يازدهم سپتامبر:واپسین پیام سالوادر آلنده به خلق شیلی


يازدهم سپتامبر:واپسین پیام سالوادر آلنده به خلق شیلی

 

رویای درهم شکسته شده سالوادور آلنده

١١ سپتامبر ١٩٧٣ یکی از سیاه‏ترین تاریخ‏ها برای نیروهای چپ در سده بیستم بوده است. در آن روز، کودتای خونتای نظامی که به رهبری ژنرال آگوستو پینوشه برعلیه سالوادور آلنده، رئیس جمهوری قانونی شیلی، صورت می‏گرفت در حمامی از خون به سه سال تجربه ای کاملا نوین و بی سابقه پایان داد. برای رهبران وقت در ایالات متحده آمریکا و هم چنین برای بورژوازی شیلیائی، می‏بایست به هر بهائی که شده و پیش از این‏که بیش از حد دیر شود، رویای سالوادور آلنده و اتحاد مردمی شیلی را که یک مرحله گذار دموکراتیک به سوی سوسیالیسم بود، درهم شکست.

پیام فرستاده شده توسط رئیس جمهوری شیلی کمی پیش از مرگش طی کودتای نظامی ١١ سپتامبر ١٩٧٣

منبع: مانیر دو ووآر ـ اوت وسپتامبر ٢٠٠٩

این مطمئنا واپسین باری است که با شما سخن می‏گویم. نیروهای هوائی مسلح آنتن‏های رادیو را بمباران کرده اند. من به تلخی سخن نمی‏گویم بلکه سرخورده ام. سخنان من تنبیه روحی ـ روانی برای آن‏هائی است که به سوگند خود خیانت کردند: سرباز شیلی، سر فرمانده، همکار آمیرال مرینو و ژنرال مندوسا، که دیروز وفاداریش را به دولت اعلام کرده بود، امروز خود را فرمانده کل قوا نامیده است.

در برابر چنین رویدادهائی، می‏توانم به زحمتکشان بگویم که کناره گیری نخواهم کرد. در این مرحله تاریخی، جانم را نثار وفاداریم به خلق شیلی خواهم نمود. به شما با اطمینان اعلام می‏کنم که بذر امیدی که به خلق شیلی سپرده شده است نمی‏تواند برای همیشه از بین رفته باشد. آن‏ها بی شک زورمندند، می‏توانند ما را به بند بکشند ولی هرگز نمی‏توانند به وسیله جنایت یا به کمک وحشت، از محاکمات اجتماعی فرار کنند.

تاریخ به ما تعلق دارد و این خلق است که آن را می‏نویسد. زحمتکشان میهن من، می‏خواهم از شما به خاطر وفاداری ای که همواره نشان دادید، از اعتمادی که به فردی کردید که تنها نماد خواسته بزرگ عدالت بوده است و سوگند می‏خورد که توانسته است به قانون و قانون اساسی احترام گذارد، سپاس‏گزاری کنم.

سرمایه بیگانه و امپریالیسم جوّی را به وجود آورده اند که سنت‏ها را شکسته است: همان سنت‏هائی که فرمانده شنایدر به آن‏ها احترام می‏گذاشت و گویا مورد تائید فرمانده آرایا می‏بود. ولی او از خانه اش و به یاری بیگانگان امیدوار است دوباره قدرت را در دست گیرد و از املاک و امتیازاتش دفاع کند.

روی سخن من با زن ساده سرزمینم است، با زن روستائی ای که به ما باور داشت، با زنان کارگری که سخت کار کردند و به مادرانی که همواره فرزندانشان را خوب بار آورده اند؛ با کارکنان دولت و با همه آن‏هائی است که روزهای متمادی بر علیه کودتا و بر علیه کسانی که تنها از امتیازات جامعه سرمایه داری دفاع می‏کنند، کار کرده اند؛ با جوانان و تمام آن‏هائی است که سرود خوانان شور و شعف و روحیه مبارزه جوئیشان را به دیگران انتقال داده اند؛ با شیلیائی‏ها، با کارگران، روستائیان، روشنفکران و با تمام آن‏هائی است که زیر ستم قرار خواهند گرفت زیرا فاشیسم از چندی پیش در کشور ما حضوردارد: سوء قصدهای وحشت آفرین که به کمک آن‏ها پل‏ها را منفجر می‏کنند، خطوط راه آهن را قطع می‏کنند، لوله‏های نفت و گاز را از بین می‏برند. تاریخ آن‏هائی را که الزام به مداخله داشتند وسکوت اختیار کردند، قضاوت خواهد کرد.

آن‏ها حتما رادیو ماگایانس را قطع خواهند کرد و شما دیگر نخواهید توانست آهنگ زنگ دار صدای مرا بشنوید. مهم نیست، شما باز هم به من گوش خواهید داد. من همواره در کنار شما خواهم بود؛ شما حداقل انسان شایسته ای را به یاد خواهید آورد که به میهنش وفادار بود. خلق باید از خودش دفاع کند نه این‏که خود را فدا کند. خلق نباید اجازه دهد نسلش را بر اندازند یا تحقیرش کنند.

زحمتکشان: من به شیلی و سرنوشتش اطمینان دارم. دیگرانی هستند که به لحظات خاکستری و تلخ یعنی لحظاتی که خیانت مسلط خواهد شد، امید بسته اند. به پیش، با علم به این‏که به زودی راه‏های بزرگی که از آن‏ها انسان‏های آزاد برای ساختن جامعه ای بهترگذر خواهند کرد، گشوده خواهد شد.

زنده باد شیلی! زنده باد خلق! زنده باد زحمتکشان! این واپسین سخنان من خواهد بود. من اطمینان دارم که این فداکاری بیهوده نخواهد بود و حداقل تنبیهی روحی ـ روانی برای کسانی خواهد بود که به پستی و خیانت روی آورده اند.