مدخلی بر پژواک فرشگرد در سازمان ملل

مدخلی بر پژواک فرشگرد در سازمان ملل

آناهیتا اردوان

منبع: تارنگاشت «بالاترین»

دونالد ترامپ، نمایندۀ امپریالیسم آمریکا، دشمن طبقه کارگر ایران و جهان در راستای یکجانبه گری و تثبیت کدخدایی بر دهکدۀ جهانی، بخش قابل توجهی از سخنرانی خود را به مخالفت با «سوسیالیسم و کمونیزم» و «جهانی شدن – انترناسیونالیسم» اختصاص داد. او گفت: «هرجا سوسیالیسم و کمونیسم بوده به فساد کشیده شده است؛ همه مردم جهان باید با این تفکر مبارزه کنند».

این در حالی ست که جایی در جهان از غارت سبعانۀ سرمایه داری مالی در امان نمانده است. فاشیزم؛ «بنیتو موسولینی» در ایتالیا، «آدولف هیتلر» در آلمان، «فرانکو» در اسپانیا، «آنتونیو دآلیویرا سالازار» در پرتقال، «فیلیپ پتن» در فرانسه، «میلکوس هورتی» در مجارستان، «آنتونسکو» در رومانی و «آنتی پاولیچ» و امروز «دونالد ترامپ» در کاخ «سیاه» یا دولتهای شبه فاشیستی- طهران با «هر رنگ عمامه و دستار، سیاه یا سفید، خطرناکترین محصول «عوام فریبی» هستند. «دونالد ترامپ» در یک گزاره؛ «چهره ی عریان امپریالیسم آمریکاست»؛ همانطور که فاشیزم چهره ی عریان سرمایه داری و آنچه دیگر نمایندگان امپریالیسم آمریکا پشت چهره پنهان کرده بودند آشکارا در مجمع عمومی سازمان ملل گفت.
هر چه ثروت اجتماعی، عملکرد سرمایه و اندازه و انرژی رشد آن بیشتر باشد، بیکاری، تنگدستی و فقر بیشتر خواهد بود. این قانون مطلق و عام انباشت سرمایه است. اکنون تصویری که مارکس به روشنی بیش از یکصد سال پیش از نظام سرمایه داری ارایه داد، در مقابل دیدگان جهانیان پدیدار گشته است. پیشرفتی که چهرۀ عیان امپریالیسم بدان می بالد دریدن شالودۀ جامعۀ مدنی با تصویب و اجرای سیاستهای ارتجاعی و نژادپرستانه است. طشت رسوایی وطن پرستی و شور میهنی امپریالیسم حربۀ انتخاباتی برای فریب توده های سفید پوست ناآگاه که عامل نداری و فلاکت خود را مهاجرین و پناهندگان میدانستند زمانی از بام افتاد که از رونق بازار سهام و معاملات مالی سخن بمیان آورد. بازار سهام و معاملات مالی در حقیقت بمعنای » سود و انباشتگی سرمایۀ موهوم- خیالی»، «بسط و گسترش بخشهای غیرمولد»، غارت ارزش اضافی توسط بخش مالی»، می باشد. افزایش نرخ خرید و فروش سهام چیزی جز » سفته بازی»، «خریداری حق مالکیت» در تضاد با » سرمایه داری تولیدی»، نامولد و تبدیل سرمایۀ صنعتی به سرمایۀ خیالی، نیست. عاملی که بخش اعظمی از کارگران و سایر زحمتکشان ایران را به زیر خط فلاکت یا از ردۀ تولید خارج و بیکار ساخته است.
