صنعتی کردن در اتحاد شوروی- بزرگترین معجزه اقتصادی قرن بیستم
صنعتی کردن در اتحاد
شوروی- بزرگترین معجزه اقتصادی قرن بیستم
والنتین کاتاسانوف
ا. م. شیری
بمناسبت نودمین سال آغاز صنعتی کردن در اتحاد شوروی
والنتین کاتاسانوف
(Valentin Katasonov)
پروفسور، دکتر علوم اقتصادی، مدیر مرکز مطالعات اقتصادی «شاراپوف» روسیه،
مشاور اقتصادی اسبق دبیر کل سازمان ملل متحد،
پژوهشگر مسائل پشت صحنه
برگردان:
۲۹ فروردین- حمل ١٣۹۸
صنعتی کردن در اتحاد شوروی- بزرگترین معجزه اقتصادی قرن بیستم
فرمان رئیس جمهور در ماه مه سال ۲٠١۸ مبنی بر «تعیین اهداف ملی
و اهداف راهبردی توسعه فدراسیون روسیه تا سال ۲٠۲۴»
بمنظور تأمین جهش اقتصادی و رفع موانع منجر به عقبماندگی روسیه از بسیاری از
کشورهای جهان و کاهش نقش آن در اقتصاد جهانی صادر گردید. و برای تحقق
آنها لازم است روسیه از تجارب جهانی دایر بر حل چنین مسائلی بهره برگیرد. در
تاریخ قرن بیستم موارد زیادی در این باره وجود دارد که معجزه اقتصادی نامیده شدند.
معجزه ژاپن، آلمان، کره جنوبی. در همه جا توسعه صنعتی در قلب معجزه اقتصادی قرار
داشت.
با این وجود، اغلب ما فراموش میکنیم، که صنعتی کردن در اتحاد شوروی بزرگترین
معجزه اقتصادی قرن بیستم بود. ما میتوانیم از خود بیاموزیم. ارجمندترین تجربه جلو
چشم ماست.
در سال ۲٠١۹، نود سال از لحظه آغاز
صنعتی کردن میگذرد. اکثریت تاریخنگاران نقطه شروع آن را تصمیم کنفرانس شانزدهم
حزب کمونیست سراسری (بلشویک) در ماه آوریل سال ١۹۲۹ محسوب میکنند.
نقاط عطف تاریخ اجتماعی- اقتصادی اتحاد شوروی را برمیشمارم. کمونیسم نظامی
مرحله نخست آن بود. از سال ١۹۲١ سیاست اقتصادی
جدید (نپ) شروع شد و مدتی بعد صنعتی کردن جایگزین آن گردید. در خصوص نطقه پایانی
صنعتی کردن نظر واحدی وجود ندارد. برخیها بر این باورند، که این امر در ۲۲ ژوئن سال ١۹۴١، یعنی همزمان با حمله
هیتلر به کشور ما اتفاق افتاد. گروهی دیگر عقیده دارند، که صنعتی کردن تا دهه نخست
پس از جنگ ادامه یافت و با به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچوف، مخصوصا پس از کنگره
بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی (١۹۵۶)صنعتی کردن پایان پذیرفت.
در این نوشتار قصد دارم حوادثی را ترسیم کنم، که آنها را میتوان آمادگی پیش
از تصمیمات کنفرانس حزبی سال١۹۲۹ نامید. سیاست اقتصادی
نوین در سالهای ١۹۲٠ یک تنفس موقتی
برای کشور بود. موقعیت دولت در اقتصاد تضعیف گردید. مناسبات کالایی- پولی به فضای
گستردهای دست یافت. نظام مالکیت خصوصی سرمایهداری که حاکمیت سیاسی بلشویکها
را تهدید میکرد، جان گرفت.
تهدیدهای خارجی از سوی متحدان سابق روسیه در آنتانت به این اضافه شد. قبل از
همه، اتحاد شوروی به محاصره اقتصادی کشورهای غربی و آمریکا درآمد. از سوی دیگر،
خطر تهاجم نظامی وجود داشت. چند بار کشور با حمله نظامی به اندازه مویی فاصله
داشت.
