سوریه استالینگراد خاور میانه

سوریه استالینگراد خاور میانه

 

12/01/16

این قابل انکار نیست که در حالی که نیروهای شوروی پیشرفت آلمان نازی را در استالینگراد متوقف ساختند، سوری ها موفق شدند که نیروهای فاشیستی متحدان غربی را در آن بخش از جهان خود متوقف سازند…. آری،  اکنون هیچ چیزی در خاور میانه باقی نمانده است. در حال حاضر اشک ها بیش تر از قطرات باران بر این سرزمین باستانی فرود آمده است. اما سوریه پابرجاست. سوخته شده است، زخمی شده است، اما ایستاده و پابرجاست و از خود دفاع می کند… در استالینگراد، میلیون ها نفر کشته شدند تا ما بتوانیم زندگی کنیم. هیچ چیزی از شهر باقی نماند، بجز چند فولاد ذوب شده، آجرهای پراکنده و اقیانوسی از اجساد. نازیسم متوقف شد. توسعه طلبی غربی، آن زمان به سوی برلین شروع به عقب نشینی کرد. امروز سوریه، به آرامی اما صبورانه و قهرمانانه، دربرابر طرح های غرب، قطر، عربستان، اسرائیل و ترکیه برای پایان دادن به نابودی خاورمیانه ایستاده است و می جنگد. و مردم سوریه پیروز و سربلند گشته اند. برای چه مدت، نمیدانم. اما ثابت شده است که یک کشور عرب هنوز می تواند قدرتمندترین گروه جنایتکاران را شکست دهد.

 

سوریه استالینگراد خاور میانه

نوشته: آندره ولتچیک

برگردان: آمادور نویدی

چندین سال است که روز شب، یک نیروی پرقدرت، این کشور آرام را، که روزی مهد تمدن بشری بود، خرد و داغان کرده است.

صدها هزار نفر کشته شده اند، و میلیون ها نفر مجبور به فرار به خارج کشور و یا در داخل کشور آواره شده اند. در اکثر شهرها و روستاها، حتی یک خانه هم دست نخورده باقی نمانده است.

اما علی رغم تمام این مشکلات، سوریه هم چنان ایستاده و پابرجاست.

من در طول ۳ سال گذشته، تقریباً در تمام پیرامون سوریه کار کرده ام، تولد داعش را در اردوگاه های ساخته و تحت حمایت ناتو در ترکیه و اردن افشاء کرده ام. در بلندهای جولان اشغال شده، و در عراق کارکرده ام. هم چنین در لبنان، کشوری که مجبور شد میزبان بیش از ۲ میلیون پناهنده (اغلب سوری) باشد، کار کرده ام.

تنها دلیلی که چرا غرب کمپین بی ثبات سازی وحشتناک خود را آغاز نمود، به خاطر آن بود که «طاقت دیدن» نافرمانی و ماهیت سوسیالیستی دولت سوریه را نداشت. و در یک کلام، به گونه ای که سوریه آسایش مردم خویش را بالاتر از منافع شرکتهای چند ملیتی مستقر کرد.

........................

بیش از دو سال پیش، ویرایش گر قبلی فیلم هایم که از اندونزی بود، تا حدودی با عصبانیت خواهان پاسخی شد:

«مردمان زیادی در سوریه کشته می شوند! آیا واقعاً این ارزشش را دارد؟ آیا برای مردم سوریه آسان تر و بهتر نخواهد بود که تنها تسلیم شوند و بگذارند که آمریکا هر چه می خواهد انجام دهند؟»

این خانم جوان که از لحاظ روانی بیماری مزمن ترس داشت، همواره به دنبال راه حل آسان می گشت که بتواند او را با مزایای شخصی قابل توجهی سالم نگه دارد و در خطر نیاندازد. او نیز مانند بسیاری افراد در گذشته و حال، برای این که زنده بمانند و پیشرفت کنند، سیستمی پیچیده بر مبنای خیانت، دفاع از خود و فریب را گسترش داده بود.