همین جا باید متذکر شد که نمایندۀ امپریالیسم به مخالفت با «جهانی شدن»، همانا » انترناسیونالیسم» پروسه ای که طی آن مرز بین کشورها کاهش می یابد و مشوق نزدیکی هر چه بیشتر فعل و انفعالات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ملتهاست، پرداخت. در این پروسه اشتراک در دانش و فواید نیروی کار انسانی در سراسر جهان افزایش یافته و بدین ترتیب هر ملتی در هر جای کره خاکی می تواند استاندارد زندگی خود را پیشرفت دهد. اما، با وجود تکمیل پروسۀ «جهانی سازی سرمایه» که در حقیقت به معنای جهانی سازی سرمایۀ نولیبرال است، چنین مساله ای روی نداد. اگرچه قادر نیستند کلیۀ کار و کردارها را بنفع سرمایه مالی، کنترل و تغییر دهند. ولیکن، اصلی ترین نیروی محرکه اقتصاد، انباشتگی ثروت است که با رقابت سرمایه و استثمار هر چه بیشتر نیروی کار در جهان، ارتباط دارد. این چنین است که قدرتهای بزرگ ، ثروت جهان را طی تکمیل روند جهانی سازی سرمایه بیش از پیش در دست خود انباشت و سرمایه داری نولیبرال را جهانی کردند. گسترش فقر و تعمیق اختلاف طبقاتی، عدم امنیت شغلی و اجتماعی، تشدید استثمار کارگران، بیکاری، افزایش نقش شرکتهای فراملی و مدیریت غیردموکراتیک آنان در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، کاهش روزافزون امکانات رفاهی همگانی از جمله بهداشتی و آموزشی، جنگ و تخریب محیط زیست … بازتاب روشن تکمیل این پدیده جهانی در زندگی کارگران و زحمتکشان است. طبقه ای که با اجرای سیاستهای نولیبرالیسم اقتصادی مجبور است نیروی کار خود را در بازار آزاد و بدون نظارت در معرض رقابتی بیرحمانه قرار دهد تا شاید بتوانند لقمه نانی به چنگ آورد و اکنون در کشورمان از همین لقمه نان نیز محروم گشته است.
احساسات وطن پرستی و استقلال طلبی ترامپ به اندازۀ حمایت از کالای ایرانی خامنه ای در دورانی که سرمایه جهانی شده است، بی معنا و مضحک است. جامعۀ آمریکا نمود شکست انتگراسیون، حد اعلاء بیگانگی انسان از انسان، بتواره پرستی کالاها و سلطه ی تمام عیار کار مرده بر کار زنده و ایلیناسیون محمل مرگبارترین تبهکاریها، شارلاتان بازیها، جنایتها، تیراندازیهاست. جامعه ای با ژرف ترین شکاف طبقاتی، سرمایه آنقدر در دست یک طبقه، انباشت شده که غیرقابل وصف است. جامعه ایی که ساواکیها و حتی اوباش ارتجاع حاکم، انگل وار در کلیفرنیا راه میروند و از بر اساسِ فرمول «پول- پول»، امورات می گذرانند، یا مدافعان پروژه معیوب شمول گرایی دینی- «مردم سالاری دینی و جامعه اخلاقی»، یار دیرینۀ حجاریان و سروش و تئوریسینهای « جرس، اخویِ بنفش»، دردانشگاه صراط «غیرمستقیم» تدریس می کنند و الی آخر….، پیوسته بیمار روحی- روانی- تولید و بازتولید می کند. شکاف طبقاتی در دوران الیگارشی مالی ترامپ تحت تاثیر اجرای سیاستهای مالیاتی بسود طبقۀ فرادست، پایمال سازی اندک مزایا و بیمه و تامین اجتماعی، تخصیص سرمایه هفتصد و شانزده میلیارد دلاری به ارتش و تشدید میلیتاریسم بسیار ژرفتر و تعمیق گردیده، بطوریکه به گزارش سازمان ملل مورخ ژوئن 2018، بیش از چهل میلیون آمریکایی در فقر بسر می برند و دستکم چهل درصد برای تامین معاش خود دو یا سه شغل دارند. نابرابری، تبعیض و پایمال سازی ابتدایی ترین حقوق شهروندان بویژه کارگران به حد اعلاء رسیده است. » گاردین مورخ اکتبر 2018″
