بحران سرمایه ی جهانی و چشم انداز سوسیالیسم
بحران
سرمایه ی جهانی و چشم انداز سوسیالیسم
گزارشی از هفدهمین کنگره ی حزب کمونیست فدراسیون روسیه
منتشر
شده در - مرداد (اسد) 30, 1396
هفدهمین
کنگرهٔ حزب کمونیست فدراسیون روسیه با حضور بیش از۳۴۰
نماینده و مهمان در ماه خرداد امسال برگزار شد. پیام شادباش و آرزوی موفقیت
کمیته مرکزی حزب توده ایران به مناسبت برگزاری این کنگره مهم، در همبستگی با
مبارزه حزب برادر در راستای صلح و سوسیالیسم وهمچنین گسترش و تقویت روابط برادرانه
بین دو حزب مان به کنگره ارائه شد. گنادی زیوگانوف، دبیرکل حزب برادر، گزارش هیئت
سیاسی کمیتهٔ مرکزی را به شرکت کنندگان در کنگره ارائه داد. بخشهایی
از این گزارش را ترجمه کردیم که در اینجا برای اطلاع خوانندگان نامهٔ مردم منتشر
میکنیم.
***
نمایندگان
و مهمانان کنگره!
ما
اکنون دورهٔ گزارشی را که از کنگرهٔ پانزدهم آغاز شد پشت سر گذاشتهایم. این مرحله
سرشار از رخدادهای بسیار پراهمیت و گاه اساسی بود. اکنون زمان آن فرا رسیده است که
نتیجهٔ کارهای انجام شده در چهار سال گذشته را بررسی کنیم و هدفهای مقطعی تازهای
را برای خود تعیین کنیم.
ما کنگرهٔ
هفدهم حزبمان را در سالی برگزار میکنیم که مصادف است با صدمین سالگرد انقلاب کبیر
اکتبر. حزب ما تدارک مراسم بزرگداشت و برگزاری جشنهای این سالگرد را از دو سال
پیش، در پلنوم ویژهٔ کمیتهٔ مرکزی، آغاز کرد.
تاریخ
بشر شاهد رخدادهای بزرگی بوده است، ولی فقط برخی از آنها مسیر رشد و تحوّل کل جهان
را تغییر داده است. انقلاب پرولتاری در کشور ما یکی از این رخدادها بود که چهرهٔ
دنیا را به طور اساسی تغییر داد. این انقلاب، روسیه را در مسیر سوسیالیسم قرار
داد. بحران ملّی را حل و فصل کرد و کشور را از ویرانی نجات داد. انقلاب کبیر اکتبر
روسیه را از شرّ سرمایهداری و ستم ملّی رها کرد. این انقلاب برای مردم کرهٔ زمین
به ستارهٔ راهنما و طنین آوای پویش بشر در راه آیندهای شد که شایستهٔ انسان است.
دوران
ساختمان سوسیالیسم در زیستنامهٔ کشور ما با حروف زرّین ثبت شده است. تجربهٔ یگانهٔ
مدرنسازی لنین-استالین این امکان را به کشور ما داد که در مدّت دو دهه بتواند
توان صنعتیاش را هفتاد برابر کند؛ آهنگ رشدی که در تاریخ بشر بیسابقه بود. آن
تجربه هنوز هم نمونهای بینظیر از ایجاد موفقیتآمیز جامعهای برخوردار از عدالت
اجتماعی است.
جشنهای
بزرگداشت انقلاب کبیر اکتبر فرصتی عالی است برای یادآوری مجدد اهمیت این انقلاب به
جهانیان و برجسته کردن دستاوردهای سوسیالیسم؛ برای ارائهٔ گزینهای در برابر قدرت
مطلق سرمایه؛ و برای بسیج کردن همهٔ نیروهای موجود به منظور مبارزه در راه پیروزی
اندیشههای درخشان زحمتکشان.
بحران
سرمایهداری: نشانهای از تلاشی این نظام
رفقا!
دنیای
ما امروز غرق در بحران ساختاری عمیقی است که زایندهٔ بیثباتی است و دنیا را تهدید
به جنگ جهانی دیگری میکند. چنین است چیستی و عصارهٔ مرحلهٔ کنونی سرمایهداری.
