پیشروی جهانی نئولیبرالیسم : گزارش نابرابری جهانی 2018
پیشروی جهانی
نئولیبرالیسم : گزارش نابرابری جهانی 2018
نابرابری چگونه می کشد
الن ناصر – برگردان :
هاتف رحمانی
کانتر پانچ
بر خلاف تصور مفسران
چپ لیبرال، نئولیبرالیسم صرفا یک سیاست بد اعمال شده ازسوی نخبگان»حریص» نیست.
نئولیبرالیسم در حقیقت رد سامانه مند بنیادی نهاد اقتصادی رها از دخالت دولت مستقر
شده تقریبا در تمام کشورهای پیشرفته سرمایه داری پس از جنگ دوم جهانی است. بیرون
انداختن ماترک نیو دیل(برنامه رفاه روزولت) و جامعه کبیر (برنامه فقر زدایی لیندون
جانسون در سال های 1964-1965) و جلو رفتن با آن چه اساسا رستاخیز سرمایه داری دهه
1920 است. چون سرمایه داری سیستمی از نظر جهانی یک پارچه است، اگر نئولیبرالیسم در
مقیاس قابل توجهی همه جا وجود دارد، (به خاطر جهانی بودن) باید همه جا وجود داشته
باشد . نئو لیبرالیسم از این رو یک «نظم نوین جهانی «، است عبارتی که از سوی جرج
دبلیو بوش و آدولف هیتلر به کار گرفته شده بود.
نئو لیبرالیسم برای
سرمایه دار ها و رفقای سیاسی آن ها که آن را بنیان نهادند یک نظم عقلانی برجسته
است. این سیستم «سرمایه داری» خوانده می شود، نه «کارگر داری»، چون طی قرن ها
ساخته شده است و از سوی کسانی هدایت می شود که هدف فرا گیر آن ها حفظ نهادی است که
به منافع صاحبان سرمایه خدمت می کند. کتاب ادام اسمیت ثروت ملل، نه درآمد ملل یا
دست مزد ملل خوانده می شود. اولویت اول کسانی که مالک دارایی های ارزشمند جامعه،
ابزار تولید آن، هستند آن است که جامعه باید در اطراف ادامه افزایش ثروت، به ویژه
ثروت و در آمد ثروت مندترین آن سازماندهی شود. دولت رفاه آن برنامه را خنثی می
کند. شاهد آشکار است: پس از رکود بزرگ و در طی توسعه عظیم عصر طلایی ، ما شاهد
(پدیده) بی سابقه ای بودیم : کاهش سهم جاری از درآمد ملی به سوی یک درصد درطی دهه
های 30، 40،50 ، 60و اوایل دهه 1970 با درصد فزاینده ادامه یافت .[1]این سال ها در تاریخ امریکا تنها سال هایی بودند که سیمای
واقعی سیاست حکومت افزایش خدمات اجتماعی به سود طبقه کارگر و توزیع دوباره در آمد
از ثروتمند ترین ها به کسانی بود که کارهای جامعه را انجام می دهند. و این سال ها
نیز تنها سال هایی در تاریخ جمهوری بودند که توزیع رو به پایین جاری و فزاینده را
برجسته کردند. این امر نتیجه نیو دیل و قانون گذاری اجتماعی جامعه کبیر، و قدرت
اتحادیه های کارگری بود. با این حال ، از منظر سرمایه دار روشنفکر ، ماترک این
سیاست ها باید وارونه می شد.