برطبق واپسین گزارش» گروه بوستون آمریکا» از معتبرترین مراکز تحقیقاتی، میلیاردرها و بیلیونرها در سراسر جهان کماکان تشنه و کُشتۀ انحصار سرمایه در رقابتی حلق آویز، به پیش می روند. رجال ثروتمند به رغم رشد کند اقتصادی، بخش عظیمتری از ثروت جهان را نصیب خود ساخته اند، » بخوانید بلعیده اند». در حال حاضر، تقریباً هیجده خانوار صاحب بیش از یک میلیارد از ثروت جهانند. یک درصد از جمعیت جهان، یک درصد بالاییها، چهل و پنج درصد از ثروت، برابر با صد و هفتاد تریلیون را کنترل و در اختیار دارند. اگر روال انحصار ثروت به همین ترتیب تداوم یابد؛ تا سال دو هزار و بیست و یک، بیش از نیمی از ثروت جهان را قاطعانه، خواهند بلعید ! ژرفایش اختلاف طبقاتی شوک برانگیز است. آمار معتبر و موثق نشان میدهند،» ثروتمندان آمریکایی در دهه های اخیر نه تنها سهم بیشتری از ثروت، بلکه درآمد افزونتری از کشور و جهان را ازآن خود ساخته اند. سود شرکتها در حالی به نوک قله احراز سود و سرمایه نزدیک می شود که دستمزد نیروهای مولد، راکد یا تنزل یافته است.

نابرابری طبقاتی در امریکا دیگر رمق و توانی برای کارگران و دیگر گردانهای زحمتکش، باقی نگذاشته است. لیکن، میزان درآمد یک درصد بالایی نسبت به سی و پنج سال پیش، «دوبرابر» افزایش یافته است. امروزه بیش از شصت و سه درصد از ثروت آمریکا در انحصار تعداد معدودی میلیاردر و بیلیونر است. اگر به همین ترتیب، چونان دهه های گذشته رشد کند تا سال دو هزار و بیست و یک به هفتاد درصد خواهد رسید. موضوع جالب، رشد بورژوازی مالی و سرمایه داری کازینویی ست! بیش از نیمی از ثروت مزبور از طریق خرید و فروش اوراق بهادر و سهام بانکی، احراز شده است. به دیگر سخن، «ثروتمندان از پول، پول می سازند و کار را از پروسۀ کسب سود و سرمایه خارج کرده اند». گروه بسیار زیرک، باهوش، «بخوانید حد اعلاءِ شارلاتانیزم بورژوازی»، به لقب بی شرمانۀ » آفرینندگان پول و ثروت نوین یا مدرن» مفتخر شده اند و بیش از بیست و هشت درصد ثروت امریکا را در انحصار دارند. میزان انحصار ثروت برای گروه نامبرده در کشور ژاپن بیش از بیست و یک درصد، گزارش شده است.

آفرینندگان پول و ثروت نوین با قدرتگیری ترامپ و قانون تقلیل پرداخت مالیاتی برای گروه پولساز خود، توفیق یافتند. تحقیقات تاکید و اصرار دارد، چنین ظفری برای پولسازان نوین و البته و صد البته فلاکت برای بیچارگان، رنگین پوستان و همان گردن سوخته های سفید پوست کارگر، است. سرمایه در دهه اخیر آنچنان گرایش به رشد و تمرکز داشته که گزارش نتیجه می گیرد: این روزها بهترین زمان برای ثروتمندان و ثروتمند شدن ساده و سهل است، بخصوص در آمریکا»
جهان هرگز نظیر دوران ما، به دو اردوگاه بزرگ، دارا و ندار، تقسیم نشده است. مسلما در اردوگاه ندارها، بی چیزترینها، قرار داریم، استراژی نیز بر اساس منافع طبقاتی امان، تعیین می کنیم. امروزه دیگر نیاز نیست کسی لاجرم سوسیالیست و کمونیست باشد که به تبیینِ جدی ترین بحران سرمایه داری جهانی در شکل بی عدالتیهای گسترده، نابرابری جنسیتی، طبقاتی و …، بی ثباتی، بحران فزاینده ی زیست محیطی، پی ببرد. براستی برای کلیۀ اربابان جهان که قادر به پاسخگوییِ نیازهای ابتدایی اکثریت جهان نیستند و نمیتوانند وعده های خود را به رای دهندگان فریب خورده عملی سازند، چه راهی پیش روست؟ «انقیاد و استثمار شدید نیروی کار و حمله به سوسیالیستها و کمونیستها».
