آموزش و پرورش در اتحاد شوروی
آموزش و
پرورش در اتحاد شوروی
مترجم: ا. م. شیری
آموزش و پرورش
منبع: تارنمای مجله هفته
پرتاب نخستین ماهواره زمین بسیاری
از دشمنان اتحاد شوروی را سراسیمه کرد. بعضی از آنها مثل شحصیت داستان آنتون چخوف به تکرار گفتند: «این ممکن نیست، برای اینکه هیچگاه ممکن نیست». این افراد
حتی ۴ سال بعد
از ظهور اولین ماهواره در فضای نزدیک زمین از باور به پرتاب دستگاههای سرنشیندار
اتحاد شوروی امتناع نمودند. اما پس از پرواز گرمان تیتوف، دیوید لورنس،سردبیر مجله پرنفوذ «یو اس نیوز اند ورد رپورت» (U.S. News
& World Report) در مقاله خود تأئید کرد: گفتگوی ضبط شده
بین فضانوردان با مرکز هدایت پرواز که از رادیو پخش میشد، از وجود ضبط صوت در
کشتی فضایی «واستوک ۲» گواهی میدهد.
در عین حال آمریکاییها خوشفکر چنین نتیجهگیری کردند،
که کشور آنها در یکسری از مهمترین عرصههای علمی و فنی از اتحاد شوروی عقب مانده
است، و این عقبماندگی پیامد بیتوجهی به توسعه آموزش و پرورش در ایالات متحده
آمریکا میباشد. معلمان آمریکایی برای آشنایی بیشتر با نظام آموزشی اتحاد شوروی به
کشور ما روی آوردند. آنها ناچار به اعتراف بودند، که در برنامه آموزشی اتحاد شوروی
در قیاس با مدارس آمریکایی، بیشتر به آموزش ریاضیات، فیزیک، شیمی و سایر علوم توجه
میشود. مطابق الگوی اتحاد شوروی به وارد کردن رشتههای علمی در نظام آموزشی
آمریکا دست زدند.
با این وجود، برخی دانشمندان آمریکایی
دریافتند، که تفاوت میان دو کشور در آمادهسازی نسل جوان برای زندگی مستقل، به
تعداد درسهای تخصیصی به جبر، هندسه، فیزیک محدود نمیشود. یکی از آنها پروفسور آوری برنفنبرنر (Uri
Bronfenbrenner) بود. هدفی که او برای خود تعیین کرد، در
روی جلد کتابش توصیف شده است: «آمریکاییها و روسها برای آموزش کودکان دو روش
متفاوت به کار میبرند، و آنها شهروندان کامل میشوند. چرا؟» پروفسور آوری
برنفنبرنر پاسخ خود را در کتابش تحت عنوان «دو دنیای کودکی: ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی»
توضیح داد. اگر چه این کتاب در سال ۱۹۷٠ به چاپ
رسید، محتوای آن تا کنون که نتایج نابودی نظام آموزشی کودکان اتحاد شوروی و رسوخ
معیار زندگی اجتماعی غربی آشکار شده است، اعتبار دارد. مراجعه به اثر آموزگار
آمریکایی در روز جهانی حمایت از کودکان لازم است.
سفر آوری برنفنبرنر به دنیای کودکی اتحاد
شوروی
پروفسور برنفنبرنر بعنوان یک دانشمند
واقعی در باره شیوه آموزش و تربیت کودکان اتحاد شوروی داوطلبانه تحقیقات متعددی
بعمل آورد. او در کتاب خود مزیتهای خاص معلمان سرشناس اتحاد شوروی را که توضیههای
آنها در امور تربیتی به کار بسته میشد، تشریح نمود. پروفسور توجه ویژهای به
آثار آنتون سیموناویچ ماکارنکومبذول داشت، که در شالوده تعلیم
و تربیت اتحاد شوروی قرار گرفته بود.
در کتاب برنفنبرنر جهت اصلی امور آموزشی و
پرورشی در کتابهای راهنما برای معلمان و مربیان توضیح داده شده است. «مفهوم خوب
یعنی چه و بد یعنی چه» را به وظایف تربیت کودکان از ۷ تا ۱۱ ساله اضافه کردند. (پروفسور شعر
مربوطه مایاکوفسکی را، که همه کودکان اتحاد شوروی با آن آشنا بودند، یادآوری
نکرد).
