شیوه های تبلیغات امپریالیسم
شیوه های تبلیغات امپریالیسم
سبک قدیمی دشمنی آشکار با عموم
منسوخ شده است: تبلیغات جدید که سرگرمی را با نظامی گری ترکیب می کند، به
نخبگان حاکم اجازه می دهد تا برای جنگ های خود بدون مزاحمت در تجربه تماشاگران،
حمایت ضمنی را تأمین نمایند… واشنگتن برای آن که برای همیشه قدرت جهانی بماند، تلاش می
کند که به طور دائم و سیستماتیک متعهد به تبلیغات جنگی باشد… امپراتوری معمولا با نژاد، جنسیت،
مذهب، قومیت و اعمالش شناسایی می شود. مبلغان امپریالیستی با توسل به
همکار گرفتن و فاسد ساختن سیاه پوستان، اقلیت های قومی و رهبران زنان و سخنگویان
مردم، بارها جنبش های ضدامپریالیستی را خلع سلاح و تضعیف کرداند… ارتقاء اوباما به ریاست جمهوری در
سال ۲۰۰۸ نشان داد که چه گونه مبلغان امپریالیستی سیاست نقش شخصیت را جهت تضعیف
مبارزات طبقاتی و ضد امپریالیسیتی بکار برده اند. تحت اوباما رئیس جمهور تاریخی سیاه
پوست، آمریکا هفت جنگ را علیه «مردم تیره پوست» در جنوب آسیا، خاورمیانه و شمال
آفریقا دنبال کرد. پس از آن که آمریکا و اتحادیه اروپا بنام مداخله بشر
دوستانه لیبی را نابود ساختند، بیش از یک میلیون نفر مرد و زن سیاه پوست ساب
صحرایی الاصل، خواه شهروندان لیبیایی باشند و یا کارگران قراردادی کشورهای همسایه،
کشته و بی خانمان گشته و توسط متحدان آمریکا به تبعید رانده شدند. صدها هزار نفر از اعراب در یمن،
سوریه و عراق در دوره اوباما، این به اصطلاح رئیس جمهور «سیاه پوست تاریخی» بمباران شده اند. «هواپیماهای بدون سرنشین تهاجمی» اوباما صدها روستایی افغان و
پاکستانی را کشته است. چنین است قدرت «سیاست نقش شخصیت» که به اوبامای رسوا «جایزه صلح نوبل» اهداء کرد… . استفاده از سیاست نقش شخصیت ممکن
ست چند بار اول کارآیی داشته باشد، اما به ناچار تمام کارگران استثمار شده سیاه
پوست، لاتین و مهاجر، تمام زنانی که بیش از حد کار، ولی کمتر دریافت می کنند، و
مادران حرکات نمادین پوچ را رد می کنند، و خواهان تغییرات اجتماعی و اقتصادی واقعی
هستند… مورد استعمار فلسطین توسط آمریکا و اسرائیل به روشنی نشان
می دهد که چگونه جنایت کاران هار، غارت، پاکسازی قومی و خود غنی سازی را توجیه
کرده و از طریق زبان گذشته از قربانی تجلیل می کنند. مبلغان در آمریکا و اسرائیل «فرقه هولوکاست» را ایجاد کرده اند، و جنایتی را
پرستش می کنند که نزدیک به یک قرن پیش توسط نازی ها علیه یهودیان (همچنین علیه اسلاوها،
کولی ها و اقلیت های دیگر) در اروپا صورت گرفته است، تا تسخیر خونین و غصب سرزمین ها و
حاکمیت اعراب و درگیری در حملات نظامی سیستماتیک خود را علیه لبنان و سوریه توجیه
کنند. میلیون ها مسلمان و مسیحی فلسطینی به تبعید ابدی رانده شده
اند. یهودیان صهیونیست نخبه، ثروتمند، و بخوبی سازماندهی شده ،
با نفوذ، و وفا دار به اسرائیل، با موفقیت هر مبارزه واقعی معاصر برای صلح در
خاورمیانه را تخریب نموده و از طریق ترویج نظامیگری و ساخت امپراتوری، برای
دمکراسی اجتماعی در آمریکا موانع واقعی ایجاد کرده اند. کسانی که مدعی به نمایندگی از
قربانیان گذشته هستند، به سرکوب ترین نخبگان معاصر تبدیل شده اند. آنها با استفاده از زبان «دفاع»،
مروج اشکال تهاجمی بسط و غارت هستند. آنها ادعای انحصار خود را بر «رنج و عذاب» تاریخی می گذارند که به آنها «تقدیر ویژه» از قوانین رفتار متمدن داده است: فرقه آنها از هولوکاست به آنها
اجازه می دهد تا درد بسیار زیادی بر دیگران تحمیل کنند، در حالی که هر انتقادی با
اتهام «ضد یهودی» و مجازات بی وقفه منتقدان خاموش می شود. نقش کلیدی آنها در جنگ تبلیغاتی
امپریالیستی بر مبنای ادعاهای آنها از حق آزادی منحصر به فرد بر درد و مصونیت
قواعد عدالت است.