ژاژخایی ترامپ در موقعیت خطیر کنونی از جنبه های مختلف مخصوصا، اعتراضات طبقۀ کارگر جهان و ایران با توجه به کنش و واکنش سریع و پیچیده کمپهای نظم نوین جهانی نمیتواند تنها بخاطر ضدیت تاریخی سرمایه داری با سوسیالیسم و کمونیزم، از تبعات گندیدگی امپریالیسم در فاز سرمایه داری مالی، و تضعیف هژمونیک امپریالیسم بشمار آید. سخنان ترامپ بجهت بحران ایدئولوژیک طبقۀ کارگر از یکسو و رستاخیز اعتراضات و جنب و جوش نیروهای ضد انقلاب قابل توجه است. نمایندۀ امپریالیسم با بیانات مزبور در حقیقت قصد جریحه دار ساختن احساسات فاشیستی- ضد کمونیستی در جهان را دارد. تا آنجا که به تحولات پیچیدۀ کشورمان و منطقه باز میگردد به تمامی نیروهای بورژوا، خرده بورژوا و لیبرال بورژوا و حتی خود جمهوری اسلامی یا عناصری بیرون پرتاب شده تعهد و رسالت تاریخی شان را بار دیگر گوشزد کرد:» مبادا بهره کشی کار مُرده از کار زنده پایان بگیرد. حال آنکه، طبقۀ کارگر تنها از طریق تسخیر قدرت سیاسی میتواند به بهره کشی خود و تمامی جامعه، پایان دهد». این، بخصوص زمانی قابل تامل و تعمق است که مهمترین و اساسی ترین عامل تظاهرات و اعتراضات پراکنده کارگران و زحمتکشان از ده روز دیماه سال گذشته برغم کژی و نقصان، زاییدۀ انحصار تولید و بانکها؛ شبکه ای پیچیده از سفته بازی – دلالی و سرانجام چیرگی الیگارشی مالی، است و کماکان بطور پراکنده، ادامه دارد.

