آزادی موقت کارگران از زندان و نکاتی در ضرورت تحول جنبش کارگری در ایران


آزادی موقت کارگران از زندان و نکاتی در ضرورت

تحول جنبش کارگری در ایران

سر تیترخبر روزهای اخیر حاکی از شادی و خوشحالی ِ خانواده های زندانیان آزاد شده و تشکل های کارگری و سیاسی از آزادی زندانیان سیاسی مرتبط با اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه است. ماهم به عنوان بخشی از جنبش کارگری، آزادی کارگران زندانی و فعالان کارگری را تبریک می گوییم.

اقدام رژیم در مورد آزادی موقت کارگران زندانی ناشی از علل و شرایط معینی است و به هیچ رو بیانگر تغییر سیاست رژیم نیست. رژیم علاوه بر بحران اقتصادی شدید، دامنه دار و طولانی، درگیر مسایل حاد سیاسی درونی و بین المللی نیز هست. تضادهای درونی بخش های مختلف هیأت حاکم پیوسته شدت می یابند و حکمرانی رژیم دشوارتر می گردد. اعتراضات کارگری به رغم سرکوب ماه هاست که ادامه دارند.نه سرکوب، نه نمایش های رسوای تلویزیونی و نه امتیازات کوچک، هیچ یک قادر نشده اند وضعیت عادی و «آرامش» مورد نیاز رژیمرا فراهم کنند. ترس از اوج گیریو گسترش جنبش و جسارت و پیگیریکارگران و مدافعان طبقه کارگر در مقابله با احکام زندان و شکنجه و جرم تراشیدن های ابلهانۀقضات دادگاه،به ناچارموجب عقب نشینی موقت قوۀ قضائیه گردید.این دستگاه مجبور شد کارگران زندانی هفت تپه و عدۀ دیگری از کارگران و زندانیان اول ماه مه را - البته با وثیقه های سنگین -به طور موقتآزاد کند.

اعتراضات کارگری در شکل اعتصابات طولانی و تظاهرات برای دستیابی به خواست های خود موجب دستگیری ِبسیاری از کارگران و نیروهای فعال کارگری گردید. صدور احکام سنگین زندان برای کارگران حق طلب بیانگر درماندگی حاکمیتی است که می خواهد به هر طریق ِممکن از سرمایه داران و نظام اقتصادی و سیاسی سرمایه داری صیانت کند و سلطۀ خود را که چیزی جز تحمیل ارادۀ استثمارگران و ستمگران بر کارگران و زحمتکشان نیست، تداوم بخشد. رژیم سرمایه داری اسلامی با اتکا به نیروی قهر و سرکوب و دادگاه و زندان می خواهد روحیۀ اعتراضی ِکارگران به ویژه کارگران ِ رزمنده شرکت نیشکر هفت تپه، گروه ملی فولاد اهواز، کارگران شرکت هپکو و آذرآب در اراک و غیره، را بشکند و با  مرعوب کردن توده های کارگر و زحمتکش، آنها را بهاطاعتاز ارادۀ استثمارگران، که در قوانین و سیاست های ضد کارگری پدیدار می شود، وادار کند.

پیش از هر چیز لازم است بدانیم که آزادی ِموقت دستگیرشدگان، محصول مقاومت خود این رفقای زندانی و نتیجۀ تلاش ها و اعتراض های کارگران و نیروهای مترقی ِ در جامعه و دستاورد مبارزه مشترک و متحد همۀ این آزادیخواهان در داخل و خارج کشور است. شعار کارگران و همۀ نیروهای مدافع رهایی طبقۀ کارگر باید براین پایه استوار باشد که تودۀمردم متحد،نهایتاً پیروز خواهند شد.

ژست های «انسان دوستانه» رئیس قوه قضائیه،رئیسی، که خود سابقۀ ننگینی در قتل عام زندانیان سیاسی دارد، برای موج سواری ومنحرف کردن اذهان عمومی و ایجاد تزلزل در صفوف متحد کارگران و برهم زدن معادلات به نفع جناح بوروکراتیک و نظامی ِ رژیم است. عبارت پردازی های مربوط به «رأفت» اسلامی از سوی قوه قضائیه نمی تواند جوخه های اعدام و دارها و جرثقیل هائی را که برای کشتار زندانیان سیاسی به کار گرفته شدند از خاطره ها بزداید. اکثریت بزرگ مردم، فریب این دغلکاری ها را نمی خورند و می دانند که رژیم با این کار به دنبال زمان ِتنفسی است تا مجدداً خود را  برای یورش ها و سرکوب های بیشتر آماده  سازد. 