در ادامه گفته میشود:
«حقیقت، صداقت، مهربانی. آتیسم: علم علیه تعصب. انضباظ
شخصی. دقت در کار و مراقبت از اموال عمومی. دوستی با همکلاسیها، عشق به زادگاه و
به میهن خود. علاقمندی و اشتیاق به دانش و مهارتهای کاری. شوق آموختن. سازماندهی
کارهای فکری و جسمی. کوشش برای بهرهگیری از دانش و استعداد خود در زندگی و کار.
نظم و انضباط. ادب و صمیمیت. رفتار مناسب در بیرون و اماکن عمومی. نزهت کلام. درک
زیباییهایی طبیعت، رفتار مردم و هنر خلاق. خلاقیتهای هنری. مراقبت از بدن خود.
رعایت معیارهای تندرستی و بهداشتی. آمادگی ورزشی و تربیت بدنی». (از آنجایی که
اینها از متن انگلیسی کتاب برنفنبرنر ترجمه شده، بعضی فرمولبندیهای جداگانه که
پروفسور از اصل روسی اخذ نموده، ممکن است غیردقیق باشد.- نویسنده).
آوری برنفنبرنر کتاب خود را با تصاویری از
کتابهای درسی برای تربیت شیربچگان تزیین نموده است (قبل از عضویت در سازمان
جوانان، کودکان در دو سازمان آموزش میدیدند: معادل شیربچگان و پیشگامان. مترجم).
یک تصویر قابل درک برای کودکان خردسال، عکس کودکی را نشان میدهد، که به خواهر
کوچکترش برای لباس پوشیدن کمک میکند. روی تصویر نوشته شده است: «چرا فدیا برادر خوب محسوب میشود؟». واضح است، کودکان، با
دیدن این عکس میبایست به سؤال بالا پاسخ بدهند. در تصویری دیگری یک مادر با پسرش
پرخاش میکند و دخترش را که همین حالا از در منزل وارد شد، تمجید میکند. برخلاف
برادر، دخترک کفشهایش را در ورودی ساختمان تمیز کرده است.
پروفسور پنج دستورالعمل برای آموزش
شیربچگانه را در کتاب خود برشمرده است:
«۱ــ شیربچگان، پیشگامان آینده هستند؛
۲ــ به
شیربچگان آموزش خوب، عشق به مدرسه، احترام به بزرگان توصیه میشود؛
٣ ــ فقط دوستداران کار شیربچه نامیده میشوند؛
۴ــ
شیربچگان- کودکان صمیمی و دوستدار حقیقت هستند؛
۵ــ
شیربچگان- دوستان خوب هستند، درس میخوانند، نقاشی میکشند و شادمان زندگی میکنند».
در کتاب، فتوکپی پوسترهای مربوط به ۱٠ دستورالعمل برای تربیت پیشگامان چاپ شده
است. در زیر پوستر اول که تصویر پیشگامان به صف ایستاده در زیر پرچم پیشگام را
نشان میدهد، نوشته شده: «پیشگام یاد همه کسانی را که در مبارزه برای آزادی و
شکوفایی کشور اتحاد شوروی زندگی خود را فدا کردند، گرامی میدارد». در پوستر دوم
تصویر کودکی با ظاهر اسلاو و کراوات سرخ به گردن ترسیم شده و در سمت چپ آن، تصویر
دخترکی با ظاهر شبیه به چینیها و در سمت راست آن نیز تصویر کودک سیاهپوست، هر دو
با کراوات سرخ به گردن نقش بسته است. روی پوستر نوشته شده: «پیشگام کودکان همه
کشورها را دوست میدارد». در پوستر سوم، پیشگام گچ تحریر بدست ترسیم شده، که در
روی تخته سیاه کلاس اعداد ریاضی را مینویسد. در این عکس گفته میشود: «پیشگام
باید درسخوان، منضبط و مؤدب باشد». در پوستر چهارم، عکس دختر و پسر پیشگام در
مقابل دستگاهی ثبت شده، که در حال ساختن یک قطعه هستند. روی آن نوشته شده: «پیشگام
به کار علاقمند است و از اموال ملی مراقبت میکند». پوستر پنجم پسر جوانی را با
کراوات سرخ در گردن نشان میدهد که برای طفل خردسال کتاب «داستان» میخواند. از
نوشته روی پوستر چنین استنباط میشود: «پیشگام رفیق خوبی است، از خردسالان مراقبت
و به بزرگان کمک میکند». در پوستر ششم یک صحنه فاجعهبار ترسیم گردیده: «یک زن به
رودخانه یخزده سقوط کرده و پیشگام با چوب بلند در دست به او کمک میکند تا از
درون یخها بیرون بیاید. روی پوستر نوشته شده: «پیشگام شجاع است و از دشواری نمیهراسد».