چه گونه می توان به چنین سئوالی پاسخ داد؟

بالاخره، این یک سئوال مشروع بود.

ادواردو گالیانو به من گفت:« مردم می دانند که چه زمانی باید به جنگ بروند و یا مبارزه کنند. ما هیچ حقی نداریم به آن ها بگوئیم که باید چه کار بکنند … اما وقتی که آن ها مصمم شوند، این وظیفه ماست که از آن ها حمایت کنیم. حتی چنانچه به ما نزدیک شدند و از ما خواستند که به آنها کمک کنیم.»

در این مورد، مردم سوریه تصمیم گرفته اند. هیچ دولتی، و یا هیچ نیروی سیاسی نمی تواند تمام یک ملت را این چنین فوق العاده قهرمانه و فداکارانه به حرکت در آورد. روس ها {مردم اتحاد شوروی} در زمان جنگ جهانی دوم این چنین از خود دفاع کردند و اکنون سوری ها از خود دفاع می کنند.

دو سال پیش من چنین پاسخ دادم:«من  شاهد سقوط کامل خاور میانه بوده ام. دیگرهیچ چیز سالمی سراپا ایستاده و سالم نبود. کشورهایی که برای مسیر زندگی خود تصمیم گرفتند به معنای واقعی کلمه ویران و با خاک یکسان شده اند. کشورهایی که تسلیم دیکته های غرب شدند، روح، فرهنگ و ماهیت یا ذات خود را از دست دادند و به بدبخت ترین مکانهای روی زمین تبدیل شدند. و سوریه این را می داند: اگر آنها تسلیم شوند، آنها به عراق، یمن یا لیبی، و حتی به افغانستان دیگری تبدیل خواهند گشت.»

و به {این} دلیل سوریه برخاست و برای خودش و برای بخشی از جهان، تصمیم به مبارزه گرفت.

بارها و بارها، خودش را از طریق انتخاب دولت خود حفظ کرد. بر ارتش خود تکیه کرد. هر آنچه که غرب می گوید، و هر آنچه که سازمانهای غیردولتی(ان جی او) های خائن می نویسند، تنها این منطق ساده همه چیز را به اثبات می رساند.

این ملت فروتن، رسانه های قدرتمند خود را ندارد که میزان و حد شجاعت و عذاب خود را با جهان به اشتراک بگذارد. همواره این دیگران بوده اند که درباره مبارزه او، اظهار نظر کرده اند، که اغلب کاملاً مخرب واز روی بدخواهی بوده است.

اما این قابل انکار نیست که در حالی که نیروهای شوروی پیشرفت آلمان نازی را در استالینگراد متوقف ساختند، سوری ها موفق شدند که نیروهای فاشیستی متحدان غربی را در آن بخش از جهان خود متوقف سازند.

البته که روسیه مستقیماً درگیر شد. البته هم که چین در کنار مردم سوریه است، اگرچه اغلب در سایه. و ایران کمک ارائه داده است. و حزب الله لبنان، چیزی که من اغلب توصیف می کنم، یک مبارزه حماسی را به نمایندگی از دمشق علیه هیولاهای افراطی اختراع و مسلح شده توسط غرب، ترکیه و عربستان سعودی متحمل می شود.

اما اعتبار اصلی باید به مردم سوریه داده شود.

آری،  اکنون هیچ چیزی در خاور میانه باقی نمانده است. در حال حاضر اشک ها بیش تر از قطرات باران بر این سرزمین باستانی فرود آمده است.

اما سوریه پابرجاست. سوخته شده است، زخمی شده است، اما ایستاده و پابرجاست و از خود دفاع می کند.

و همان گونه که به طور گسترده گزارش شده است، پس از آنکه نیروهای هوایی روسیه به نجات ملت و کشور سوریه شتافت، بیش از یک  میلیون سوری قادر شدند که به خانه هایشان برگردند… که اغلب نه خانه خود، بلکه تنها با خاکستر و ویرانی، روبه رو گشتند.

