گذر گاه خطر ناک تاریخ قسمت هفتم
سید داوود مصباح
28/02/2020
گذر گاه خطر ناک تاریخ
قسمت هفتم
در قرن شانزدهم میلادی در سرزمین های اروپا «رنسانس» به
میان آمد، درمشرق زمین مردان ژنده پوش با خروخُرجینش با خیالات وتوهمات فکری خود،
با کارهای کم ارزش اطراف روستای خود می چرخید وهمان کورک راه پرخم وپیچ قدیمی خود
را می رفت و سودای دنیا را به آرزوی آخرت فروگذاشته بود. به گفته ای خود شان «تن
به تقدیر» (!) داده بودند. هنوز ترک تازی های «ترک های عثمانی» و حکومت مغول های
ایلخانی درایران و ملوک وتوایفی در دره هاو کوهستانات آریانا ادامه داشت، که اروپا
به دریا زد و به کشتی رانی گسترده پرداختند و تجارت دریایی را اساس میرکانتیلیسم
شان قرار دادند.
اروپا بر خلاف مشرق (خاورمیانه) از حکومت های کوچک طایفه ای
عبور کردند و به تأسیس امپراتوری های بزرگ پرداختند:
* - امپراتوری
پرتغال (1415– 1999)
* - امپراتوری اسپانیا
(1492– 1975)
* - امپراتوری فرانسه (1534– 1792)
* - روسیه
تزاری (1580– 1917)
* - امپراتوری هلند
(1602– تاکنون)
* - امپراتوری بریتانیا (1707– تا کنون)
اروپا بعد از جنگ های صلیبی و تلفات ناشی از آن و بی معنی
بودن این تهاجم و لشکرکشی به فلسطین و تصرف موقت اورشلیم، به این نتیجه رسیدند که
آن همه تلفات انسانی و خسارات مالی به آن نمی ارزید که برای تصرف یک قطعه زمین در
خاورمیانه، کلیسا مردم را بدان ترغیب و به کشتن دادند. اروپائیان درک کردند که
فروش زمین در بهشت توسط کلیسا و محاکمه و مرتد خواندن دانشمندان و متفکرین و بی
نظمی های آنان در رقابت با فیودال ها، جامعه را به سرنوشت بد و نگبت باری سوق می
دهد؛ رخ به سوی فلسفه سیاسی وعلوم انسانی کردند و راسیونال را بر ایراسیونال ترجح
دادند. شروع کردند به فرضیه دولت های ملی و بر اساس فلسفه ماکیاولیسم و آغاز دوره
رفورماسیون و اصلاحات مذهبی ورفورمرهای اولیه پروتستان وظهور افکاسوسیالیسم، یعنی
انابپ تیسم یا کمونیسم مسیحی، چون: توماس مونزر، ملکورهوفمان، جان اف لیدن، فارل
مارتین لوتر، ژان کالوین و جان ناکس.(1)
درتاریخ اروپا
از1300– 1700م، به عنوان دوران گذار از قرون وسطی به مدرن محسوب می شود؛تحول 300
ساله را شامل می گردد.
این دوره را«رنسانس» (باز زایی) یعنی اصلاحات مذهبی و گرایش
به اقتصاد سیاسی، فلسفه سیاسی، ساختار سیاسی و عبور از اشرافیت فیودالی به نخبه
گرایی و علوم انسانی و تجارت و صنعت را در برمی گیرد.
دست آورد های
رنسانس: خِردگرایی، صنعت چاپ، دریانوردی، کشف قطب نما و اختراع تلسکوپ.
دست آورد های
سیاسی رنسانس: در ایتالیا ساختار شهرها و تقسیمات ایالات، تضعیف فیودالیسم
و محدود کردن مداخلات کلیسا، تأ سیس دانشگاه ها، آزادی های نسبی سیاسی به مردم و
آزاد اندیشی، آداب ورسوم جدید اداری و دپلماسی و کشف قاره امریکا.
دست آورد های تجاری رنسانس: توسعه تجارت بین المللی، انباشت سرمایه در بانک مدیچی ها
در فلورانس و خزانه واتیکان، تجارت دریایی و زمینی و دست یافتن به تجارب و منابع
آسیا و افریقا و قاره امریکا.
انقلاب های فکری رنسانس: نیکلاس کوپرنیک در
ستاره شناسی و نجوم. گالیلئو گالیله و
رنه دیکارت در فزیک. دیکارت، ریاضی دان و فیلسوف فرانسوی.
