جایگاه و چالشهای جنبش دانشجوئی و وظایف کنونی آن
جایگاه و چالشهای جنبش دانشجوئی و وظایف کنونی
آن
بهزاد مالکی - ١٠ دی
١٣٩٦
جنبش دانشجوئی، از کل جامعه، از طبقات
اجتماعی و مبارزات آنها با يکديگر، از مسائل مهمی که جامعه با آن درهر مقطع تاريخی
درگير است و از خواستهای طبقات مختلف جامعه، بويژه خواست های طبقات و لايه های
بالندۀ اجتماعی، جدا نيست.
امسال هم چون سالهای
پیش ١٣ تا ١٦ آذر، دانشگاههای ایران صحنۀ تظاهرات و اعتراضات زیادی به مناسبت
گرامیداشت روز دانشجو بود. حتی دامنۀ این نارضایتی ها و اعتراضات به گردهم آئی های
رسمی هم رسید، جائیکه دانشجویان اصلاح طلب در مقابل مقامات دولتی وروحانیان رژیم،
زبان به افشاگری و اعتراض به فساد ودزدی و تبعیض نه تنها در سطح دانشگاهها؛ بلکه
در تمامی کشور گشودند.
شفافیت
و صراحت شعارهای دانشجویان در تجمع های "غیرقانونی" است که تبعیض طبقاتی
و جنسیتی را درهمه جا محکوم کرده ودانشجویان را علیه پادگانی وامنیتی کردن
دانشگاهها وپولی کردن آموزش عالی وکالائی کردن آموزش و به طور کلی از طریق افزایش
چشمگیر مدارس به اصطلاح غیر انتفاعی به مبارزه فراخواندند.
شروع گردهمائی
ها در ١٣ آذر، یادآور روزی است که در ده سال پیش در١٣٨٦- پس از سالها سکوت، صدها
دانشجوی چپ و سوسیالیست تحت عنوان «دانشجویان آزادی خواه وبرابری طلب» با پرچم ها
وشعارهای آزادی وبرابری وسوسیالیسم دست به تظاهراتی علنی در صحن دانشگاهها بویژه
دانشگاه تهران زدند که در نوع خود بدعتی در تاریخ جنبش دانشجوئی در دوران پس از
سرکوب و قلع وقمع گروهها و سازمانهای چپ دردهۀ ٦٠ به حساب می آمد.
شعارهای امسال خود گویای سمت گیری های
دموکراتیک و اجتماعی دانشجویان است:
«با تهديد با احضار، تسليم نمیشويم این بار!»،«دانشگاه پولگردان،
تضعيف زحمتكشان! »، «دانشجو آگاه است
با كارگر همراه است!»، «كارگر، معلم، دانشجو، اتحاد! اتحاد!».
در شرایط سیاسی داخلی وخارجی امروز ایران،باید اهمیت ویژۀ اعتراضات گستردۀ
دانشجوئی را درک کرد.
امسال شاهد گسترش روزافزون مبارزات کارگران و زحمتکشان هستیم. کارگران
زحمتکش مجتمع کشت و صنعت نیشکر هفت تپه اعتراضات خود را درروز سوم مردادماه با
بستن جادۀ اصلی اندیمشک به اهواز شروع کردند وعلاوه برمطالبات اقتصادی، خواهان
پایان دادن به وضعیت امنیتی کارخانه وخصوصی سازی آن شدند. مبارزۀ آنان به رغم دستگیری های زیاد و به رغم برخی موفقیت ها و قول های مساعدی که
مقامات این شرکت و مقامات دولتی داده اند،ادامه دارد.
سندیکای کارگران شرکت واحد، که خود زیر فشار وسرکوب رژیم قرار دارد و
رهبرانش ازجمله رضا شهابی، ابراهیم مددی و داود رضوی در زندانند، ازاین خواستهای
کارگران هفت تپه حمایت کرده است.
گروه اتحاد بازنشستگان و دیگر تشکل های بازنشستگان، فرهنگیان،
کارگران، کارکنان بیمارستانی و غیره با برپائی یک تجمع وسیع چند هزار نفری در
مقابل مجلس در ٣١ مرداد ٩٦ با شعار« معلم، بازنشسته، پرستار اتحاد، اتحاد»موجودیت
خود را اعلام کردند. آنها در ضمن طرح مطالبات حقوقی و رفاهی خود،خواستار مبارزه با
فساد واختلاس هستند.