یک وضعیت مناقشهآمیز در پوستر هفتم بیان
شده است. پسری با لباس مدرسه و کراوات سرخ به گردن در حالی که تند تند صحبت میکند،
با انگشت همکلاسی هیجانزده خود را نشان میدهد. در روی دیوار پشت سر سخنران جوان
تصویر پاولیک ماروزوف نقش بسته و روی آن نوشته شده:
«پیشگام حقیقت را میگوید، او به وجود همگامان خود افتخار میکند». آ. برنفنبرنر شرح کوتاهی در باره زندگی پاولیک
ماروزوف و چگونگی کشته شدن او و برادر کوچکترش بدست کولاکها (زمینداران) نوشته
است.
پسرک نیمه برهنه لبخند شادی زد و پشتاش
را با حوله خشک کرد. این تصویر دستورالعمل هشتم پیشگام را به نمایش درآورده است:
«پیشگام خود را آبدیده میکند، همه روزه ورزش میکند». پوستر نهم دختر پیشگام
خندانی را نشان میدهد، که خرگوش سفیدی را در آغوش گرفته است. در سمت چپ دخترک
درخت و بوته ترسیم شده است. روی پوستر نوشته شده: «پیشگام طبیعت را دوست میدارد،
از فضای سبز، پرندگان و حیوانات محافظت میکند». در پوستر دهم بیش از همه عکس
ترسیم شده است. علاوه بر دختر و پسر پیشگام، در آن صحنههای مختلف ترسیم گردیده،
که میبایست بیانگر دستورالعمل دهم باشند: «پیشگام- برای همه نمونه است!»
برنفنبرنر وظایف تعیین شده برای نوجوانان ۱۶ تا ۱۸ ساله را نیز توضیح داده است:
«اتحاد، پایداری در انجام وظیفه، شرف و
وجدان، تقویت قدرت اراده، بردباری، پایداری. نگرش کمونیستی به کار و مالکیت
اجتماعی. انساندوستی سوسیالیستی. میهندوستی شوروی و انترناسیونالیسم پرولتری. درک
اهمیت اجتماعی آموزش و پروش. پیگیری و ابتکار در کلاس درس. تقویت توان فعالیتهای
فکری خود (تکامل طراحی با استفاده از کار خود، توسعه نوآوریهای کاری، انتقاد از
خود و غیره). درک هنجارهای خوابگاههای سوسیالیستی. خوش رفتاری و رعایت قواعد
رفتارهای اجتماعی. درک زیباییهای طبیعت، زندگی اجتماعی و آثار هنری. توسعه
حداکثری مهارتهای جسمانی. تسلط بر قواعد بهداشت شخصی و معیارهای بهداشتی. آمادگی
بدنی و مشارکت در ورزش. تسلط بز مهارتهای گردشگری در آغوش طبیعت».
اما پروفسور خود را فقط به مطالعه نظری،
دستورالعملهای آموزشی و کمکهای بصری برای شیربچگان و پیشگامان مقید نکرد. در مدت
چند سال آوری برنفنبرنر از مهد کودکها، کودکستانها، مدارس، مؤسسات کار خارج از
مدرسه در شهرها و روستاهای چند جمهوری اتحاد شوروی دیدن کرد. او در نشستهای
شوراهای آموزشی و کلاسهای درس، در جلسات شوراهای واحدهای پیشگام و در گردهمآییهای
سازمان جوانان حزب کمونیست حضور یافت. آنچه که پروفسور مشاهده کرد، متفاوت از
آمریکا بود و او سعی میکرد ویژگی تربیت کودکان شوروی را با جزئیات هر چه بیشتر که
در کشورش معمول نبود، توضیح دهد.
