اندیشمندان و اندیشکده‌های غربی درباره فروپاشی امپراتوری ایالات متحده چه می‌گویند؟


اندیشمندان و اندیشکده‌های غربی درباره فروپاشی امپراتوری ایالات متحده چه می‌گویند؟


شکست و افول نظم لیبرال غربی، واقعیتی است که در نظام بین‌الملل در حال وقوع است.

 آمریکا به عنوان رهبر این نظم، خود نیز دچار ضعف شده و مولفه‌های قدرت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک آن، رو به سقوط است.

به گزارش گروه رسانه های، ایالات‌ متحده ‌آمریکا براساس شواهد و واقعیت‌های موجود و اعتراف شخصیت‌های سیاسی و اندیشکده‌های تحقیقاتی آن، گرفتار مشکلات پیچیده‌ای شده و نشانه‌های افول اقتدار جهانی آن در ابعاد مختلف نمایان شده است. افول امپراتوری‌ها، ناگهانی و آنی نیست و قدرت‌های بزرگ در تاریخ همیشه به آهستگی سیر تزلزل و ضعف خود را طی کرده‌اند و آمریکا نیز از این قاعده مستثنا نیست.
آمریکا امروز نه یک ابرقدرت هژمون، بلکه حتی از کسب عنوان «ابرقدرتی» برای خود نیز عاجز است. این نظر، صرفاً و تنها یک شعار از جانب مخالفان سیاست‌های استکباری دولت آمریکا نیست، بلکه امروز صاحب‌نظران بسیاری هم در داخل آمریکا و هم در خارج آن نیز بر این موضوع تاکید دارند. آمریکا از چنان قدرتی که از آن صحبت می‌کنند قطعاً برخوردار نیست و در بهترین حالت می‌توان از آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ در کنار قدرت‌های دیگر نام برد. افول قدرت آمریکا در سال‌های اخیر مورد توجه صاحب‌نظران و اندیشمندان غربی قرار گرفته است و معتقدند نظم جهانی مبتنی بر قدرت آمریکا در حال فروپاشی و سقوط بوده و شاهد شکل‌گیری نظم جدید در جهان هستیم. بدین ‌ترتیب نوشتار حاضر به بررسی نوشته‌های صاحب‌نظران و اندیشکده‌های غربی می‌پردازد که در سال‌های اخیر، کم و کیف این موضوع را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند.
1- شکست افسانه شکست‌ناپذیری آمریکا در ادبیات اندیشمندان و اندیشکده‌های غربی
جان ایکنبری - خیزش چین و آینده نظم جهانی لیبرال: «جان ایکنبری»، نظریه‌پرداز روابط ‌بین‌الملل و سیاست خارجی آمریکا و استاد علوم سیاسی و روابط  بین‌الملل دانشگاه پرینستون آمریکا، سال 2014 در مقاله‌ای با عنوان «آینده نظم جهانی لیبرال» که توسط مجله «فارین افرز» منتشر شد، به تغییر قدرت جهانی اشاره می‌کند. وی معتقد است تغییر قدرت جهانی و افول قدرت آمریکا و تغییر نظام تک‌قطبی در جریان است. عصر آمریکا در حال پایان است و نظم جهانی شرقی جایگزین نظم جهانی غربی شده است. ما شاهد پیدایش قدرت‌های نوظهور هستیم؛ در حالی که قدرت آمریکا در حال فرسایش است. تغییر قدرت جهان  به این دلیل در جریان است که قدرت در حال انتقال از غرب به شرق است. کشور چین در کانون این تغییر قرار دارد و رسانه‌های آمریکا تصدیق می‌کنند که چین بزودی بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا یعنی آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت. بنابراین جهان به نوعی در وضعیت تحول قدرت جهانی از قدرت متمرکز به نظام چندقطبی است که می‌توان از آن به عنوان «سیستم انتشار قدرت» یاد کرد. کشور چین شاید بیشترین بهره را از این انتقال قدرت داشته باشد.
گیدون راشمن - سقوط آمریکا: «گیدون راشمن» (
Gideon Rachman) تحلیلگر سیاسی مجلات آمریکا بر این نظر است که آمریکا باید به فکر سقوط خود باشد. ایالات متحده آمریکا دیگر هرگز موقعیت تسلط جهانی بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی را تجربه نخواهد کرد. آمریکا از سال 1991 تا سال 2008 که دچار بحران اقتصادی شد، 17 سال از موقعیت هژمونی جهانی برخوردار بود. اما با معضلات اجتماعی و اقتصادی ناشی از بحران سال 2008، این موقعیت خود را از دست داده و دیگر هم این موقعیت را تجربه نخواهد کرد. آن روزها دیگر تمام شد. رشد اقتصادی و نظامی چین، تهدیدی بلندمدت برای هژمونی جهانی آمریکا است. در واقع، امروز رقابت بین چین نوظهور و آمریکای ضعیف، حول ابعاد گوناگون است. در مقابل ضعف آمریکا، قدرت‌های نوظهور از جمله چین، برزیل، ترکیه، هند و ایران هستند. هر کدام از این کشورها اولویت‌های سیاست خارجی خود را دارند که توانایی آمریکا برای شکل‌دهی نظم جهانی را محدود می‌کند.


