پيشينه تاريخی پيدايش معضل پشتونستان و ولايات مرکزی شمالغرب
پيشينه
تاريخی پيدايش معضل پشتونستان و ولايات مرکزی شمالغرب
مؤلف: یو. ن. پانیچکین
خواننده گرانقدر اینک بخش دیگر (سوم) کتاب معضل
پشتونستان و ایجاد پاکستان وولایت صوبه
سرحد پیشکش تان میگردد. نکات قابل توجه در این بخش رسالهء علمی اینها اند:
- اختلاف نظر سیاسی کانگرس ملی هند (بمثابه حزب
سراسری هند که بیشتر از زاویه میهنپرستی و ناسیونالیزم هندویی عمل میکرد از یکسو،
و حزب مسلم لیگ همچون حزب گستردهء اسلامی نیمقاره هند شالودهء تقسیم بعدی هند به
دو دولت هند و پاکستان و همچنان تعلق ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) را به کشور
اخیرالذکر تشکیل میداد.
- نام دولت پاکستان مستقیما به اسمهای دیگر از
جمله ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) که محل بودوباش افغانها (پشتونها) بود، پیوند
دارد. م.ع. جناح طراح این نام نبود. در سال ۱۹۳۰ شاعر پنجابی محمد اقبال پیشنهاد
ایجاد دولتی خودمختار(اسلامی) ولی مستقل متشکل از پنجاب، صوبه سرحد، سند و
بلوچستان را کرد، که جزئی از هند نامتمرکز فدرالی باید میبود.۷۰
- در سال ۱۹۳۳ دانشجوی پنجابی مسلمان چاودری
رحمت علی واژهء «پاکستان» را مطرح کرد. به پندار وی پاکستان باید دولت اسلامی بوده
و در ترکیب خویش پنجاب (حرف پ)، ولایت صوبه سرحد و یا منطقهء افغانها (حرف آ)،
کشمیر (حرف ک)، سند (حرف س) و بلوچستان (پیوند آخر ستان) را داشته باشد. در سال
۱۹۴۰ چاودری رحمت پیشنهاد کرد که آسام و حیدر آباد نیز جز پاکستان باشند.۷۱
- مگر بیشترینه هوادران پاکستان این نام را از
قسمت اول واژه مذکور همچون کشور «پاک» بزبان اردو تعبیر نمودند. این نام بعدها
ازسوی تودههای مسلمان رایجتر شد. مگر برداشت اینچنینی این نام برای برخیها نفرت
انگیز بود. عبدالکلام آزاد [ مولانا ابوالکلام آزاد ـ سپيده دم ـ ] مینویسد:
«باید
درک کرد که از نام پاکستان بخودی خود خوشم نمیآید. ازاین نام چنین برمیآید که
قسمتی از جهان پاک و بخش دیگر آن ناپاک است.»۷۲
- حزب
مسلم لیگ تا دیرزمانی در صوبه سرحد و نوار قبایلی نفوذی نداشت. تمام تلاشها برای
ایجاد شاخهء مسلم لیگ درولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) تا انتخابات ۱۹۳۷ ناکام بودند، بنابرآن این حزب نتواست
در انتخابات ولایتی صوبه سرحد
اشتراک کند. نمایندگی لیگ در این ولایت چنانکه قبلا آمد، پس از این انتخابات ایجاد
شد.
- کانگرس ملی هند با اتکا به پیروانش در صوبه
سرحد در راس عبدالغفار خان و برادرش داکتر خان صاحب نفوذش را در میان قبایل قایم
کرده و رهبران پشتون و همچنان سازمان آنها را بنام خدایی خدمتگاران و یا «سرخ جامه
گان» در راستای منافع همگانی هند استفاده میکرد. بنابرآن پشتونها در در جنبش
استقلال طلبی سراسری هند و آیندهء آنکشور بزرگ جایگاهی مشخص باهویت پشتونی خویش را
نداشتند. آنها با دنباله روی از کانگرس به رقابت با مسلم لیگ کشانده شده و پس از
استقلال نتوانستند به استقلال و یا خودمختاری خویش برسند.