غرب اتحاد شوروی را در مقابل اولتیماتومهای غیرقابل عملی قرار داد. تعهد بر
تأدیه بدهیهای دولت تزار و دولت موقت یکی از آنها بود. کل بدهی به حدود ١۸ میلیارد و ۵٠٠ میلیون روبل طلا بالغ
میشد. بلشویکها در ماه ژانویه ١۹١۸با صدور بیانیهای امتناع
حاکمیت جدید از پرداخت بدهیها را اعلام کردند. خواست دیگر غرب، استرداد
داراییهای ملی شده به صاحبان آنها یا پرداخت غرامت به ازای داراییها بود. یکی
دیگر از درخواستهای غرب از اتحاد شوروی امتناع از انحصار بازرگانی خارجی بود.
اتحاد شوروی به همه خواستهای غرب که در بیانیه کنفرانس اقتصادی جنوا در
سال ١۹۲۲ اعلام شده بود، با قاطعیت پاسخ رد داد. با
این وجود، غرب به وارد آوردن فشار از طریق تحریم به اتحاد شوروی ادامه داد.
همانطور که با استفاده از حربه تحریم روسیه امروزی را تحت فشار قرار داده
است. تمامی اینها رهبری اتحاد شوروی را به اندیشیدن در مورد ضرورت ایجاد اقتصاد
مستقل وادار نمود. آن اقتصادی که به واردات و صادرات وابسته نباشد و بتواند غرب را
از امکان اعمال تحریمهای تجاری- اقتصادی بر علیه کشور محروم سازد.
خطر جنگ نیز به اندیشیدن در خصوص تقویت توان دفاعی کشور وادار نمود. صنایع
نظامی کشور ضعیف بود. در این حال، رهبران حزب و دولت از درسهای جنگ جهانی اول
سرمشق گرفتند. روسیه برای جنگ بسیار بد آماده شده بود، لازم بود بسیاری از انواع
تسلیحات، مهمات و تجهیزات نظامی را از متحدین بخرد. اقلام خریداری شده با
تأخیرهای قابل ملاحظه تحویل میگردید، اغلب قراردادها بر مبنای شروط سیاسی و نظامی
بسته میشد. در سال ١۹۲٠ شرایط وخیمتر شد،
متحدین سابق به دشمنان بدل گردیدند.
در اواسط سالهای ١۹۲٠ واژه «صنعتی کردن»
به گفتمان رهبری اتحاد شوروی اضافه شد. در ابتدا، به آنچه کشورهای اروپایی در قرون
هجده و نوزده تجربه کرده، از کشورهای کشاورزی به ممالک صنعتی بدل شده بودند، قیاس
به عمل آمد. اغلب از انقلاب صنعتی در انگلیس یاد میکردند، اما، بلشویکها نمیتوانستند
تجربه انگلستان را بمعنای واقعی کلمه به عاریت بگیرند.
نخست اینکه، انقلاب صنعتی انگلیس بحساب سرمایههای هنگفت ناشی از تاراج بیمهار
مستعمرات محقق گردید. اتحاد شوروی چنین سرمایههایی در اختیار نداشت. دوم، انقلاب
صنعتی در انگلیس تقریبا صد قبل از اتحاد شوروی بوقوع پیوست. استالین طی سخنرانی
خود در نخستین کنفرانس سراسری کارگران صنایع سوسیالیستی در ۴ فوریه سال ١۹٣١ گفت: «ما ۵٠- ١٠٠ سال از
کشورهای پیشرو عقب ماندهایم. ما این فاصله را باید در عرض ده سال طی کنیم. یا
باید این کار را بکنیم، یا ما را له خواهند کرد…».
صنعتی کردن را بسیاریها در کرملین رؤیای دستنیافتنی تلقی میکردند. از جمله،
نیکولای بوخارین، یکی از رهبران برجسته حزبی قبل از همه بطرفداری از سیاست اقتصادی
جدید برخاست و با صنعتی کردن مخالفت کرد. او بر قدرت جادویی مناسبات کالایی- پولی
و بازار تأکید نمود، که در وهله اول ایجاد صنایع سبک و انباشت سرمایه کافی
برای گذار به راهاندازی صنایع سنگین را امکانپذیر میسازد. طبق نسخه بوخارین،
صنعتی کردن میتوانست صدها سال بطول انجامد، ولی تجاوز نظامی ممکن بود هر لحظه
اتفاق بیافتد.