با توجه به داده های آماری ازمنابع مختلف (بانک مرکزی، مرکز آمار، صندوق بین المللی، بانک جهانیو غیره) چشم اندازی برای بهبود اوضاع ِ اقتصادی پیش بینی نمی شود. روند عمومی شرایط ِ سیاسی نیز ادامۀ سرکوب و آکنده گشتن هرچه بیشتر فضای سیاسی از اعمال و گفتمان های ضد کارگری و ضد دموکراتیک، رجزخوانی های شووینیستی و عربده های پان اسلامیستی رژیم خواهد بود. اگر مبارزۀ متحد تودۀ مردم اوج نگیرد،تنگ تر گشتن دایرۀ امنیتی از سوی قدرت حاکم، منجر به سرکوب بیشتر اعتراضات کارگری و محدودتر گشتن نیروهای مترقی و کارگران آگاه می گردد.

 در چنین شرایطی تئوری بافی های لیبرالی و راست روی های جریانات مدعی ِدفاع از طبقه کارگر مزید بر علت شده اند. انعکاس این راست روی ها در مبارزات طبقه کارگر از جمله خود رابا عمده کردن به اصطلاح «مبارزه صنفی» نشان می دهد. حتی برخی ازکارگران فعال که زیرضرب سرکوب و تعقیب و زندان قرار دارند درتجمعات کارگری اعلام می کنند که «ما با سیاست کاری نداریم و فعالیت ما صرفا صنفی است!»

بااین تصورغلط که گویا سیاست صرفاً به طبقات بالای جامعه ویا به روشنفکران مربوط می شود و کارگران تنها باید به مسایل معیشتی خود بپردازند! یا گمان می کنند که به این طریق می توانند رژیم رابه «ترحم» و «گذشت» بکشانند.

 این سبک کار، هوشیاری ِ فعالان سیاسی و کارگران ِآگاه را تقلیل می دهد و دام های پلیس سیاسی را برای محدود کردن مبارزۀ سیاسی در جامعه گسترده تر می کند. امامبلغان این شیوۀ کار که بر طبل«صنفی کاری» می کوبند خود نیز از سرکوب های پلیسی در امان نیستند. فعالان جنبش کارگری که مبارزۀ سیاسی را نفی می کنند برای سرپوش گذاشتن به راست روی های خود ایمن بودن در فضای مبارزه اقتصادی  را بهانه قرار می دهند و با اعتماد کردن به پلیس، خام اندیشی ِ خود را در گزینش شیوۀ مبارزۀ علنی به نمایش می گذارند. 

در کنار این جریان راست که مبارزه را به مطالبات اقتصادی محدود می کند کسانی هم هستند که مضامین و شعارهائی را که مربوط به مرحلۀ بالاتری از مبارزات طبقۀ کارگرند به طور ناقص، مغلوط و نامناسب و بدون آماده کردن اذهان و آموزش لازم با سر و صدای زیاد مطرح می سازند. جای شگفتی نیست که بسیاری از اینان پس از نخستین رودر روئی با واقعیات و یا سرکوب فعالان، شعارهای خود را فراموش کرده مانند دستۀ اول بر طبل «مبارزۀ صنفی و مطالباتی» می کوبند و حتی برخی از آنان به شوراهای اسلامی ساختۀ رژیم می پیوندند یا مبارزه را کنار می گذارند. آری آنارشیسم و رفرمیسم و سیاست های آنارشیستی و رفرمیستی پشت و روی یک سکه اند. جنبش کارگری یا به عبارت دقیق تر، مبارزۀ طبقاتی کارگران به ضد سرمایه داری و نظام طبقاتی به طور کلی، هنگامی می تواند روی پای خود بایستد، به پیش رود و نیرومند گردد که این جنبش به نقد انقلابی و علمی رفرمیسم و آنارشیسم مجهز گردد و برنامه، سیاست و سبک کار انقلابی یعنی کمونیستی را به رغم این دو بیراهه، استحکام بخشد و به پیش ببرد.در این راستا توجه به شعارها و خواست ها اهمیت زیادی دارد. یک مورد مشخص شعار شوراهاست. مفهوم شورا مانند مفهوم دموکراسی، انقلاب و غیره از سوی رژیم و روشنفکران بورژوا و خرده بورژوا تحریف و لوث شده است. رژیم ارگانهای وابسته ای مانند شورای اسلامی کار ویا شورای شهر را «شورا» می نامد. برخی از روشنفکران چپ هرگونه تجمع کارگران یا به اصطلاح هرگونه«مجمع عمومی کارگران » را (فارغ از هدف، مضمون و ساختار آن) شورا قلمداد می کنند.