تضادهای سرشتی این نظام، یعنی تضاد میان کار و سرمایه، و تضاد میان سرشت اجتماعی
تولید و بهرهمندی خصوصی از حاصل کار، از میان نرفته است. برعکس، عیب و نقصهای
درونی این نظام اکنون سرشتی جهانی یافته است. هیچ گوشهای از کرهٔ زمین نیست که از
دسترس شاخکها و بازوهای این اختاپوس درندهخو و غارتگر مصون مانده باشد. همانطور
که کارل مارکس در زمان خودش بیان کرد، خودِ ماهیتِ این نظام آن را وادار میکند که
در جستجوی حداکثر سود، به سراسر جهان دستاندازی کند. امروزه، بوی عفونت سرمایهداری
گندیده و در حال پوسیدگی و تلاشی، در عمل همهٔ کشورها و قارهها را فراگرفته و
آلوده کرده است.
بحران
بخش جداییناپذیری از اقتصاد سرمایهداری است. سرمایهداری در سراسر تاریخ حیاتش
چندین بحران عمده و دهها بحران کوچک داشته است. بحران اخیر اکنون دهمین سال است
که ادامه دارد. از زمان “رکود بزرگ “در آمریکا [دههٔ ۱۹۳۰] و جنگ
جهانی دوّم، این بزرگترین بحران سرمایهداری است. این بحران نهفقط یک بخش خاص،
نه یک شاخک و بازوی اختاپوس، بلکه کل این نظام را در بر گرفته است.
بحران
کنونی پیامد مستقیم نولیبرالیسم است. دیوید هاروی، مارکسیست آمریکایی، به این
نتیجه رسید که سرمایهٔ مالی قماری در دههٔ ۱۹۷۰/۱۳۵۰ سرانجام دست بالا را بر سرمایهٔ
صنعتی پیدا کرد به طوری که هدفِ فعالیت اقتصادی شد بهای سهام در بازار بورس، و نه
تولید. منافع مالی، و “قدرت حسابداران بهجای مهندسان»، در میان طبقات و نخبگان
حاکم غالب شد. واقعیت این است که سرمایهداری دارد از تولید مادّی دور و دورتر میشود.
به وجود آمدن و ترکیدن حبابهای مالی اکنون ویژگی شاخص سرمایهداری نوین شده است.
یادآوری میکنیم که حزب کمونیست فدراسیون روسیه این پدیده را “امپریالیسم مالی
“توصیف کرده و تحلیل مفصّلی از آن نیز ارائه داده است.
نولیبرالیسم
موجب تغییر مفهوم “وضعیت اجتماعی “شده است. همهٔ آنچه را که از دموکراسی و حقوق
بشر به جا مانده، کنار گذاشته است. با سماجت و بیوقفه از برتری طبقاتی و حتّی
“کاسْت “خود صحبت میکند و از آن دفاع میکند. بر اساس گزارش منتشر شده توسط “آکسفَم
“که یک سازمان مردمنهاد بینالمللی است، یک درصد از جمعیت جهان مالک ثروتی بیشتر
از ثروت بقیهٔ ۹۹درصد جمعیت جهان است. مجموع ثروت ۶۲ تن
از ثروتمندترین افراد در جهان، معادل مجموع داراییهای فقیرترین نیمهٔ جمعیت دنیا
(یعنی ۵/۳ میلیارد نفر) است.
تِری
ایگِلتون، فیلسوف انگلیسی، در کتابش با عنوان “چرا مارکس درست میگفت “بهدرستی
پیشبینی کرد که “سرمایهداری اگر برایش سود داشته باشد، رفتاری ضداجتماعی خواهد
داشت، و این به معنای تباهی بشر در مقیاسی غیرقابلتصوّر است.»
در
فاصلهٔ سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ شمار
میلیاردرها در دنیا شش برابر شد و به ۱۸۱۰ رسید. در همین مدّت، بیشتر از
یک میلیارد نفر از جمعیت جهان در فقر مطلق زندگی میکردند. نزدیک به ۴۰۰میلیون کودک دچار سوءتغذیه هستند. اینها هیچکدام اتفاقی
نیست. میان ثروتمند شدن ثروتمندان و فقر و بینوایی تنگدستان، پیوند مستقیمی وجود
دارد.
