انگلیس سن25 و پایینتر از ان از 3 تن دو تن خود را غیر مذهبی میداند و متعلق به هیچ دینی نیستند . بر اساس سروی اخیر تیم اکادمیک دانشگاه های اکسفورد، مانچستر و ناتینگهم که در بریتانیا صورت گرفت، نزدیک به نیم نفوس بریتانا 44.7% خود را به هیچ دینی و مذهبی متعلق نمیدانند. مطابق ار قام نشر شده از  رادیو بی بی سی ، در ماه مارچ  2011، 40  فیصدازمردم درهالند، 60 فیصد در جمهوری چک خود را غیر مذهبی میدانند.

 در انگلستان ،بین سالهای 1950 تا 1980 تعدادی افرادی که به کلیسا میرفتند به نیم رسید و این رقم بین سالهای 1980 تا 2005 دوباره به نیم رسید،که هم اکنون از 100 تن فرد عیسوی مذهب انگلیس تنها 6.3 فیصد به کلیسا میروند یعنی از 100 تن کمتر از 7 تن،انهم افراد سن بالا از 60 ،یکشنبه ها به کلیسا میروند.همه ساله تعداد زیادی از کلیسا ها در سراسر اروپا مسدود  میگردند که بیانگر تضعیف روز تا روز مذهب در این کشور ها است .هر سال در انگلیس در حدود 20 کلیسا مسدود میگردد.درست به تعداد 200 کلیسا در دنمارک غیر قابل استفاده و یا غیر فعال گردیده است.

در جرمنی طی ده سال گذشته به تعداد 515 کلیسای رومن کاتولیک مسدود گردیده است.

درهالند که پروسه غیر مذهبی شدن و مسدود سازی کلیسا ها رو به افزایش است، رهبران مذهبی رومن کاتولیک هالند چنین تخمین می نمایند که از جمله 1600 کلیسای این کشوربه تعداد 2/3 این کلیساها طی یکدهه اینده مسدود و متروک خواهد شد و از جمله،  700 کلیسای پروتستانت در این کشور در طی چهار سال اینده مسدود خواهد گردید. در هالند یکی از کلیساها به سوپر مارکیت، دیگری به دکان گلفروشی، سومی به دکان کتاب فروشی و یکی دیگر به کلپ سپورتی تبدیل گردیده است.در شهر برستول انگلیس یکی از کلیسا ها به مکتب اموزش سرکس تبدیل گردیده است.

 در حالیکه درامریکا پروسه مسدود سازی کلیسا ها مانند اروپا نیست و عیسوی مذهب های امریکایی در زمینه مراقبت از کلیسا ها جدی اند. چنانچه مطابق امار ارایه شده در امریکا بین سالهای 2000 تا 2010 به تعدا 5000کلیسای جدید ساخته شده است ، مگر پژوهشگران امور مذهبی اظهار میدارند که با تنقیص روز تاروز افرادی که به کلیسا میروند، امریکا نیز بزودی چون اروپا به این مسدود سازی کلیساها رو برو خواهد گردید.

پروفیسور ثوما یکتن از متخصصین سوسیالوژی میگوید که رقم افرادیکه در امریکا به کلیسا میروند روز تا روز کمرنگ میگردند و در طی 30 سال اینده حالت مذهبی درامریکا مانند اروپای امروز خواهد گردید و شاید  بد تر ازان.  زیرا در این کشور که  یک کشور شدیدا عیسوی است ،گراف افرادی که غیر مذهبی اند از 5% در سال 1972، اکنون  به 20% ارتقا نموده است و در میان جوانان کمتر از سن 30 سال این عدد به 1/3 رشد نموده است.اخرین سروی در امریکا نشان میدهد که علاقمندی جامعه امریکا به تدریج به کتاب مذهبی شان " انجیل" کمتر میگردد ،بعنوان نمونه تعداد امریکایی های که معتقد به این بودند که انجیل را جهت "نزدیکی بیشتر به خداوند " مطالعه می نمایند، از 64% در 2011 به 55% در 2012 ، طی یکسال، نزول نموده است. فیصدی انانیکه معتقد بودند که " انجیل حاوی همه انچیز های است که یک انسان برای زنده گی با کیفیت و با معنی اش در جهان ضرورت دارد ."، از 75 % به  69% پایین امده است.