گاهی پروفسور از یافتن کلمات انگلیسی برای تشریح دقیق
شیوه رفتاری شوروی با کودکان عاجز میماند. پروفسور ناچار بود کلمه «آموزش و
پرورش» (vospitanie) را که مفهوم کامل آن در زندگی آمریکایی
وجود ندارد، با حروف لاتینی بنویسد. برنفنبرنر توجه خاصی به تعلیم و تربیت کاری
کودکان و نوجوانان مبذول داشت. او توضیح داد که هدف بازی کودکان در کودکستانهای
اتحاد شوروی آشنا کردن آنها با مشغلههای مختلف بزرگسالان میباشد. کودکان عروسکها
را «معالجه» میکردند، «فروشگاه بازی» میکردند. مربیان تربیتی مهد کودکها بموازات
بازی در کار مراقبت از باغچهها شرکت مینمودند. این روش تربیتی در مدرسه هم ادامه
داشت. برنفنبرنر جزئیات تعهدات کشیک نگهبان کلاس درس را نیز توضیح داده و با
تصاویر مربوطه، آن را ثابت کرد.
آوری برنفنبرنر توضیح میدهد، که نه تنها
مدرسه و والدینها، حتی مؤسسات غیرمدرسهای و انبوه سازمانهای کودکان و نوجوانان
در تعلیم و تربیت کودکان اتحاد شوروی مشارکت میکردند.
پروفسور در کمال شگفتزدگی مشخص کرد، که
در کشوری که ایالات متحده آمریکا آن را بعنوان سلول زندان تصور میکرد، کودکان مثل
زندانیان عذاب کشیده بنظر نمیرسیدند. برنفنبرنر در زیر عکسی از پنج طفل چاق و چله
خندهرو بدرستی نوشت: «در واقعیت امر، کودکان تحت نظر «رژیم» رشد میکنند. تعلیم و
تربیت با اطمینان کامل انجام میگیرد. لحن محبتآمیز مربیان مهد کودکها و کودستانها
هنگام مراجعه به کودکان، پروفسور را به حیرت انداخت. او لحن موسیقایی کتابخوانی یا
قرائت متن گفتگوی فیلمهای سینمایی را مورد تأکید قرار داد.
برنفنبرنر در باره «نگاه مثبت کودکان و
همه جامعه نسبت به مربیان و معلمان را تشریح نمود. این نگاه مثبت در سنین تحصیل در
مدرسه ادامه مییابد. به دیده دوست به معلم نگاه میکنند. مشاهده آموزگار در حلقه
جمع کثیر دانشآموزان پس از پایان درس روزانه که برای تماشای تئاتر، کنسرت، سیرک
یا حتی گردش دستهجمعی میروند، بهیچوجه اتفاق غیرمعمول نیست… البته، صرفنظر از
موارد استثنایی، رابطه میان کودکان و معلمان در اتحاد شوروی را میتوان بمثابه
احترام دوستانه توصیف کرد».
پروفسور با مشاهده جشن اول سپتامبر، که
کودکان دستههای گل به معلمان اهدا میکردند، و صبح گل بدست در خیابانها به
راهپیمایی جمعی پرداختند، بویژه ذوقزده شد. رابطه دوستانه با مدرسان و مربیان
آنها فضای جامعه اتحاد شوروی را نشان میداد. پروفسور آمریکایی رابطه صمیمانه با
کودکان را با تجربه شخصی درک نمود. عابران ناآشنا بارها به پسر او لبخند میزدند و
گاهی توصیههای والدین خود در خصوص چگونگی مراقبت از کودکان را یادآور میشدند.
توصیهها ناخواسته، اما از صمیم قلب بودند.
پروفسور که به رفتارهای محتاطانه مردم در
خیابانهای شهرهای آمریکا عادت کرده بود، گاهی اوقات از احساس گرم عابران نسبت به
پسر خود متحیر میشد. پروفسور بخاطر میآورد، که یک بار، چگونه او هنگام گردش در
خیابان همراه با همسر و فرزند دو سالهاش گروه نوجوانان را دید، که برای برانگیختن
تعجب پروفسور آنها با بیان این جمله: «کوچولوی عزیز!» به
طرف پسرش آمدند و به نوبت او را به آغوش گرفتند. برنفنبرنر مطمئن بود، که اگر چنین
اتفاقی در آمریکا رخ میداد، نوجوانان را به تیمارستان منتقل میکردند. اما در این
اینجا برنفنبرنر یقین کرد که در کشور اتحاد شوروی فضای متفاوت از محیطی که او به
زندگی و کار در آن عادت کرده، حاکم است.