در
بحران اخیر [سرمایهداری] لایههای پایینی جامعه نابود شدند، کار و خانهشان را از
دست دادند، و این در حالی بود که بانکها و شرکتهای بزرگ میلیاردها دلار کمک [بهاصطلاح
بستههای نجات] از دولت گرفتند. البته با توجه به اینکه نهادهای دولتی را اکنون
چیزی بیشتر از مدیران اجیر شده توسط کسبوکارهای بزرگ نمیتوان دانست، چنان وضعیتی
چندان هم تعجبآور نبود. در حالی شرکت “اَپل “در اروپا فقط پنجهزارم درصد مالیات
بر سود میپردازد، مردم عادی بر اثر پرداخت مالیاتهای زیاد، قیمتهای بالا، بدهیهای
اعتباری، دستمزدهای کم، و از دست رفتن حقوق اجتماعیشان، در تنگنای شدیدی قرار
گرفتهاند.
سرشت
انگلی سرمایهداری جهانی از بین نخواهد رفت، مگر آنکه خودِ سرمایهداری از میان
برداشته شود. الیگارشی [ثروتمندان با نفوذ] در تلاش خود برای کسب حداکثر سود، از
هیچ کاری روگردان نیست، از شدّت بخشیدن به استثمار و سوداگری مالی گرفته تا به راه
انداختن جنگ و نابود کردن کشورها.
کنگرهٔ
پانزدهم حزب ما ویژگیهای عمدهٔ نظام سرمایهداری امروزی را چنین تعریف کرد:
نخست،
جهانیسازی (گلوبالیزم) پیشرفتهترین شکل امپریالیسم است.
دوّم،
بحران اقتصادی جهان در حال عمیقتر شدن است.
سوّم،
سرمایهداری در همهجا یورش به حقوق بشر را شدّت بخشیده است.
چهارم،
امپریالیسم در عرصهٔ جهانی به طور فزایندهای تجاوزگر شده است، و خطر یک جنگ عمدهٔ
تازه افزایش یافته است.
پنجم،
سرمایهٔ مالی-الیگارشی آشکارتر از همیشه به ارتجاعیترین و فاسدترین و درندهخوترین
نیروها اتکا میکند.
واقعیتِ
زندگی تحلیل ما را تأیید کرده است. سرشت درندهخویی و حیوانصفتی سرمایهداری در
چهار سال گذشته خودش را با تمام چهرهٔ زشتش نشان داده است. سرمایهٔ جهانی وجود
رقیبان را هم تحمل نمیکند چه رسد به حریفان هماورد را. سرمایهٔ جهانی حکومتهای
سیاسیای را که بخواهند خط مشی ملّی خودشان را دنبال کنند، در هم میکوبد و نابود
میکند.
صد
سال پیش، لنین به بحرانهایی توجه کرد که با گذار نظام بورژوایی از مرحلهٔ کارکرد
“مسالمتآمیز “به غیرمسالمتآمیز ارتباط داشت. فروریزی اتحاد شوروی طلیعهٔ دورهٔ “مسالمتآمیز
“دیگری بود. سرمایهداری که پس از این فروریزی با مانعهایی جدّی روبرو نبود،
سیاست جهانیسازی را در پیش گرفت. جنبش کمونیستی و کارگری ضعیف شده بود. فرصتطلبی
رواج یافت. روند فقیر شدن مطلق زحمتکشان رخ داد- حتّی در کشورهای پیشرفتهٔ
اقتصادی. آن دوره اکنون به سر آمده و گرایشهای تازهای ظهور کرده است.
نخست،
امپریالیسم فعالانه دستاندرکار تحریک مناقشههای داخلی در کشورهای گوناگون و
استفاده از نیروی نظامی برای بازترسیم نقشهٔ جهان است. عراق، لیبی، و سوریه نمونههای
آنند.
دوّم،
گردش به راست در کانونهای اصلی سرمایهداری جهانی به پیش برده و تقویت میشود.
حتّی سوسیال دموکراتهای اروپایی هم دست از صلحجوییشان برداشتهاند و شیوهها و
برخوردهای امپریالیستی تجاوزکارانه را پذیرفته و در پیش گرفتهاند. غرب، که روسیه
را رقیب خودش میبیند، شوروی-ستیزی و روسهراسی را دامن میزند.