بازنشستگان فرهنگی استخوان بندی اصلی این اتحاد اند که همراه با تشکل
های معلمان، کارگران و غیره در هفته های اخیر به رغم بازداشتها وسرکوب، به مبارزات
خود ادامه دادند. ترمیم حقوق های بازنشستگی و خواست مستمری حداقل به میزان ٤
میلیون تومان در ماه، تأمین بیمه های اجتماعی بازنشستگان، حل معضل مسکن و خواست
نظارت نمایندگان مستقل بازنشستگان بر صندوق های بازنشستگی و شرکت آنان در ادارۀ
این نهادها مطالبات اصلی اقتصادی و اجتماعی بازنشستگان را تشکیل می دهد. روز ١٣ مهربه
مناسبت روز معلم تجمع وسیعی از معلمان وبازنشستگان در جلوی سازمان برنامه و بودجه
انجام شد. دامنۀ این اعتراضات به گردهمائی عظیم ١٩ آذر در میدان بهارستان و
خیابانهای اطراف آن منجر شد.
دامنۀ تظاهرات موضعی کارگران
شرکت واحد به همراه معلمان و دانشجویان و دیگر فعالان کارگری برای آزادی رضا شهابی
از زندان به متروی تهران کشیده شد، گردهمائی پنجم دی ماه جاری در مقابل وزارت کار
به دعوت تشکل های کارگران و بازنشستگان و با پشتیبانی دانشجویان از این حرکت، خود
نمونۀ خوبی از همبستگی کارگران و دانشجویان بشمار می آید.
شعار «کارگر زندانی آزاد باید گردد- کارگر،معلم اتحاد- کارگر،
دانشجو اتحاد» از جلوی مجلس تا درون متروها شنیده می شد. «کمپین دفاع
اززندانیان اعتصابی» با تجمع فعالان صنفی و مدنی در٢٢شهریور در مقابل زندان گوهر
دشت که با دستگیری چند تن همراه شد ازدیگر حرکات چشمگیر امسال بود .
شورش مردم بانه به دنبال کشته شدن چند کولبر کرد به دست مأموران دولتی
– که پس از آن هم در موارد مختلف ادامه یافته وحمایت فعالان مدنی وسیاسی از آنان
در ٢٤ شهریوردر میدان آزادی و تظاهرات معلمان و بازنشستگان در شهرهائی چون تبریز و
ساری و... گسترۀ وسیع اعتراضات را نشان می دهد.
اعتراضات گستردۀ کارگران
کارخانجات هپکو و آذرآب اراک در اواخر شهریور به زدوخورد با مأموران و بسته شدن
مسیر راه آهن سراسری منجر شد که با دستگیری چندتن از مأموران انتظامی که از ضرب
وشتم کارگران خودداری کرده بودند، همراه شد.
خبر این اعتراضات و تصاویر خشن سرکوب کارگران توسط نیروهای موتوری
بسیج ویگان ویژۀ ضد شورش ونیروهای انتظامی
و اطلاعاتی، تکان شدیدی درافکارعمومی ایجاد کرد و مجلس نشینان را هم به اعتراض
کشاند. در نامۀ مشترکی به روحانی، مقدسی وعلی اکبر کریمی نمایندگان اراک خواستار برکناری
زمانی قمی استاندار استان مرکزی و ... شدند.
تراکم اعتراضات دانشجویان وکارگران و بازنشستگان وگسترۀ شکافهای درونی
رژیم، همراه آشکار شدن فسادهای مالی سردمداران آن از همۀ جناحها، به لبریز شدن صبر
مردم منجر گردید، به طوریکه این روزها ما شاهد تظاهرات توده ای دراکثر شهرهای
ایران چون ارومیه، مشهد، نیشابور،اهواز،تهران،کرمانشاه، رشت، قزوین، همدان، یزد،
ساری و ... در اعتراض به فقر و گرانی و غارت اموال عمومی وفساد اقتصادی، انواع ستم
وتبعیضات طبقاتی وسرکوب خشن آنها توسط نیروهای انتظامی هستیم که در نوع خود به واسطۀ
شعارها و وسعتش، پس از تظاهرات سال ٨٨ بی نظیر است.
