بررسی ترم "آنتی سام ایسم"

بررسی ترم "آنتی سام ایسم"

کلمه "آنتی سام ایسم" بعنوان ضد یهود استفاده می شود.

باید بررسی کرد و دید این ترم تا چه حد صحیح و به جاست!

همچنین مشخص کرد مقصود از یهودی چیست و کیست!

ابتدا باید خود ترم را شکافت:

"آنتی سام ایسم" که معمولا بصورت "آنتی سمیتیزیم"  و " آنتی سمیتیسم" نوشته و گفته می شود به معنی "ضد سام" است و از سه جز تشکیل شده است.

آنتی -  ضد

سام -  فرزند نوح معروف که کشتی ساخت.

ایزم یا ایسم -  پسوند است.

انگلیسی آن چنین است.

Antisemitism = Againt Sam

Anti = Against

Semit = Sam son of Novak

Ism = Sufix

کلمه یا ترم "آنتی سام ایسم" ظاهرا ابتدا در سال 1860 توسط موریس استین اشنیدر بکار رفت و مقصود دشمن تمام آنهائیکه از نسل سام هستند، بود و از اوایل قرن بیستم  به عنوان ضد یهود بکار رفت. این زمان مصادف بود با قدرت گیری یهودیان صهیونیست و کنار زدن فراماسیونری از سلطه بر جهان توسط آنها؛ و دیگر مسائل سیاسی که در اینجا به آنها پرداخته نمی شود.

ریشه سام چیست؟

آیا ریشه یهودیان به سام می رسد؟

آیا این  یک داستان ساختگی است و یا واقعیت دارد؟

در مورد داستان "سام"  شاید هیچ چیزی به غیر از مطالب عهد عتیق وجود نداشته باشد.

هرچند این گونه نوشته ها می توانند جنبه هائی از حقیقت داشته باشند ولی نباید آنها را تمام و کمال بعنوان حقیقت تاریخی پذیرفت بلکه باید دقیق تر به آن نگاه کرد. زیرا این گونه داستانها، افسانه ها و اساطیر به مرور زمان  و مخصوصا آنگاه که سینه به سینه منتقل می شدند تغییرات زیادی می کردند.

از همه مهمتراینکه وقتی داستانی (افسانه ای و...) در جائی پیدا می شود و آن داستان خوش آیند سایر ملل یا اقوام قرار می گیرد آنها نیز داستان را بخود نسبت می دهند که در نتیجه مستلزم ایجاد تغییراتی در آن می باشد. بعنوان مثال کودکی که از آب گرفته می شود، کسی که می آید و دنیا را نجات می دهد و.... وهمین داستان توفان نوح و حتی قصه هائی مانند ملانصرالدین و... همه در منطقه چرخیده و هر قوم و ملتی آن را به شکل دلخواه  و مناسب خود در آورده و به خود نسبت داده است.

عهد عتیق در این خصوص چه می گوید

عهد عتیق با سفر(کتاب) پیدایش شروع می شود که اتفاقا بنابر قول محققان و تمامی شواهد آخرین کتابی است که نوشته شده و بر مجموعه عهد عتیق اضافه گردیده است.

در باب پنجم یعنی تنها چند صفحه انگشت شمار پس از شروع کتاب، در پی  بررسی فرزندان آدم و حوا در آیه (29) به نوح و در آخرین آیه(32) این باب به  سام می رسد.

توضیح: تمام آیاتی که اینجا نقل قول مستقیم می شود از ترجمه قدیمی "بهمت انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل" گرفته شده و برای حفظ امانت و تحقیق و بررسی دقیق سعی گردیده تماما و دقیقا بهمان شکل آورده شود. 

عهد عتیق

سفر پیدایش

باب 5

آیه 30

و لمک بعد از آوردن نوح پانصد و نود و پنجسال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد

آیه 31

پس تمام ایام لمک هفتصد و هفتاد و هفت سال بود که مرد

آیه 32

و نوح 500 ساله بود پس نوح سام و حام و یافث را آورد.

...

سپس داستان نوح و مشکلاتی که برای خدا پیش می آید و او را ناراحت می کند و... مطرح می شود. چیزهائی که بحث زیادی را بدنبال آورد و ادیان سامی مانند مسیحیت و اسلام که این داستانها را پذیرفتند در توجیه آن مانده اند و برای اینکه مجبور نشوند در یک بحث منطقی و معقول دست از اثبات خدا بردارند از روی آن می پرند.

البته همین نکات نیز باعث شد که دیدگاه های بسیار قدیمی و عقب افتاده یهودیت در خصوص خدایانشان (بت های بی شمار و حتی بت های فردی و مختص هر خانواده) را در کتب بعد از سفر پیدایش قرار بدهند تا این یکی (با تمام ضعف های کاملا آشکارش) بعنوان برترین و یا شاید تنها دیدگاه دین یهود از خدا و آفرینش معرفی بشود.

نگاهی به آنها انداخته می شود. 

عهد عتیق

سفر پیدایش

باب ششم

آیه 6

وخداوند پشیمان شد که انسانرا بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت.

آیه 7

و خداوند گفت انسانرا که آفریده ام از روی زمین محو سازم انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را چونکه متاسف شدم از ساختن ایشان.

آیه 8

اما نوح در نظر خداوند التفات یافت. و....

همین چند آیه کاملا نشانگر ضعف فکری و سست عنصری خداوند است.

از طرفی معلوم نیست اگر بشر خلافکار شده چرا همه جانداران و حتی حشرات باید نابود شوند. هرچند تکلیف جانداران میکروسکپی  و آنها که در آب زندگی می کنند مشخص نیست. 