میشل کاکس - تغییر قدرت و سقوط غرب: «میشل کاکس» (
Michael Cox) استاد روابط بین‌الملل به این موضوع می‌پردازد که در اوایل قرن 21، ما شاهد حقیقتی جدید به نام «تغییر قدرت» هستیم. در این فرآیند، آمریکا و غرب در حال سقوط بوده و نظم جدید بین‌المللی توسط به‌اصطلاح بریکس (BRICs)، شامل کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین در حال شکل‌گیری است.
نوآم چامسکی - آمریکا امپراتور در حال سقوط: «نوآم چامسکی»، اندیشمند آمریکایی، آمریکا را امپراتور در حال سقوط می‌داند. از نگاه وی، اگرچه اصول تسلط امپریالیستی آمریکا تغییر کرده اما ظرفیت پیاده‌سازی آن به شکل قابل ملاحظه‌ای  کاهش یافته است. آمریکا هم در داخل و هم در خارج در حال سقوط است.
فرید زکریا - جهان پساآمریکا: «فرید زکریا»، نظریه‌پرداز نئورئالیست معتقد است جهان در حال انتقال از عصر آمریکایی به عصر پساآمریکایی است. جهانی که در پیش داریم جهانی است که در آن ایالات متحده آمریکا نه رهبری اقتصادی و ژئوپلیتیک آن را بر عهده خواهد داشت و نه بر فرهنگ آن چیره خواهد بود بلکه قدرت آن سقوط خواهدکرد. به اعتقاد فرید زکریا، ما در حال «خیزش دیگران» هستیم که چشم‌انداز جدید جهانی را به وجود می‌آورند و در آن چشم‌انداز قدرت و ثروت در حال جابه‌جایی است. قدرت در حال جابه‌جایی و فاصله گرفتن از سلطه آمریکایی است. ما در حال گام نهادن به جهان پساآمریکایی هستیم که مردمان بسیار در نقاط بسیار، جهت و ماهیت آن را تعیین می‌کنند.
مؤسسه بروکینگز - عصر پسا‌آمریکا: «مؤسسه بروکینگز» در زمینه افول قدرت آمریکا معتقد است بسیاری از ناظران سیاسی و اقتصادی اظهار می‌دارند آمریکا در حال سقوط است. از زمان وقوع بحران اقتصادی بین‌المللی در سال 2008، مساله سقوط آمریکا در چین و سایر کشورها مطرح شد. برخی افراد از جمله خود آمریکایی‌ها بر این باورند «سقوط برگشت‌ناپذیر» در ایالات متحده آمریکا شروع شده و جهان در حال ورود به عصر پسا‌آمریکا است.
دانشکده تجارت هاروارد - شکست نظام سیاسی آمریکا: براساس یافته‌های «دانشکده تجارت هاروارد»، نظام سیاسی آمریکا شکست خورده و اقتصاد آن هم در حال سقوط بوده و دست‌و‌پا می‌زند. رشد و رفاه اقتصادی آمریکا 20 سال پیش به پایان رسید. رویای آمریکایی در معرض خطر است. آمریکایی‌ها به رهبران سیاسی اعتماد ندارند و قطب‌بندی سیاسی به طرز چشمگیری افزایش یافته است. آمریکایی‌ها از نظام سیاسی خود ناامید هستند و اعتماد کمتری به 2 حزب بزرگ دارند. این شرایط اقتصادی و سیاسی، بیانگر آن است که رویای آمریکایی در خطر است.
ژوزف نای - چشم‌انداز سقوط قدرت آمریکا: از نگاه «ژوزف نای»، تئوریسین جنگ نرم و دیپلماسی عمومی، آینده قدرت آمریکا بشدت مورد چالش است. بحران اقتصادی جهانی سال 2008 را می‌توان شروع سقوط آمریکا تفسیر کرد. «شورای اطلاعات ملی» پیش‌بینی کرده که در سال 2025 ایالات متحده به عنوان یک قدرت باقی می‌ماند اما سلطه آمریکا از بین خواهد رفت. در قرن حاضر، قدرت آمریکا را می‌توان با قدرت انگلستان در قرن گذشته مقایسه و سقوط هژمونی آمریکا را پیش‌بینی کرد. اما آمریکا به طور مطلق سقوط نمی‌کند و سقوط آن نسبی خواهد بود.
آلفرد مک‌کوی(
Alfred McCoy): «آلفرد مک‌کوی»  استاد دانشگاه و مورخ آمریکایی معتقد است مرگ ایالات متحده آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی می‌تواند به مراتب سریع‌تر از آن باشد که هر کس تصور می‌کند. این مرگ تا سال 2025 کامل خواهد شد. انتقال ثروت و قدرت اقتصادی جهانی از غرب به شرق در حال جریان است. سال 2012، 65 درصد مردم آمریکا معتقد بودند کشور در شرایط سقوط قرار دارد. مک‌کوی، استدلال می‌کند بزرگ‌ترین عامل سقوط آمریکا، نظامی‌گری است.
ویلیام نورمن گریج - مهندسی سقوط آمریکا: سقوط آمریکا اتفاق افتاده و دلیل آن هم این است که آمریکا ویژگی‌هایی مانند فقر، جرم، بیسوادی و بیماری‌های موجود در جهان سوم را از خود به نمایش گذاشته است. نورمن گریج، استاد آمریکایی ریشه سقوط آمریکا و تشدید اختلاف و خشونت در آن را «ثروت بدون کار، لذت بدون وجدان، دانش بدون شخصیت، تجارت بدون اخلاق، علم بدون انسانیت، عبادت بدون ایثار و سیاست بدون اصول» می‌داند.