پتراک، نخستین نویسنده انسان گرا که دانش کلاسیکی را برتر از الهیات متفکران مدرسی
می دانست. ظهور فلاسفه و اقتصاد دان های ورزیده و صاحب نظر در بخش های عملی تجارت
و سرمایه گذاری و تولیدو توزیع کالا های مصرفی و صنعتی . ظهور فلاسفه پروتستان و
رفورماسیونری و انابپ تیسم
(کمونیسم مسیحی) و انقلابات اجتماعی .
در بخش هنر: نقاشان و مجسمه سازانی چون: جتو،
مازاتچو، دناتلو سلوتر، لئونارو داونچی، میکلانژ و رافایل.
قبل ازاین که در
بخش پروتستانیسم پرداخته شود، به رخ دادهای عمده قرون پنجم توجه کرد. قرن 15
میلادی در اروپا:
*- 1439ـ فرهنگستان افلاطون پایه گذاری می شود. اولین سپاه
آماده درفرانسه تشکیل
می شود. در1441م تجارت برده های افریقایی آغاز میگردد.
در 1450م چاپ اختراع می شود، که « یوهانس گوتنبرگ المانی
کارگر چاپخانه، نخستین کتاب چاپ شده بوسیله حروف متحرک در اروپا منتشر می شود.
در 1453 م « قسطنطنیه» (بیزانس قدیم ) بدست ترک های عثمانی
فتح ودانشمندان بیزانس به همراه آوارگان یونانی زبان به ایتالیا می گریزند و نسخه
های خطی کلاسیک با ارزشی را باخود می برند.
در 1483م ترجمه
آثار افلاطون که توسط « فیچینو» صورت گرفت ، منتشر می شود.
در 1492م «کریستوف کلمب» سفر دریایی اش را از اسپانیا آغاز
کرده به امریکا می رسد. از 1495ـ1497 « لئوناردو داونچی » تابلوی شام آخر، را
نقاشی می کند.
در 1498م « واسکودوگاما » پرتغالی از راه دریا ، با دور زدن
افریقا به هند می رسد.
در 1499م « میکل آنژ » مجسمه « سوگ مریم» را به پایان می
رساند.
این در صورتی است
که آسیا در این قرن ، دوران زندگی نگبت بار طایفه وی خود را با خیال بافی هاو جنگ
و ستیز ادامه می دادند.
قرن پانزدهم
میلادی در اروپا:
در1502م - «میکلانژ» مجسمه
داوود را به پایان می رساند. همچنان درهمین سال «لئوناردو داونچی » تابلوی «
مونالیزا » که تصویر همسر یک مقام فلورانسی است ، نقاشی می کند.
در 1507م اولین نقشه ای جغرافیایی که سرزمین جدید را بصورت
یک قاره مجزا تحت عنوان امریکا نشان می دهد، پدید می آید.
در 1509م « آراسموس » در ستایش دیوانگی را منتشر می کند.
در 1512م - « میکل آنژ » نقاشی سقف کلیسای کاتولیک «
سیکستین » در واتیکان رم را پس از چهار سال به پایان می رساند.
در 1513م « ماکیاولی » کتاب شهریار را می نویسد.
در 1521م « مارتین لوتر » توسط کلیسای کاتولیک تکفیر می شود
و مرتد اعلام می شود . در 1522م – سفر « ماژیلان » گردش زمین را، از طریق دریا
تکمیل می کند.
در 1530م کالج فرانسه بنیان گذاری می شود.
در 1543م ، کتاب گردش اجرام آسمانی نوشته « کپرنیک » که
خورشید را مرکز منظومه شمسی نوشت وتوضیحات لازم علمی ارائه کرد ، منتشر شد.
در 1545م، « گیرولاموکاردانو» کتاب جبر امروزی تحت عنوان
هنر بزرگ منتشر کرد.
در 1564م، « گالیلئو گالیله » درشهر پیزای ایتالیا و«
ویلیام شکسپیر» درشهر استراتفورد انگلیس متولد می شود.
در سال 1582م، تقویم گریگوری ابداع می شود.
در سال 1586م ، « سیمون استوین » رقم اعشاری را ابداع می
کند.
در سال 1587م اولین نمایش نامه «کریستوفرمارلو» تیمور لنگ
بزرگ روی پرده می آید. در سال 1590م ،
میکروسکوپ در هلند اختراع می شود.
چنانچه تذکر رفت، اروپا با استفاده از تمدنهای کهن، بویژه
از تمدن یونان و روم شرقی اندیشه روشنگری و تجدد طلبی نسل جوان اروپایی، در مقابل
خرافات پراگنی و اشرافیت فیودالی استادند و راه خود را از توهمات مذهبی جداکردند. دست
به ساختارهای سیاسی، حزبی و انجمن های فرهنگی و هنری و روشنفکری لایک و سکولار
زدند.