سوّم،
نیروهای راستگرا، و از جمله فاشیسم، جلودارِ دنیای سرمایهداری شدهاند. به نظر
ما این اشتباه است که بگوییم روسیه در برابر فاشیسم مصونیت دارد. تجربهٔ تاریخی
ایتالیا و آلمان نشان داده است که امپریالیسم در “حلقههای ضعیف “زنجیر سرمایهداری
از “فاشیستی کردن “به عنوان “پادزهر “در مقابل انقلابهای سوسیالیستی استفاده میکند.
به همین دلیل است که روسیه نیز در برابر این خطر آسیبپذیر است. ما کمونیستها
باید هوشیار باشیم.
اجرای
سناریوی به قدرت رسیدن راست افراطی را پیش از این در اوکراین دیدهایم. “باندِراییها
“[دار و دستهٔ استپان باندرا که در جنگ جهانی دوّم همکار نازیها بود] با پشتیبانی
آمریکا و اتحادیهٔ اروپا، کودتایی دولتی را تدارک دیدند و یک رژیم ناسیونالیست
ارتجاعی و تروریستی را برقرار کردند که کمونیستها و همهٔ دگراندیشان را سرکوب میکند.
اعلام جمهوریهای خلق دونِتسک و لوهانسک واکنش منطقی میلیونها مردم شجاع و صادق
بود. بهرغم توافقنامهٔ مینسک، وضعیت در دونباس [منطقهای در شرق اوکراین، در مرز
روسیه، که دونِتسک و لوهانسک در آن واقع است] همچنان بسیار پُرتنش است. حزب
کمونیست فدراسیون روسیه بار دیگر تأکید میکند که “دونباس، ما در کنار شماییم. “ما
استقلال جمهوریهای خلق دونِتسک و لوهانسک را به رسمیت میشناسیم و خواهان همزیستی
و روابط همسایگی نزدیکتر و بهتر آنها با روسیه هستیم.
تصمیم
مردم کریمه به اتحاد مجدد با روسیه نیز رخداد تاریخی مهمی بود. در عین حال، این
رخداد نشان داده است که سرمایهداری جهانی حاضر نیست تلاشهای کشور ما برای حفاظت
از مرزها و منافع ملّیاش را تحمل کند. کشورهای غربی میخواهند اوکراین را به
سنگری بر ضد روسیه تبدیل کنند. در ماه ژوییهٔ سال گذشته، نشست سران “ناتو “در ورشو
اعلام کرد که روسیه تهدید اصلی است و “مهار کردن مسکو “باید هدف اصلی آنها باشد.
پیمان
نظامی آتلانتیک شمالی “ناتو “پس از آنکه روسیه را به تجاوزگری متهم کرد، به نظامی
کردن اروپای شرقی شدّت بخشید. “ناتو “واحدهای نظامیاش را به لهستان، رومانی، و
کشورهای بالتیک گسیل کرده است. “ناتو “اکنون سرگرم تقویت حضورش در دریای سیاه است.
کشور نوبنیاد مونتهنگرو را نیز وارد این ائتلاف نظامی کردهاند.
دولت
جدید آمریکا نیز از سیاست خارجی تجاوزکارانهٔ آن کشور دست بر نداشته است. یکی از
اَمریههای دونالد ترامپ در آغاز کارش، افزایش بودجهٔ نظامی به میزان بیشتر از ۵۰ میلیارد دلار بود. دولت آمریکا زیر پوشش جنگ با داعش،
توسعهطلبی لگامگسیختهاش را در خاورمیانه به پیش میبرد. هدف این دولت، داشتن
برتری و تسلّط بر این منطقه است که منابع هیدروکربنی [نفت و گاز] غنیای دارد.
حملهٔ نیروهای آمریکایی به پایگاه هوایی شُعَیرات در روز ۷
آوریل [۱۸ فروردین] امسال، این توهّم را که ترامپ “عاشق صلح “است
در هم ریخت و نقطهٔ پایانی بود بر “ترامپخواهی “ژیرینُوسکی [نایب رئیس مجلس روسیه
از حزب دموکرات لیبرال که عقاید فاشیستی دارد].