 سرکوب سبعانه و دستگیری بی شمار کنشگران گمنام یا شهیر سوسیالیست، ظهور شرایط عینی – ذهنی و سرفصل مرحله ای نوین از مبارزه ضد سیستم سرمایه داری خامنه ای را نوید داد. پس از سرکوب، وزارت اطلاعات و نیروهای ضد انقلاب، عناصر ارتجاعی،عوام فریب و ریاکار، بلافاصله در شکل اتحادهای پَست عیان گشتند. در این فرایند فریبکارانه، اعلام موجودیت شبکه ای با بینش پره لوژیک، کهنه و ارتجاعی، فرصت طلب، در شکل «حزب چپ ایران» و چندی پیش از مجمع عمومی سازمان ملل تحت نام بنجل؛ فرشگرد، تنها یکی از نمودهای مشمئز کننده آن- است. پژواک بع بع ملال آورِ؛ » ایران را پس میگیریم» و » با سرخ مرزبندی داریم» در سخنرانی نمایندۀ امپریالیسم کاملا عیان بود. سازوکار دولتهای جمهوری اسلامی نیز همواره بر طبل سرکوب ددمنشانه سوسیالیستها و کمونیستها کوبیده است. سخنان هیستریک امپریالیسم دربارۀ سوسیالیسم کاملاً بدیهی و عملاً مبین ترس و هراس از ادامه تشدید تضاد اساسی سرمایه ‌داری و اعتراضات مترقی بویژه سوسیالیستی است. در این میان، نیروهای مخالف جمهوری اسلامی بدون داشتن حتی یک کرسی یا گوشه ای، جایی- کناری- کُنجی- نه تنها در سازمان ملل، بلکه در هیچ نهاد بین المللی حقوق بشری و بی ارتباط با اتحادیه های کارگری جهانی بعد از چهل سال هایاهو و خبرسازی، پشت مواضع ضد کمونیستی و ضد سوسیالیستی دونالد ترامپ ،چهره کریه و عریان امپریالیسم، دست افشان و پای کوبانند. تنها دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان میتوانند چنان امپریالیسم و روحانی و خامنه ای و فرشگرد .. از پایگاه وسیع اجتماعی مارکسیست- لنینیستها هراسان باشند. بورژوازی هر زمان می ترسد، پوپولیست میشود، برابر بدیل عینی و تاریخی جهان سرمایه و پیشقراول و پیشاهنگ طبقۀ کارگر با اتکاء به واژگان دهان پُرکن، مردم، دمکراسی،. بدون تعیین محتوای طبقاتی، پرچم بالا می برد. امروزه سوسیال رفرمیستها به بهانه های مختلف با دیکتاتوری پرولتاریا مرز بندی میکنند و پرچم سرخ را رنگ زرد می پاشند یا با سفسطه گری بورژوازی را در تمام عرصه ها، رهبر طبقۀ کارگر ایران جا می زنند. امپریالیسم بار دیگر، رسالت نیروهای بورژوا را به آنها از سکوی سازمان ملل گوشزد کرد. رسالت بی چون و چرا: مقابله با اعتلای مبارزات طبقاتی ضد جمهوری اسلامی تا حدی که طبقۀ کارگر قدرت سیاسی را تسخیر نکند و اصل تجارت ازاد غالب باشد.
دشمنان سوسیالیسم و کمونیزم هر زمان تضاد بین کار و سرمایه تشدید میشود و هر آن احساس میکنند نخستین نطفه های ذهنی و عینی گام نهادن به جامعۀ نوین ظهور پیدا کرده حتی قادرند بشکل مارکسیستها درآیند.این هشدار لنین به کلیۀ کمونیستها پیرامون خطر سگهای آستان بوس امپریالیسم در دوران خود اوست.
آنچه جای بسی شادمانی و خرسندی دارد این است: چیرگی سرمایه داری مالی بر جهان و سیاستهای روحانی و دونالد ترامپ رییس جمهور سرمایه داری نولیبرال و مابقی اعضای خانوادۀ نظم نوین جهانی، فهم مقولات سیاسی از جمله «امپریالیسم» را برای طبقۀ کارگر آسانتر کرده و در میابند تنها با اتخاذ مواضع محکم ضد ارتجاعی و ضد امپریالیستی و سیاست مستقل طبقاتی قادرند به اهداف عالی و منافع استراتژیک خود دست پیدا کند. بورژوازی، خرده بورژوازی و ارکستری که «انقلاب» را فی نفسه تا حد «تشدید بحران اقتصادی» بدون کوچکترین توجه ای به فاکتورهای دیگر تنزل داده و دل و گوش به سیاستهای چهره عریان امپریالیسم بسته است.