جمهوری اسلامی،عاجز
از پاسخگوئی به معضلات داخلی، با صرف میلیاردها تومان به ماجراجوئی های خویش در
منطقه ادامه می دهد. رژیم در پی گسترش مرزهای استراتژیکی اش از دریای مدیترانه تا
دریای عمان و باب المندب با تشکیل هلال شیعی از یمنی های زیدی وشیعه های عراقی و
لبنانی و علوی های سوری، اهداف اقتصادی- سیاسی هژمونی طلبانه ای را دنبال می کند
که با منافع دولتهای ارتجاعی دیگر منطقه چون عربستان و ترکیه واسرائیل در تضاد
قراردارد.
دخالتها و تضاد منافع دول امپریالیستی روس وآمریکا
و متحدان اروپائیش در منطقۀ خاورمیانه و تأثیرش برروی تضادهای داخلی، شرایط پیچیده
و خطرناکی ایجاد کرده است که برای مردم منطقه وایران مصیبتی بزرگ است وبه بررسی
مفصلی احتیاج دارد که در مقام این نوشته نیست. ولی « برکات » آن برای ارتجاع حاکم،
انتشار شووینیسم منحطی آغشته به خرافات و تعصبات مذهبی است که اذهان عمومی را
آلوده ساخته و در خدمت منحرف کردن آن از مشکلات داخلی است.
گسترش شعارهای امروز مردم در جهت رهاکردن سوریه
ودخالتهای رژیم در منطقه و صرف میلیاردها تومان در آنجاها در تظاهرات اخیر شهرها
خود جرقه هائی از آگاهی توده ای نسبت به این موضوع است.
جنبش دانشجوئی همانطور که در گذشته اش نیز نشان
داده است همچون نیروئی دموکراتیک و مترقی نمی تواند به این شرایط داخلی و خارجی بی
اعتنا باشد و این وظیفۀ فعالان این جنبش است که به ارتقای آن جهت همراهی وحمایت از
جنبش کارگران و زحمتکشان، جنبش اعتراضی عمومی و افشای سیاستهای مخرب رژیم در منطقه
دست یازند.
درسالهای بحران انقلابی ٥٦-٥٧ با وجود تظاهرات میلیونی مردم و علیرغم امتیازاتی
که از شاه گرفت، رژیم مقاومت می کرد وجنبش مردم می رفت که با شدت گرفتن سرکوبها به
ویژه بعد از کشتار ١٧ شهریور به گِل نشیند. در آن زمان اعتصاب کارگران شرکت نفت و
به دنبال آن اعتصاب کارمندان ادارات ومطبوعات وبالاگرفتن اعتصابات در اکثریت
واحدهای اقتصادی وپیوند آنان باجنبش توده های شهری بود که همه را غافلگیر کرد و
توانست رژیم شاه را فلج کند و مقدمات سقوط شاه را فراهم کند. در آن هنگام
دانشجویان در کنار کارگران و توده های معترض به اشکال مختلف شرکت داشتند و به رغم
تمام کاستی هائی جنبش عمومی آن زمان و موج سواری روحانیت به سرکردگی خمینی،
دانشجویان توانستند نقش زیادی در آن جنبش ایفا کنند. درست پس از روی کار آمدن رژیم
اسلامی هم جنبش دانشجوئی از نخستین سنگرهای مقاومت در مقابل حکومت خمینی بود.
به رغم سرکوب جنبش دانشجوئی در سالهای اول
پس از انقلاب و تصفیه وبه اصطلاح پاکسازی آن در "انقلاب فرهنگی" وتصرف
ستادهای دانشجوئی توسط انجمن های اسلامی به دستور خمینی و تسلط یک دهۀ «دفتر تحکیم
وحدت» وابسته به جناحهای حکومتی بر جنبش دانشجوئی،در سال های اخير شاهد رشد
چشمگيری در زمينۀ آگاهی و تفکر سياسی در ميان دانشجويانی هستيم که به ضرورت حرکت و
تشکل مستقل از جناح های حکومت يا به طور کلی مستقل از بورژوازی (خواه حاکم و خواه
غير حاکم) پی برده اند. اين جهشی در جنبش دانشجوئی و نشانگر «دوران
جديدی» در اين جنبش است.
روی کار آمدن خاتمی مدیون حمایت و شرکت
جوانان و دانشجویانی بود که عمدۀ عمر شان ویا تمام آن را در دوران جمهوری اسلامی
گذرانده بودند و از انقلاب جز خاطرات بزرگتران و تبلیغات رژیم چیزی نمی دانستند.