گزارش نابرای جهانی
سال 2018
عمل زدایی از دموکراسی
اجتماعی باید در یک مقیاس جهانی تاثیر می گذاشت . چون یکی از تاثیرات اساسی نئو
لیبرالیسم رشد قابل توجه نابرابری است . توماس پیکتی و همکاران گزارش نابرابری
جهانی 2018، ارزیابی رشد جهانی نا برابری را تهیه کرده اند.[2] آن ها نتیجه گرفتند که »
نابرابری در آمدی تقریبا در تمام کشورها افزایش یافته است» و«افزایش نابرابری … می
تواند به انواع مختلف مصیبت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی منجر شود.» نابرابری در
اروپا ، که سیاست اقتصادی سوسیال دموکراتیک آن قوی ترین است کمترین است، و در
امریکای شمالی به شدت افزایش یافته است ، طوری که 10 درصد بالا 47 درصد در آمد ملی
را تصاحب می کنند. واگرایی در سطح های نابرابری به ویژه بین اروپای غربی، که همان
طورکه گفته شد، تا حد زیادی ردپای سیاست دولت رفاه را حفظ می کند و امریکا، که
سیاست های سوسیال دموکراتیک آن در میان کشورهای توسعه یافته سرمایه داری کم مایه
تر است بی نهایت است. سهم یک درصد بالایی از در آمد ملی در هر دو منطقه در 1980
تقریبا همانند، ونزدیک به 10 درصد بود .تا سال 2016 ان سهم اندکی افزایش یافت، و
به 12 درصد در اروپای غربی رسید، اما در امریکا تا 20 درصد اوج گرفت، در حالی که
سهم 50 درصد پایین از بیش از 20 درصد در سال 1980 به 13 درصد در سال 2016 کاهش
یافت. بین سال های 1980 و 2016 یک درصد جهان دو برابر بیشتر از رشد در آمد 50 درصد
پایین را تصرف کرد .اعتبار سوئیس گزارش می کند که در سال 2015، یک درصد ثرومند
ترین های جهان ثروتی بیش از انباشت روی هم رفته باقی جهان انباشته اند. [3] در همان سال، تنها 62 نفر ثروتی
بیش از ثروت نگه داشته شده از سوی 50 درصد بشریت جمع کرده بودند. [4]
گزارش نابرابری جهانی
به ما یادآور می شود همان طور که در کشورهای سرمایه داری می توانیم انتظار داشته
باشیم » نابرابری اقتصادی تا حدزیادی با نابرابری در مالکیت سرمایه به پیش برده می
شود …» . سرمایه می تواند تحت مالکیت خصوصی یا دولتی باشد. با بت پرستی خصوصی
نئولیبرالیسم و ده یک کشی جاری از سرمایه عمومی، ما از دانستن آن که «از سال 1980،
تقریبا در تمام کشورها جابجایی بسیار بزرگی از انتقال ثروت از عمومی به خصوصی رخ
داد… در حالی که ثروت ملی اساسا افزایش یافت، ثروت عمومی اکنون در کشورهای غنی
منفی یا نزدیک به صفر است. این امر به صورت قابل بحثی توانمندی دولت ها برای
غلبه بر نابرابری را محدود می کند، قطعا این امر دلالت های مهمی بر نابرابری ثروت
بین افراد دارد .» تعجب نمی کنیم .وضعیت باز هم وخیم تر می شود اگر بپذیریم، همان
طور که نویسندگان این پژوهش ظاهرا نمی پذیرند، که دولت ها در کشورهای سرمایه داری
هیچ قصدی برای » غلبه بر نابرابری» ندارند. بلکه کاملا بر عکس. آن چه ما شاهد آنیم
تلاش دو حزبی برای» گرسنه نگه داشتن حیوان» است. همان طور که پژوهش مطرح می کند،»
در طی دهه های گذشته ، کشورها ثروتمندتر اما دولت ها فقیر تر شده اند.» ثروت خالص
دولتی (دارایی های دولتی منهای بدهی های دولتی) کشورهای نئولیبرال پیشرفته تهاجمی
تر، یعنی ایالات متحده و بریتانیا» حتی در سال های اخیر منفی شده است.» ،« تعادل
بین ثروت خصوصی و دولتی تعیین کننده قاطع سطح نابرابری است.» نویسنده ها در جمع
بندی خود، نتیجه می گیرند که در آینده ای که در آن » امور مثل همیشه» ادامه می
یابد، نابرابری جهانی بیشتر افزایش خواهد یافت.