استفان کوهن - پایان نفوذ آمریکا: ایالات متحده آمریکا قدرت و نفوذ خود را از دست خواهد داد. نفوذ آمریکا در جهان در حال اتمام است و بازگشت آن غیرقابل پیش‌بینی است. استانداردهای زندگی در آمریکا در مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه، کاهش یافته است. ایالات متحده آمریکا، کشوری با ثروت، قدرت و نفوذ بود. اما همه اینها در حال تغییر است و رؤیای لیبرالیسم رو به پایان است.
2- نظم جهانی آینده در ادبیات اندیشمندان و اندیشکده‌های غربی
از نگاه اندیشمندان و اندیشکده‌های غربی و آمریکایی، در سال‌های اخیر تحولاتی مانند بحران اوکراین، افزایش قدرت روسیه، بحران اقتصادی و عوارض آن در اسپانیا و یونان، بی‌نظمی منطقه غرب آسیا و بویژه بحران سوریه، گسترش تروریسم سلفی و در پی آن ناامنی در جهان، همه بیانگر شکست نظم آمریکایی در نظام بین‌الملل است. در این بخش از نوشتار، این سوال مورد کاوش قرار می‌گیرد که با وجود در جریان بودن افول نظم لیبرال به رهبری آمریکا، نظم جهانی جایگزین و آینده چگونه خواهد بود؟ به عبارتی با وجود افول سلطه آمریکا و غرب و خیزش قدرت‌های نوظهور، چه نوع نظمی برای جهان آینده قابل پیش‌بینی است؟ محافل سیاسی و علمی آمریکا و کشورهای غربی در تلاش برای پاسخ به این سوال هستند.
جان ایکنبری در مقاله‌ای با عنوان «بین‌الملل‌گرایی بعد از آمریکا»،  بیان می‌کند که فرآیند انتقال به نظم جدید جهانی، مطلقاً در حال وقوع است. در این فرآیند، شاهد کاهش و تنزل قدرت آمریکا و ظهور قدرت‌های جدید از جمله چین هستیم. اغلب قدرت‌های نوظهور، قدرت‌های شرقی هستند و در 500 سال اخیر، برای اولین بار است که قدرت‌های نوظهور غیرغربی، نظم جهانی را رهبری خواهند کرد. ویژگی اصلی نظم جدید، فروپاشی هژمونی آمریکایی و غربی است. در نظم بعدی جهانی، آمریکا و اروپا نخواهند بود و احتمالا چین تلاش خواهد کرد نقش آمریکا را بر عهده بگیرد.
براساس گزارش «آکادمی فراآتلانتیک» در سال 2014، هژمونی مادی و ایدئولوژیک درازمدت آمریکا رو به پایان است و نظم بین‌المللی لیبرال در سال‌های پیش ‌رو با چالش‌های زیادی روبه‌رو خواهد شد. در نظم جدید بین‌المللی کشورهای نوظهور از جمله برزیل، چین، هند و قدرت‌های دیگر هستند که مجموعه‌ای متفاوت از فرهنگ، اقتصاد و سیاست خود را دارند و نگاه ضدامپریالیستی و ضداستعماری به جهان دارند. قدرت‌های نوظهور، نظم حاضر را ابزاری برای توسعه هژمونی آمریکا و غرب می‌دانند و خواستار توزیع برابر قدرت بین‌المللی هستند.
آلفرد مک‌کوی، استاد دانشگاه ویسکانسین، معتقد است یک احتمال برای نظم جهانی آینده این است که بین سال‌های 2020 تا 2040 شاهد ظهور قدرت‌هایی مانند چین، روسیه، برزیل و هند خواهیم بود که با هم همکاری خواهند داشت و در مقابل، قدرت‌هایی مانند انگلیس، آلمان، ژاپن و آمریکا عقب‌نشینی و افول خواهند کرد و اتحاد خود را از دست خواهند داد. از دید مک‌کوی، احتمال دیگر برای نظم جهانی آینده، نظم جهانی نووستفالیایی است که در آن هژمون‌های منطقه‌ای ایجاد خواهند شد و هر هژمونی بر منطقه خود مسلط خواهد بود، برای مثال برزیل در آمریکای جنوبی، آمریکا در آمریکای شمالی، چین در منطقه آسیای جنوبی، روسیه در منطقه قفقاز و آفریقای جنوبی در منطقه آفریقا. در این شرایط، فضا، فضای مجازی و اعماق دریاها از کنترل «پلیس سابق» یعنی آمریکا خارج خواهد شد و جوامع جهانی جدید تاسیس می‌شوند.
گزارش موسسه کارنگی با عنوان «نظم جهانی در سال 2050» نیز بیان می‌کند که موازنه قدرت اقتصادی به سرعت در حال تغییر است. در این روند، چین بر آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی جهانی غلبه خواهد کرد و در اواسط قرن، چین و هند هر دو در جایگاه رهبران جهانی خواهند بود. موازنه قدرت اقتصادی در جهان به‌تدریج در حال انتقال از جهان غرب به آسیا و آمریکای لاتین است و در طول 40 سال آینده، انتظار می‌رود این روند تسریع شود.

پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد در طول 40 سال آینده، کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین به نیروهای قدرتمند در اقتصاد و سیاست جهانی تبدیل می‌شوند. آمریکا تبدیل به بازیگر منطقه‌ای می‌شود و قدرت نسبی به چین منتقل می‌شود. برآوردهای مربوط به شاخص قدرت ملی نشان می‌دهد چین در سال 2025 در سطحی یکسان با آمریکا خواهد بود و در 2050 کاملا از آن جلو خواهد افتاد.

بنابراین انتظار می‌رود از حدود سال 2025 با همگرایی بیشتر قدرت‌های بزرگ، نظم سیاسی جهان چندجانبه شود. از بعد اقتصادی نیز انتظار می‌رود با افول قدرت اقتصادی آمریکا، چین و سایر قدرت‌های آسیایی به موتور رشد اقتصاد جهانی تبدیل شوند. نهادهای بین‌المللی تحت رهبری قدرت‌های سنتی غربی هم مجبور خواهند بود خود را با نظم جدید سیاسی و اقتصادی تطبیق دهند.  «ریچارد هاس»، رئیس سابق شورای روابط خارجی آمریکا، معتقد است ماهیت قدرت متحول شده است و گسست از گذشته، گسستی ماهیتی است و جهان آینده نه در سلطه قدرت بزرگ، بلکه تحت نفوذ چندین نوع بازیگر مختلف که برخوردار از انواع مختلف قدرت هستند، شکل داده خواهد شد. او جهان آینده را جهان بی‌قطبی خوانده، جهانی که شاخصه آن وجود کانون‌های متعدد قدرت است.

