حقوق بشر وجنگهای امپریالستی!؟
حقوق بشر وجنگهای
امپریالستی!؟
ح. حریف
همه انسان ها دارای یک سلسله حقوق ذاتی اند
که بدون تفاوت های نژادی، رنگ، جنسیت،
زبان، دین، عقاید سیاسی یا عقاید دیگر، موقعیت
ملی یا اجتماعی، دارایی، موقعیت خانوادگی و یا موقعیت های دیگر بصورت
مساویانه از آن برخورداراستند.
بخش های
جداگانه حقوق بشری، اعم از حقوق مدنی و سیاسی، مانند حق زندگی کردن، مساوات
دربرابرقانون و آزادی بیان، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مانند حق کارکردن،
امنیت اجتماعی وآموزش، یا حقوق دسته جمعی مانند حقوق توسعه وحق تعیین سرنوشت، همه
وهمه ،باهم ارتباط تنگاتنگ داشته وتفکیک ناپذیر اند.
حقوق بشراساسیترین و ابتداییترین حقوقی است که هر فرد
به طورذاتی و فطری ازآن بهرهمند میشود. این تعریفبازتاب اجتماعی و
سیاسی مهمی را برای مردم و حکومتها به دنبال داشته که پس ازجنگ جهانی دوم وتاسیس سازمان
ملل،
بعد ازتاسیس ملل متحد در سال ۱۹۴۵اصطلاح «حقوق بشر»وارد
مکالمات روزمره شده است. این عبارت جایگزین اصطلاح «حقوق
طبیعی » و «حقوق انسان » گردیده که قدامت
بیشتر داشتند.
«حقوق
بشر»؛ با مشاهده نقض صریح وفجیعانه حقوق انسانها درجریان دو جنگ جهانی وجنایات
گوناگونی که درآنها ازطرف جوانب جنگارتکاب یافت، شکل گرفته است .برمبنای منشور ملل
متحد اهداف و نقش هریک ازارکان آن را تعیین کرده و به اقدامات جهانی برای تضمین هرچه بیشتر حقوق بشر وآزادیهای
اساسی و صلح و امنیت بینالمللی اندیشیده شد تا حقوق بشرامری انتزاعی شمرده
نشده و به عینیت برسد واز پندهایی اخلاقی
به قوانین بینالمللی که واجد ضمانت های اجرا یی هستند تبدیل شوند.
یکی از
بزرگترین وبااهمیت ترین اجراآت درزمینه های متذکره همانا تدوین وتنفیذ «اعلامیه
جهانی حقوق بشر» به شمار می آید.
اعلامیه جهانی حقوق بشربطورمستقیمازاین آرزوبرای
ایجادمجموعه از قوانینجدید جهانی منتج گردید که برای اولین باردرطول تاریخ اعضای
یک سازمان جهانی موفق میشوند تا یک اعلامیه مشترک رادررابطه با«حقوق
بشر»صادرنمایند.
بتاریخ
دهم دسمبر سال ۱۹۴۸اعلامیه جهانی حقوق بشربا یک دیباچه و ۳۰ ماده بعداز تصویب
اجلاس عمومی سازمان ملل نافذگردید.
این اعلامیه
دربرگیرنده حقوق اساسی تمام باشندگان کره زمین ،بدون درنظرداشت جنس ،رنگ
،نژاد،مذهب،زبان،موقعیت اقتصادی،اجتماعی وسیاسیقابل تطبیق میباشد.
برمبنای
ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر ،تمام انسانهای آزادبه دنیا آمده وحقوق مساوی
دارند.
ماده سوم
مشعراست،تمام افرادبشرحق زندگی وامنیت فردی دارند.
درماده
پنجم میخوانیم ،هیچکس نباید موردشکنجه،آزارومجازات غیرانسانیویارفتاری قرارگیردکه
موجب هتک حرمت وی گردد.
ماده ششم
از برابری انسانهادربرابرقوانین نافذه بحث مینماید.
ماده نهم
صراحت دارد که هیچکس نبایدموردتوقیف ،حبس ویاتبعید خودسرانه قرارگیرد.
وماده
دوازده ،کانون خانواده،محل زندگی،مکاتبات شخصی واشیای خصوصی افراد راقابل حرمت
شمرده ودرصورت تعرض حق شکایت قانونی ومحاکماتی رابرای متضررمحفوظ دانسته است .
