در پس نام نوبل
در
پس نام نوبل
والنتین
کاتاسانوف
http://www.sovross.ru/articles/1735/40870
ا.
م. شیری
https://eb1384.wordpress.com/2018/08/29/
۷
شهریور- سنبله ١٣۹۷
نام آلفرد نوبل امروز برای هر انسان باسوادی در جهان
آشناست. نوبل (١۸٣٣-
١۸۹۶) شیمیدان سوئدی،
مهندس، مخترع، کارفرما و انسان خیّری بود. با اختراع دینامیت به شهرت رسید
(اختراعات دیگری نیز داشت. مجموعا ٣۵۵
اختراع به ثبت رسیده). با این حال، تأسیس مدال بنام وی موجب اشتهار اساسی او
گردید.
آلفرد نوبل یک سال قبل از مرگ خود وصیتنامه نوشت که در ماه ژانویه
سال ١۸۹۷ علنی شد. این
هم قسمتهایی از وصیتنامه وی: «همه دارایی من اعم از منقول یا غیرمنقول بایستی بواسطه
قیومانم در راه توسعه ارزشهای قابل تبدیل به ثروت صرف شود، و سرمایه انباشته از
این طریق به بانک معتبری سپرده شود. سود حاصل از این سپرده باید به بنیادی تعلق
بگیرد، که آن را سالانه به شکل جایزه بین افرادی توزیع نماید، که در طول سال گذشته
بیشترین نفع را به بشریت ارزانی داشتند... درصد مذکور باید به پنج قسمت مساوی
تقسیم گردد و به ترتیب آتی به صرف برسد: قسمت نخست به شخصی اعطا گردد که در عرصه
فیزیک بهترین کشف یا اختراع را به ثبت رسانده؛ قسمت دیگر به کسی پرداخت شود، که در
عرصه شیمی اختراع مهمی به ثبت رسانده یا علم شیمی را تکامل بخشیده؛ قسمت سوم، به
آن کسی تقدیم گردد، که به کشف مهمی در عرصه زیستشناسی یا طب موفق شده؛ قسمت چهارم
به آن کسی اهداء گردد، که مهمترین اثر ادبی را به گنجینه ادبیات ایدئالیستی
افزوده؛ قسمت پنجم در اختیار آن کسی قرار گیرد، که مهمترین سهم را در تحکیم اتحاد
ملتها، از میان برداشتن بردگی یا کاهش شمار نفرات ارتشهای موجود و کمک به تشکیل
کنگرههای صلح داشته...علاقهمندی خاص من این است، که در روند اعطای جوایز، ملیت
نامزد مورد توجه قرار نگیرد».
در سال ١۹٠٠
بنیاد نوبل بمنظور مدیریت مالی و سازماندهی اعطای جوایز نوبل تشکیل گردید. سرمایه
اولیه بنیاد ٣١ میلیون ۶٠٠
هزار کرون سوئد بود. در اوایل سده گذشته سرمایه بنیاد بطور قابل ملاحظهای «رشد»
کرد. در ضمن، ثروتهای نفتی باکو که در آنها کمپانی تأسیسی آلفرد نوبل عمل میکرد،
منبع اصلی افزایش سرمایه بود. در سال ١۹٠١ نخستین جایزه نوبل در پنج رشته فوق اعطاء گردید.
جایزه نوبل معتبرترین جوایز در جهان بود و همچنان هست. البته، کارکرد
بنیاد و کمیته اعطای جوایز نوبل نواقص خاص خود را داشت. بویژه، تصمیمات دایر بر
اعطای جوایز صلح و ادبی با پیشداوری همراه بوده است. در این باره یادآوری اعطای
جایزه صلح نوبل به باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا کافیست. جایزه صلح نوبل بخاطر
تلاشهای فوقالعاده در جهت تقویت دیپلوماسی بینالمللی و همکاری بین خلقها به وی
اعطاء گردید. فقط این واقعیت که پس از ١۲ روز... از آغاز دوره ریاست جمهوری جایزه به او اعطاء
گردید، حاکی از دستپاچگی بود.