نتایج یک نظرسنجی درامریکا درسال 2011 نشان میدهد که نیمی ازامریکایی ها معتقد اند که دین در زنده گی انها نقش مهمی را بازی میکند درحالیکه  دربریتانیا تنها 17%این چنین می اندیشند. در المان 21 % چنین عقیده مند اند.

امار و ارقام دینداری در امریکا در حال کاهش است ،بخصوص در میان جوانان این کشور همه ساله این امار تنقیص می یابد. در اخرین نظر سنجی که پیو در سال 2012 انجام داده است از هر سه نفر امریکایی زیر سن 30 سال یک نفر خود را وابسته به کدام مذهب خاصی نمیداند.سروی ارایه شده دیگری در اگست 2014 در امریکا چنین می نماید که دو دهه قبل از جمله بیست تن امریکایی یکتن خود را به کدام مذهبی متعلق نمیدانست، مگر امروز این رقم سه برابر افزایش یافته است و مطابق ریسرچ پیو در حدود 12 فیصد از مردم امریکا غیر مذهبی اند و این رقم مطابق ارزیابی انستتیوت مطالعات سیکولاریزم به 20 فیصد میرسد.

براساس اظهار پروفیسور بری کاسمن ،استاد کالج ترینیتی، از هر چهار امریکایی یک تن غیر مذهبی اند.این پروفیسور امریکایی بر این عقیده است که پروسه حرکت تاریخ در جامعه امریکا بیشتر بجانب سیکولاریزم و غیر مذهبی شدن روان است.چند سال قبل از ده تن امریکایی، 7 تن انان میگفتند که انها عضو دایمی کلیسا اند، امروز از جمله 10 تن کمتراز 6 تن میگویند که عضو کلیسا اند. با دلایل متعدد، تعداد امریکایی های که به مذهب وابستگی داشتند 18% پایین امده است و یا بعبارت دیگر درامریکا در حدود 25 ملیون نفرغیر مذهبی اند.

 در امریکا، مانند بریتانیا، یکشنبه ها روز خرید و رفتن به مغازه ها ویا تماشای مسابقات فوتبال و یا بیس بال است وعید کرمس که باید روز دعا و نیایش برای مردم اروپا و امریکا باشد، درعوض، این روز به هفته جشن و خوشی و بزنس و پایکوبی در نایت کلپ ها تبدیل شده است.  گرچه دراین جای شک نیست که تا هنوزمذهب نفوذ وسیعی درعرصه های مختلف زنده گی مردم امریکا دارد و رول مذهب در شکل دهی سیاست درامریکا و درمیان سیاستمداران امریکا، بخصوص در بخش جناح راست حزب جمهوری خواه امریکا، خیلی ها برجسته است، زیرا تا همین اکنون سیاستمداران امریکایی از جمله  کاندیدان ریاست جمهوری  و نامزد های پست های کانگرس و سنای امریکا به مذهبی بودن خود اتکا می نمایند و در رقابت های انتخاباتی  در حالیکه دیندار هم نباشند خود را دیندار معرفی می نمایند . یکی از نماینده گان سابق امریکا چند سال بعد از ختم دوره نماینده گی اش اعلام نمود که همجنسگرا است و چند سال بعد تر اعلام نمود که وی به خدا معتقد نیست.

البته غیر مذهبی بودن انهای که به هیچ مذهبی معتقد نیستند، بدین معنی نیست که انها بصورت کل عقیده به خداوند  را رد می نمایند بلکه تعدادی زیادی از غیر مذهبی ها اند که  عقیده به خدا دارند . در سطح جهان فقط 13% از مردم میگویند که انها معتقد به خدا نیستند یا باصطلاح اته ایست اند.اگر این 13% را در سطح جهان محاسبه نماییم امروز رقم بیخدایان در حدود کمتر از یک ملیارد میرسد.

یک قرن قبل پروسه غیر مذهبی و غیر دینی شدن اجتناب ناپذیر بنظر میرسید. بنیان گذار ان سوسیولوژی، چون ایماییل دور کیم و ماکس ویبر، بر این عقیده بودند که رشد ساینس و تفکر ساینسی و خرد گرایی، به تدریج عقاید مذهبی را تضعیف می نماید. انها در اروپای غربی رشد طرفداران حقوق بشر، نفوذ انانی را که معتقد به فلسفه عقلانی بودند  و توسعه  نهاد های را  که برای عقیده ازاد انسانی کار می نمودند ، اغاز یک تحول سیکولاریستی در جهان میدانستند.

بعد از جنگ جهانی دوم ،بخش های از اروپای غربی و استرالیا، کانادا و نیوزیلند به سیکولاریزم روی اوردند . مگر بخش اعظم جهان همچنان جوامع غیر سیکولار و مملو از ترس و ارعاب از مذهب و دخالت مذهب در امور دولتی و زنده گی اجتماعی شان باقی ماندند. حتی در کشور های بلاک سوسیالیزم ، عقاید اته ییستی و غیر دینی نتوانست  عمیقا در بین مردم ریشه دواند و در اخر قرن بیستم چنین معلوم شد که مذهب دوباره در حال رشد و نفوذ است و جنبش های بنیاد گرای دینی و مذهبی دارند در جهان سراسری میشوند. بخصوص جنبش های افراطی و بنیادگرای اسلامی رشد بی سابقه ای نمود و اسلام بحیث یک قوه معنوی نیرومند و موثر سیاسی ظهور نمود.

ایالات متحده کشور ابر قدرت جهان بحیث یک کشور مذهبی باقی ماند، و اروپای سیکولار نیز. حالا ارقام و شواهد نشان میدهد که سیکولاریزم دوباره درحال رشداست.

ما در طی 20 سال گذشته  شاهد نزول گرایش های مذهبی در همه جوامع هستیم. بنا بر تحلیل و تحقیق یکتن ازسو سیولوژیست ها "فیل ذکرمن"، "ما میبینیم که در سراسر جهان مذهب روز تاروز پژمرده میشود. گرچه این درست است که رشد  دسته ها، گروپ ها و بخش های کوچکی از بنیاد گرایی را در جهان شاهد هستیم، مگراگردربطن جوامع دقیق تحلیل کنیم بصورت کل ما شاهد رشد و نفوذ سیکولاریزم، حتی درجوامعی هستیم که هیچوقتی قبلا یا  موجود نبود و یا کاملا ضعیف بود، مثلا کشور های چون ایرلند، برازیل و کشور های افریقایی ."

ایا پیشبینی قرن نزدهم در مورد جهان بیخدایی به واقعیت خواهد پیوست؟

ایا ممکن است که روزی اکثریت مردم جهان خود را بدون مذهب بدانند، و اگر چنین واقع شود جهان ما یک جهان بهتر، مطمین تر و بی خطر خواهد بود ویا بر عکس؟

برای روشن شدن مطالب فوق نخست ما باید بدانیم که چرا مردم به مذهب و دین معتقد اند. برای تعدادی این سوالات، جواب واضح واشکارا است. زیرا خداوند موجود است و برای اکثریت مردم جهان عقیده به خداوند انقدر حیاتی است که مثل نفس کشیدن و یا  اموزش زبان. عقیده به خداوند برای چنین افراد عقیده طبیعی است که از همان روز تولدش با وی یکجا میاید. در امریکا طور مثال، در میان  20 % مردمی که غیر مذهبی اند فقط از ده نفر انان یکنفراته ایست است. بنا بر عقیده" نورین زایان " دلایل مختلف و راه های گوناکون در شرایط کنونی موجود است که باعث گرایش  تعدادی از مردم به دوری از مذهب و برای برخی هم به بیخدایی می انجامد. یکی از دلایل عمده کشاندن افراد به بی مذهبی اینست که افراد عوامل خوشبختی، ارامی، راحت و تسلی ویا نارامی، تشویش و بی امنیتی و خطرات مشکوک را د یگردرمتون کتب مذهبی و وعظ و خطابه های روحانیون وعلمای مذهبی نه، بلکه این معلول ها را درعلل درونی زنده گی و جامعه و یا عوامل عینی طبیعی می بینند و جستجو می نمایند و به این گفته ابن سینا که  " افعال و حوادث مستقیما از خداوند بوجود نمیایند بلکه اشیا در نتیجه حکمت علل غایی درونی تکامل می یابند. در ذات انها مقاصد و اغراض شان ضبط است، بنابرین خداوند مسوول شر نیست."، روز تا روز بیشتر پی می برند.

 با پیشرفت علم درعرصه های نجوم، زیست شناسی، پزشکی و دست اورد های تکنولوژی تفسیرهای نا درست مذهبی ازحوادث طبیعی، مرگ و میرهای نا به هنگام، رفاه و تنگدستی که نادرستی هایش را با چاشنی تقدس پوشانیده بود، دیگرجایش را به خرد اندیشی و دید و تعبیرمنطقی تعویض نمود وانسان خرد گرادرعوض برداشت کوته بینانه و سنتی متکی بر احکام مذهبی به این معتقد گردید که وی می تواند ارتباط خود را با خداوند بدون اینکه این رابطه از مجرای سنت های مذهبی معین گردد، بر قرار سازد. و یا بنا به قول ویل دورانت، " بمحض اینکه دانسته شد که احکام شریعت ساخته انسان است و همین که تضمینات کتب مذهبی درباره بهشت و دوزخ ازاعتبار افتاد، قید وجدان مذهبی سست شد و هرکس ان کاری را کرد که بنظرش صلاح میامد، حتی اگرازلحاظ سنت درست هم نبود."

 البته میلیون ها تن دیگر اند که مذهب برای انها احساس امنیت، کمک و یاری می بخشد. مگردرجوامعی که وضع زنده گی مطمین تر، ارامتر، خوشبخت تر ودارای ثبات سیاسی و اقتصادی و رفاه بیشتر است، لحاف احساس امنیت مذهبی بی اهمیت میگردد.

مگر این بررسی درحالیکه در اصل با واقعیت مسیله همگام است، در بسا ازکشور ها صدق نمی کند. بعنوان مثال کشورهای دنمارک، سویدن وناروی کشورهای شدیدا مذهبی در اروپا اند، در حالیکه انها درمیان کشورهای امن تر، متمول تروبا رفاه اجتماعی بیشتر، همراه اند. اگر بصورت کل مسله را ارزیابی نماییم مطابق شاخص های ارزیابی شده علمی تهدید حوادث غیر مترقبه طبیعی، مرگ و میرناگهانی، امراض وسیع و همه گیر، عدم حفاظت صحی، بیشتر مردم را بجانب مذهب و اندیشه و تفکر دینی می کشاند  ونفوذ مذهب را بیشتر میسازد.                                                      

انچه که اکثریت پژوهشگران به ان توافق دارند اینست که اگر در یک جامعه ای و یا کشوری خوشبختی، موفقیت، امنیت و رفاه همگانی رشد و نمو نماید، به همان اندازه سیکولاریزم رشد و افول مذهب بیشتر میگردد. طور مثال ایرلند شدیدا مذهبی، در اثر رشد و نموی اقتصادی و بهبود روز تا روززنده گی به ایرلند غیرمذهبی مبدل شده است. وایالات متحده طی بیست سال اخیر بطرف غیر مذهبی شدن روان است . یقینا زمانیکه در کشوری و جامعه ای،  سیکولاریزم و یا حد اقل عدم علاقمندی به مذهب رشد می یابد، مشکل است انرا به اسانی مهار نمود. همچنانیکه محو سنت های دینی،  مذهبی و فرهنگی دریک جامعه ، کار دشواریست .

 در زمان جنگ سرد و  مقابله دینی، مذهبی و تبلیغاتی،  ایالات متحده و غرب در مجموع بر علیه اته ایزم و کمونیزم روسی و چینی تاثیرات زیادی بر مذهبی شدن جوانان غرب داشت و حتی پیروی از دین و مذهب را در مقابل اته ایزم کمونیستی نوع پیوند با وطنپرستی و بالنده گی و حفظ فرهنگ خویش میدانستند، مگر شاخص های ثبت شده تحقیقاتی و ریکارد های ارقام در مورد گرایش های غیرمذهبی جوانان در چند دهه اخیر نشان میدهد که نسلی که درغرب، اروپا و امریکا، بخصوص بعد ازسقوط دیوار برلین در 1989 و ختم جنگ سرد،  تربیه یافته و رشد نموده، غیر مذهبی ترین نسل از زمان ثبت و ریکارد این شاخص ها است. بعد از جنگ سرد،  روسیه دوباره به سمت دیگر تغیر یافت. در 1991 ، 61 % مردم روسیه به هیچ مذهبی معتقد نبودند، مگر در 2008، این رقم  به 18% نزول کرد. امروز روسیه دوباره به پروسه سیکولاریزم پیوسته است.

 بنظر  نورین زایان ، ممکن است زمانی جهان غیر مذهبی وغیر دینی شود، زیرا ما طی چند دهه اخیرمی بینیم که شاخص غیرمذهبی شدن وغیردینی شدن وحتی رشد ارقام و اعداد افرادیکه به خدا معتقد نیستند، درحال رشد است.

سوال اینجا است که جهان غیرمذهبی وغیر دینی، دقیقا درعمل چگونه دنیایی خواهد بود؟ نگرانی که بارها در این زمینه ابراز شده اینست که:

دین ومذهب چون سرش روانی، جامعه را بهم گره زده و پیوند داده است واگرجامعه از این سرش و یا پیوند روانی رهایی یابد، شیرازه جامعه و مورال اجتماعی ازهم میگسلد و جامعه از لحاظ مورال اخلاقی سقوط می نماید. مگر شواهد اسناد و تحلیل ها ی که در این موردوجود دارد، این نگرانی را که جامعه غیر دینی وغیرمذهبی، عاری از مورال اخلاقی و یا پیوند وعاطفه انسانی است، رد می کند و به رشد سیکولاریزم و گرایش غیر مذهبی شدن خوشبین است، طوریکه چند دلیل را در این زمینه، مورد ارزیابی قرار میدهد:

ارزیابی نشان میدهد که، اکثر کشورهای دارای شاخص های بهتر ثبات، امنیت و رفاه اجتماعی، از قبیل دستمزد بهتر،عاید بهتر، تساوی حقوق اجتماعی افراد، تساوی حقوق زنان با مردان، تعلیم و تربیه سالم، شاخص بالای عمر، پایین بودن مرگ و میراطفال، پایین بودن در جه اعمال جنگی و جرایم سازمان یافته ،خود کشی، قتل و غیره اند، مرمان چنین کشور ها غیرمذهبی تر و سیکولارتراند. البته این بدان معنی نیست که غیرمذهبی شدن و یا روی اوردن به شاخص های سیکولاریستی برای جامعه ثبات ترقی و پیشرفت بار میاورد، مگر مردم را به این متقاعد میسازد که مذهبی بودن برای جامعه دارای رفاه اجتماعی، ضروری نیست ویا برعکس، غیرمذهبی بودن جامعه را به تباهی فقر و ضعف اخلاقی نمیکشاند.

مسله مهم دیگراینست که درصورتیکه شما به این معتقد شوید که تنها دنیای که در ان زنده گی می نمایید یگانه دنیا است و به اخرت و یا دنیای دیگری معتقد نباشید، این عقیده شما را بیشتر وا میدارد تا درایجاد یک جامعه بهتر با نظم بهتر، رفاه اجتماعی بهتر، مورال اخلاقی بهترو تامین روابط بهتروانسانی تر، با انسان های دیگر بیشتر تلاش نمایید.

مسله دیگراینکه یک جوان که  پدرومادرش مذهبی های فعال و سختگیراند، 50% چانس اطفال شان بجانب مذهبی شدن است، مگر طفلی که فامیلش، پدر ومادر، غیرمذهبی اند، فقط  چانس3% مذهبی شدن میرود وخیلی ها کمتر اتفاق می افتد که، درصورتیکه طفلی که دریک فامیل غیرمذهبی بزرگ و تربیه می شود، مذهبی باراید.

مسله عمده دیگرتاکید برساینس وفاکت های علمی است. دستیابی به علم وتکنولوژی، ارتقا سطح اموزش علمی و تخنیکی ما را به درک عمیق ریشه ها وعوامل حوادث قادر میسازد.

زمانیکه جوانی درک مینماید که نماز خواندن، دعاکردن، خیرات نمودن، به کلیسا رفتن باعث ریشه کن ساختن دزدی، قتل، خودکشی، علاج امراض کشنده، جلوگیری ازحوادث طبیعی، کم ساختن جنایات جنگی... نمی گردد و یا حد اقل انها را پایین نمیاورد، بلکه علل و ریشه های اصلی این همه دردرون نظام اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی جامعه و فعل وانفعالات طبیعی است، دیگر به سیکولاریزم روی میاورد و پابندی اش به مذهب کم میشود.

یکی از دلایل دیگری کاهش مذهب دربین جوانان، ظهورو توسعه روزافزون انترنیت است، زیرا جوانان با دسترسی به انترنیت، با نشرازادانه تحلیل و تفسیراز بی بنیادی مذهب و استدلالات غیرمذهبیون رو برو می شوند، درحالیکه قبلا اطفال و نوجوانان وجوانان تنها از طریق نهاد های دینی از جمله کلیسا ها و مراکز اموزشی و تبلیغاتی مذهبی که مذهب را تبلیغ می نمودند، اگاهی حاصل می نمودند و تبلیغات علمی ودست اورد های ساینسی و تبلیغات سیکولارازامکانات کمتربرخورداربودند، مگرحالا با جهانی شدن انترنیت سیکولارها وحتی خدا ناباوران امکان تبلیغ خود را ازطریق انترنیت وسایر وسایل جمعی پیدا نموده اند.

یقینا اته ایزم که بعد از انقلاب سوسیالیستی دراتحاد شوروی، چین وسایر کشورهای سوسیالیستی با فشار ودیکته برمردم تحمیل می شد، نتوانست ریشه گیرد، مگرغیرمذهبی شدن و روی اوردن به سیکولاریزم در جوامعی که در حالت طبیعی و قانونمند بجانب یک رفاه اجتماعی درحرکت اند و دست اورد های علمی و تکنولوژی رو به رشداست، این غیر مذهبی شدن و غیر دینی شدن را دیگر برگشتی نیست، البته درموارد کاملا استثنایی.

ریسرچ های علمی درمورد اینکه ادعا میشود که مذهبی بودن برای انسان ها صحت، مورال عالی ، خوشی و ارامش روحی می بخشد، نشان می دهد که بین یک انسان سیکولار غیرمذهبی و یک انسان مذهبی هیچگونه تفاوت سایکولوژیکی، مورالی و تفاوت فزیکی بمشاهده نمی رسد.

پایان