 متعاقباً، از یارگیری نیروی سرکوب و عناصر بیرون پرتاب شده جمهوری اسلامی آنچنان انزجاری ندارد نمیداند یا به روی خود نمی آورد. چون گویا امپریالیسم میداند: خبرگزاریها در ماه اخیر چندین بار به وجود هسته های مارکسیست – لنینیستی در کشور و خطر تشکل یابی ایشان بیخ گوش جمهوری اسلامی هشدار داده است. روزنه دوشنبه دوم مهر ماه 1379 می نویسد: نوچپ‌ها پدیده‌ای جدید در اقتصاد ایران هستند. آنان خود را مارکسیست لنینیست می‌نامند. شعار «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» زاییده تفکرشان است. در اعتراضات دی‌ماه نقشی اساسی داشته‌اند. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پاتوقشان است و در حال متشکل کردن خود هستند.
البته در شرایط اختناق و کنترل شدید وزارت اطلاعات در این رابطه گزاف نگفته ایم؛ اگر بگوییم:»مشت نمونۀ خروار است» و مطمئناً مارکسیست- لنینیستهای صادق و راستین با توده های کارگری در ارتباط بیکار ننشسته و خود را سامان داده اند.
بحران اقتصادی برآمد رقابت اعضای خانوادۀ نظم نوین جهانی و استیلا بر نظم نوین جهانی و بهره جویی استبداد از فضایی که بین این رقابت بوجود می آید فی نفسه بویژه با نیروهای مخالفی که بعد از گذشت چهل سال هنوز در کسب یک کرسی در سازمان ملل در مانده اند، قادر به تغییر بنیادین نیست. سیر پرشتاب رویدادها را از منظر فاکتوگرافیک مورد ارزیابی قرار دهیم: « ترامپ سر از طویلۀ سرمایه داری جهانی، بیرون نیاورده که فقط مبارزات کارگری کشور خود را پوچ و بی معنا سازد. بلکه، مبارزات طبقاتی منطقه را نیز کُند سازد. این موضوع پیرامون مبارزات طبقاتی کشورمان نیز صادق است. لذا، « تاکتیکها، ارزیابی ها، سنجشها نمیتوانند صرفاً از زد و بندها، کش و قوسهای دولتهای منطقه تحت فرمان سرورشان یا فراتر، نسبت به سیاستهایی که چهره عریان امپریالیسم اتخاذ میکند، ناشی گردد. با افشاء بی شمار اسناد دیگر جای هیچ شک و تردیدی باقی نمانده است؛ خمینی به مدد امپریالیسم آمریکا سر کار آمد تا کمونیستها را به صلابه بکشند. رجزخوانی شورانگیز نمایندۀ امپریالیسم با ماهیت پوپولیستی- فاشیستی در تقابل با پیشاهنگ انقلاب است که سوسیالیسم را نتیجۀ محتوم و ضروری تاریخی امروز بشمار می آورد.
گورکی، نویسنده و کنشگر سیاسی شهیر روس و بنیانگذار ادبیات رئالیسم سوسیالیستی می گوید: «فرهنگ پروران باید بنگرند و دریابند که در کنار کدام نیروی تاریخی ایستاده اند، در کنار نیروهایی که راه را به پیش می برند یا نیروهای واپس گرا، محافظه کار و ترمز کننده؟!
روشنگری پیرامون سخنان ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل بمثابۀ نمایندۀ امپریالیسم در فاز سرمایه داری نولیبرال به اندازۀ شارلاتانیزم روحانی رئیس جمهور دولت نولیبرال خامنه ای در شرایط اعتراضات پراکنده و صنفی کارگران، ضعف کنش انقلابی و ضرروت وجود تشکیلات وسیع و انقلابی داخل کشوری در برهه ای ، مبادلۀ کار و دستمزد به بالاترین حد سبعانۀ خود رسیده، طبقۀ کارگر با اتکاء به وجوه فلسفی- تاریخی- اقتصادی مارکسیسم- لنینیسم راهی جز تشکیل قدرت غیراستثماری خود ندارد و این امر در فاز سرمایه داری رخدادی فی نفسه ارتجالی نیست، بلکه پیرو کنش آگاهانۀ انقلابی و بسیج اجتماعی می باشد، ارزشمند و مهم است.