ولی٢٠سال جنگ و زور و تبعیض وفساد را همراه مشمئزکننده ترین تبلیغات عقب مانده،
آزموده بودند. اما ریزش توهمات آنان که تشنۀ آزادی و دموکراسی ورفع تبعیضات جنسیتی
و اجتماعی بودند، با آگاهی وشناخت علمی از ماهیت جمهوری اسلامی و جناح بندی های آن
و پیوند به غایت ارتجاعی دین و سرمایه همراه نبود. نسلی که خواهان شرکت در سرنوشتش
بود، در وجود خاتمی و موسوی وکروبی و سرآخر روحانی آن عناصری را جستجو می کرد که
شاید بتواند بدون هزینۀ زیاد این مهم را انجام دهد. از اینرو پا به میدان گذاشت و
در همان دورۀ ریاست جمهوری خاتمی، در ١٨
تیر٧٨ سرکوب شد.
باردیگر در خرداد ١٣٨٨درسایۀ توهماتش و در دفاع
از حق انتخاب آزادش در روی سنگفرش خیابانها و زندان کهریزک سلاخی گردید. با وجود
این، مضحکۀ انتخابات به رغم از دست دادن بسیاری از طرفدارانش هنوز کاربردهایش را
برای حکومت از دست نداده است.
اما افق جدیدی در جهت ریزش توهماتِ جوانان
و دانشجویان گشوده شده است. گشوده شدن این افق جدید در گرو نه تنها زدودن توهم به
جناح بندی های رنگارنگ درونی حکومت و اپوزیسیون های قانونی آن بلکه اپوزیسیون های
ارتجاعی سلطنت طلب ومجاهدینی است که مترصد سوار شدن برامواج خیزش های مردمی هستند.
اين دوران جديد هنگامی می تواند واقعاً
شکوفا شود و تکامل يابد که دانشجويان پيشرو و انقلابی که با نگرش بورژوائی به جنبش
دانشجوئی مرزبندی دارند و پای بند به پيوند محکم جنبش دانشجوئی با جنبش دموکراتيک
عمومی مردم و جنبش طبقۀ کارگر برای آزادی هستند، از يک سو بتوانند پيوند خود را با
تودۀ دانشجو و توده های زحمتکش مردم گسترش دهند و از سوی ديگر با تلفيق مناسب
اشکال مبارزۀ مخفی و علنی باعث تداوم و تکامل مبارزه و هسته های مبارزاتی شوند.
نیروهای امنیتی رژیم در دو نوبت ١٣٦٠ و١٣٨٨
با استفاده ار شناسائی های وسیع دورۀ علنی جنبش دانشجوئی توانستند ضربه های سنگینی
به آن وارد کنند وبسیاری از رهبران آنرا از میدان مبارزه خارج کنند. در حالیکه در
سالهای خفقان ٥٤- ٥٧ به رغم تظاهرات وسیع برای خواست های ویژۀ دانشجوئی و خواست
های سیاسی عام، اکثر هسته های رهبری کننده وفعال دانشجوئی توانستند از تورهای
امنیتی ساواک در روند. استبداد سیاسی وسرکوب خشن همراه آن، کاسۀ صبر دانشجویانی را
که به کار دراز مدت و روشمندعادت ندارند سرریز می کند و این زمینه ساز گرایش های
آنارشیستی و ماجراجویانه در آن می باشد.
چپ
سوسیالیستی برای حفظ ادامه کاری و تداوم وانتقال تجارب مبارزاتی - در محیطی که
برای یک دانشجو زمانی نسبتاً کوتاه بین ٤ تا ٦ سال است – به مبارزه ای مداوم با این گرایش ها در درون خود نیاز دارد. جنبش
دانشجوئی درنهایت همراه و هم آواز جنبش توده ای است وهیچگاه جای آنرا نمی گیرد.
فراموش نکنیم که جنبش دانشجوئی، جنبشی دموکراتیک است و وظیفۀ دانشجویان پیشرو، در
درجۀ اول، کشاندن وسیع ترین توده های دانشجو به این مبارزه و تضمین ادامه کاری آن
بعد از فارغ التحصیل شدنشان است.
دانشجویان چپ وپیشرو، حلقۀ مهم واساسی این
جنبش هستند. دانشجویان چپ با دو چالش بزرگ روبرو هستند: شرکت در مبارزات دموکراتیک
دانشجوئی و برقراری پیوند با توده های دانشجو از یکسو و اهتمام در جهت ایجاد
هماهنگی بین گرایش ها و هسته های مختلف چپ دانشجوئی از سوی دیگر در راستای اتحاد
سیاسی-عملی و تشکیلاتی برای تأثیر گذاری
قاطع ترسیاسی و سازمانی بر جنبش عمومی
دانشجوئی و از طریق آن بر جنبش عمومی.البته انجام کامل این مهم در گرو کوشش هائی
است که جنبش چپ و به بیان دقیق تر جنبش کمونیستی ایران در راستای حل اختلافات
درونی، ایجاد وحدت و اتوریتۀ سیاسی در جهت ایجاد حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر
برعهده دارد.