شمار زیادی از سیاستمداران و کنشگران اجتماعی در کشورهای مختلف جهان
(از جمله در خود سوئد و ایالات متحده آمریکا) کمیته نوبل را بدرستی به وابستگی به
قدرت در سایه که آن را به اتخاذ چنین تصمیماتی وادار میکند، متهم مینمایند. دیگر
لازم به توضیح نیست که خود برنده جایزه صلح نوبل در مدت دو دوره ریاست جمهوری خود
به تهاجم نظامی بر علیه یکسری کشورهای مستقل دست زد.
با جایزه ادبی نوبل نیز همین اتفاق افتاد. توجه کنید نویسنده نامدار
ما یوری
پالیاکوف در این چه میگوید: «در دهههای اخیر منهای موارد
استثنایی، نویسندگان بینام و نشان جایزه دریافت نمودند. و اغلب، بد نویسندگان. به
همین دلیل، توقف این روال لازم است. آلکسیاویچ را در نظر بگیرید: او یک روزنامهنگار
و خبرنگار صرفا سیاسی است با رویکرد آشکارا ضد روسی. باب دیلان را
نیز نباید با آن شعرای نامداری که بموقع خود با جایزه نوبل تلطیف شدند، مقایسه
کرد. سقوط معیارها و الزامات حرفهای در سالهای اخیر شدت گرفته است».
بانک مرکزی سوئد ٣٠٠- مین سالروز تأسیس خود را در سال ١۹۶۸ پشت سر گذاشت (سوئدیها این بانک
مرکزی را مخوفترین بانک جهان گمان میکنند). مدیریت بانک مرکزی سوئد در آن تاریخ
تصمیم به ایجاد جایزه بینالمللی به ازای دستآوردها در عرصه اقتصادگرفت (علوم
اقتصادی). جایزه بنام آلفرد نوبل نامگذاری شد. در همان سال ١۹۶۸ صندوق پرداخت جوایز در بانک مرکزی
سوئد تأسیس گردید. از سال ١۹۶۹
اعطای جوایز شروع شد. در دوره زمانی سالهای ١۹۶۹ تا ۲٠١۶ مجموعا ۴۸ بار جایزه اعطا شده است. ۷۸ دانشمند برندگان آنها بودند. تفاوت
میان تعداد جوایز و شمار برندگان آنها بر این اساس مبتنی بود، که یک جایزه میتوانست
به چند نفر اعطاء گردد. به این ترتیب، از ۴۹ جایزه ۲۶ بار
یک دانشمند، ١۷ بار دو و ۶ بار سه محقق دریافت نمود.
شایان توجه است، که تصمیم دایر بر اعطای جوایز اقتصادی را همان آکادمی
علوم پادشاهی سوئد اتخاذ میکند. گواهی و مدال برندگان جوایز اقتصادی را مشکل میتوان
از آنهایی که به نامزدهای واقعی جایزه نوبل تقدیم میگردد، تشخیص داد. و میزان
پاداش به برنده جایزه اقتصادی دقیقا همینطور است (آن در حال حاضر معادل کمی بیش از
یک میلیون دلار آمریکاست).
سرانجام، کمیته نوبل و رسانههای سوئدی و جهانی جایزه اقتصادی نوبل را
جایزه بانک مرکزی سوئد نامیدند. بدون هیچ شک و تردید. روشن است، هر کار ممکن برای
بالا بردن اعتبار جایزه انجام گرفت. حتی با دست بردن به سازوکارهای بشدت مشکوک.
سؤال میشود: چرا بانک مرکزی سوئد به این نیاز داشت؟ دو پاسخ وجود دارد که مکمل
یکدیگر هستند.
اول- این برای بانک سوئد لازم بود، که در عرض سالیان طولانی موفق شد
وضعیت یک نهاد «مستقل» کسب کند (در آن زمان بانکهای مرکزی اکثریت کشورهای غربی
مستقل از دولتهای خود بودند). و برای این امر، رهبری بانک سوئد به حمایت
«اقتصاددانان حرفهای» نیاز داشت. بانک سوئد حساب میکرد، که از این طریق
اقتصاددانان قادر به کمک در جهت تأمین ملزومات «استقلال» خود را جذب خواهد
کرد. جایزه «اقتصادی نوبل» نیز میبایست ابزار جلب و جذب حرفهایهای لازم باشد.