دلیل نگرانی پروفسور چه بود؟
آوری برنفنبربر مثل یک آمریکایی اصیل،
اطلاعات دقیق برای مقاصد عملی جمعآوری کرد. بنظر میرسد، پروفسور به این نمیاندیشید،
که کودکان آمریکایی پنج قاعده شیربچگان و ده فرمان پیشگام را رعایت کنند. او گمان
نمیکرد، زمانی معلمان آمریکایی با دانشآموزان خود با مهربانی صحبت خواهند کرد.
او تصور نمیکرد، که آمریکاییهای ناآشنا بطرف کودکان بروند و آنها را صمیمانه در
آغوش بگیرند. با این وجود، تجربه اتحاد شوروی در آموزش و پرورش کودکان برنفنبرنر
را مطمئن ساخت، که کودکان شوروی دانشآموزان کوشاتر هستند و به شهروندان مطمئنتر
کشور خود تبدیل میشوند. برای اینکه از سالهای اول زندگی آنها چنین نمونههای
متقاعدکننده را به آنها نشان میدهند. پروفسور آزمایشات روانشناسی متعددی را در
این زمینه یادآوری کرد، که کودکان و نوجوانان در اثر نشان دادن نمونههای مثبت با
علاقمندی بمراتب بیشتر «نیرو» میگیرند. پروفسور میخواست آمریکاییها برای حل
مشکلات جوانان کشور خود که در سالهای ۷٠ شدت
گرفت، الگوی اتحاد شوروی را بدقت مطالعه کنند.
شروع رونق کودک در آمریکا پس از سال ۱۹۴۵ بمنزله رشد ناگهانی زاد و ولد بود. رکود
بزرگ که از سال ۱۹۲۹ آمریکا
را فلج کرد و سپس جنگ جهانی دوم بدان منتهی شد، که آمریکاییها برای تشکیل خانواده
عجله نکنند. فقط پس از آن که صلح برقرار گردید و اقتصاد ثبات یافت، تعداد ازدواجها
و به تبع آن، شمار زاد و ولدها افزیش یافت. صنایع آمریکا با روی آوردن به سمت مصرفکنندگان
جدید، تولید کالاهای مورد نیاز کودکان، و سپس نوجوانان را افزایش دادند، به روحیه
مصرف کالاهای ضروری و غیرضروری در میان نسل جوان کشور بشدت دامن زدند.
کودکی و جوانی بچههای «رونق کودک» با پخش برنامههای تلویزیونی در آمریکا همزمان شد. کودکان از دو تا پنج ساله توانستند بطور میانگین ۵ هزار ساعت برنامه تلویزیونی ببینند. بچهها بطور مستمر به دیدن سریالها و تبلیغات تلویزیونی مجبور شدند. لاندون جونز، جامعهشناس نوشت، که بچههای «رونق کودک» ابتدا کلمه «پودر رختشویی» را یاد میگرفتند و بعد از آن کلمات «پاپا» و «ماما» را. آوری برنفنبرنر سریالها و تبلیغات تلویزیونی را مهمترین سلاح مخرب شعور جوانان آمریکا حساب میکرد. والدین بچهها برای تأمین خواستهای حاصل از تبلیغات فرزندان دلبند خود به داشتن دو شغل یا اضافه کاری مجبور بودند. برآوردها نشان دادند: پدر متوسط آمریکایی برای بذل توجه به فرزندان خود در سالهای ۶٠، بطور میانگین روزانه ۱٠ دقیقه وقت صرف میکرد. برای اینکه مادران هارلم ویرانه را به مراقبت از فرزندان خود وادار نمایند، برای اینکه مادران برای فرزندان خود کتاب بخوانند، کارکنان بخش اجتماعی به آنها اضافه پرداخت میکردند. با این حال، بخش بزرگی از کودکان در خارج از مرکز توجه و مراقبت قرار گرفتند. مجله «ریدرز دایجست» در شماره اوت سال ۱۹۸۲ گزارش داد، که سالانه تا &l