- باید گفت لیگ سراسری مسلمانان هند تا سال
۱۹۳۷ هنوز به نیروی متحد فراگیر مسلمانان تبدیل نشده بود. این حزب فقط یک بخش کم
نخبه گان سیاسی مسلمان را متحد میساخت. شکست این حزب در انتخابات سال ۱۹۳۷ رهبران
آنرا واداشت تا مشی حزب خویشرا به نیروی متکی بر توده های وسیع مسلمان هند تغییر
دهند.۷۳
یک عامل مهم دیگر رشد ناسیونالیزم اسلامی این
بود که در بزرگترین حزب سراسری هند کانگرس هندوها اکثریت حاکم را تشکیل میدادند، و
ناسیونالیزم هندی رنگ هندویستی داشت. همچنان تاثیر سازمانهای مذهبی- شووینیستی به
کانگرس ملی هند و یک سلسله اشتباهات صورت گرفته ازسوی حکومتهای ولایتی کانگرس در
سال ۱۹۳۷ در قبال مسلمانان باعث رشد ناسیونالیزم اسلامی شد.۳۳
روابط هندوان و مسلمانان در زمان حکومات
ولایتی کانگرس در بیشترینه ولایات بحرانی شد، چونکه در برخی موارد بصورت عموم
خواسته های جنبش جماعتی مسلمانان درنظر گرفته نمیشد. کانگرس ملی هند ادعای دفاع
منافع همه مسلمانها را میکرد، درحالیکه فقط مسلمانهای کانگره یی را نمایندگان شان
میپنداشت. در ولایاتیکه حکومات کانگرسی ایجاد شده بودند، آهنگ و رقص در برابر
مساجد آزاد بود، که ترس از ممنوعیت ذبح گاو که تعقیب جنایی را درقبال داشت و
همچنان انتخاب «بندِ ماتارام» همچون سرودملی که در آن موضوعات میهن پرستانه بگونه
هندویی بازتاب یافته اند، باعث تحریک احساسات مذهبی مسلمانان شد.۳۴
سیاست قومی و زبانی کانگرس ملی هند در محلات
ویژه گیهای نواحی مختلف را نیز درنظر نمیگرفت. با پذیرش رسمی اینکه زبان هندوستانی
دو گونهء ادبی هندی و اردو را دارد، کانگرس فقط زبان هندی را بحیث زبان رسمی در
پهلوی انگلیسی برسمیت شناخت. آموزش اجباری زبان هندی در مکاتب و خودداری از تدریس
ادبیات اردو، عربی و فارسی که شالودهء معارف سنتی را میساختند، باعث نارضایتی
روشنفکران مسلمان شد.
- لازم به یادآوریست که مولفان بیشمارطرفدار
وحدت هند حزب مسلم لیگ را به هواداری بریتانیا که پا بپای زمامداران استعماری حرکت
میکرد، متهم میکنند. به این مطلب مثلا خان ولی خان پسر خان عبدالغفار خان نیز
تاکید میکند. این پندار بگونه واضح نادرست است. حزب مسلم لیگ دست نشاندء انگلیسها
نبود. این حزب منافع و مرامهای خودش را داشت که قسما با اهداف استعمار همسو بود،
مگر عین آنها نبود.
- دولتهای افغانستان هم در
زمان امان الله خان و سپس نادر شاه وظاهرشاه (حکومات سردار هاشم خان و شاه
محمودخان) به سرنوشت
پشتونهای ساکن در ساحهء قبایل شامل در نوار مرزی و صوبه سرحد که توسط سران عشایر و
اجنسیهای انگلیسی اداره میشد، دلچسپی نداشتند. در حالیکه رهبران این قبایل سخت
خوستار حمایت معنوی و مادی کابل بودند. این مساله در سالهای ۳۰ کسب حدت کرد، مگر
هاشم خان و بعدها شاه محمود خان نه تنها به پشتونها کمک نمیکردند، بلکه آنها را از
نبرد دربرابر انگلیس نیز بازمیداشتند.
