جنگ علیه تروریسم بهانه ای برای جنایت علیه توده های مردم
جنگ علیه تروریسم بهانه ای برای جنایت علیه توده های
مردم
۲۰/۱۱/۲۰۱۸
گاهنامۀ
هنر و مبارزه
۲۰ نوامبر۲۰۱۸
جنگ
علیه تروریسم بهانه ای برای جنایت علیه توده های مردم
نوشتۀ
برونو گیگ۱
برگردان:
حمید محوری
مرکز
پژوهشهای جهانی سازی
تکبر آنانی که خیال می کنند از ران ژوپیتر زاده شده اند حتا با چشم غیر مسلح نیز قابل رؤیت است.
برونو گیگ
رهبران غربی دوست دارند خودشان را با ارزشهای جهان شمول
بیارایند، و یا با اتکا به چنین پیش فرضی به همۀ جهانیان درس بدهند.گوئی بر تخت خدایگان مینوس برای قضاوت مردگان پیش از
فرستادنشان به دنیای برزخی تاتاروس نشسته باشند (خدائی که مورد عنایت خاص افلاطون نیز بوده است)امتیازات خوب و بد، مجازات و پاداش هایشان را تقسیم می کنند.ولی تا اطلاع ثانوی، این داوران خدشه ناپذیر خوب و بد،
سانسور کننده های خود برگزیده در پیشگاه بقیۀ جهان بشریت خیلی به دور از خدایان
کهن بوده و نسبتی با آنان ندارند.ولی ما می توانیم تشخیص دهیم تا چه
اندازه این نمایندگان امپریالیسم بی شرم «بشر و حتا خیلی بشر »هستند و تجربه نیز به ما نشان داده است که رأی اینان همواره
بر این اصل استوار بوده که« همیشه کاری را که من به شما می
گویم انجام دهید، ولی هرگز به کاری دست نزنید که من به آن دست می زنم ».
انتشار
یک پروندۀ پژوهشی توسط انستیتو واتسون2نشان داده است
که ایالات متحده از 11سپتامبر2001برای«جنگ علیه تروریسم » 5900 میلیارد
دلار خرج کرده است.این جنگ قهرمانانه حق علیه باطل به وسعت 76کشور یعنی %39از
کشورهای جهان هزینۀ عظیمی را بخود اختصاص داده که معادل مجموع تولید ناخالص داخلی
فرانسه و بریتانیا ست.ولی این موضوع فاجعه بارتر از همه نیست :زیرا بانیان
جنگ علیه تروریسم می توانند به میزان نتایج انسانی بی بدیل آن نیز مفتخر باشند.بر
اساس همین پرونده، در عملیاتی که از سوی ایالات متحدۀ آمریکا در عراق، افغانستان و
پاکستان در کوران این مدت انجام گرفته بین 480000و507000نفر کشته شده اند.بر
اساس گمانه زنی پژهشگرانی که این پرونده را نوشته اند باید به قربانیان مستقیم
جنگی که واشنگتن به پا کرده قربانیان غیر مستقیم آن را نیز اضافه کنیم که تعدادشان
خیلی بیشتر است.این نیم میلیون قربانی فقط یک گمانه زنی در سطح بسیار نازل بوده و
آن را باید در حد بخش قابل رؤیت کوه یخی در اقیانوس تلقی کنیم.زیرا در مجموع 76کشور
از سوی ایالات متحدۀ آمریکا هدف سخاوتمندانۀ این جنگ صلیبی ضد تروریستی قرار گرفته
اند و اگر محاسبۀ قربانیانی که روی محراب خیر تقدیم خدایان شده اند به دقت انجام
بگیرد، تعدادشان خیلی سرسام آورتر خواهد بود.
متأسفانه
تعداد قربانیان باز هم خیلی یبشتر خواهد بود اگر قربانیان محاصره و تحریمهای
مرگباری را که کشورهای ثروتمند علیه کشورهای فقیر به راه می اندازند محاسبه کنیم،
و به ویژه محاصرۀ عراق که سبب مرگ نیم میلیون کودک شد، مادلن اولبرایت3وزیر امور خارجۀ ایالات متحدۀ آمریکا چهرۀ نمادین حقوق
بشر را به یاد می آوریم که می گفت این «بهائی بود که باید پرداخت می شد».ولی
آیا موضوع مهم برای غربی ها این نیست که وجدانشان آرام داشته باشد ؟
در
فردای حملۀ هسته ای به هیروشیما و ناکازاکی که 220000کشته بر جا گذاشت، بی
آنکه ضرورت نظامی داشته باشد، ژنرال های ایالات متحده این رویداد را همراه با
خانوداه هایشان به شکل عادتی که به آئین دائمی تبدیل شد با یک کیک به شکل قارچ
اتمی جشن می گیرند.