مانند مردمی که حدود ۷۰ سال پیش به استالینگراد برگشتند.

..........................

پس حالا پاسخ من به آن سئوال چه می تواند باشد:«آیا آن راه دیگر آسانتر»، تسلیم شدن به امپراتوری خواهد بود؟

حدس می زنم که چیزی شبیه به این  عبارت باشد:

« تنها اگر شرایط اساسی بتواند برآورده شود، زندگی معنا، و ارزش زندگی کردن دارد. کسی به عشق بزرگ، عشق به هم نوع خود یا عشق به میهن خود، انسانیت و یا آرمان خود خیانت نمی کند. اگر کسی خیانت کند، بهترست که اصلاً متولد نشود. سپس من میگویم: بقای نوع بشر مقدس ترین هدف است. نه برای سود یا «آرامش» کوتاه مدت، بلکه بقای همه ما، مردمان، و به همان خوبی آرامش تمام ما، انسان ها.»

زمانی که خود زندگی در خطر است، مردم بطور غریزی، تمایل به مقاومت و مبارزه دارند. در طول چنین لحظاتی، برخی از فصول بیادماندنی تاریخ انسان نوشته شده است.

متأسفانه، درطول چنین لحظاتی، میلیون ها نفر گرایش به مرگ دارند.

اما این آسیب به خاطر آن کسانی نیست که از نژاد انسانی ما دفاع می کنند.

این به دلیل هیولاهای امپریالیستی و خدمت گذاران آنها است.

اغلب ما رؤیای جهانی بدون جنگ، و بدون خشونت را می بینیم . ما محبت واقعی را برای کره زمین می خواهیم. اغلب ما بطور خستگی ناپذیری برای یک چنین جامعه ای کار می کنیم و زحمت می کشیم.

اما تا زمانیکه این جامعه ساخته نشود، تا زمانیکه تمام خودخواهی های افراطی، حرص و طمع و خشونت شکست نخورد، ما باید برای چیزی بسیار «فروتنانه» – برای بقای مردم و انسانیت مبارزه کنیم .

این هزینه اغلب وحشتناک است. اما آلترناتیوی دیگر، یک  خیال بیهوده است. به همین سادگی هیچ چیزی وجود ندارد- این پایان است. نقطه!

در استالینگراد، میلیون ها نفر کشته شدند تا ما بتوانیم زندگی کنیم. هیچ چیزی از شهر باقی نماند، بجز چند فولاد ذوب شده، آجرهای پراکنده و اقیانوسی از اجساد. نازیسم متوقف شد. توسعه طلبی غربی، آن زمان به سوی برلین شروع به عقب نشینی کرد.

امروز سوریه، به آرامی اما صبورانه و قهرمانانه، دربرابر طرح های غرب، قطر، عربستان، اسرائیل و ترکیه برای پایان دادن به نابودی خاورمیانه ایستاده است و می جنگد.

و مردم سوریه پیروز و سربلند گشته اند. برای چه مدت، نمیدانم. اما ثابت شده است که یک کشور عرب هنوز می تواند قدرتمندترین گروه جنایتکاران را شکست دهد.

درباره نویسنده:

آنده ولتچیک یک فیلسوف، رمان نویس، فیلمساز و روزنامه نگار محقق است. او مخترع جهان ولتچیک و یک استفاده کننده فداکار تویتر، به ویژه برای مجله آنلاین «چشم انداز جدید شرقی» است.

http://andrevltchek.weebly.com

http://journal-neo.org

https://twitter.com/AndreVltchek

برگردانده شده از:

Syria is the Middle Eastern Stalingrad
First appeared:http://journal-neo.org/2016/01/02/syria-is-the-middle-eastern-stalingrad/

http://journal-neo.org/2016/01/02/syria-is-the-middle-eastern-stalingrad/

منبع:

eshtrak.wordpress.com

ارسالیی آرزو