بحران بسیار عمیق تر از چیزی است که فکر می کنیم

چامسکی:

بحران بسیار عمیق تر از چیزی است که فکر می کنیم

سیستم سیاسی درهم‌ریختۀ آمریکا بدل به تهدیدی برای حیات تمام انسان‌ها شده است

منتشره در ترجمان

 

«دوسومِ مردم امریکا حامی پیوستن کشورشان به معاهدۀ کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای هستند.» همچنین سه‌پنجمِ مردم معتقدند که مسئلۀ تغییرات آب‌وهوایی مهم‌تر از اقتصاد است؛ اما این امر برای سیاست‌مداران اهمیتی ندارد. تمام جمهوری‌خواهانی که نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ شده‌اند، علم تغییرات آب‌وهوایی را منکر شده‌اند و به سیاست‌های اوباما در راستای مقابله با این بحران اعتراض کرده‌اند. در ادامه اعضای کنگره نیز با اعلام مخالفتشان پیامی تحریک‌کننده برای رهبران جهان مخابره کردند: دولت امریکا نمی‌تواند از سیاست‌های اوباما حمایت کند.

نوام چامسکی

 

نیشن — در ژانویۀ ۲۰۱۵، بولتن دانشمندان هسته‌ای۱ ساعت آخرالزمانِ۲ مشهور خود را به سه دقیقۀ قبل از نیمه‌شب جلو برد و این یعنی ما هم‌اکنون با چنان تهدیدی مواجهیم که در سی‌سالۀ اخیر بی‌سابقه استبولتن برای این کار دو علت اصلی را نام برد که بقای بشر را تهدید می‌کندسلاح‌های هسته‌ای و «تغییرات لجام‌گسیختۀ آب‌وهوایی».

 بولتن در بیانیۀ خود رهبران جهان را محکوم کرد که نتوانسته‌اند «به‌سرعت واکنش نشان داده یا دست به اقداماتی بزنند که برای محافظت از شهروندان در برابر فاجعۀ آینده ضروری است… اکنون تک‌ تک افراد روی زمین در معرض خطر نابودی‌اند؛ چون رهبران جهان نتوانسته‌اند به مهم‌ترین وظیفه‌شان جامۀ عمل بپوشانند، یعنی تضمین و مراقبت از سلامت و حیات تمدن انسانی».

از همین رو، دلایل خوبی داریم تا توجهمان را معطوفِ دست‌های آلوده‌ای کنیم که ما را تا آستانۀ آخرالزمان پیش برده است.

در پایان سال ۲۰۱۵ رهبران جهان در پاریس گرد هم آمدند تا دربارۀ مشکل حاد «تغییرات لجام‌گسختۀ آب‌وهوایی» به بحث بنشینندهر روز که می‌گذشت، شاهد تازه‌ای دربارۀ شدت این بحران از راه می‌رسیداگر بخواهم از میان انبوهی از شواهد به یکی اشاره کنم، تحقیق جدید ناسا را انتخاب می‌کنمدرست پیش از نشست پاریس، آزمایشگاه پیش‌رانش جت۳ ناسا نتایج یکی از تحقیقاتش را منتشر کرداین نتایج برای دانشمندانی که دربارۀ یخ‌های قطبی مطالعه می‌کنند، هم زنگ خطر بود وهم مایۀ شگفتی بر اساس این تحقیق، «یخچال غول‌پیکر گرینلند موسوم به زکریا ایستروم که تا سال ۲۰۱۲ از منظر یخرفت‌شناسی۴پایدار بود، اکنون ثبات خویش را از دست داده و وارد مرحلۀ عقب‌نشینی فزاینده شده است» و این یعنی مرحله‌ای غیرمنتظره و سخت شوماین یخچال «بدان میزان آب دارد که اگر تماماً آب شود، به‌تنهایی می‌تواند سطح آب دریاها را حدود ۱۸ اینچ (۴۶ سانتی‌متربالا ببرداین یخچال اکنون وارد مرحلۀ فروپاشی شده و سالانه حدود پنج‌میلیارد تن از حجمش را از دست می‌دهدتمامی تکه‌های فروپاشیدۀ این یخچال وارد اقیانوس آتلانتیک شمالی می‌شود.»

بااین‌حال کمتر کسی انتظار داشت که رهبران جهان «به‌سرعت واکنش نشان داده یا دست به اقداماتی بزنند که برای محافظت از شهروندان در برابر فاجعۀ آینده ضروری است»حتی اگر معجزه شود و رهبران جهان چنین کنند، اقداماتشان ارزش چندانی نخواهد داشت؛ زیرا بحران بسیار عمیق‌تر از چیزی است که فکر می‌کنیم.