- در سالهای جنگ دوم جهانی زمانیکه جنبش
آزادیخواهی هند و بویژه قیامهای پشتونها شدت گرفتند، حکومت افغانستان موقف
بیطرفانه را گرفته و از داعیهء استقلال طلبی پشتونها حمایت نکرد. برعکس این منطقه
وسیع با توانمندی گسترده مورد علاقمندی جدی آلمان نازی و ایتالیای فاشیستی بود. برشالودهء
اسناد انگلیسی در این ساحه میشد تا ۴۰۰ هزار رزمندهء پشتون را که دارای ۲۳۳ هزار
میل تفنگ بودند، بسیج کرد، در حالیکه تمام ارتش هند برتانوی دارای ۱۸۷ هزار نفر
بود.۵۲
-
وزیرستان بخش عمدهء نوار قبایلی بود. تلاشهای اجنتوری نازیستی که میخواستند جنبش
آزادیخواهی صوبه سرحد را مورد استفاده قرار دهند، همچنان در تلاشهای شان برای
«آموزش» مبارز آزادی وزیرستان فقیر ایپی بازتاب یافت. همچنان عملیاتی زیر نام شفری
«آتشخوار» آماده شد. حاجی میرزا علیخان توری خیل
یا فقیر ایپی در سال ۱۹۳۶ قیام وزیرستانیها را برضد استعمار برتانوی رهبری
کرد. تمام تلاشهای حکومت هند برتانوی برای سرکوب این قیام بوسیلهء ارتش به ناکامی
انجامیدند.
همکاران آلمانی فاشیستهای ایتالیایی نیز
دراین راستا پیگیر بوده و پول را به وی انتقال میدادند. برای عملی نمودن برنامه
«آتشخوار» سفارت آلمان در کابل مقدار بزرگ مارکِ رایش را
بدست آورده بود. در درازنای سال ۱۹۴۱ توسط پنج کوریر نیم ملیون مارکِ رایش
به کابل انتقال داده شد، که برابر به ۲ ملیون ۴ صدهزار افغانی میشد. به اینگونه
سفارت آلمان فرصت یافت تا فعالیتهای گونه گون تخریبی را تمویل کند.۵۶
در سال ۱۹۴۰ حکومت آلمان تلاش کرد وزیریها را
برای لشکرکشی به کابل جهت احیای سلطنت امان الله خان تحریک کند، مگر این تلاش نیز
به ناکامی انجامید.
- با آغاز تجاوز آلمان هیتلری به اتحادشوروی
فعالیت استخباراتی آلمان تشدید یافت. فرماندهی ارتش آلمان امیدوار بود که فقیر
زمینهء لشکرکشی اردوی ورماخت را به هند مهیا میسازد. هواپیماهای آلمانی بوسیلهء
پاراشوت به فقیر اسلحه و مهمات پرتاب میکردند. مگر شکست نیروهای آلمان در حومهء
استالینگراد برنامه های فرماندهی آلمان را بخاک برابر کرد. ازسوی دیگر فقیر
نمیخواست دست نشاندهء آلمان و ایتالیا باشد. بادریافت امکانات گسترده او به هیچ
اقدامی خارج از برنامه هایش که همانا مبرزه درراه آرمانهای مردمش بود، متوسل نشد.
با دوری از خطرات فقیر توانست زمان دشوار را بدون تلفات سپری کرده و خرانه اش را
با پول و ذخایرش را با اسلحه تجهیز و تمویل نماید.۵۷
بخش سوم
پروسه سیاسی در ولایت مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) ۱۹۳۷- تا اگست ۱۹۴۶
۱. انتخابات سال۱۹۳۷ و نخستین حکومت کانگرسی در ولایت مرزی شمالغرب
(صوبه سرحد) اوضاع در هند و ولایت صوبه سرحد پس از کناره گیری حکومت.
آمادگی به
انتخابات سال ۱۹۳۷ در صوبه سرحد.
درماه
نوامبر همانسال فراکسیون پارلمانی سازمان ولایتی کانگرس بحیث نیروی یگانهء سیاسی
مؤثرِ شرکت کننده در انتخابات برسمیت شناخته شد. تضعیف این سازمان با در دادن
اختلافات مذهبی در آن به شکست انجامید. امیدواریهای حکومت محلی برای ایجاد حزب
«زمینداران» نیز بواقعیت نپیوست. زمینداران اشرافی نمیتوانستند، پیرامون رهبری به
توافق برسند. آشکارا شد که گزینه دیگری در برابر کانگرس وجود ندارد. زمامداران
زمانیکه درک کردند، در برابر کانگرس کاری از ایشان ساخته نیست، دست به تخریب
اقدامات پیش از انتخابات آن زدند.