واحد تحقیقات پنتاگون هم اخیراً در گزارشی اعلام کرد آمریکا در سال 2035، دیگر ابرقدرت جهان نخواهد بود. آمریکا احتمالاً خود را در محیطی می‌یابد که روسیه یا چین با این کشور برابری می‌کنند یا حتی در برخی زمینه‌های اقتصادی و نظامی از غرب پیشی گرفته‌اند. آمریکا و متحدان این کشور در 20 سال آینده در جهانی زندگی می‌کنند که شکل‌دهی نظم جهانی در آن به شیوه‌ای که از زمان پایان جنگ سرد مرسوم بوده است بسیار دشوار خواهد بود. در نظم جهانی آینده، تعدادی از دولت‌ها با اراده سیاسی، ظرفیت اقتصادی و توانمندی‌های نظامی، جهان را وادار به قبول نظمی نوین می‌کنند.

قدرت‌های نوظهور از جمله چین، روسیه، هند، برزیل ...به شکلی فزاینده نارضایتی‌شان را از نقش خود، دسترسی و قدرت در درون نظام بین‌المللی حاضر اعلام کرده‌اند.
جمع‌بندی
شکست و افول نظم لیبرال غربی، واقعیتی است که در نظام بین‌الملل در حال وقوع است. آمریکا به عنوان رهبر این نظم، خود نیز دچار ضعف شده و مولفه‌های قدرت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک آن رو به سقوط است. واقعیت دیگر جهان امروز، ظهور قدرت‌های جدید است که اغلب رویکرد تجدیدنظرطلبانه به نظم آمریکایی دارند، قواعد و هنجارهای آن را قبول ندارند و درصدند در نظم جهانی آینده نقش مهمی داشته باشند. هر چند سناریوهای محتمل برای نظم جهانی آینده متنوع است اما واقعیت مسلم این است که در نظم جهانی آینده، دولت‌های غربی و از جمله آمریکا نقش نخواهند داشت و این قدرت‌های آسیایی و شرقی هستند که قواعد و هنجارهای آن را تعیین خواهند کرد.

منبع: وطن امروز