شیوه های تبلیغات امپریالیسم
نوشته: جیمز پتراس
برگردان: آمادور نویدی
واشنگتن برای آن که برای همیشه
قدرت جهانی بماند، تلاش می کند که به طور دائم و سیستماتیک متعهد به تبلیغات جنگی
باشد. هر جنگ بزرگ و کوچک
قبلاً با تبلیغات مدام دولت همراه بوده، که با تضمین تأئید عموم، بهره برداری از
قربانیان، تهمت به منتقدان، غیر انسانی نشان دادن دشمنان هدف قرار گرفته و توجیه
همکاری متحدان خود طراحی شده باشد.
در این مقاله ما درباره رایج ترین
شیوه هایی که اخیراً جهت ادامه حمایت از جنگ های امپریالیستی بکار گرفته شده است،
بحث می کنیم.
شیوه های تبلیغات امپراتوری
واژگون سازی نقش
تکنیک معمول، که توسط مبلغین امپریالیستی تمرین می شود،
آنست که قربانیان را به همان جنایات مشابهی متهم کنند، که خودشان مرتکب شده
اند. بمباران بخوبی مستند،
عمدی و بادوام عملیات سربازان دولت سوریه درگیر علیه تروریست های داعش توسط آمریکا
و اتحادیه اروپا، منجر به مرگ و زخمی شدن تقریبا ۲۰۰ پرسنل سوری گشت و به مزدوران
داعش اجازه داد تا به اردوگاه آن ها تجاوز کنند. اما سازمان های
تبلیغاتی امپریالیسم، در تلاش جهت منحرف کردن نقش پنتاگون در ارائه پوشش هوایی
برای تروریست ها، در داستان حمله هوایی به کاروان کمک های بشر دوستانه، بی اساس
خلاف این ادعا را می رسانند. ابتدا تقصیر را به گردن دولت سوریه انداختند و سپس روسیه را
مقصر دانستند. ولی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد که این حمله به احتمال
زیاد از یک حمله موشکی زمینی توسط تروریست های داعشی بوده است، اما این منجر به
جلوگیری از آسیاب تبلیغاتی امپریالیستی نگشت. این تکنیک توجه آمریکا
و اتحادیه اروپا را از حمله جنایت کارانه مستند توسط بمب افکن های امپریالیسم دور
می کند و پرسنل قربانی سوری و خلبان های امپریالیسم را مانند جنایت کاران بین
المللی حقوق بشر نشان می دهد.
یاوه گویی های آتشین
سخنگوی عمومی امپریالیستی در
مواجهه با ننگ نقض گستاخانه توافق بین الملی آتش بس در سوریه، در نشست های بین
المللی، اغلب به طغیان غیرمنطقی متوسل می شود تا متحدان مردد را با سکوت مرعوب
سازد و هرگونه شانس برای بحث منطقی جهت حل و فصل مشکلات سخت در میان دشمنان را از
بین ببرد.
«رئیس یاوه گوی آمریکا» در سازمان ملل، سفیر سامانتا پاور
است، که انتقاد تند و تیزی علیه روس ها به راه انداخت تا در بحث مجمع عمومی در نقض
عمدی آمریکا(حمله جنایتکارانه اش
به سربازان سوری) در آتش بس اخیر سوریه،
خراب کاری کند. این یاوه گو به جای یک
بحث منطقی در میان دیپلمات های جدی، در برهم زدن بحث، دست پیش را گرفت که پس نیفتد.
کاربرد سیاست نقش شخصیت در خنثی
سازی جنبش های ضد امپریالیستی
امپراتوری معمولا با نژاد، جنسیت،
مذهب، قومیت و اعمالش شناسایی می شود. مبلغان امپریالیستی با توسل به همکار گرفتن و فاسد ساختن
سیاه پوستان، اقلیت های قومی و رهبران زنان و سخنگویان مردم، بارها جنبش های
ضدامپریالیستی را خلع سلاح و تضعیف کرداند. استفاده از چنین علائم «نمادین» بر مبنای این فرض است که این ها «نمایندگانی» هستند که منافع واقعی به اصطلاح «اقلیت های به حاشیه
راند شده» را منعکس می کنند، و
بنابراین می توان فرض کرد که «برای مردم تحت ستم جهان صحبت» می کنند. پس، ترویج چنین «اعضای اقلیت» موافق و قابل احترام برای نخبگان،
به عنوان تبلیغی برای رویداد «انقلابی» و تاریخی جهان آزاد است – که شاهد «انتخاب» رئیس جمهور آمریکا بارک اوباما بود.
ارتقاء اوباما به ریاست جمهوری در
سال ۲۰۰۸ نشان داد که چه گونه مبلغان امپریالیستی سیاست نقش شخصیت را جهت تضعیف
مبارزات طبقاتی و ضد امپریالیسیتی بکار برده اند.