این طرح فاسد در عمل بمعنی «خرید» آدمهای مورد نیاز بود.
دوم- این برای «اربابان پول» (سهامداران اصلی ساختار فدرال رزرو
آمریکا) ضروری بود، که میخواستند «نوابغ اقتصادی» قادر به توجیه تصمیمات لازم را
به تحت فرمان خود دربیاورند.
پایان سالهای دهه ١۹۶٠
زمانی بود که درزهای ساختار ارزی- مالی جهانی برتون وودوز ترک
برداشت. «اربابان پول» قرار حذف «ترمز طلایی» را بواسطه دستگاههای ضرب پول ساختار
فدرال رزرو آمریکا، به سخن دیگر، بشکل گذار از دلار طلایی به معیار دلار کاغذی
آماده کردند. در ادامه، طبق برنامه آنها، لیبرالیزه کردن عمومی اقتصاد در جهان،
جهانیسازی، در هم شکستن و از میان برداشتن گام به گام دولتهای ملی میبایست آغاز
شود (قرار بود «دولت جهانی» جایگزین آنها بشود). برای پشتیبانی فکری چنین پروژه
عظیم نیز جایزه بینالمللی معتبر الزامی بود. نامزد این جایزه هم میبایست در خدمت
منافع «اربابان پول» و حرکت بسوی حاکمیت جهانی وابسته به آنها قرار بگیرد. از
آنجایی که بانک مرکزی سوئد در سلسله مراتب بانکهای مرکزی جهان تحت تابعیت نظام
ذخیره فدرال قرار دارد، همان بنیاد «جایزه» اقتصادی نوبل برای ارضای علایق هر دو،
مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
در ابتدای کار، برای اینکه هیچ کسی تردید نکند، و همه تصور کنند، که
جایزه واقعا برای تشویق جستجوی حقایق علمی در رشته اقتصاد اهداء میگردد، جایزه
اقتصادی «نوبل» به افراد برجسته اهدا شد. اما بعد از چند سال راهاندازی همان
«عاقلان لازم» به « مدار اربابان پول» آغاز گردید. فریدریک هایک و میلتون فریدمنمشهورترین
آنها بودند که به ترتیب در سال ١۹۷۴ و ١۹۷۶ جایزه گرفتند. هر دو لیبرال سرسخت از
یک «لانه»
بیرون خزیدند- از دانشگاه شیکاگو.
باز هم در سالهای ٣٠ سده گذشته در آنجا مدرسه
به اصطلاح اقتصاد شیکاگو، بعبارت دقیقتر، جریانی در تفکر اقتصادی که در نقطه
مقابل آموزههای مشهور آن وقتهای اقتصاددان انگلیسی جان کنیز قرار
داشت، پدید آمد. اقتصاد کینزی را فرانکلین روزولت و تیم او برای خارج کردن آمریکا
از رکود اقتصادی در عمل بکار بستند.اقتصادانان
مدرسه اقتصاد شیکاگو حتی در سالهای بحران و رکود از حمایتهای مالی میلیاردرهای وال
استریت بهرهمند بودند. به این سبب، شگفتآور نیست که
دانشگاه شیکاگو دقیقا به پرورشگاه برندگان «جایزه اقتصادی نوبل» تبدیل گردید. شمار
این آموزشدیدهها به دهها نفر میرسد. در ضمن، آخرین برنده «نوبل»-ریچارد تالر (سال
۲٠١۷) نیز از پرورشگاه شیکاگو بیرون
جست. او اکنون بعنوان پروفسور در آنجا تدریس میکند.
از میان مشهورترین پرورشیافتهگان «لانه» شیکاگو میتوان از پُل ساموئلسون نام
برد. در سال ١۹۷٠ به وی بخاطر
اثری که در شالوده باصطلاح «سنتز نئوکلاسیک» قرار گرفت، «جایزه نوبل» اهداء گردید
(ترکیبی از اقتصاد خرد نئوکلاسیک با اقتصاد کلان کینزی در یک تفکر). ساموئلسون هیچ
کشف هوشمندانهای نکرد. او بخاطر کتابهای درسی حجیم خود که از قضا در اتحاد شوروی
نیز ترجمه و چاپ شد، شهرت یافت. (من آن را در دوره دانشجویی خواندهام).
آری، هایک و فریدمن واقعا طرفداران سرسخت «آزادی
اقتصادی»، بویژه برای«اربابان پول» لازم بودند (ساموئلسون
میانهرو محسوب میشد). دو لیبرال نامبرده بالا تا زمان ورود به «مدار نوبل» چندان
شهرت نداشتند، و در محافل دانشگاهی آنها را با احتیاط میپذیرفتند. برخی نظریههای
علمی «نوابغ اقتصادی» در رابطه با آینده، شخصیتهای علمی را حیرتزده کرد.
بعنوان مثال، این ادعای حیرتانگیز میلتون فریدمن: «برای قابل قبول
بودن، اتکای قالب بر واقعیات الزامی نیست».
مؤلف مقاله تحت عنوان «جایزه اقتصادی نوبل وجود ندارد»، در باره این دو
«خدای معنوی اقتصاد» می نویسد: «معاصران هایک در مجامع علمی اقتصاد او را یک شارلاتان و فریبکار
حساب میکردند. در سالهای ۵٠ و ۶٠ او
در اثر موعظه دکترین بازار آزاد و داروینیزم اقتصادی بحساب پشتیبانی مالی
میلیاردرهای اولترا راست آمریکایی، از عالم علم غایب گشت. هایک طرفداران متنفذی
داشت، اما او در خارج از حصارهای محافل علمی جهان قرار گرفته بود. در سال ١۹۷۴، پس
از گذشت پنج سال از تأسیس جایزه، فردریک هایک- حامی پیشرو اقتصاد لیبرالی و بازار
آزاد (به سخن دیگر، « ثروتمندان، ثروتمندتر بشوید»)، یکی از مشهورترین اقتصاددانان
قرن بیستم و پدر معنوی اقتصاد نئوکلاسیک آن را گرفت. هامیلتون فریدمن نیز که همراه
با هایک در دانشگاه شیکاگو تحصیل کرده بود، دست کمی از او نداشت. او جایزه نوبل
خود را در سال ١۹۷۶
دریافت نمود». لیبرالهای فوقالذکر حتی پس از اخذ جوایز دلخواه
هیچ اعتباری کسب نکردند. و پس از اعطای جایزه به میلتون فریدمن حتی جنجال به پا
شد. معلوم شد که پس از کودتای نظامی در شیلی و تصرف قدرت توسط ژنرال پینوشه، گروه
اقتصادی آمریکا بنام «پسربچههای شیکاگو» به این کشور آمریکای لاتین اعزام
گردید. میلتون فریدمن از عمدهترینهای این «پسربچههای شیکاگو» بود (اگر چه او از
نظر سنی از مدتها قبل پسربچه نبود. آن وقت او ۶٠ ساله بود).
وظیفه اصلی گروه عبارت بود از گشودن پای سرمایه آمریکایی به اقتصاد
شیلی. اما مردم کشور به اعماق فقر درغلطیدند. اورلاندو لتلر(Orlando
Letelier) اقتصاددان
شیلیایی در سال ١۹۷۶ با انتشار
مقاله در «ملت»
(The Nation) میلتون فریدمن را «معمار هوشمند و مشاور غیررسمی همان تیم
اقتصادی نامید، که امروز اقتصادی شیلی را به نمایندگی از سوی کمپانیهای خارجی
اداره میکند. پلیس مخفی شیلی یک ماه بعد از این لتلر را با انفجار خودرو او در
آمریکا به قتل رساند.