تصویر کامل دلالت های
نمایش توماس پیکتی نشان می دهد که این امر به ماهیت سرمایه داری تعلق دارد که ثروت
خصوصی بیشتر و بیشتر به متمرکز شدن در دست های کمتر و کمتری گرایش دارد.[5] پولدار ها غنایم خود را به
فرزندانشان واگذار می کنند، به نحوی که بخش فزاینده ای از ثروت کل موروثی است. در
واقع ، همان طور که امروز بین 50 تا 70 درصد ثروت خانگی امریکا موروثی است. [6] اگر این وضعیت ادامه یابد، قابل
پیش بینی است که امریکا برای حکومت از سوی دودمان ها در راس (همه کشور ها) قرار
دارد.
ریاضت نئولیبرالی
چگونه می کشد
شاهد استواری وجود
دارد که نابرابری گسترش یابنده نئولیبرالیسم به ایجاد نرخ های غیر معمول بیماری
های سلامت فیزیکی و روانی گرایش دارد.[7] تحقیقی در پرینستون آشکار کرد
که امریکایی های سفید پوست غیر اسپانول میان سال بین سال های 1998و2013 از افزایش
عظیم در نرخ مرگ تلفات دیده اند.[8] این اولین چنین موردی در تاریخ
امریکا بود. افزایش به تمامی در بین افرادی با تحصیلات دبیرستانی یا کمتر، یک ملاک
معتبر فقر غلیظ تراست .در بین سفید پوست های با هر تجربه دانشگاهی، نرخ مرگ در این
دوران کاهش یافته است. و بیماری عامل (مرگ) نیست. سبب غالب مرگ ها خود کشی، سوء
مصرف مزمن الکل و افراط درمصرف مواد مخدر (اوردوز) است. پل کروگمن خاطر نشان کرده
است که این آمارها «فروپاشی انتظار طول عمر در بین روس ها پس از سقوط کمونیسم را »
منعکس می کند.[9] پژوهش
پرینستون این مرگ و میر را «مرگ ناشی از یاس » طبقه بندی می کند. قابل توجه است که
در میان جمعیت مورد تحقیق ، دستمزد ها از سال 1969 بیش از 30 درصد کاهش یافته است.[10] پژوهشگران در یک پژوهش تفصیلی
تاثیرات بهداشتی ریاضت اقتصادی، بر مبنای داده های رکود بزرگ (امریکا)، کشورهای
آسیایی در طی بحران مالی اسیایی دهه 1990، و کشورهای اروپایی متحمل سیاست های
ریاضتی پس از 2008 ،دریافتند که هر چه ریاضت در یک کشور بیشتر اعمال شده بود،
افراد بیشتری بیمار و افراد بیشتری مرده بودند.[11] آدم کشی و قتل نیز به شدت با
نابرابری نسبت دارند. بانک جهانی گزارش می کند که نابرابری تقریبا نیمی از مغایرت
در نرخ قتل بین امریکا و دیگر کشور ها را نشان می دهد و اف بی آی خاطر نشان می شود
که عامل تسریع کننده بیش از نیمی از قتل ها در امریکا عامل احساسی مورد «بی
احترامی» قرار گرفتن است .[12] افراد کسی را که راه ترافیک ان
ها را بند می آورد می کشند یا بر سر محل پارک ان ها را کتک می
زنند.
در رابطه با تعداد بالای آدمکشی وابسته به بی احترامی ، یعنی
به چالش گرفتن احساس حرمت نفس فرد یا ارزش فردی ، مارتین دالی روانشناس و عصب شناس
رابطه بین نابرابری و از دست دادن جایگاه فردی و اجتماعی را مستند می کند.او نشان
می دهد که نابرابری نرخ آدمکشی را «بهتر ازهر متغیر دیگری» نشان می دهد. [13] در امریکا جایگاه ها با میزان
دارایی فرد تعیین می شود، و «داشتن» یکی از ابزار متعارف زندگی مادی است که فرد از
ان بر خوردار است ، که چگونگی آن به صورت رقابتی در شرایطی که یک فرد با دیگران
مقایسه می شود درک می شود و استاندارد مورد تحسین سطح آسایش مادی فرد است، که برای
غیر ثروتمند با کار خوب و توانایی حمایت از خانواده یا بعنوان فرد دارای توانایی
برخورداری از استاندارد زندگی راحت و مستقل تعریف می شود. این ها جایگاه اجتماعی و
حرمت نفس را می سازند و برای کسانی در پایین ترین نردبان در آمدی و بیکار غیر قابل
دسترس هستند. حرمت نفس یکی از تحسین شده ترین کالاهای مردان (و بیشتر آدمکش ها
مردان علیه مردان هستند) است ،و حرمت نفس به اندازه در آمد و ثروت به صورت نابرابر
توزیع می شود. در جامعه ای که به صورت ساختاری برنده ها و بازنده ها تعیین شده اند،اگر
کسی بازنده است شهرت اجتماعی همه آن چیزی است که فرد دارد، همه آن چیزی است که فرد
می تواند در راستای حفظ احساس حرمت نفس و ثروت فردی به اهتزاز در آورد، بی احترامی
دمیدن هم بر شهرت اجتماعی و هم حرمت نفس است و اگر فرد چیز دیگری ندارد، تهدید به
صورت نامناسبی بزرگ نمودار می شود.