ممنوعیت خدایی خدمتگاران تا نوامبر ۱۹۳۶ دوام نموده و
به رهبر «سرخ جامه گان» عبدالغفار خان اجازه داده نشد تا به ولایت صوبه سرحد برای
شرکت در مبارزه انتخاباتی کانگرس بیآید. دلیل این ممنوعیت این بود که گویا آمدن وی
باعث تحریک باشندگان استان صوبه سرحد خواهد شد. به برادرش خان صاحب که وکیل مجلس مرکزی مقننه
بود، نیز فقط در ماه نوامبر ۱۹۳۶ اجازه داده شد تا به ولایت صوبه سرحد برای شرکت
در مبارزهء انتخاباتی کانگرس بیآید. همزمان در این ولایت بازداشت
فعالان و هواداران کانگرس ادامه یافت.
کمیته سراسری کانگرس (ک.س. ک.) در نشست ۲۲ و ۲۳ ماه اگست سال
۱۹۳۶ بازداشتهای صوبه سرحد را محکوم کرد، مگر این کار همچنان دوام یافت. زمانیکه
فعالان کانگرس ب. دیسای و و. پاتیل در ماه نوامبر به صوبه سرحد جهت راه اندازی
تبلیغات انتخاباتی رفتند، حاکمان محلی تظاهرات را جهت ملاقات با مردم ممنوع اعلام
کردند. به آنها اجازه داده شد فقط به دو شهرستان بروند، دلیل آنرا زمامداران
جلوگیری از برهم خوردن نظم و افزایش تشنج اعلام کردند.۱
مگر جواهر لعل نهرو اجازه یافت تا برای کمپاین
انتخاباتی به ولایت صوبه سرحد برود.
برشالودهء قانون سال ۱۹۳۴ ادارهء هند، زیر نظر نایب
السلطنه مجلس قانونگذاری ایجاد شد که از شورای شهزاده گان (راجه ها) و مجلس
نمایندگان تشکیل یافته بود. در عمل همهء نمایندگان از هند برتانوی (۴۰۰ تن از ۴۰۶)
انتخاب میشدند. نمایندگان شهزداه نشینهای هند (کمتر از ۲۲۹ تن) از سوی شهزداه ها انتخاب
میگردیدند. برعلاوهء شاخصه (مانع) سنی (۲۱
ساله گی) و شهروندی همچنان معیار ثروت نیز مد نظر بود. انتخاب شونده باید از
درآمدهایش که کمتر از ۴ هزار روپیه در سال نمیبود، مالیه میپرداخت. برای زمینداران
معیار انتخابی برمبنای عاید سالانهء حد اقل یکهزار روپیه درسال و برای اقشار
(کاستها)ی دیگر این معیار پنج برابر کاهش مییافت. برای اجاره گیران زمین حق فعال
انتخابی از یک و نیم هزار روپیهء مبلغ اجاره زمین شروع شده و برای اقشار (کاستها) ی
دیگر اجتماعی این معیار دوبرابر کاهش مییافت. زنان فقط در صورتی حق انتخاب را
دریافت میکردند که شوهر شان فوت کرده و خانم در راس خانواده قرار بگیرد. درصورتیکه
خانوادهء (مرد متوفی) رییس دودمان و دارای حق مشترک انتخابی و میراث اشتراکی
طایفوی میبود، حق انتخابی را رییس خانواده و یا کسی که خانواده خود از میان شان
انتخاب میکرد، بدست میآورد. برعلاوه، حق رای به افرادی که دارای القاب افتخاری
مروج در هند برتانوی بودند، صرف نظر از داراییهای شان داده میشد. کسانیکه دارای
القابی چون دیوان، خان، رای، بهادر و بالاتر ازاینها بودند، و همچنان بانوان شان
همیشه از حق انتخاب برخوردار بودند. همینگونه افراد بازنشسته که از حکومت تقاعدی
میگرفتند ، با همسرانشان، کارمندان حلقات بالایی و متوسط ادارهء امپراتوری تا سطح
رهبران شهرستانی و شهرداریها، قاضیان، اعضای شوراهای دانشگاهها، شهرداران انتخابی،
ماموران پولیس بمبٔی، مدراس و کلکته و اعضای شوراها (اسامبله) های محلی و ولایتی.۲
شروط (شاخصه) دارایی رای دهندگان برای مجلس مقننه
ولایات بسیار پایین بود. از رای دهنده خواسته میشد که منبع درآمدش و اندازه آن که
از آن مالیه میپردازد، را نشان دهد. مبلغ معین شده توسط ارگانهای مالیاتی برای
اقشار (کاست)های دیگر اجتماعی در محلات و برای هندیهای عادی مطابق درآمد شان ۱۴۰
روپیه در سال و برای خانمهای شان به ۲۰۰ روپیه میرسید. رای دهنده باید دارای مسکن