اما از دیدگاه مبارزۀ انقلابی طبقۀ کارگر، شوراها عبارتند از نوعی تشکل سیاسی کارگران و یا زحمتکشان برای تغییر بنیادی ساختار سیاسی جامعه، که مقدمۀ لازم برای تغییرات اساسی اقتصادی و اجتماعی است. شوراها در همان حال شکل دولت و حکومت آیندۀ کارگران و زحمتکشان را تشکیل می دهند. بنابراین شوراها در هر شرایطی قابل تشکیل نیستند و هر تشکل کارگری را نمی توان شورا نامید. طرح شعار برقراری شوراها یا ادارۀ شورائی جامعه تنها با توجه به آنچه گفته شد و در یک چشم انداز استراتژیک انقلابی می تواند مفهوم درستی داشته باشد و جنبش را به پیش سوق دهد.

طبقۀ کارگر نباید فریب تئوری پردازی های ساده لوحانه رفرمیست ها را بخورد.اوباید بیاموزد که گرچه فقر و فلاکت، ناشی از استیلای نظام اقتصادی سرمایه داری است، اما آنچه این نظام اقتصادی و فقر و سیه روزی را استمرار می بخشد دستگاه سیاسی ِسرمایه داری و قوانینی است که دستگاه های اجرائی، قانون گذاریو قضائی این رژیم به پیش می برند. طبقه کارگر برای بهبود وضع اقتصادی و معیشت خود مجبور به اعتراض است، اما در صورت عدم اتحاد و تشکلکارگران، آن نیرویی که برای کارگر معترض جرم تراشی می کند و اعتصاب را «محاربه با خدا» می داند و با اتهام «اخلال در نظم و امنیت کشور» او را به زندان می اندازد، دستگاه قضائی و سیاسی نظام است. 

مبارزات کارگران را به مبارزۀ اقتصادی و یا به زعم آنها «اعتراض صنفی» محدود کردن در واقع تبعیت و اطاعت از وضعیت سیاسی ِ موجود است. طرفداران این شعار رفرمیستی دانسته یا ندانسته تسلیم شدن به سرکوب و اختتاق را تبلیغ می کنند. زیرا بی اعتنائی به سیاست و عدم قاطعیت در مقابل دستگاه سرکوب سرمایه داری،به معنی نرمش در مقابل دستگاه سرکوب و یا خوش باوری نسبت به وعده ها و ترفند های سرمایه داری است.

طبقه کارگر باید با اتکا به نیروی متحد و متشکل خود و ایجاد حس اعتماد و همبستگی میان خود ونیروهای متحد اجتماعی اش برای آزادی، دموکراسی و تحول اقتصادی و سیاسی، از اعتماد به سرمایه داران و نهادهای مدافع آنها پرهیز نماید. کارگران باید از مبارزه، پیروزی و شکست خود درس بیاموزند و تحت تأثیر تئوری بافی های فریبنده و بزک کردۀ پرفسورهایی که برای گمراهی و آلوده کردن محیط طبقه کارگر اشاعه می یابد قرار نگیرند.

 فراموش نکنیم که همان سیاست های غیر کارگری که بر پایۀ فرصت طلبی و ذهنیت غلط مدعیان دروغین مدافع طبقه کارگر در میان صفوف کارگران معترض و جنبش کارگری پراکنده می گردد، ضربه پذیری ِاین اعتراضات و به شکست کشاندن مبارزات طبقۀ کارگر را تسهیل می کنند.

برای اینکه آگاهی طبقاتی عمق و قوام یابد و برای اینکه این آگاهی به نیروی مادی در جهت رهائی طبقۀ کارگر و توده های زحمتکش بدل شود باید کارگران در سازمان های طبقاتی خود، بویژه در حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر و سندیکاهای مستقل کارگری (مستقل از دولت، کارفرما، احزاب سیاسی و نهادهای دینی) متشکل شوند.

 برای انجام این وظیفۀ سترگ، مبارزۀ مخفی و مبارزه سیاسی اهمیت حیاتی دارد و کارگران انقلابی باید بیش از پیش دست اندرکار گسترش آن شوند و با گرایش های سازشکارانه و اصلاح طلبانه ای که کار مخفی را رد می کنند به مبارزۀ نظری و سیاسی بی امان بپردازند و با افشای این سیاست های ضد کارگری جنبش طبقۀ کارگر را از وجود این اصلاح طلبان کارگری،بروبند.

۱۱آبان

۱۳٩٨کارگران انقلابی متحد ایران