وقتی که موافقت‌نامۀ پاریس منعقد شد، لوران فابیوس، وزیر امور خارجۀ فرانسه که میزبان نشست بود، اعلام کرد که این موافقت‌نامه «از نظر قانونی الزام‌آور است»این گفته چه‌بسا امیدوارکننده به نظر برسد؛ اما موانعی نه‌چندان معدود وجود دارد که نیازمند توجه دقیق هستند.

شاید بتوان ادعا کرد که در میان انبوه خبرهایی که رسانه‌های جمعی دربارۀ نشست پاریس منتشر می‌کردند، چند جملۀ زیر از همه مهم‌تر بودنداین جملات در انتهای تحلیلی در نیویورک‌تایمز از چشم‌ها پنهان ماندند: «به‌طور سنتی، در چنین نشست‌هایی مذاکره‌کنندگان درصدد انعقاد موافقت‌نامه‌ای هستند که از نظر قانونی الزام‌آور باشد و این امر مستلزم آن است که کشورهای شرکت‌کننده در نشستْ موافقت‌نامه را امضا کنند تا توافقْ ضمانت اجرایی پیدا کند؛ اما به‌علت حضور ایالات متحده امکان رسیدن به چنین توافقی در نشست پاریس وجود ندارد؛ چون جمهوری‌خواهان دوسومِ اکثریت سنا را در اختیار دارند و به‌محض رسیدنِ توافق به کپیتال هیل۵ با آن مخالفت می‌کنندلذا برنامه‌های داوطلبانه جایگزین اهدافِ الزامیِ از بالا به پایین۶ شد.» اقدامات داوطلبانه هیچ معنایی ندارد، مگر شکست موافقت‌نامه.

شکست، آن هم «به‌خاطر ایالات متحده»، به‌عبارت دقیق‌تر، به‌خاطر جمهوری‌خوا‌هان که اکنون بدل به خطری جدی برای بقای بشریت شده‌‌اند.

در مقالۀ دیگری از تایمز دربارۀ نشست پاریس، می‌توان نتیجۀ این نشست را دیدنویسندۀ مقاله، پس از به‌به‌ و چه‌چه‌کردنِ بسیار دربارۀ نشست پاریس، می‌نویسد سیستمی که در نشست پاریس بر سر آن توافق رفت، «عمدتاً مبتنی است بر دیدگاه‌های رهبران آیندۀ جهان که قرار است مجری این سیاست‌ها باشند»در ایالات متحده، تمام جمهوری‌خواهانی که برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ نامزد شده‌اند، در علن، یا علم تغییرات آب‌وهوایی را منکر شده‌اند یا آن را زیر سؤال برده‌‌اند و به سیاست‌های اوباما در راستای مقابله با تغییرات آب‌وهوایی اعتراض کرده‌انددر سنا، میچ مک‌کانل، رهبر جمهوری‌خواهان، هدایت اعتراضات علیه اوباما در زمینۀ برنامۀ مقابله با تغییرات آب‌وهوایی را به دست دارداو در این باره می‌گوید: «قبل از اینکه رفقای بین‌المللی‌ اوباما شامپاین‌هایشان را با سروصدا بازکنند، بهتر است بدانند که این توافق غیرعملی است؛ چون مبتنی بر برنامه‌ای دربارۀ انرژی داخلی است که احتمالاً غیرقانونی است و نه‌تنها نیمی از ایالت‌ها خواهان ممنوعیت آن هستند، بلکه کنگره هم قبلاً علیه آن رأی داده است.»

در دوران نئولیبرالِ نسل گذشته، هر دو حزب به راست متمایل شده‌انداکنون می‌توان جریان اصلی حزب دمکرات را «جمهوری‌خواهان میانه‌رو»نامیدحزب جمهوری‌خواه نیز به منتهاالیه این طیف خزیده است و به چیزی بدل شده که محافظه‌کارانِ شناخته‌شده‌ای مانند تامس مان و نورمن اورنستاین آن را «شورش رادیکال»۷ می‌نامند که در فرجام خود چیزی نیست مگر وداع با سیاست‌ورزی پارلمانتاریستی متعارفبا برخاستن جمهوری‌خواهان از دندۀ راست، این حزب چنان خود را وقف زر و تزویر کرده است که سیاست‌های فعلی‌اش نمی‌تواند برای رأی‌دهندگان جذابیتی داشته باشدبرای علاج این مسئله نیز به جست‌وجوی مبنای عوام‌پسندِ جدیدی افتاده است که حول محورهای دیگری شکل گرفته باشدمسیحیان اوانجلیست که در انتظار رجعت مجدد عیسی هستند؛ بومی‌گروانی که می‌ترسند «آنها»کشورِ ما را از چنگالمان بربایند؛ نژادپرست‌های مرتجع؛ مصیبت‌زدگانی که نمی‌دانند علت واقعی بدبختی‌شان چیست و دیگرانی که در حلقۀ کمند عوام‌فریبان، صید لاغری بیش نیستند و به‌آسانی بدل به شورشیانی رادیکال می‌شوند.

در چند سال گذشته، هستۀ مرکزی جمهوری‌خواهان تصمیم گرفته‌ بودند که بر سروصداهای اردوگاه خود سرپوش بگذارند؛ اما این دیگر میسور نیستدر پایان سال ۲۰۱۵، هستۀ مرکزی حزب از ناتوانی‌شان در ادارۀ اوضاعْ سخت وحشت‌زده و مستأصل شده بودند؛ حالا دیگر قاعدۀ جمهوری‌خواهانْ در کنترلِ رأس نیست.

مقامات و رقبایی که برای انتخابات دورۀ بعدی ریاست‌جمهوری از جانب جمهوری‌خواهان برگزیده شده‌اند، آشکارا از نتایجِ به‌دست‌آمده در نشست پاریس تبرّی می‌جویند و حتی حاضر نیستند در مذاکرات مرتبط شرکت کنندسه نامزد جمهوری‌خواهی که در زمان نشست پاریس پیشتاز بودند، یعنی دونالد ترامپ، تد کروز و بن کارسن، موضعی عمدتاً اوانجلیستی اتخاذ کرده‌اندبه‌فرض که گرمایش جهانی را بپذیریم؛ باز هم انسان هیچ نقشی در آن ندارد.

باقی نامزدها اعتقاد داشتند که این مسئله هیچ دخلی به دولت ندارداوباما در پاریس وعده می‌داد که ایالات متحده در صف مقدم نبرد علیه گرمایش جهانی خواهد بودبلافاصله پس از این صحبت‌ها کنگره که در اختیار جمهوری‌خواهان است، علیه برنامۀ اخیر او برای «آژانس حفاظت از محیط‌ زیست» در راستای کاهش تأثیرات کربن رأی دادچنان‌که رسانه‌ها گزارش دادند، «این اقدامْ پیامی تحریک‌ کننده برای بیش از صد تن از رهبران جهان داشتدولت امریکا نمی‌تواند از سیاست‌های اوباما دربارۀ تغییرات آب‌و‌هوایی صد‌درصد حمایت کند.» البته این گفته نمی‌تواند تماماً نشانگر ماهیت این اقدام کنگره باشددر همین حین، لامار اسمیت، رئیسِ جمهوری‌خواه کمیسیون علم، فضا و تکنولوژی، در گیرودار پیکار با آن دسته از دانشمندان دولت بود که به خود جرئت داده بودند واقعیت‌ها را بیان کنند.

پیام آشکار استشهروندان امریکایی اکنون در خانه‌شان مسئولیتی سنگین بر دوش دارند.

بر اساس یکی دیگر از گزارش‌های نیویورک تمایز: «دوسوم از مردم امریکا حامی پیوستن ایالات متحده به معاهدۀ الزام‌آور بین‌المللی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای هستند.» از هر پنج امریکایی سه نفر معتقدند که مسئلۀ تغییرات آب‌وهوایی مهم‌تر از اقتصاد است؛ اما این امر برای سیاست‌مداران اهمیتی نداردنظرات عموم مردم همواره نادیده گرفته می‌شوداین واقعیت بار دیگر پیامی قدرتمند به مردم امریکا می‌فرستداین وظیفۀ آن‌هاست که فکری به حال این سیستم آشفتۀ سیاسی کنند که در آن، رأی و نظر مردم امری فرعی و تجملی محسوب می‌شودتفاوت میان نظر عموم مردم با سیاست‌های جاری، در این موردِ بخصوص، لوازم و نتایج فوق‌العاده مهمی برای سرنوشت جهان دارد.

البته نباید هیچ توهمی دربارۀ «عصر طلاییِ» گذشته داشته باشیمبااین‌حال، تحولاتی که بدان‌ها اشاره کردیم، می‌توانند تغییرات عمده‌ای را موجب شوندنئولیبرالیسم، در نسل گذشته، با تخریب پایه‌های دمکراسی‌های کارآمد، شورشی تمام‌عیار را علیه عموم مردم در سرتاسر جهان سامان داداین امر صرفاً در ایالات متحده اتفاق نیفتاده است؛ تأثیر نئولیبرالیسم در اروپا حتی وحشتناک‌تر بوده است.