درک موارد
بالا وتوافق همگانی به آن تبلوروجدان مشترک بشریت است ،برعلاوه همین وجدان مشترک
است که اساس روابط وحقوق بین الملل راشکل میدهد. تامفاهیم اقتصاد، ارتباطات،صنعت،قدرت
،حکومتداری،عدالت،برابری ودموکراسی توضیح شده ودرپرتو آن خوشبختی انسان وکرامت
انسانی آن احترام گردیده وحقوق بشری تامین شود.
موارد مربوط به حقوق اساسی شهروندان وهمچنان
کنوانسیون بین المللی «حقوق سیاسی ومدنی »ومیثاق جهانی «حقوق اقتصادی،اجتماعی
وفرهنگی» وکنوانسیونهای متعددبین المللی مرتبط به اعلامیه جهانی حقوق بشرهمه وهمه
مجموع حقوق وآزادی های افرادومکلفیت های دولتها ،بنیادهاونهادهای ملی وبین المللی
رابصورت واضح صراحت داده است.
کشورهای
عضوسازمان ملل که درپای اسنادحقوقی بین المللی امضاگذاشته ،متعهداستندکه نکات
اساسی وبرجسته این اسنادرادرمتون قوانین اساسی وقوانین منسلک به آن تسجیل نموده
ودرجهت تحقق آن درعمل وحیات روزمره شهروندان شان ،نهادهاوارگانهای رااساس گذاشته
وهمچنان بنیادهای مدنی وسیاسی رابوجود میآورند تاازصورت اجراآتارگانهای متذکره
بصورت دقیق نظارت وکنترول نمایند.
بعد
ازپایان جنگ خانمان سوز جهانی دوم ورهایی شهروندان جهان ازمصیبت های ناشی از آن
،سیطره «جنگ سرد» برجهان سایه افگنده وعملن به دوقطب متخاصم مبدل شدکه دریک سو،جهان
سودوسرمایه یاسیستم جهانی امپریالستی ودرآنطرف دیگرسیستم جهانی سوسیالستی، دولتهای
ملی دموکراتیک و،جنبش طبقه کارگربین المللی قرارداشته وهردوقطب جنگ سرد یک
تعدادازکشورهای دیگررادرمحورخودداشتند.اما اکثریت کشورهای نوبنیادوتازه به استقلال
رسیده بنام کشورهای غیرمتعهد درجنبش عدم انسلاک متشکل گردیدند.
سیستم
جهانی سرمایداری به سردمداری واشنگتن درمقابله بانظم جهانی سوسیالستی، در همسویی
با عده ی ازحکومات منطقوی متحدشان بخاطرفعال نگهداشتن چرخ نظام سود و سرمایه
وگسترده ترساختن ساحات نفوذی وسرکوب آن عده حاکمیت های«سرکش»که علیه سیطره جویی
استعمارنوین موضعگیری داشتند وتداوم اهداف جنایتکارانه شان ،به راه اندازی جنگ های
منطقوی وایجادپایگاه های نظامی مبادرت ورزیدند.چنانچه پیمان های تجاوزکار چون« ناتو، سنتو
وسیاتو»رادراروپا وسایرمناطق جهان راه اندازی نمودند. ازجمله پیمان نظامی
تجاوزکارناتو بوسیله امریکا ومتحدین اروپایی اش درسال ۱۹۴۹ دربروکسل تاسیس گردید.
به همین
ترتیب دامنه ایجاد پایگاه های نظامی امریکا درخارج ازجغرافیای آنکشورتهدید مستقیم
علیه کشورها وحاکمیت های قانونی عضو سازمان ملل محسوب میشود که همین اکنون شمارآن به
بیشتر از۹۰۰ پایگاه رسیده ودرحدود نیم ملیون نظامیان امریکایی درآنها مستقر ومجهز
باسلاح های خطرناک کشتار جمعی میباشد.
امریکا به
حیث میراث داراستعمارگران انگلیسی بادنبال کردن سیاست های مداخله گرانه
،تجاوزکارانه ،اشغالگرانه وغارتگرانه ،بعداز ایجاد پیمانها وپایگاه های نظامی
تجاوزکاردرگیرجنگ های تحمیلی ،نابرابروغیرعادلانه بوده طوریکه همزمان درگیربیش از
یک جنگ نیزبوده است .