در آن زمان کشور
کوچک پرتغال از لحاظ تجارت و دریانوردی حرف اول را می زد، با اکتشاف راه های جدید
در یایی و رسیدن به سرزمین های ناشناخته و ثرتمند، به تجارت پر سودی رسیدند.
این کار سبب رقابت شدید دریا نوردی وتجارت ازاد بین
اسپانیا، پرتغال و انگلیس گردید. اولین کشوری که در هند رسید همین کشور پرتغال بود؛
هند را سرزمین ثروتمند و پرمحصولی یافت که باعث تحرک دولت و بازرگانان انگلیس
گردید تا در رقابت با پرتغال کمپانی هند شرقی را تأسیس نماید، که بعداً سبب بدبختی
این قسمت آسیا گردید.
تأثیرات
عمده تحولات مدرن نسبت به قرون وسطی:
برای این که حرف طولانی نگردد، مطالب را با اختصار باید
نوشت و تحلیل وتفسیر موضوعات بعهده خواننده. ازین سبب اصل رخ داد های که باعث رشد
و انکشاف و ظهور تمدن جدید در ارپا گردید، به ترتیب ارئه می گردد:
* - کشف قاره
امریکا در 1492م توسط کریستف کلمب و کشف راه های تازه دریایی . * - کشف راه تازه دریایی از جنوب افریقا به
هندوستان.
این جستجوها و کشف راه های در یایی و یافتن کشورهای مختلف
جهان، در ابتدا ماهیت تجاری و رقابت روی بازارهای جهانی داشت. بعد زمینه ساز اشغال
این کشورها گردید.
کشف کشورهای ضعیف وغیر متمرکز ملی در افریقا و آسیا و
اندیشه اشغال آنها و رقابت روی مستعمرات را سبب شد.
*- تأسیس دولت های مقتدرملی فرامذهبی و دینی، که از جمله
اهداف نسل جوان اروپایی بود. * - تمرکز روی فلزات گرانبها (طلا و نقره).
* - ارجعیت دادن صادرات و محدود کردن واردات، واردات محدود
به مواد خام کشورهای آسیایی و افریقایی، مثل پشم، پنبه، زیتون، ابریشم، کتان،
احجار قیمتی و زیورو آلات و طلا . * -
تجارت رهبری شده میرکانتیلیسم. بعنی تحت کنترول گرفتن تمام مناسبات اقتصادی
و تجارت بدست دولت های ملی.
* - رنسانس و اصلاح مذهبی. در اختیار گرفتن تمام امور توسط
دولت ملی و محدود کردن اختیارات کلیسا در امور اداره و اقتصاد و سیاست.
* - اختراع وبه کار اندازی دستگاه چاپ و عمومی ساختن سواد
خواندن ونوشتن . *
- توجه و بکارگیری اندیشه های اقتصاددانها
و فلاسفه و پیاده کردن تیوری اقتصادی در عمل توسط دولت ملی.
* - تیوری « ماکیاولی» (1469ـ 1527) در افزایش قدرت متمرکز
دولت بر اقتصاد، سیاست و اجتماع . میرکانتیلیسم، از لحاظ تیوری ماکیاول و ژان بدن
، بود.
* - گذار افکار عامه از مذهب به اقتصادوحیات مادی و تلاش
برای بهبود زندگی.
* - اتخاذ سیاست
گمرکی ، افزایش مالیه و تکس بالا به کالاهای وارده.
* - تمرکز روی
نیروی مولده و کارکارگرو مناسبات تولیدی.
پیش گامان مرکانتیلیسم، اسپانیا، انگلیستان و فرانسه بودند.
اندیشه مندان مرکانتیلیسم که برای تجارت و اقتصاد خط
میدادند، منجمله « منکرتین »
(1576ـ1621) در زمان هنری پنجم و لوئی سیزدهم بود که رساله
ای در باره اقتصاد سیاسی نوشت.« توماس من» (1571ـ 1641) نظریات اقتصادی اش را در
کتابی (خزانه انگلیس ثمره تجارت خارجی است یا موازنه تجارت خارجی قاعده خزانه ای
ما است ) را نوشت.
در این زمان بر اساس تیوری « توماس من » بعضی کشورهای
اروپایی مثل انگلیستان وهلند تجارت را نسبت به صنعت و زراعت ترجح می دادند. بر این
اندیشه، تأسیس کمپانی هند شرقی به میان آمد.
درمجموع کشورهای اروپایی برای انکشاف سریع چنین سیاست
اقتصادی را اتخاذ کردند .
به این ترتیب
انگلیستان سیاست اقتصادی ذیل را پیاده کردند:
1 – برای بشترین استفاده از فرآوردهای زراعتی ، کاشت کنف ،
کتان و تنباکو توصیه شد . 2 – از مصرف افراطی و « مد » گرایی پرهیز شود.