امپریالیسم
آمریکا در حالی که بیوقفه درس دموکراسی به دنیا میدهد، در جنایتهایی که علیه
بشریت صورت میگیرد شرکت میکند. در جریان بمباران موصل در عراق صدها غیرنظامی
کشته شدند، و حملهٔ هوایی به یک بیمارستان در کندوز در افغانستان منجر به مرگ دهها
نفر شد. اکنون سوّمین سال است که عملیات ددمنشانهٔ نظامی در یمن، که عربستان در آن
از حمایت مستقیم واشنگتن برخوردار است، ادامه دارد. شمار کشته شدگان در این جنگ
بالغ بر ۱۰هزار بوده است، و دو-سوّم جمعیت کشور نیز اکنون در
آستانهٔ قحطی و گرسنگی قرار دارد.
روند
فروپاشی امپریالیسم همانطور که لنین پیشبینی کرده بود در شرف وقوع است. پیوند
میان سرمایهٔ جهانی و افراطیگرایی مذهبی محکمتر شده است. آمریکا و اَقمار آن از
گروههای ددمنشی مثل جبههالنصره و داعش حمایت میکنند. از جداییخواهان اویغور و
گروههای اسلامی که سرکردگانشان در آمریکا و اروپای غربی نشستهاند برای بیثبات
کردن چین استفاده میشود. تعجبی ندارد که چین یکی از هدفهای اصلی آنهاست. سرمایهٔ
جهانی از راه تهدید و تطمیع تلاش دارد که “امپراتوری چین “را ضعیف کند. روشن است
که سرمایهٔ جهانی از کامیابیهای قدرت تازهٔ جهان ترسیده است. آمریکا برای “خنثیٰ
کردن تهدید چین “مشغول سر هم کردن یک ائتلاف بر ضد جمهوری خلق چین است و سعی دارد
که نهفقط ژاپن و کرهٔ جنوبی، بلکه فیلیپین، هند، و کشورهای دیگر را نیز به این
ائتلاف بکشاند. در ماه آوریل [فروردین] امسال ارتش آمریکا نزدیک بود که جنگی در
شبهجزیرهٔ کره به راه اندازد. میخواهند پیونگیانگ را از حق تقویت دفاع ملّیاش
محروم کنند.
در
آمریکای لاتین، سرمایه همچنان به مخالفت خود با “سوسیالیسم قرن بیستویکم “ادامه
میدهد. وقتی که ونزوئلا، بولیوی، اکوادور، و نیکاراگوئه این آرمان را پی گرفتند،
نور امید در قلب میلیونها شهروند محروم این کشورها تابید. سرمایه در مقابله با
این تحوّل، از هر طرح و نقشهای که میشده، استفاده کرده است؛ از تحریم و تهدید به
تجاوز نظامی گرفته تا حمایت مالی از اقدامهای خرابکارانهٔ مخالفان راستگرا.
هواداران جهانیسازی ترتیبی دادند که دیلما روسِف در برزیل استیضاح [و برکنار]
شود. موریتسیو ماکری را در آرژانتین در مصدر قدرت قرار دادند. و حالا بعد از این
تغییرها، درهای این کشورها به روی شرکتهای بزرگ آمریکایی گشوده شده و حقوق
کارگران زیر ضربه قرار گرفته است.
امّا
پای “انتقام دستراستیها “در گِل گیر کرده است. در ونزوئلا، تلاشهایی که برای
برکنار کردن نیکولاس مادورو- جانشین هوگو چاوز اسطورهای- صورت میگرفت، با شکست
روبرو شده، اگرچه واشنگتن منابع عظیمی را در این راه سرمایهگذاری کرده است. در
اکوادور، لنین مورِنو، نامزد چپگرایان، به پیروزی دست یافت. در نیکاراگوئه، دانیل
اورتِگا بهراحتی یک بار دیگر در انتخابات پیروز شد. اواخر سال گذشته [میلادی]
دنیا انسان بزرگی را از دست داد. فیدل کاسترو، نماد و پرچم مبارزهٔ ضدامپریالیستی،
درگذشت، ولی یاران همفکر او، آرمان دلیرانهٔ او را پی گرفتهاند. امروزه وضعیت
جهان را برخورد دو گرایش تعیین میکند. یکی تجاوز نیروهای سرمایهداری است که برای
تحکیم و تقویت سلطه بر جهان دست به همه کاری میزند. امّا گرایش دوّمی هم است، و
آن، رشد مقاومت در برابر سلطه و سرکردگی سرمایهداری، و اعتقاد و تعهد به حفظ حق
استقلال و پاسداری از موجودیت مستقل است.