همانطوریگه
پدیده شوم وزشت «جنگ»ناقض همه ی مواردی است که حقوق بشری برآن استوار میباشد
،جنانجه به اتر راه اندازی جنگها وکشتارانسانهای بی گناه،سنگ پایه حقوق بشری که
سایر حقوق برآن مرتب میشود «حق زندگی»میباشد که از افرادگرفته میشود.بخصوص اهالی
ملگی که درگیر جنگ نیستند.
همه
یجنگهایکه ازطرف جهان سرمایداری به رهبری امریکا براه انداخته شده ،اصول و تشریفات
منشورسازمان ملل درآنهامراعات نگردیده است .به همین ارتباط میتوان از جنگ های
تجاوزکارانه وغیرعادلانه امریکا علیه خلقهای آزاده ویتنام
،کوریا،لاووس،کمبودیا،شرق میانه بخصوص فلسطینی
ها،لبنان،گواتیمالا،چلی،پانامه،نکاراگوا و....نام بردکه قربانی ها ی بیشمار نیروی
بشری، انهدام زیرساختهاو ویرانی های خانمان براندازی مالیرابه همراه داشته که درج
تاریخ ننگین وسیاه جنگ افروزان امریکایی میباشد.
واشنگتن
که قریب به اتفاق اسنادومدارک جهانی مربوط به رعایت خقوق بشر راامضا وخودرا مکلف
به اجرای آن معرفی داشته است . یعنی علاوه ازاعلامیه جهانی حقوق بشر وکنوانسیون
های مرتبط به آن چون کنوانسیون۱۹۴۹ درباره «حمایت از قربانیان جنگ»، «کنوانسیون
بهبودی وضع زخمی هاوبیماراندراردوهای متخاصم» ،«کنوانسیون ژینودرباره حمایت
ازاهالی ملکی درزمان جنگ» میتوان یادآوری نمود.
وقتی به
متون این قراردادهای حقوق بشری دقت به خرج میدهیم،همه وهمه درمخالفت صریح باجنگ
افروزی ،تجاوز،مداخله واشغال کشورهای آزادومستقل بوده ورعایت آن الزامی نیز میباشد.
درصورت نقض وتخطی ازمفردات آن به حساب «جنایت جنگی»تعریف شده است. عاملان جنایات
جنگی در«دادگاه جنایات جنگی» مورد تحقیق،تعقیب عدلی،رسیدگی محاکماتی قرارگرفته
ودرصورت ثبوت اتهام به مجازات پیش بینی شده محکوم به مجازات میگردند.
«منشور
روم »درموردایجاددادگاه جهانی جنایی،جنایت جنگی راچنین تعریف نموده است :«جنایت
جنگی عبارت از نقض صریح موادکنواسیون های ژینو وهمچنان سایرتخلفات جدی از قوانین
ورسوم جنگ که حین منازعات مسلحانه بایدرعایت شوند،میباشند.»
درمنشور
روم تخلفات جدی مواردی ازقبیل: قتل عمدی ،استفاده ازشیوه ها و وسایل غیرمجاز درجریان
جنگ ،شکنجه وبرخوردهای غیرانسانی،بیجا ساختن غیرقانونی اهالی،انهدام شهرها، امکان
زندگی وازمیان بردن آثارتاریخی و....
براساس
اصول پذیرفته شده حقوق بین الدول منشورروم برعلاوه مسولیت انفرادی مسولیت
قوماندانی رانیز تسجیل نموده ،طوریکه
اگرقوامندان جریان جنگ ازاحتمال ارتکاب جنایت جنگی ازطرف افرادتحت امراش آگاهی
داشته ومانع آن نشود،مسول جنایت جنگی ارتکاب شده شناخته میشود.
براساس
فیصله نامه سال ۱۹۹۸، محکمه بین المللی جنایی، جهت رسیدگی هرمنازعه بصورت جداگانه
تشکیل گردیده وموارد مربوط به ارتکاب جنایت جنگی رامطابق اصل ساحه قضاوت بین
المللی رسیدگی میکند .این میثاق درسال ۲۰۰۲نافذ شده وهمه ی کشورها به آن پیوسته
واما کشورهای بزرگی چون امریکا ،روسیه وچین از پیوستن به آن امتناع کردند که این
امتناع خودقرارگرفتن دربرابرعدالت جنایی به حساب می آید.