تحت اوباما رئیس جمهور تاریخی سیاه
پوست، آمریکا هفت جنگ را علیه «مردم تیره پوست» در جنوب آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا دنبال کرد. پس از آن که آمریکا و اتحادیه
اروپا بنام مداخله بشر دوستانه لیبی را نابود ساختند، بیش از یک میلیون نفر مرد و
زن سیاه پوست ساب صحرایی الاصل، خواه شهروندان لیبیایی باشند و یا کارگران
قراردادی کشورهای همسایه، کشته و بی خانمان گشته و توسط متحدان آمریکا به تبعید
رانده شدند. صدها هزار نفر از
اعراب در یمن، سوریه و عراق در دوره اوباما، این به اصطلاح رئیس جمهور «سیاه پوست تاریخی» بمباران شده اند. «هواپیماهای بدون سرنشین تهاجمی» اوباما صدها روستایی افغان و
پاکستانی را کشته است. چنین است قدرت «سیاست نقش شخصیت» که به اوبامای رسوا «جایزه صلح نوبل» اهداء کرد.
در همین حال، در آمریکا تحت ریاست
اوباما، نابرابری های نژادی بین کارگران سیاه و سفید(دستمزد ها، بیکاری، دسترسی به
مسکن، خدمات بهداشتی و آموزشی) گسترش یافته است. خشونت پلیس با مصونیت کامل برای «پلیس های قاتل» علیه سیاه پوستان تشدید شده است. و در مقایسه با دولت های قبلی، بیش
از دو میلیون از کارگران مهاجر لاتینی همراه با افزایش مشخص سرکوب اخراج شده اند –
و صدها هزار خانواده را از هم پاشیده است. وام مسکن میلیون ها نفر از کارگران
سیاه و سفید مسدود شد، در حالی که تمام بانک های فاسد در نرخی بزرگ تر از آن چه که
در زمان رؤسای جمهور سفید پوست رخ داد، نجات یافتند.
کاربرد آشکار، و ریاکارانه سیاست
نقش شخصیت، به ادامه و تعمیق جنگ های امپریالیستی، محرومیت های نژادی و استثمار
طبقاتی کمک می کند و نمایندگی نمادین مبارزات طبقاتی را برای تغییرات واقعی تضعیف
می نماید.
رنج و عذاب گذشته برای توجیه
استثمار دوران معاصر
مبلغان امپریالیستی بارها قربانیان
و سوء استفاده های گذشته را فرا می خوانند تا مداخلات امپریالیستی تهاجمی خود و
حمایت از « غصب سرزمین ها» و پاکسازی قومی مرتکب شده توسط متحدان استعماری خود – مانند اسرائیل، در
میان دیگران را توجیه نمایند. برای توجیه ادامه وحشیگری علیه مردم هدف قرار گرفته معاصر،
از حضور همیشگی قربانیان و جنایات گذشته استفاده می شود.
مورد استعمار فلسطین توسط آمریکا و اسرائیل به روشنی نشان می دهد که چگونه جنایت کاران هار، غارت، پاکسازی قومی و خود غنی سازی را توجیه کرده و از طریق زبان گذشته از قربانی تجلیل می کنند. مبلغان در آمریکا و اسرائیل «فرقه هولوکاست» را ایجاد کرده اند، و جنایتی را پرستش می کنند که نزدیک به یک قرن پیش توسط نازی ها علیه یهودیان (همچنین علیه اسلاوها، کولی ها و اقلیت های دیگر) در اروپا صورت گرفته است، تا تسخیر خونین و غصب سرزمین ها و حاکمیت اعراب و درگیری در حملات نظامی سیستماتیک خود را علیه لبنان و سوریه توجیه کنند. میلیون ها مسلمان و مسیحی فلسطینی به تبعید ابدی رانده شده اند. یهودیان صهیونیست نخبه، ثروتمند، و بخوبی سازماندهی شده ، با نفوذ، و وفا دار به اسرائیل، با موفقیت هر مبارزه واقعی معاصر برای صلح در خاورمیانه را تخریب نموده و از طریق ترویج نظامیگری و ساخت امپراتوری، برای دمکراسی اجتماعی در آمریکا موانع واقعی ایجاد کرده اند. کسانی که مدعی به نمایندگی از قربانیان گذشته هستند، به سرکوب ترین نخبگان معاصر تبدیل شده اند. آنها با استفاده از زبان «دفاع»، مروج اشکال تهاجمی بسط و غارت هستند. آنها ادعای انحصار خود را بر «رنج و عذاب» تاریخی می گذارند که به آنها «تقدیر ویژه» از قوانین رفتار متمدن داده است: فرقه آنها از هولوکاست به آنها اجازه می دهد تا درد بسیار زیادی بر دیگران تحمیل کنند، در حالی که هر انتقادی با اتهام «ضد یهودی» و مجازات بی وقفه منتقدان خاموش می شود