در کرملین تندروانی هم بودند. تروتسکی از سرعت بالای صنعتی کردن حمایت کرد.
عقیده او مبنی بر سرعت فوقالعاده صنعتی کردن با ایده انقلاب مداوم که میتوانست
فقط جهانی باشد، همخوانی داشت. تروتسکی به مارکس و لنین استناد میکرد. اما
استالین بر نظریه امکان پیروزی سوسیالیسم در کشور واحد تأکید مینمود. این
نظریه با تئوری مارکسیسم- لنینیسم در باره انقلاب جهانی در تضاد بود. اما او زمینه
فکری صنعتی کردن را آماده نمود.
صرفنظر از جزئیات بحثها در خصوص صنعتی کردن (سودمندی، منابع، سرعت، آلگاریتمها،
شرایط خارجی) که در کمیته مرکزی حزب کمونیست (بلشویک)، شورای وزیران، شورای کار و
دفاع، کمیسیون برنامهریزی دولتی در جنب شورای کار و دفاع و سایر سازمانها انجام
گرفت، در اوایل ١۹۲۸ به تمامی بحثها
نقطه پایان گذارده شد. اما بحثها پیرامون مسائل فنی ادامه یافت- فقط به بحثها در
مورد مسائل اساسی سیاسی و نظری خاتمه داده شده شد. بمنظور گذار از حرف به عمل،
استالین به کنار زدن دستهبندیهای داخل حزبی- نه بمعنای فیزیکی، بلکه، بمعنی
تشکیلاتی- که از موضع افراطی از صنعتی کردن طرفداری میکردند، مجبور شد:
«مخالفان چپ» (تروتسکی، زینویف، کامنیف، راکوفسکی، راداک پرهآبراژنسکی و دیگران)،
««مخالفان کارگری» (شلیاپنیکوف، کولونتای و سایرین)، «مخالفان جدید» (بوخارین،
تومسکی، رئکوف و دیگران). آغاز صنعتی کردن بدون تحکیم وحدت ایدئولوژیک- سیاسی
در بالاترین نهاد رهبری حزبی- دولتی امکانپذیر نبود.
ابتدا ضرورت عزل تروتسکی بعنوان فعالترین شخصیت مخالفان تندرو از تمام مناصب
حزبی و دولتی (سال ١۹۲۷)و تبعید او از اتحاد
شوروی (سال ١۹۲۹) پیش آمد. پس از این، از قضا، استالین موضع
نسبتا «چپتر» در خصوص مسئله صنعتی کردن اتخاذ نمود (سرعت بیشتر در مدت زمان
فشرده).
حالا، به برشماری برخی رویدادهای رسمی مرتبط با صنعتی کردن میپردازم:
کنگره چهاردهم حزب کمونیست اتحاد شوروی (بلشویک) در ماه دسامبر سال ١۹۲۵. کلمه «صنعتی کردن» برای
نخستین بار از تریبون این گنکره بصدا درآمد. تصمیم کلی دایر بر ضرورت تبدیل اتحاد
شوروی از مملکت کشاورزی به کشور صنعتی اتخاذ گردید.
کنگره پانزدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی (بلشویک) در ماه دسامبر سال ١۹۲۷. در این کنگره تمامی
مخالفان کنار گذاشته شدند. اعلام گردید، که دوره آمادگی برای صنعتی کردن اتحاد جماهیر
سوسیالیستی شوروی بر شالوده برنامههای پنج ساله آغاز میشود. توسعه اقتصاد ملی.
دستورالعملها برای اجرای نخستین برنامه پنج ساله توسعه اقتصاد ملی تصویب شد.
اعلام شد، صنعتی کردن بایستی بر بستر«برنامههای فشرده» تحقق یابد، اما با سرعت
بسیار بالا.