ما دنیای
بهتری را میخواهیم
سوسیالیسم
هدف استراتژیک کمونیستهاست. حزبهای کمونیست در مبارزهشان در راه تحقق
سوسیالیسم، برای تقویت موقعیتشان در میان تودهٔ مردم- با توجه به ویژگیهای هر
کشور جداگانه- میکوشند. در روند پیشبُرد و به انجام رساندن این وظیفه، باید با
سوسیال-رفورمیسم و چپگرایی جدا از توده نیز پیکار کرد.
حزب
کمونیست فدراسیون روسیه در بررسی و تحلیل مرحلهٔ نوین مبارزهٔ طبقاتی، و در یافتن
شکلها و شیوههای نوین این مبارزه، فعالانه عمل میکند. در مدّتی که این گزارش
پوشش میدهد، ما همایشها و میزگردهای نظری (آکادمیک) و عملی متعددی را تدارک
دیدیم و برگزار کردیم، که از آن جملهاند: جنبش بینالمللی کمونیستی امروز و فردا،
سیمای سوسیالیسمی که ما برای تحقق آن مبارزه میکنیم، و مطبوعات حزبی و مبارزهٔ
کمونیستها در شرایط کنونی.
انسجام
و یکپارچگی حزبهای کمونیست و کارگری تضمین کنندهٔ موفقیت آنهاست. ما مبارزهٔ
دشوار و پُرمانعی را به پیش میبریم. سرمایهداری هرگز به دست خودش تضادهای سرشتیاش
را از میان نخواهد برد. امپریالیسم در زمان بحران بیش از پیش تجاوزگر میشود. جیمز
پِتراس، اندیشمند آمریکایی، با تحلیل اندیشههای مارکس و لنین مینویسد که “سرمایهداری
بیچونوچرا و بیتردید ثابت کرده است که به بهای نابودی دهها میلیون کارگران است
که رونق مییابد، و در برابر خواستهای بیپایان برای اصلاح و نظم و مقررات،
مطلقاً ناشنواست. این سرمایهداری که الآن واقعاً وجود دارد نمیتواند و نمیخواهد
سطح زندگی مردم عادی را بالا ببرد، اشتغال آنها را تضمین کند، و زندگی شایستهای
را بدون ترس و سرافکندگی برای آنها تأمین کند. سرمایهداری در نقطهٔ مقابل آزادی،
برابری، تصمیمگیری دموکراتیک، و سعادت همگانی قرار دارد.»
فقط
دو راه پیش پای بشریت قرار دارد: یا سوسیالیسم، یا ادامه و افزایش تباهی، جنگ، بیثباتی،
اُفتِ اخلاقی جامعه، و ویرانی محیطزیست. فقط قدرت زحمتکشان، مالکیت همگانی بر
وسایل تولید، و برنامهریزی منطقی اقتصاد است که میتواند نوع بشر را در مسیر
توسعه و رشد همهجانبه قرار دهد. وظیفهٔ حزب ماست که این اندیشهها را فعالانه در
میان تودهٔ مردم مطرح کند و به پیش ببرد.
روسیه
دورهٔ بیش از حد پیچیدهای را از سر میگذراند. حزب ما برای حمایت از زحمتکشان
باید با کار جمعی و رهاوردهای متقاعدکنندهاش هر روز درستی مواضعش را به مردم ثابت
کند. رؤیای صد سالهٔ بشر در مورد آیندهٔ بهتر، ایمان ما را به پیروزی نیکی بر بدی،
پیروزی ارزشهای صلح و سازندگی، و عدالت و پیشرفت محکمتر میکند.
به
آرمانهای انقلاب اکتبر وفادار باشیم.
به
نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۳۲، ۳۰
مرداد ( اسد ) ماه ۱۳۹۶