ازاین
گذشته امریکابخاطرتاکید برمواضع ضدحقوق بشری اش، بایک تعدادزیادی از کشور های جهان
موافقتنامه های دوجانبه را به امضا رسانیده که برمبنای آن درصورتیکه اتباع وبخصوص
نظامیان امریکامتهم به ارتکاب جنایات جنگی شوند ،به محکمه جنایت جنگی سپرده نشده
واتهام جنایی شان مطابق قوانین متنی وشکلی امریکا
مورد رسیدگی قرارداده میشود.
هیات
حاکمه امریکا خودمی دانند که نظامیان شان که به قصد تجاوز واشغال به سایرکشورها
فرستاده میشوند، مرتکب جنایت های جنگی بیشماری میشوندبخاطر حمایت ورهایی شان از
تعقیب عدلی ومحاکماتی وتنفیذمجازات صادره محاکم کشور های میزبان ویامحاکم بین
المللی جنایی ،قراردادهای راخلاف نورم های پذیرفته جهانی باحاکمیت های دست نشانده
ومزدوربه امضا میرسانند.
میتوان به
همین ارتباط از«توافقنامه فنی ونظامی»نام برد که امریکایی هابعد ازتجاوز واشغال
افغانستان درسال ۲۰۰۳ باحاکمیت دست نشانده «کرزی» درکابل به امضارسانیده و بوسیله
پارلمان جنگ سالار ومافیایی وقت نیز به
تصویب رسید . به تعقیب آن امریکا«قرارداد امنیتی »را درسال ۲۰۱۴با حکومت مشابه
اشرف غنی احمدزی به امضا رسانید که بخش عمده آنرا تسجیل« مصونیت قضایی »برای
نظامیانی که مرتکب جنایات جنگی درافغانستان میشوند، تشکیل میدهد.
کشورهای امپریالستی درراس امریکا که خودررا
مدافعان حقوق بشروصادرکننده های دموکراسی به معرفی میگیرند،برخلاف این ادعاهای
دروغین وعوامفریبانه شان که درواقعیت هیچکونه اعتقادی به آن نداشته ودرمخالفت صریح
با مدعیات پوچ وشیطانی شان، بااتخاذ سیاست های مداخله گرانه، نظم عادی
کشورهای آزاد ومستفل را حتا با استفاده ازتجاوز نظامی ویا راه اندازی کودتا ها
برهم زده وبجای آن حاکمیت های تحت امرشانرا باحاکم ساختن مزدوران شان استقرارمی
بخشند.
امپریالیست هابوسیله حمایت سیاسی،مالی
وتسلیحاتی ازاین حاکمیت های دست نشانده وایجاد اپوزسیون مسلح ،باراه اندازی جنگ
های تجاوزکارانه،نیابتی وغیرعادلانه ،چرخ کمپنی های بزرگ تولید سلاح های کشتار
جمعی،انرژی وکالاهای مصرفی شانرابه حرکت درمی آورند.
به همین ترتیب بوسیله استعمال سلاح های
مدحش وغیرمجازبوسیله واحدهای نظامی شان مرتکب صدهاجنایت جنگی ونقض حقوق بشری شده
وبه اثربمباردمان های وحشیانه وکور سبب قتل های دسته جمعی اهالی ملکی ونسل کشی
میشوند، استعمال سلاح های غیرمتعارف کمیاوی وسرطان زا،سوختاندن مزارع وجنگلات
بوسیله اسعتمال بم های ناپالم وآتش زا، استفاده از بم های خوشه یی،شکنجه های
غیرانسامی،تجاوزهای جنسی علیه زنان وکودکان ،حبس وزندان بدون طی پروسه های تحقیق
ومحاکمه ،تجاوز به حریم شخصی خانواده ها و...اززمره جنایاتی است که درنیتجه آن
صدهاهزارانسانهای بیگناه وبی دفاع جانهای شیرین شانراازدست داده وازاساسی ترین حق
بشری که هماناحق حیات است محروم میگردند. صدهاهزاردیگربه انواع معلولیت های جسمی
وروانی سردچار که تاپایان عمرباردوش خانواده ها وجوامع خود گردیده اند.به همین
ترتیب ملیونها انسان متوطن به اثرخشونت
واجبارمجبور به ترک خانه وکاشانه های شده ویا به مهاجرت های جبری دست میزنند که
این خود یکی از موارد جنایات جنگی به حساب می آید .و...
همه ی
موارد متذکره، خشونت های طاقت فرسا ونقض صریح حقوق بشریست که به اثرراه اندازی جنگهای امپریالستی توسط
امپریالیست های جهانخوار تحمیل شده وبنابر حیل ،نیرنگ وگریزآنها ازپاسخ گویی
درقبال جنایات شان ، عدالت جنایی درزمینه هرگز تحقق نمی پذیرد.