پیشرفت و موفقیت در این راه می تواند تأثیری
کیفی بر جنبش دانشجوئی ایران و نه صرفا فعالیت دانشجویان سوسیالیست یا هوادار
سوسیالسم بگذارد. به همین طریق گسترش و تحکیم جنبش دانشجوئی مستقل و بویژه فعالیت
های دانشجویان سوسیالیست می تواند به گسترش بینش سوسیالیستی درعرصه های نظری وعملی
یاری رساند و به طور مستقیم و غیر مستقیم به جنبش انقلابی طبقۀ کارگر کمک
کند.
در این میان خطری که جنبش دموکراتیک
دانشجویان را تهدید می کند، دنباله روی از گروههای سیاسی تا تبدیل شدن به زائده
های آنها از یکسو و استفاده های ابزاری گروهها از جنبش در جهت تبدیل کردن آن به
پشت جبهه و منبع عضو گیری است.
در میان دانشجویان، هرگاه وحدت نظری و
اتوریتۀ سیاسی واحدی وجود داشته ما با یک جنبش دانشجوئی نسبتاً منسجم و همگرا
روبرو بوده ایم ودر نبود آن خصلت نمای جنبش دانشجوئی پراکندگی نیروهای چپ و ضغف
جنبش دموکراتیک آن بوده است.
این مسأله را صرف نظر از ایدئولوژی و خط
مشی حاکم در سالهای٢٠ ، تحت نفوذ حزب توده و بین سالهای ٤٦-٥٤ تحت اتوریتۀ سیاسی
مشی چریکی و در سالهای ٦٠ با دفتر تحکیم وحدت زیر نفوذ حکومت مذهبی شاهد بوده ایم.
دفاع از استقلال سازمانهای دانشجوئی از دولتها و
احزاب سیاسی آنچنانکه برای سندیکاها و اتحادیه های کارگری توصیه می شود، می تواند
بنا بر اوضاع و احوال سیاسی جامعه، اشکال مختلفی از تشکیلات مخفی و علنی را بخود
بگیرد.
در مقابل جنبش دانشجوئی دو نوع مطالبات
قرار دارد:نخستیک
رشته مطالبات خاص که به مناسبات درونی دانشگاه ها و محیط های زندگی و فعالیت
دانشجوئی و داشتن حداقل شرایط لازم این فعالیت مربوط می شوند مانند خواست خروج
نيروهای انتظامی و امنيتی از دانشگاه ها، مدارس عالی و خوابگاه های دانشجوئی؛ منع
حملۀ نيروهای انتظامی به دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجوئی؛ باز گشت دانشجويان
اخراجی به دانشگاه ها برای ادامۀ تحصيلاتشان؛ آزادی تشکيل انجمن های دانشجوئی
مستقل و نشريات دانشجوئی؛ منع دخالت نيروهای انتطامی و باندهای امر به معروف و نهی
از منکر در مسائل خصوصی و به ويژه در روابط عاطفی و جنسی دانشجويان؛ لغو «گزينش
دانشجو» و يا استاد و مدرس دانشگاه ها و مدارس عالی عمومی براساس اعتقادات دينی،
جنسيت يا منشأ ملی و قومی؛ لغو سهميه بندی دانشجوئی بر اساس جنسيت و يا بر اساس
وابستگی به نهادهای حکومتی؛ حذف معيارهای مبتنی بر جنسيت، مذهب، عقيده، مليت يا
قوميت در زمينۀ اعطای بورس و کمک تحصيلی مسکن دانشجوئی، انتخاب رشته و غيره؛ حق
تدريس و تحصيل به زبان های ملت های غير فارس ساکن ايران.
افزون براین، شرایط ویژۀ زندگی دانشجوئی که یکی از مهم ترین
جنبه های آن آموختن دانش، فن وهنر و شرکت فعال و خلاق در زندگی فرهنگی جامعه است
آنان را به سوی تمایلات و خواستهای وسیع دموکراتیک سوق می دهد. زیرا آزادی های
مدنی، سیاسی و اجتماعی شرط لازم و اجتناب ناپذیر برای زندگی پربار دانشجوئی و
فعالیت علمی و فرهنگی به طور کلی هستند.