3 - وضع همسایگان
در زمینه صادرات باز بینی شود تا با کاهش بهای کالاها ، بازار مان بیش از بازار
رقیبان گسترش یابد.
4 – با بهره گیری از کشتی های بومی برای حمل و نقل ، از
خروج پول جلوگیری شود.
5 - ماهی گیری در
ساحل های کشور گسترش یابد.
6 - انکشاف بشتر
کشتی رانی برای تجارت جهانی.
7 - پول در صورتی
از کشور خارج شود که با سود به کشور باز گردد.
بدین صورت مرکانتیلیسم در 1750 به اوج فراگیر رسید. دولت
انگلیس، اسپانیا وفرانسه ودیگر کشورهای اروپایی به ابر قدرت های اقتصادی و سیاسی
تبدیل شدند ومردم این کشورها دیگر توان کوچکترین اعتراض و اراده ای نداشت و سرنوشت
شان در دست قدرت دولتی و اشرافیت در بار رقم می خورد و تضاد طبقاتی با اشکال نوین
ظهورکرد و نیروی کار انسانی مورد معامله وکالای قابل خریدو فروش قرار گرفت.
اما یک تفاوت کلی
در اداره امور اجتماعی واقتصادی اروپا، نسبت به خاورمیانه و مشرق زمین وجود داشت
وآن این بود که در مشرق زمین دولت های استبدادی بدور خود می چرخیدند و امور
اقتصادی جامعه را نظارت و حمایت نمی کردند. برای یک سلطان شرقی این مطرح نبود که
روی تجارت و کشاورزی بخاطر رشد آن برنامه ریزی کند. تازمانی که دولت های شرقی روی
اقتصاد توجه داشت، در مشرق زمین تمدن پامی گرفت.
در زمان سلسله های
هخامنشیان، پارتیان و تا اواخر حکومت ساسانیان، به منظور رشد تجارت و کشاورزی توجه
صورت می گرفت و هزاران کیلومتر جاده های سنگ فرش و کاروان سرای ها ساخته شد و
قنادها ونهرهای آب احداث گردید. یک بخشی از جنگ های دوام دار بین امپراتوری ایران
و یونان بر سر منافع تجارتی، بویژه تجارت ابریشم تولید چین بود که ایران مانع
تجارت مستقیم آن به یونان و روم شرقی (ترکیه) می شد.
ایران ابریشم چین
را می خرید و دوباره خود به یونان صادر می کرد چون یونانی ها دربدل ابریشم سکه های
طلا می دادند و این سکه های طلا برای ایران یک هدف اقتصادی خوب و دلخواه بود.
مشرق زمین تا نیمه اول قرن هفتم از لحاظ تمدن و اقتصاد و
سیاست حرف اول را می زدند. امپراتوری های روم و ری در خاورمیانه تا شمال افریقا مرکز
تمدن جهان بودند. این که تمدن مشرق رشد جهیشی و سرعت لازم را نداشت، یکی ازضعف ها
مسئله وجود مناسبات اجتماعی به شدت منفی «کاست » بود که به شدت بین اشراف و
دهقان فاصله طبقاتی و ستم طبقاتی وجود داشت تا جایی که به دهقان زادگان و حتی
بازرگان زادگان حق آموزش ودبیری داده نمی شد. سوادو آموزش ورزش های رزمی مختص به
درباریان و اشراف فیودال بود . و روحانیت نیز بخشی از اشرافیت ستمگر بودند.
کمونیسم دهقانی
مزدک بامداد در قرن ششم در شوره زار «کاست» و شگاف عظیم طبقاتی نمی توانیست ادامه
یابد. بعد از سقوط شهر« تیسفون» پایتخت ساسانیان توسط سپاه وحشی اعراب بدوی خلافت
اسلامی به ترتیب یکی پی دیگر شهرو مراکز تمدنی تسخیر، قتل عام و تاراج و تخریب شد،
تمدن خاورمیانه رو به وفول گزارد. تا قرن نهم این فتح و فتوحات ادامه یافت.
سپاه اسلام مثل سپاه یونانی و ایران ساسانی آموزش دیده و
دارای نظم و ترتیب نظامی نبودند. بلکه مردم بدوی صحرانشینی بودند که به طمع ولجه و
غنایم جنگی به سپاه اسلام داوطلبانه شامل و روانه چوروچپاول وویرانگری سرزمین های
آباد می شدند ونام اسلام را هم یدک
می کشیدند. (عین اشرار افغانستان ) ان ها هم به کشتارو
چوروچپاول شان « جهاد » ( ! ) می گفتند.