تاقبل
ازختم جنگ سردجهان سرمایداری دلیلراه اندازی جنگها،لشکرکشی ها،تجاوزات واشغالگری
ها وایجادپایگاه های نظامی درسراسرجهان رارقابت ومقابله با اتحادشوروی وقت درراس
سیستم جهانی سوسیالستی وخطرکمونیزم توجیه مینمودند.
بعدازفروپاشی
اتحادشوروی،فروریختن دیواربرلین وانحلال پیمان وارسا که سه دهه از آن سپری شده
وتمام آن« دلایل موجه» نیزازمیان رفته ،همین جهان سودوسرمایه که درآن زمان پایان
تاریخ رااعلام وسرمایداری را به حیث یک
سیستم ابدی به معرفی گرفتند ،برخلاف مدعیات پوچ شاننه تنها که دامنه تجاوزهای آنها محدودنگردیده ،بلکه سلسله جنگ
های جدید دربسا مناطق جهان ،راه اندازی ،کودتاهها علیه حاکمیت های
مستقل،تجاوز،اشغالگریها وسایر جنایات ضدبشری سازمان یافته ابعادوسیع وغیرقابل
کنترول رااختیارنموده است.
جهانیان
گواه اندکه طی دهه نودسده گذشته، جهان امپریالستی درراس امریکا وناتودرامور داخلی
جمهوری فدرالی یوگوسلاویا به حیت یک کشورمستقل و قدرت مند اروپای شرقی مداخله
وباتحریک وتسلیح طرف های درگیروتشدیددامنه اختلافات ، جان دههاهزارتن ازانسانهای
بیگناه راگرفته،صدهاهزاردیگررازخمی ومعلول وملیونها شهروندآنراآواره ومجبوربه
مهاجرت به سایرکشورهانموده ودرنهایت کشورفدرالی قدرت مندویک پارچه
یوگوسلاویارابه ۷ کشورکوچک منقسمودرهرتوته آن اجنت های مزدور
شانرادرحاکمیت های آنها نصب وعملن به غارت سرمایه های ملی واستثمارنیروی کارارزان
آنهامبادرت ورزیده ودرنهایت این کشورها به بازارمصرفی فرآورده های خودشان مبدل
وشامل پیمان تجاوز کارناتونمودند . بهمین تریب درحالیکه غربیها از متلاشی شدن
شوروی وقت راضی نشده بودند ، درجمهوری های سابق شوروی به بهانه استقراردموکراسی
«انقلاب های رنگین ویامخملین»راراه اتدازی ،مزدوران خودرا درحاکمیت های شان زیرنام
«انتخابات »و«مردم سالاری»نصب وزیادتلاش به خرج دادندتاآنهارابطرفناتو واعضای
جدیداتحادیه اروپابکشانند. وامادرموجودیت روسیه قدرتمندنتوانستند به اهداف کامل
غارتگرانه شان نایل آیند.
یکی از
مواردیکه جهان سودوسرمایه درهمکاری نزدیک با اسراییل وشرکای عربی ومنطقوی شان
درسالهای جنگ سرد درمقابله باحریف شوروی شان به آن دست یازیدند، هماناایجاد، تمویل،تسلیح
ارتجاع سیاه مذهبی ویا بنیادگرایی اسلامی زیرنام «مجاهدین» میباشد. امپریالیست
هابه کمک متحدین متذکره شان ،اسلام گراهای افراطی رابخصوص درهمکاری مستقیم
باسازمان تروریستی« القاعده »به رهبری «بن لادن»ازسراسر جهان جمع آوری نموده
ودرپاکستان لانه های امن برایشان ایجادودروجود جنگ تمام عیارواماظاهرن « اعلام
ناشده» به افغانستان گسیل تادرمقابله با نظامیان شوروی بخاطر گرفتن انتقام «جنگ
ویتنام » وبراندازی جمهوری دموکراتیک افغانستان مشغول تروروحشت،ویرانگری وغارت
وتحمیل مهاجرت هاشدند.بادریغ ودردکه بعدهااز همین بنیادگراهای اسلامی درجنگ بالکان
نیزبا عین شیوه استفاده صورت گرفت.