بدین
سان مطالباتی مانند آزادی اندیشه و بیان، آزادی گردهمایی، آزادی پژوهش، آزادی
انتقاد و پرسش، آزادی مراوده، آزادی مسافرت و رفت و آمد، حق بازدید از مراکز
تولیدی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، بهره مندی از حق تشکل و غیره، برای دانشجویان
اهمیت حیاتی دارند.
دوم یک رشته خواست های
عمومی وسیع ترین توده های مردم است که دانشجویان به عنوان بخش نسبتاً وسیعی ازجمعیت
کشور در آن خواست ها سهیم اند. زیرا آن خواست ها بیانگر نیازهای بحق دانشجویان نیزهستند.
جمعیت عظیم سه و نیم میلیونی جوانان دانشجو، که بخش بزرگی از آنان از میان توده
های مردم می آیند، به دلیل شرایط تحصیلی، فشار اقتصادی و فرهنگی و تبعیض های
گوناگون در دورۀ دانشجویی و همچنین احساس نا امنی شغلی،اجتماعی و سیاسی پس از
پایان تحصیلات، خود را در وضعی می بینند که باید با رژیم جمهوری اسلامی که سایۀ
شومش را بر زندگی آنان افگنده است، مبارزه کنند.
شبح هولناک بيکاری، بی اعتمادی به آينده و تورم
بالا را هر روز مشاهده می کنند. از سوی ديگر، در اثر تکامل سرمايه داری، جدائی روز
افزون توليد کنندگان از وسائل توليد و بالا رفتن ميزان حداقل سرمايۀ لازم برای به
راه انداختن «کسب و کارمستقل» و تمرکزسرمايه در دست شمار هرچه کمتری از افراد که
ويژگی های سياسی جمهوری اسلامی آن را تشديد می کند، بسياری از تحصيل کردگان،
آيندۀ ديگری جز کار مزدی برای خود نمی بینند وایدۀ ایجاد بنگاه و شغل آزاد وغیره
برای اکثریت عظیم دانشجویان جز خوش خیالی خام نیست. این وضعیت در ایران زمینۀ دیگری
برای نزدیکی عینی دانشجویان با کارگران است.
خواست های اقتصادی و اجتماعی مشترک تودۀ
جوانان- که موجودیت کلی تری نسبت به دانشجویان دارند ودانشجویان در مورد اشتغال،
حقوق بیکاری، بیمه های درمانی و بهداشت، عدم مداخلۀ نيروهای انتطامی و باندهای امر
به معروف و نهی از منکر در مسائل خصوصی و به ويژه در روابط عاطفی و جنسی، منع حجاب
اجباری، و یکسری خواستهای دموکراتیک سیاسی وحقوقی، ضرورت پيوند آنان را با هم ودر
عین حال با جنبش کارگری و جنبش زنان برای آزادی ثابت می کند.
نکته ای که در نتیجه بادید مورد توجه قرار گیرد این
است که نا رضایتی جوانان شهری که به
صورت نافرمانی های مدنی در نحوۀ پوشیدن لباس وآرایش سر وصورت و شکستن محرمات رژیم
ولایت فقیه، و حتی اعتراضات سیاسی و خیابانی پدیدار می شود تازمانی که با نگاه
به بالائی ها همراه است، مانند بسیاری از حرکاتی که از دوم خرداد تا کنون
شاهدشان بوده ایم، نمی تواند به تغییرات اساسی در اوضاع سیاسی و اجتماعی حاکم منجر
شود.
تغییرات
جزئی ای هم که در اثر چنین حرکت هایی ممکن است به وجود آیند با اندک دگرگونی در
موازنۀ قدرت جناحهای حکومتی باز پس گرفته می شوند. در نبود یک اتوریتۀ سیاسی وتشکیلات راهبر
انقلابی و پیشرو، جنبش خود بخودی توده ای در خطر سوء استفادۀ جریانهای ارتجاعی در
درون و بیرون حاکمیت قراردارد.
ازسلطنت طلبان رنگارنگ ومجاهدین خلق گرفته
تا اصلاح طلبان وملی- مذهبی های معترض و باندهای رنگ عوض کرده ای چون دار ودستۀ
احمدی نژاد، همگی مترصدند تا بر این امواج سوار شوند و یکباردیگر آن را به بیراهه
بکشانند.