بوده و یا اجاره نشین آن میبود. ارزش خانه یا بهای اجارهء آن در سال نباید از ۲۴
روپیه در سال کمتر میبود. این شاخصه برای اقشار (کاست)های دیگر اجتماعی دوبرابر و
برای خانمهایشان یک و نیم برابر کاهش مییافت. برای کشاورزان عاید سالانه پنج روپیه
در سال وبرای اجاره دهندگان زمین معیار ۱۰ روپیه درسال مشخص شده بود. برای اقشار
(کاست)های دیگر اجتماعی هیچ محدودیت دیگری برای بهره برداری از زمین معین نشده
بود. برای رای دهندگانیکه حق رای را به همسرانشان انتقال میدادند، عاید سالانهء
زمین ۲۴ روپیه و در صورت اجاره دادن زمین ۴۰ روپیه قید شده بود. برعلاوه حق رای در
انتخابات ولایتی را همه کسانیکه مکتب ابتدایی را بپایان رسانده بودند، داشتند.۳
مجلس قانونگذاری ولایت صوبه سرحد از ۴۰ کرسی
تشکیل یافته بود. در این مجلس همچنان ۹ کرسی عمومی غیر شهرداری یعنی کرسیهایی که
عملا به نمایندگان هندوتباران و سه کرسی به سیکها تعلق داشتند، وجود داشت. این
اقلیتها بیشتر (ازتناسب تعداد شان) نمایندگی داشتند، درحالیکه شمار آنها به کمتر
از ۱۰٪ میرسید. آنها همچنان دوکرسی بزرگ نمایندگی لیند لارد را نیز در اختیار
داشتند. بیشترینهء نمایندگان در مجلس قانونگذاری با ۳۳ رای از حوزه ههای روستایی
انتخاب میشدند. سه کرسی دیگر به حوزههای انتخاباتی شهرهای مسلمان نشین تعلق داشت.
زنان نه بخاطر جنسیت شان بلکه بیشتر بخاطر شاخصه ها (معیارها)ی انتخاباتی از حق
رای دهی محروم میشدند. بنابرآن رای دهندگان عموما مردان بودند. در سال ۱۹۳۷ شمار
باشندگان مردانه ولایت صوبه سرحد به ۴۰٪
نفوس بالغ میرسید.۴ مگر اینها از حق انتخاباتی برخوردار نبودند.
نمایندگی گستردهء اقلیتهای هندو سیک در شورای ولایتی
قانونگذاری (صوبه سرحد. مترجم) را میتوان
از ارقام آتی که توسط ای. یانسون تهیه شده اند، دید.۵ نظر به احصاییه سال
۱۹۳۱مسلمانان بیش از ۹۱ اعشاریه ۸ درصد نفوس را میساختند. هندوها ۹،۴ درصد و سیکها ۸،۱ درصد را میساختند.
درحالیکه نفوذ هندوها و سیکها در ولایت
مرزی شمالغرب (صوبه سرحد) گسترده بود.۶
پیرامون مناسبات قومی (اتنیک) باید نوشت که نظر به
ارقام سال ۱۹۳۱ باشندگان عمده ولایت صوبه سرحد را پشتونها تشکیل میدادند. در
حوزههای مرکزی پیشاور، مردان و بنو- آنها قوم اکثریت بودند. مگر در شهرستانهای
دیره اسماعیل خان و هزاره پشتونها اقلیتهای قومی را تشکیل میدادند. در آنجاها پنجابیها
اکثریت را میساختند.۷
آ.ک. گوپتا نیز ارقام مشابه را پیرامون ترکیب باشندگان ولایت صوبه سرحد ارایه میدارد. او مینویسد که تعداد
کلی نفوس این ولایت نظر به سرشماری مارچ سال ۱۹۲۱ به ۴۰۷۶۴۷۶ نفر میرسید که از
آنجمله ۲۸۲۴۱۳۶ نفر را باشندگان نوار قبایلی میساختند. بیشترینه باشندگان را
پشتونها میساختند، که به زبان پختو یا پشتو تکلم مینمودند. با استثنای شهرستان
هزاره در بیشتر مناطق این ولایت به این
زبان گپ زده میشد. تعداد کل باشندگان مسلمان در ولایت صوبه سرحد بشمول نوار قبایلی
در سال ۱۹۲۱از جمله پشتونها و غیر پشتونها به ۲۰۸۴۱۲۳ نفر یا به ۴۷،۹۲ درصد کل
نفوس میرسید. هندوها که درسال ۱۹۲۱ ۱۴۹۸۸۹ نفر بودند ۷،۰ درصد نفوس ولایت را
میساختند.۸ ۱۶ درصد نفوس
در شهرها زندگی میکردند. نزدیک به ۸۴٪ مردم در روستاها بودوباش داشتند.۹
درصدی رای دهندگان به تناسب تعداد نفوس ولایت
صوبه سرحد چگونه بود؟ ا. ب. زوبوف ارقام
زیر را دراینباره آورده است: فقط از هر
هشت نفر هندوستانی یکنفر (۱۲،۷ درصد) حق اشتراک در انتخابات ولایتی را داشت.۱۰ یو. و.