همین ارتجاع سیاه مذهبی یا مجاهدین بنیادگرا که
درسالهای بعد به سازمان «القاعده»ویا «طالبان وداعش »و....تغیراسم دادند،دشمنان
درجه یک حقوق بشری بشمار رفته وبنابرآنکه خودرا معتقد به«
دٔساتیرمنجمداسلامی»و«شریعت» میدانند،درخصومت آشکارا علیه قوانین مدنی که
بنابرمقتضیات عصرواعلامیه جهانی حقوق بشر تدوین یافته، قرارداشته ودارند. بخصوص
دردشمنی آشکاراباحقوق وآزادی های شهروندان وآزادی وبرابری زنان قرارگرفته اند.این
بربرهای اسلامی درحالیکه اعتقاد به پروسه های تحقیق،تعقیب عدلی ومحاکمه قانونی
دردادگاه هاندارند،به شکل محاکم صحرایی ونهایت وحشیانه عمل نموده ، معتقد به قطع
دست ،شلاق زدن زنان درملای عام ،سنگسارزنان ،تطبیق جزای اعدام درمحضر عامه و...استند. چنین عملکردهای جنایی
نه تنها که تامین عدالت به حساب نمی آید، بلکه ارتکاب خشن ترین جنایات ضدبشری
محسوب میشوند.
بنیادگراهای
اسلامی قرآن ،حدیث ومذهب را اساس ومعیارهمه عملکردهایشان دانسته وازهمین جاست که
تمام نورم ها وموازین پذیرفته شده مدنی را که حقوق بشری راحمایت وتضمین مینماید ،
مردودمی شمارند.
امروزبنیادگرایی
به حیث دشمن درجه یک انسانیت وتمدن بشری خطربس بزرگیست که نمیتوان دربرابرآن بی
تفاوت ماند.بنیادگرایی ابزاربازی است دراختیاربازیگران بزرگ به رهبری امریکا
وصیهونیست های اسرائیل که اهداف وبرنامه های غارتگرانه تمویل کننده گان شانرا بوجه احسن به حیث «مزدوران
جنگی» برآورده میسازند.
بعد
ازسناریوی ازقبل مهندسی شده امریکا واسرائیل بنام ۱۱ سپتمر،امریکا به بهانه اینکه
حادثه تروریستی متذکره توسط سازمان القاعده به رهبری بن لادن راه اندازی شده وبن
لادن ازحمایت طالبان برخورداروهمچنان صدام حسین نیزبا سازمان القاعده رابطه دارد ،
بدون رعایت شکلیات پیش بینی شده شورای امنیت و مجوز منشور سازمان ملل (مواد ۵۱
و۵۲) به تجاوز و اشغال نظامی افغانستان وعراق متوصل گردید.
بعدهاست
که امریکا ایتلاف جهانی مبارزه علیه تروریزم!؟را باجلب سایردولت هاایجادومجوز
شورای امنیت سازمان ملل راگرفته ولی بهرحال این تجاوزات واشغالگری های شانرا،
«مبارزه علیه تروریزم» ،«استقراردموکراسی »و«حمایت از حقوق بشر» عنوان کردند .
برعلاوه
بنابراهداف مشترک واشنگتن وتل ابیب تحت
عنوان «شرق میانه بزرگ»وتنظیم «نقشه راه »به این منظور ومشخص ساختن کشور های
ایران،سوریه وعراق وکوریای شمالی بنام
«کشورهای محورشرارت»،تحریکات ومداخلات را ابتدادرسوریه وبعدهم درلیبیا به راه
انداختند.این دوکشورکه دارای حکومت های مقتدر وباثبات غیر
دینی(سکولار)بودند،درنتیجه لشکرکشی ها وبمباردمانهای وحشیانه ازیکطرف وتمویل
وتسلیح بنیادگراهای اسلامی وانداختن شان به جان همین حاکمیت ها،ازنظر مادی ومعنوی
بخاک یکسان شدند.
سازمان
تروریستی القاعده تحت رهبری بن لادن برخلاف ادعاهای دروغین امریکا درسالهای
موجودیت واشغال امریکا درعراق بوجود آمد .
امروزکه
۱۸ سال تمام از آن سپری میشود،نه تنها که این ایتلاف جهانی به اهداف دروغین اش
نایل نه آمدند،بلکه بنیادگرایی وترویزم به یک نیروی غیر قابل کنترول مبدل شد ه
واین همان ایتلاف ضد تروریست هابه رهبری امریکاستکه طی یکسال اخیرچنان وانمود
مینمایندکه جنگ باتروریست ها راه حل نظامی نداشته ونمیتوان آنهاراازطریق جنگ
ومقابله نظامی شکست داد.