اعتراضاتی شد، خواستهایی مبنی بر لغو و استرداد جایزه
«نوبل» فریدمن مطرح گردید. با این حال، آکادمی علوم سلطنتی و بانک مرکزی سوئد همه
اینها را نادیده گرفتند. پیش از آن که نام فریدریک هایک و میلتون فریدمن مطرح
شود، پول زیادی به آنها تزریق شد. با صرفنظر از برشماری بسیاری از واقعیات و جزئیات مربوط به اقدامات
بانک مرکزی و آکامی علوم پادشاهی سوئد در زمینه جوایز اقتصادی «نوبل»، لازم به ذکر
است، که آنها چند ده «نابغه اقتصادی» را به مدار اقتصادی جهان وارد کردند که تأثیر
آنها بر اقتصاد جهان از عواقب دهها بمب اتمی مخربتر است. نظریات این
«نوابغ اقتصادی» از سوی رسانههای وابسته به «اربابان پول» چندین برابر تقویت
گردیده، بواسطه میلیونها جلد کتاب «عاقلانه» انتشار یافته، به مغز دهها (اگر نه
صد) میلیون دانشجو چپانده شده است.
این مدعیات «علمی» در مبنای توجیه موج خصوصیسازی، مقررات زدایی از
اقتصاد، حذف همه موانع در عرصه بازرگانی بینالمللی و حرکت فرامرزی سرمایه،
استقلال کامل بانکهای مرکزی از دولتها، گسترش بیسابقه بازارهای مالی و غیره در
مقیاس جهانی قرار گرفت. همه این تدابیر در زمینه اقتصاد لیبرالی لازم برای
«اربابان پول»، در نتیجه نهایی، برای شکستن دولتها، محروم کردن خلقها از استقلال
ملی اندیشیده شد. و نابودسازی دولتهای ملی به نوبه خود برای «اربابان پول» بدین
سبب ضرورت داشت که قدرت را در سراسر جهان بدست آورند. بنا به طرح آنها، دولت جهانی
باید جایگزین دولتهای ملی بشود. و نقش باصطلاح جایزه اقتصادی «نوبل» در اجرای این طرح را دستکم گرفت.
در تمامی این دهها سال اقتصاددانان مستقل، کنشگران اجتماعی،
سیاستمداران بر علیه طرح کلاهبردارانه و خطرناک برای بشریت تحت عنوان رمزی «جایزه
اقتصادی نوبل» اعتراض کردهاند. این هم بخشی از اظهارات دکتر علومی حقوقی پتر
نوبل، برادرزاده آلفرد نوبل مشهور در این باره: «این جایزه از
دو جنبه قابل نقد است. اول- همه اینها فقط بمعنی یک تهاجم گیجکننده به مفهوم
«جایزه نوبل» است. دوم- جایزه بانک بطور یکجانبه به تحقیقات اقتصادی غرب و ایجاد
نظریه اهداء میگردد. وصیتنامه آلفرد نوبل نه یک حقهبازی، بلکه، بسیار سنجیده
نوشته شده است. نامه او گواه این است که وی اقتصاددان نبود».
امسال نیم قرن از زمان آغاز اهدای «جایزه اقتصادی نوبل» سپری میشود.
باید منطقی اندیشید. تأثیر مخرب آن در روسیه آشکار است (خصوصیسازی، مقررات زدایی
از اقتصاد، آزادسازی کامل پول از جریان سرمایه و غیره). اقدامات ویرانگرانه در
زمینه آموزش اقتصاد در دانشگاههای کشور ادامه دارد. همه کتابهای درسی روسیه با
«تفکرات» اقتصاد لیبرالی انباشه شده، جالب این است که نیمی از مؤلفان ایدهها
برندگان جایزه اقتصادی «نوبل» هستند. بحکم منطق می توان آنها را حقهباز
نامید. بمنظور
آغاز ساماندهی در کشور، قبل از هر کاری باید به ذهن شهروندان نظم بخشید. و برای
انجام این امر، بموازات همه کارها، ساماندهی نظام آموزش عالی اقتصاد ضرورت دارد. و
برای این کار، به نوبه خود، باید از زیر تأثیر هیپتونیزم حقهبازان «نوبلی» فوقالذکر
خارج شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•- والنتین کاتاسانوف- (Valentin Katasonov) پروفسور، دکتر علوم
اقتصادی، مدیر مرکز مطالعات اقتصادی «شاراپوف» روسیه، مشاور اقتصادی اسبق دبیر کل
سازمان ملل متحد، پژوهشگر مسائل پشت صحنه