از پایان تاریخ تا پایان حقیقت
از پایان تاریخ تا پایان حقیقت
منبع: تلهسور
تارنگاشت عدالت
سازمانهای غیردولتی در تهاجم نخبگان غربی علیه مقاومت رهبران و جنبشهای سیاسی در برابر آنها نقش دارند!
شناخت
همگانی از این واقعیت که نخبگان سرمایهداری ایالات متحده و همتایان آنها در
کشورهای اروپایی و پاسیفیک اکنون به نحو فزایندهای قدرت و نفوذ خود را در سراسر
جهان از دست میدهند، نوشته خودبرترانگارانه و زودهنگام فوکویاما را به چرندیات
مبدل کرده است.۱ این مشاهده نیز همگانی است که این نخبگان غربی و
سیاستمدارانی که سیمای بیرونی آنها هستند طی بیست سال گذشته در به دست آوردن
دوباره کنترل خویش برای مناطق نواستعماری خود عمل کرده اند. قدرتهای اتحادیۀ
اروپایی عین این کار را در اروپای شرقی و آفریقا، به طور مشهود از جمله در
اوکرائین، لیبی، ساحل عاج، مالی و جمهوری آفریقای مرکزی انجام داده اند. ایالات متحده
نیز برای کسب دوباره کنترل خود بر آمریکای لاتین و کارائیب، عملاً علیه ونزوئلا
اعلام جنگ کرده، جنگ اقتصادی و روانی علیه کوبا را حفظ کرده و به درجات گوناگون از
علنیت در جاهای دیگر مداخله کرده است.
فیدل
کاسترو، هوگو چاوز و معمر قذافی پیش از مرگشان، در میان لولوهای رسانهای غربی
قرار داشتند. اکنون ولادیمیر پوتین و بشار الاسد به ژی جینپینگ و نیکولاس مادورو
ملحق شده اند. همراه با اینها و دیگر رهبران جهان، دانیل اورتگای نیکاراگوئه نیز
پیوسته هدف کارزارهای بیپایان و تکراری نفرتپراکنی رسانههای غربی قرار داشته
است. این استراتژی رسانهای دیرپا و روزمره، مرتباً و وقیحانه افکار عمومی
را برای تسهیل تجاوز دولتهای غربی علیه تازهترین هدف آماده میکنند. هر کس که
این روندها را دنبال کند با اندکی توجه به نقش اصلی که سازمانهای غیردولتی در
تهاجم نخبگان غربی علیه مقاومت رهبران و جنبشهای سیاسی در برابر آنها در سراسر
جهان بازی میکنند، پی خواهد برد.
در
تقریباً همه تحریکات برای مداخلات اخیر غرب، از ونزوئلا در سال ۲۰۰۲، تا هائیتی در سال ۲۰۰۴، بولیوی در سال ۲۰۰۸، هندوراس در سال ۲۰۰۹، ساحل عاج، لیبی و سوریه در سال ۲۰۱۱، اوکرائین در سال ۲۰۱۴، رسانههای غربی عامدانه از گزارشهای گمراهکننده و
حتا فریبکارانۀ سازمانهای غیردولتی غربی برای حمایت از گزارشهای جعلی خود از
رویدادها استفاده کردند. در مورد نیکاراگوئه، سازمانهای غیردولتی معمولاً غیرقابل
اعتماد و مظنون مانند «عفو بینالملل»، «شفافیت بینالملل»، و «شاهد جهانی» دايماً
گزارشات و اظهارات منحرفکنندهای در حمله یا بیاعتبار ساختن رییسجمهور دانیل
اورتگا و دولت او منتشر میکنند. به طور کلی، گزارشگری آنها با توجه به بستر
منطقهای رویدادهای دهشتناک و شرایط تأسفبار غیرقابل مقایسه با نیکاراگوئه در
جاهای دیگر در آمریکای لاتین، به شدت مغرضانه و اغلب نادرست است.
در یک
مورد تازه، «شاهد جهانی»۲ گفت
که پیشنهاد نیکاراگوئه برای ساختن یک کانال بین دو اقیانوس «بدون مطالعۀ تأثیر آن
بر محیط زیست، و بدون مشورت با مردم محل بود.» این دو ادعا کاملاً نادرست است. اما
تکرار این دروغ بزرگ روش کار نخبگان غربی است که بودجه گروههایی مانند «شاهد
جهانی»، «عفو بینالملل» و دیگر سازمانهای غیردولتی متنفذ مانند «گروه بینالمللی
بحران» و «شفافیت بینالملل» را تأمین میکنند. به عنوان مثال، «عفو بینالملل»
ادعا میکند «ما از هر دولت، ایدئولوژی سیاسی، منافع اقتصادی یا مذهب، مستقل
هستیم.» اما لازم به تکرار است که بسیاری از اعضای هیأت امنا و اکثر کارکنان ارشد
آن که مسؤولیت تهیه گزارشهای سازمان را دارند از نطر ایدئولوژیک عمیقاً به سازمانهای
غیردولتی تحت کنترل سرمایه مانند «هدف»، «مؤسسه جامعه باز»، «دیدهبان حقوق بشر»۳ و بسیاری دیگر متعهد و وابسته اند.