ریشه
دار در ناخودآگاهِ جمعیِ ملتی ست که خود را برگزیدۀ خدا می داند، این هویت مفروض
در پیوند با عمل خیر خواهانه در چیدمان ارقام، محاسبۀ مرگ آفرینی هایش که روی
پنهان سکۀ نیکی نزد ملتی الگوواره است خدشه ای وارد نمی کند که همواره با تشعشعات
نورانی خود جهان را به شگفتی واداشته است.با این وصف، چند میلیون قربانی در
کشورهای دور دست چه اهمیتی دارد تا وقتی که آمریکا در تخیلاتش از روش زندگی
امریکائی4برخوردار است ؟
فرد
ساده دلی که با چنین میزانی از خسارات انسانی بهت زده می شود می تواند تصور کند که
دست کم مبارزات واشنگتن علیه تروریسم به موفقیت هائی نیز دست یافته است.ولی به کجا
باید نگاه کنیم تا آثار مثبت این تلاش عظیم شوالیۀ سفید دموکراسی را ببینیم ؟
در
واقع، یگانه نقطه ای از جهان که به پوزۀ تروریستها واقعاً ضربه وار شد سوریه بود،
یعنی کشوری که با روسیه هم پیمان است و می دانیم که روسیه قویاً در تخریب دستگاه
تروریستهائی که از سوی هم پیمانان واشنگتن تأمین مالی می شدند شرکت کرد، یعنی
کشوری که مورد نفرت ایالات متحده است.در حالی که ایالات متحدۀ آمریکا بی شرمانه
اجازه داد تا داعش پالمیرا را در سال 2014تصرف کند.علاوه بر این، قانقاریای
تروریسم هماهنگ با ضرب آهنگ مداخلات ارتش آمریکا گسترش یافت، گوئی آنانی که سر می
بریدند از کامیون های ارتش آمریکا و توطئه چینانش پیاده شده بودند.بی گمان دونالد
ترامپ برای انکار چنین واقعیتی با پافشاری و شهامت فوق العاده ای ایران را به منشأ
تروریسم در خاورمیانه متهم کرد5.انحراف خاص گفتمان
رسمی در غرب، یعنی واژگون جلوه دادن بی شرمانۀ حقیقت که عبارت است از نسبت
دادنِ اعمال پَست خود به حریف مقابل – که نقطۀ اوج تاریخی آن احتمالاً در سال2018واقع
شده است.
ولی کافی نبود، و جبهۀ خوبان هرگز از براهین زیرکانه کم نمی
آورد خصوصاً وقتی که باید از قبول مسئولیت جنایاتش شانه خالی کند.زیرکانه تر از سنت واژگون سازی حقیقت – که اندکی با مسخرگی
و ابتذال در وضعیت مماس قرار می گیرد – در فضای کارشناسی غرب «نظریۀ اشتباه استراتژیک» – بر اساس تعریف عمل ناخواسته را گویند – طرفداران پر شوری
وجود دارد.نظر به نتایج جنگ مفروض علیه
تروریسم، تهیه کنندگان عادی ساده دل که صحنۀ تلویزیون را اشغال کرده اند پاسخ می
گویند که جنگ عادلانه و صحیح بوده ولی منحرف شده است.می بایستی علیه تروریستها مبارزه می کردند، البته، ولی با
هوشیاری.برای نمونه، دربارۀ سوریه، به
اصطلاح کارشناسان توضیح می دهند که غرب قربانی «توهم»شومی شده بود، زیرا به توازن
نیروهای محلی به دقت آشنائی نداشت، یا اینکه مأموران سیا به زبان عربی آشنائی
نداشتند، و کوتاه سخن این که ضعف کارشناسی وجود داشته…و در ادامه می گویند :ولی اگر به کارشناسان واقعی گوش کرده بودند، امروز به اینجا
نمی رسیدیم.
اگر بین خطوط را بخوانیم، رهبران دموکراسی شجاع ما خواهان
وارد آوردن چنین خساراتی نبوده اند، نیت آنان خوب بوده ولی مشاورین و مجریان بی
کفایت بوده اند.نقطۀ کور این نظریه، اینجاست که
ناآگاهی از واقعیات و بی شرمی سیاسی را مخلوط می کند، و روی اولی اصرار می ورزد تا
دومی را در اذهان تحریف کند.
دلیل و برهان های تقلبی مانند«توهم »یا«اشتباه استراتژیک »را دائماً برای اثبات نقد «نرم»و بی آزار سیاست غربی به کار می
برند ولی با وجود توفیق در کسب اعتبار فزاینده مانع از این امر نیست که از مسمومیت
بالائی برخوردار است.زیرا در نور پردازی روی آنچه می
خواهند نشان دهند، روشنگریهایشان دچار اختلال می شود و سرانجام به کتمان واقعیت
نهائی می انجامد.ادعای جنگ علیه تروریسم به این
دلیل که ناآگاهان و افراد ناکارآمد آن را هدایت می کرده اند به شکست نیانجامیده
است.بلکه خیلی به دور از آنکه جنگ علیه
تروریسم باشد، در واقع اهداف دیگری را پی گیری می کرده است