حتی همان داستان 6 روز آفرینش و یک روز استراحت نشان می دهد که خداوند برای کارش نیازمند زمان و فکر کردن بوده است. آنچه را در ابتدا آفریده ناقص بوده، سپس به فکر تکمیل آنها افتاده و در نهایت خسته می شود و نیاز به استراحت دارد.

البته آنجا که  در سایر کتب عهد عتیق(که قدیمی تر هم هستند) از خدا صحبت می شود مقصود بت ها می باشند که برای هرخانواده نیز مجزا و مستقل بود. سپس زمانیکه با این نکات و ضعف هایش  برخورد کردند در پی اصلاح آن بر آمدند وداستان پیدایش را از دیگران قرض گرفتند و آن را در ابتدای عهد عتیق گذاشتند تا همه چیز تحت الشعاع آن قرار بگیرد.

اما همین داستان آفرینش عالم در 6 روز و یک روز استراحت خداوند آنگاه که به دوران مسیح رسید  دیگر پاسخگو نبود. نقائص خدا و از جمله  نیازش به زمان، فکر کردن، خسته شدن، نیاز به استراحت، احتیاج به محلی برای استراحت و... ضعف های اساسی بودند که به نقطه بحرانی رسیده بودند و اینچنین بود که در عهد جدید در ابتدای "انجیل یوحنا" راه حل تازه ای بنظرشان می رسد و برای رفع مشکلات و ضعف های خدا برای زمان، فکر کردن و آفرینش؛ "کلمه" مطرح می شود.

یعنی خدا نیازی به فکر کردن و زمان برای آفرینش نداشت بلکه فقط از کلمه استفاده کرد و گفت "بشو" و "شد". البته همین نیز جای بحث دارد زیرا زمان چه روزها باشد و چه صدم ثانیه یا  یک میلیونیوم ثانیه (انفجار اتمی در همین مدت زمان کوتاه صورت می گیرد) فقط برای گفتن" بشو"، بهرحال زمان است. همچنین اینکه خدا بگوید چه بشود و قبل از گفتن چه اتفاقی افتاده و... خود مسئله است.

هرچند عهد عتیق، عهد جدید و قرآن مشخص نمی کنند قبل از آفرینش جهان، خدا و فرشتگانش در کجا زندگی می کردند و یا اینکه چیزی بوده یا نبوده است؛ ولی اگر خدا نیاز به زمان و مکان نداشته، فرشتگان او نیاز داشته اند! وگرنه آنها نیز همانند خدا بودند.

عهد جدید

انجیل یوحنا

باب اول

آیه 1

در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.

آیه 2

همان در ابتدا نزد خدا بود.

این مورد در قرآن  به شکل واضح تری آمده است.

"کن فیکون"

یعنی خدا گفت: "بشو" و" شد".

سوره های بقره – 117؛ آل عمران-47- 59؛ انعام- 73؛ نحل- 40؛ مریم- 35؛ یس- 82؛ مومن- 68

اکنون به این آیه توجه شود که در آن خداوند انسان را شبیه خودش آفریده است.

عهد عتیق

سفر پیدایش

باب 9

آیه6

هرکه خون انسان ریزد خون وی به دست انسان ریخته شود زیرا خدا انسان را بصورت خود ساخت.

یعنی توان فکری انسانهای آن زمان در همین حد بود که خدا شبیه انسان است. سایر چیزها نیز در حد فکر و دانش خودشان نوشته شده است که بسیار ابتدائی است. 

پس از اینکه خدا قصد نابودی تمام انسانها در کل عالم را می کند و نظرش نسبت به نوح مثبت می شود به او دستور ساختن کشتی می دهد و نوح و خانواده اش در کشتی می نشینند. باران زیادی می بارد و جهان نابود می شود ولی خاندان نوح بعنوان تنها نسل از بشر باقی می ماند.

یعنی: تمام انسانهای روی کره زمین از نسل نوح هستند ولاغیر!

اما اگر استدلال بشود که اینچنین نیست و مقصود از جهان و مردمان، محدود به آن منطقه می باشد و سایر مردمان کره زمین را شامل نمی شود؛ پس پذیرفته شده که این یک داستان محلی است و خدای انها نیز محلی و محدود است و در نتیجه فراگیری این داستان و بقیه ماجراها و از جمله قوم برگزیده (که شاید ریشه فکری نژادپرستی در جهان باشد) همه و همه به سادگی زیر سئوال رفته و ارزش جهانی خود را از دست داده و به یک داستان ساده و کم اهمیت محلی که ضعف های بسیار دارد، تبدیل می شود. نه آنکه در تمام دنیا از آن فیلم ها و... درست بشود و طبل تبلیغاتی آن مغزهای مردمان را شستشو داده به واپسگرائی بکشاند.

عهد عتیق

سفر پیدایش

باب 6

آیه 13

و خدا به نوح گفت انتهای بشر به حضورم رسیده است زیرا که زمین بسبب ایشان پر از ظلم شده است و اینک من ایشانرا با زمین هلاک خواهم ساخت. ...

آیه17

زیرا اینک من طوفان آب بر زمین میآورم تا هرجسدی را که روح حیات در آن باشد از زیر آسمان هلاک گردانم و هرچه برزمین است خواهد مرد.

آیه 18

لکن عهد خود را با تو استوار می سازم و بکشتی درخواهی آمد تو و پسرانت و زوجه ات و ازواج پسرانت با تو.

... پس از باریدن باران و گذشت چند ماه

آیه 21

وهرذی جسدی که برزمین حرکت میکرد از پرندگان و بهایم و حیوانات و کل حشرات خزنده برزمین و جمیع آدمیان مردند.

آیه 22

هرکه دم روح حیات در بینی او بود از هرکه در خشکی بود مرد.

آیه 23