در حالی که دسته قاتل
ها اکثریتی از قاتل های ناشی از فقر نیستند ، اما به شکل عریانی نشان می دهد شیوه
ای برای تحقیرو کاهش ارزش فردی ساخته می شود که در آن بی احترامی به تحقیر و
رسوایی اجتماعی ترجمه می شود. بی احترامی کنندگان به رقیبی کشنده تبدیل می شوند.
پژوهشی که در این مقاله ذکر کردم نشان می دهد که این سندروم به هیچ وجه محدود به
فرهنگ گروهی نیست.
همین اخیر، داوید آنسل
، پزشک و واگیر شناس اجتماعی، در یک پژوهش جامع نشان داده است که شتاب نابرابری
بین گروه های اجتماعی اقتصادی بالا و پایین در طی سه دهه گذشته به نرخ کشتار
بالاتر در لایه های فقیر تر طبقه کارگر منجرشده است. او نتیجه می گیرد که »
نابرابری ماشه علت بسیاری ازمرگ های زود رس را می چکاند که لازم است ما همان
طور که برای جلوگیری از هر بیماری همه گیرتلاش می کنیم با نابرابری نیز به مثابه
یک بیماری بر خورد و آن را ریشه کن بسازیم.»[14] سرمایه داری ، در شکل پسا دولت
رفاه خود می کشد.
سرچشمه
: کانتر پانچ
[1] Piketty, Thomas and Saez, Emmanuel (2006) “The
Evolution of Top Incomes: A Historical and International Perspective,” American Economic
Association: Papers and Proceedings, 96, No.2 May
[2] Alvaredo, Facundo; Chancel, Lucas; Piketty, Thomas;
Saez, Emmaneul and Zucman, Gabriel (2017) World Inequality
Report
2018 http://wir2018.wid.world/files/download/wir2018-summary-english.pdf
[3] Credit Suisse (2015) ‘Global Wealth Databook 2015’.
Total net wealth at constant exchange rate (USD billion). http://publications.credit-suisse.com/tasks/render/file/index.cfm?fileid=C26E3824-E868-56E0-CCA04D4BB9B9ADD5
[4] Hardoon, Deborah (2017) “An Economy For the 99 Percent,” Oxfam Briefing
Paper https://www.oxfam.org/sites/www.oxfam.org/files/file_attachments/bp-economy-for-
99-percent-160117-en.pdf
[5] Picketty, Thomas (2014) Capital in the
Twenty First Century Harvard University Press
[6] Roth, Steve (2017) “Insanely Concentrated Wealth Is Strangling Our Prosperity” Evonomics
[7] Wilkinson, Richard and Pickett, Kate (2010) The Spirit Level. New York:
Bloomsbury Press; Ehrenreich, John (2016) Third Wave
Capitalism. Ithaca: Cornell University Press, 40, 44-5, 47-8, 50,
155-162
[8] Case, Anne and Deaton, Angus (2015) “Rising
morbidity and mortality in midlife among white non-Hispanic Americans in the
21st century,” Proceedings of the National Academy of Sciences of the
United States. September 17
[9] Krugman, Paul (2015) “Heartland of Darkness,” The New York Times. November 4
[10] Cooper, Ryan (2015) “Why Poor White Americans Are Dying of Despair,” The Hill