برمبنای
همین دوکتورین تازه ، واشنگتن باب مذاکرات را باتروریست های طالب بازنموده
وباامتیاز دادن های یکجانبه وازجمله خارج کردن نام های رهبران شان از «لست سیاه
شورای امنیت»موضع وموقعیت این تروریست ها رادرسطح جهانی بالابردند.این مذاکرات که
تاکنون به نتایج ملموسی نرسیده ،می بینیم
که امپریالیست هاچه بی باکانه وسبکسرانه بالای این همه خون های بی گناهان ،جنایات
ضدبشری ،ویرانی های گسترده وسیل مهاجرت های ملیونی پاگذاشته ومی خواهند مجددن
قبیله گراهای عصر حجر رایک باردیگربرسرنوشت مردم ومیهن ما بنام «امارت سیاه طالبی»
مسلط ساخته تا با ایجاداداره سیاه پولیس مذهبی «امربه معروف ونهی ازمنکر»، آزادی
های نسبی موجود درزمینه زنان ورسانه هاراکه به «پیراهن خونین عثمان »مبدل شده است
،زیرسوال ببرند. و....
امریکایی
ها که ظاهرن بنام «صلح»،درپی اهداف ومنافع غارتگرانه منطقوی خوداستند، حاصل یک
ساله تلاش های آقای خلیلزادنماینده باصلاحیت واشنگتن بامخلوقات طالبی شان همانما
رهایی صدها تن از تروریست های محکوم به مجازات های سنگین ودرآخرین مورد رهایی سه تن از سران ارشد این شبکه تروریستی وازجمله« انس حقانی»بوده است
وبس.
امپریالیست
ها حتا درداخل کشورهای خود وحضورمردم شان ، مذهب رااساس وابزارتحقق سیاست های
تجاوزکارانه شان قرارمیدهند،چنانچه جورج بوش قبل از تجاوزواشغال نظامی عراق
ضمن اشتراک در مراسم مذهبی در کلیسا ودرجمع عبادت کننده های مسیحی گفت «حمله به
عراق شاید یک امرخداوندی باشد که به عهده ماگذاشته شده است». برعلاوه واشنگتن به
بهانه مبازه علیه تروریزم قانونی را نافذ ساخته وعنوان آنرا«قانون وطنپرستی» گذاشت
که براساس آن کلیه حقوق وآزادی های شهروندان امریکا مندرج درقانون اساسی
آنکشوررازیر سوال برده و مراجع امنیتی صلاحیت یافتند تامکاتبات ومراصلات
،شنودمکالمات تلفونی ایمل ها ،حساب های بانکی ،،تلاشی بدنی درمحضرعام وتفتیش منازل
وحتا کنجکاوی عنوان کتاب های راکتاب های راکه شهروندان امریکایی مورد مطالعه
قرارمیدهند،کنترول وتفتیش نمایند که همه ی موارد متذکره نقض صریح حقوق بشری به
حساب می آید.براساس همین قانون هزاران شهروندامریکا موردتعقیب ، تفتیش وبازداشت
قرارگرفتند.
یکی
دیگراز موارد نقض صریح حقوق بشری توسط امریکا تشکیل زندانهای مخوف
«گوانتانامو»درخلیچ کوبا، زندان «ابوغریب»درعراق ، زندان«بگرام»افغانستان
وزندانهای متعدد درکشور های اروپایی تحت نظر سازمان جهنمی سی آی ای میباشدکه هزران
انسان را به اتهام فعالیت های تروریستی دراین بازداشت گاه ها جابجا نموده وبااعمال
شنکنجه های غیر انسانی وبرخلاف صراحت های مندرج دراعلامیه جهانی حقوق بشر
وکنوانسیون های منسلک به آن برای سالهای متمادی بدون طی مراحل تحقیق ، تعقیب عدلی
ومحکمه نگهداری نمودند که اسناد ومدارک تصویری وویدیوی بیشماری دراین زمینه ازطریق
رسانه هابه نشر رسیده است .چنانچه عده ی از این بازداشت شده گان به اثر بدرفتاری
وشنکحه های طاقت فرسا جان های شانرا نیز اردست داده ویامصاب به امراض لاعلاج شده
اند.!!
<