قوی سیاهی که هرگز نمی‌توانیم ببینیمش
بگذارید برویم به‌سراغ یکی دیگر از دل‌نگرانی‌های قدیمی دانشمندان هسته‌ای که ساعت آخرالزمان را ابداع کردندسلاح‌های هسته‌ایتهدید فزایندۀ سلاح‌های هسته‌ای تصمیم این دانشمندان برای جلوبردن دودقیقه‌ایِ ساعت آخرالزمانی در ژانویۀ ۲۰۱۵ را توجیه می‌کندآنچه از آن زمان رخ داده، آشکار ساخته که این خطرِ فزاینده نزدیک‌تر از چیزی است که تصور می‌کردیمدر نگاه من، این مسئله به‌اندازۀ کافی توجهات را برنینگیخته است.

آخرین باری که ساعت آخرالزمانی به فاصلۀ سه دقیقه‌ای از نیمه‌شب رسید، سال ۱۹۸۳ و در زمان مانُورِ ایبل آرچر۸ در دوران ریاست‌جمهوری ریگان بوداین تحرکات نظامی علیه اتحاد جماهیر شوروی بدین منظور صورت می‌گرفت که سیستم‌های دفاعیِ آنها را بیازمایداسنادی که اخیراً از آرشیو روسیه منتشر شده است، نشان می‌دهد که روس‌ها عمیقاً نگران عملیات ناتو بودند و خود را آمادۀ واکنش کرده بودنداین فقط یک معنا داشتپایان.

امروزه ما دربارۀ این تحریکات نظامی عجولانه و بی‌فکرانه که جهان را تا لبۀ نابودی پیش برده بود، اطلاعاتِ بیشتری در دست داریمملوین گودمن، تحلیلگر نظامی و اطلاعاتی امریکا که در آن زمان رئیس بخش امور شوروی و تحلیلگر ارشد سیا بود، دربارۀ این مانور می‌نویسد: «علاوه‌بر بسیج نیروها در طی مانور ایبل آرچر که زنگ خطر را برای کرملین به صدا درآورده بود، دولت ریگان به مقامات نظامی اجازه داده بود به اقدامات نظامی تعرض‌آمیز و نامتعارفی در امتداد مرزهای شوروی دست بزننداین اقدامات در برخی موارد به درون مرزهای شوروی نیز کشیده شد.» ازجمله اقدامات خطرناک پنتاگون، می‌توان به موارد زیر اشاره کردروانه‌کردن بمب‌افکن‌های استراتژیک به قطب شمال برای آزمودن قدرت رادارهای شوروی، اقدامات نظامی جنگی در مرزهای دریایی شوروی، ورود ناوهای امریکایی به محدوده‌هایی که تا پیش از آن بدان‌ها وارد نشده بودند و نیز عملیات مخفی نظامی برای شبیه‌سازی حملۀ دریایی غافلگیرانه به اهدافی در خاک شوروی.

می‌دانیم که در آن روزهای هراسناک، جهان از فاجعۀ هسته‌ای نجات پیدا کرد؛ آن‌هم با تصمیم افسر روسی، استانیسلاو پتروف که تصمیم گرفت گزارش سیستم‌های اتوماتیک تشخیص راداری را دربارۀ حملۀ موشکی به خاک شوروی، به مقامات بالاتر منتقل نکندپتروف با این عمل خویش، در کنار فرماندۀ زیردریایی روسی واسیلی آرخیپوف قرار گرفت که در لحظات خطرزای بحران موشکیِ کوبا در سال ۱۹۶۲، اجازۀ شلیک اژدرهای اتمی روسیه را صادر نکرد؛ آن‌هم در هنگامی که زیردریایی‌اش در معرض حملۀ ناوشکن‌های امریکایی‌ای بود که کوبا را در قرنطینۀ دریایی قرار داده بودند.

اخیراً نمونۀ دیگری از‌این‌دست موارد فاش شده است که پروندۀ وحشت‌آفرینِ این‌گونه لحظات را قطورتر کرده استبروس بلر، کارشناس امنیت هسته‌ای می‌نویسد: «در سال ۱۹۷۹ رئیس‌جمهور ایالات متحده در آستانۀ اتخاذ سهل‌انگارانه‌ترین تصمیم ممکن برای پرتاب موشک بوددر این زمان رادارهای واحدِ دفاع هوافضای امریکای شمالی۹، درنتیجۀ اشتباه محاسباتی، هشدار دادند که شوروی حملۀ موشکی همه‌جانبه‌ای به ایالات متحده صورت داده استهمان شب بلافاصله دو بار با زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی، تماس گرفته شد که شوروی به امریکا حمله کرده استبرژینسکی می‌خواست تلفن را بردارد و کارتر را قانع کند که باید بی‌معطلی فرمان حملۀ همه‌ج