گانکوفسکی و ل.ار. گوردون- پولونسکایا نوشته اند که نظر به قانون اساسی ۱۹۳۴ فقط
۱۴ درصد نفوس ولایت صوبه سرحد از حق رای برخوردار بودند.۱۱
برشالودهء ارقام ای. یانسون و آ.ک. گوپتا و همچنان
بادرنظرداشت تعداد اشتراک کنندگان در ریفراندوم ۱۹۴۷ که ۴۷۲۷۷۹۸ نفر بوده و تفاوت
چندانی با شمار رای دهندگان نداشت، میتوان گفت که درصدی رای دهندگان ولایت صوبه
سرحد بیشتر از ۱۴ فیصد جمع کل نفوس ولایت نبود.
باوجود مشکل تراشیهای ادارهء حکومتی سازمان ولایتی
کانگرس پیروزیهایی را بدست آورد. در ماه اکتوبر ۱۹۳۶ در انتخابات دایر شده در حوزه
پیشاور کانگرس ۲۷ کرسی را از ۳۴ بدست اورد. اوضاع خدایی خدمتگاران را نیز واداشت
تابه شیوهء پارلمانی روی آوردند. عبدالغفار خان که در آنوقت در بمبئی بود، دستور
داد تا پیرهن سرخان از کاندیدای کانگرس پشتیبانی کنند.
زمامداران انگلیسی به تقویه پشتیبانان شان از حساب
خانهای قبایل، ثروتمندان و ماموران ادارهء استعماری چشم امید بسته بودند.
نمایندگان این گروهها اصولا دارای نظریات معتدل سیاسی بوده و با علاقمندی با
حاکمیت همکاری میکردند.
انتخابات در ولایت صوبه سرحد در هفته یکم فبروری سال
۱۹۳۷ آغاز شد. در این انتخابات ۷۲ اعشاریه
۸ درصد مردان و۴ اعشاریه ۷۲ درصد زنان دارای حق رای دهی اشتراک کرده بودند.۱۲ برعلاوهء
کانگرس در انتخابات حزب ملی گرای هندو- سیک که در آستانهء انتخابات تشکیل یافته
بود و همچنان نماینگان مستقل اشتراک کرد ه بودند.
نظر به ارقام ارایه شده توسط آ. ک. گوپتا در نتیجه
انتخابات کرسیهای مجلس مقننه (اسامبله) ولایت صوبه سرحد به شکل زیر تقسیم شدند:
کانگرس
۱۹
حزب ملی گرای هندو- سیک ۶
کاندیدان مستقل شامل یک هندو و یک سیک
۲۴
جمع کل
۴۰
این ارقام۱۳ با احصاییه ای. یانسون تفاوت دارد. مطابق ارقام
وی حزب ملی گرای هندو- سیک شش کرسی
نه بلکه هفت چوکی را و نماینگان مستقل ۲۴ نه بلکه ۲۳ کرسی بدست آوردند. مگر اینها
در ماهیت موضوع تاثیری ندارد.۱۴
مسلم لیگ در این انتخابات اشتراک نکرد، چونکه این حزب
نتوانسته بود که نمایندگی ولایتی اش را پیش از انتخابات تشکیل دهد. شعبهء این حزب
فقط در سال ۱۹۳۷ یعنی پس از انتخابات توانست در آنجا تشکیل گردد.
سازمان ولایتی کانگرس ۱۹ کرسی