همچنین
لازم به تکرار است که «شاهد جهانی» در سال ۲۰۱۶ میلیونها دلار از «بنیاد جامعه آزاد» جورج سوروس، «شبکه
امیدیار» پیير امیدیار، «بنیاد فورد» و دولتهای ناتو دریافت کرد. هیأت امنا و
هیأت مشورتی این سازمانهای غیردولتی همه اشخاصی هستند که اکثراً از بخش
نواستعماری غیردولتی نخبگان غربی میآیند. بسیاری از آنها پبشینه کار در شرکتهای
بزرگ را دارند. همگی آنها به راحتی از یک شغل پردرآمد در یک سازمان غیردلتی غربی
به شغل بعدی حرکت کرده، به اهداف سیاست خارجی کشورهای ناتو خدمت میکنند. کوری
مورنینگاستار برنامه سیاسی جهانی هوادار ناتو سازمانهایی مانند «آواز» و «هدف»
را افشا نموده، خاطرنشان میکند: «هدف اصلی مجتمع غیرانتفاعی این است و همیشه این
بوده که از همین نظامی که تظاهر به مخالفت با آن میکند، حراست نماید.»۴
در سال ۲۰۱۷ آشکار بود که سازمانهای غیردولتی غربی «به مثابه بازوی
نرم و روشنفکرانۀ تهاجم عملیات روانی سیاست خارجی کشورهای عضو ناتو عمل کرده،
محافل لیبرال و مترقی را برای تضمین سکوت یا موافقت آنها با تجاوز و ارعاب علیه
دولتها و جنبشهايی که ناتو آنها را هدف گرفته، مخاطب قرار میدهند. برای این
مقصود، آنها مزورانه از استعدادهای لیبرال و مترقی در رابطه با موضوعات محیط
زیست، انساندوستانه و حقوق بشر سؤاستفاده میکنند.» چیزی که اکنون بر بستر جاری
روشنتر میشود این است که این سازمانهای غیردولتی و همدستان رسانهای آنها از
چنان اعتماد به نفسی برخوردارند که دیگر گزارش فاکتها برایشان مهم نیست و به
انتشار دروغهای واضح رو میآورند. گفتمان عمومی غربی چنان بیپایه، نامنسجم و
پراکنده شده که حقیقت تقریباً به طور کامل بیاهمیت است. تنها چیز مهم قدرت تحمیل
یک روایت است، بدون توجه به اینکه این روایت چقدر دروغ و غیرحقیقی است.
این
واقعیت رسانهای بدسگال از نزدیک با سیاسی شدن روندهای قضایی و اداری در حیات ملی
کشورهای سراسر آمریکای لاتین مربوط میشود. روندهای قضایی ساختگی علیه دیلما روسف
و لولا د لا سیلوا در برزیل، علیه میلاگرو سالا و کریستینا فرناندز در آرژانتین،
علیه خورخه گلاس [معاون رییسجمهور پیشین اکوادور]، بدون تردید به زودی علیه
رافائل کوررآ در اکوادور [عدالت: و علیه احمدینژاد و یارانش در ایران] همگی
براساس یک نوع بیایمانی واقعی و زیر پا گذاشتن کامل شواهد فاکتی در گزارشهای
تبلیغاتی رسانههای غربی و سازمانهای غیردولتی علیه ونزوئلا، بولیوی، کوبا و
نیکاراگوئه قرار دارند.
بایسته
است بر این تصور لیبرالی مسخره غلبه کرد که گوبا نخبگان منطقه، با داشتن مزیت
طراحی و کنترل نظامهای قضایی و رسانههای اطلاعاتی کشورهایشان طی بیش از ۲۰۰ سال، اکنون به نحوی به اظهارات پرطنین درباره «تفکیک
قوا» احترام خواهند گذاشت.
—————————————
۱- پایان تاریخ، فرانسیس فوکویاما:
https://www.jstor.org/stable/24027184?seq=1#page_scan_tab_contents
۲- «شاهد
جهانی»:
۳- «صنعت حقوق
بشر از امپریالیسم حراست میکند»:
http://www.wrongkindofgreen.org/2017/02/28/human-rights-industry-protects-imperialism/
۴- «سوریه:
آواز، هدف و هنر فروش نفرت برای امپراتوری»:
http://www.theartofannihilation.com/syria-avaaz-purpose-the-art-of-selling-hate-for-empire/