آوریل سال ١۹۲۹- کنفرانس حزب کمونیست
سراسری (بلشویک). برنامه پنج ساله اول که بر مبنای بیانیههای کنگره پانزدهم حزب
کمونیست (بلشویک) تدوین شده بود، در این کنفرانس تصویب گردید. برنامه میبایست در
بازه زمانی اول اکتبر سال ١۹۲۸ تا اول اکتبر سال ١۹٣٣ اجرا شود
(در آن سالها، سال اقتصادی از اول اکتبر آغاز میشد). با این حال، این پایان
روند تصویب برنامه پنج ساله نبود. زیرا، تأئید آن در کنگره شوراهای سراسری اتحاد
شوروی لازم بود.
ماه مه سال ١۹۲۹- پنجمین کنگره شوراهای
سراسری اتحاد شوروی. کنگره پس از استماع گزارش شورای وزیران اتحاد شوروی، سیاست
دولت را بطور کامل مورد تآئید قرار داد. کنگره نخستین برنامه پنج ساله را تصویب
نمود، کلام «نخستین برنامه پنج ساله صنعتی کردن» در کنگره در سراسر کشور طنینانداز
شد.
به این ترتیب، یا اول اکتبر سال ١۹۲۸ را که عملا زنگ نخستین
برنامه پنج ساله زده شد، و یا ماههای آوریل- مه را که برنامه پنج ساله روند تأئید
خود را در عالیترین ارگان حزبی و دولتی طی کرد، میتوان آغاز صنعتی کردن شمرد. و
دو هدف عمده صنعتی کردن هم در شانزدهمین کنفرانسحزب کمونیست (بلشویک)، و هم در
پنجمین کنگره سراسری شوراها بدقت فرمولبندی شد:
١ــ دستیابی به استقلال اقتصادی کامل کشور با هدف رسیدن به خودکفایی اقتصادی
(بدون وابستگی به صادرات و واردات)؛
۲ــ ایجاد پایه مادی- فنی صنایع دفاعی
قدرتمند بمنظور تأمین امنیت نظامی کشور.
در این حال، بسیج همه انواع منابع اعم از مادی، مالی، انسانی، علمی- فنی،
ابزارهای عمده دستیابی به اهداف تعیین شده، به سخن دیگر، بسیج اقتصادی بودند. در
آینده، به بررسی روشها و اشکال صنعتی کردن در اتحاد شوروی، اشتباهات، دستآوردها و
نتایج مشخص آن خواهم پرداخت.
ملاحظات مترجم:
ایران امروز درست در شرایطی قرار دارد که اتحاد شوروی در دهه ۲٠ سده بیستم میلادی قرار
داشت. با این تفاوت که در ایران از چهل سال پیش حاکمیت سرمایهداری بسردمداری
روحانیت مرتجع برقرار است. اما در اتحاد شوروی حاکمیت کارگری برهبری حزب بلشویک بر
قرار بود.
در چنان شرایط بشدت خطرناک، دولت بلشویکها تقریبا ۹ سال پس از پیروزی انقلاب
اکتبر با پیشبرد سیاست صنعتی کردن، اتحاد شوروی را به بزرگترین قدرت اقتصادی،
سیاسی، علمی- فنی و نظامی جهان تبدیل نمودند. اما حاکمیت ایران، تحت عنوان خصوصیسازی
به تاراج لجامگسیخته دارایهای ملی و به تبع آن، به صنعتزادیی همه جانبه
دست میزند.
با این اوصاف، اتحاد شوروی با آن قدرت و توان مافوق تصور بشری خود در نهایت
نتوانست در مقابل هجمههای سهمگین غرب امپریالیستی و سرسپردگان و خانین داخلی آن
دوام بیاورد. آیا حاکمیت سرمایهداری ایران امروزی که در همه عرصهها صدها برابر
از اتحاد شوروی ضعیفتر است و خائنین داخلی و لیبرالها کمر همت به نابودی
صنایع نچندان پیشرفته کشور بسته(*)، برنامه هستهای کشور را مختل نمودهاند، خواهد
توانست در زیر فشارهای جنونآمیز امپریالیستها آمریکا و اروپا دوام بیاورد، سؤالی
است که آینده پاسخ روشن آن را خواهد داد.
منبع:
https://www.fondsk.ru/news/2019/04/14/sovetskaya-industrializacia-k-90-letiu-nachala-47997.html
منبع فارسی: