دين از: کتاب - بیست و یک درس قرن بیست و یکم


دين

از: کتاب"بیست و یک درس قرن بیست و یکم"

اثر: گرانبهای نویسنده کتاب مشهور"انسان خردمند "،یووال نوح هراری

ترجمه از: بصیر همت
تاكنون ايديولوژي هاي مدرن ، خبره گان و كارشناسان ساينس، دولت هاي ملي، هيچكدام نتوانسته اند چشم انداز روشني براي أينده بشريت ترسيم نمايند. ايا ميتوان چنين چشم اندازي را درعمق متون سنت هاي ديني دريافت. چنين بنظر ميرسد كه شايد جواب اين سوْال را در ميان صفحات إنجيل، قرأن و يا وداهاي هندي دريافت. مكر سيكولارها، احتمالا با تمسخر يا با نگرانی نسبت به اين ايديا واكنش نشان ميدهند. تاريخ متون كتب مقدس كه به قرون وسطي برميگردد، چگونه ميتواند ما را در اين عصري كه عصر هوش مصنوعي، مهندسي ژنيتيك، افزايش روزتاروز درجه حرارت  سياره ما، و جنگ سابيري نام دارد، ما را راهنمايي نمايد تا ما چشم اندازي از أينده بشريت ترسيم نماييم . 

اين درست است كه سيكولارها در اقليت اند و مليون ها تن از انسانها همين اكنون باورمندي بيشتر به قرأن و إنجيل،  نسبت به تيوري تكامل دارند و جنبش هاي مذهبي سياست را در كشورهاي گوناگون شكل ميدهند و اختلافات مذهبي باعث دشمني، خصومت و جنگ هاي خانمان سوزي از نايجريا تا فيليپين و پاكستان گرديده اند. ايا أديان چون اسلام ، يهوديت، مسيحيت و هندوييزم و ساير أديان ديگر، تاكنون توانسته اند مشكلات و چالش هاي عمده اي  را كه بشريت به ان روبرو است حل نمايند.
بعنوان نمونه، دهقانان دركشورهاي كه به خشكسالي هاي متواتر روبرو میگردند، دولت هاي اين كشورهارا در رفع اين مشكل ميتوانند ياري دهند تا تدابیری  را اتخاذ نمايند كه در برابر خشكسالي هاي شديد مقابله نمايند. يا اينكه دولت ها چگونه تدابير عملي اتخاذ نمايند تا از گرماي رو به افزايش زمين جلوگیری نمايند. در حالیکه، در گذشته، زماني كه بحراني چون خشكسالي يا طاعون ملخ دامنگير كشوري مي شد، دهقانان به كشيش ها، ملأها و ساير روحانيون مذهبي رجوع مينمودند تا با دعا و شفاعة خواهي از خداوند جلو اين مصايب را بگيرند. دوا و دارو نيز در گرو روحانيو ن مذهبي قرار داشت. زيرا تقريباً هريك از أنبياء و روحانيون بعنوان شفادهندهگان قابل اعتمادي محسوب ميشدند. اناني كه در مصر قديم يا در عصر قرون وسطي در أروپا بسر ميبردند، زماني كه مريض ميشدند، ترجيح ميدادند تا در عوض رفتن نزد داكتر و يا حكيم ،نزد جادوگري و يا تعويض نويسي بروند  و درعوض رفتن به درمانگاهي روانه زيارتي ميشدند تا با دعا و تعويضي شفا يابند.
مگر دراين اواخر زيست شناسان و دكتوران از ملاها و روحانيون پيشي گرفته اند. اگر مصر اكنون گرفتار مرض طاعون ملخ گردد، مصري ها شايد دعا نمايند تا خداوند انها را كمك نمايد ، مگر  در گام نخست ميكوشند تا به مراجع پزشكي  و زراعتي مسؤول مراجعه نمايند تا برايشان إدويه كشنده حشرات و تخم بذري  مقاوم در  برابر حملات ملخ و ساير حشرات تهيه نمايد و  يك مرد هندوي  دينداري كه طفلش به مرض شديد سرخكان مبتلا گرديده است، شايد از يك روحاني هندو بخواهد تا براي طفلش طلب دعا نمايد و شيريني و دسته گلي هم به معبد نزديك محل زنده گي اش ببرد؛ مكر در پهلوي إن طفلك را به نزديكترين شفاخانه خواهد برد. حتي مريضان رواني و عصبي كه قبلا جاي شان  در مراكز مذهبي و نزد روحانيو ن مذهبي بود، تا بخاطر شفاي  شان درماني و دعايي بطلبند، حالا ديكر عَصّب شناسي و بخش هاي ديگري از دانش روانشناسي  بر روش هاي ديو شناسي و دور نمودن ديو از وجود مريضان توسط جادوگران و روحانيون مذهبي،غلبه نموده اند.
پيروزي هاي شگرف  دانش چنان ثمر بخش گرديده كه ايديا هاي ما را در باره مسايل ناروشن زيادي تغيير داده است. ديگر دين با كشاورزي، دوا و تداوي پيوند ندارد. حتي بسياري از متعصبين مذهبي ترجيح ميدهند تا درعوض مراجعه به حوزه هاي مذهبي كه طور سنتي به أن علاقمند و باورمند اند، به مراكز پزشكي مراجعه نمايند تا در آنجا تحت معالجه و تداوي مسلكي و علمي قرار گيرند.
أديان و مذاهب سنتي تا حد زيادي نفوذ خويشرا از دست داده اند و ميدان رقابت را در برابر مهارت هاي علمي و مسلكي بأخته اند. زيرا، در جلوگيري و درمان مشكل زراعت، باراندن باران، جلوگيري از قحطي و طاعون و يؤرش ملخ بر مزارع ، تداوي أمراض و جلوگيري از چيچك و سرخكان وملاريا و ساير إمراض  فراگير موفق نبوده اند.

تخصص واقعي كشيشان، ملأها و روحانيون هندي و بودايي و خاخام ها (روحانیون مذهبی یهود)هيچكدام نتوانست وسیله  باریدن باران از اسمان برمزارع گردد، از طاعوني و يا مرض كشنده اي جلوگيري نمايد و يا مريضي را در بستري  شفا دهد، بلكه هميشه روي تعبير و تفسيرهاي گوناگون و بي ربطي استوار بوده است. زيرا يك روهانی و ملاي مذهبي كسي نيست كه در مورد أوردن باران و ختم خشكسالي كارعملي را انجام دهد؛ بلكه يك مرد روحاني كسي  هست، كه فقط میتواند توضيح و تعبير نمايد كه چرا باران در مزرعه اي نمي بارد. تعبیرش هم همين است كه ما گناهانی  را مرتكب شده ايم كه چنين حادثه اي صورت گرفته است و مردم را ترغيب مي نمايد تا بيشتر دعا نمايند تا رحمي از جانب خداوند نازل گردد.
از همين لحاظ است كه رهبران و روحانيون ديني درمقابله با دانش علمي ناكام مانده اند.علم و دانشمندان علم به اين باور اند كه در صورت عدم موفقيت در بخشي و يا در مسيري بايد جهت رسيدن به پيروزي، راه هاي مختلفي را جستجو نماييم و از همين لحاظ است كه ساينتيست ها اموختند كه براي رشد بهتر محصولات چه بايد نمود و چگونه راه هاي گوناگون و دشواري را جهت توليد إدويه موثر وعلاج دردهاي مزمن بايد تجربه نمود. در حاليكه رهبران و روحانيون ديني نه راه علاج و تداوي امراض ونه شیوه بهتر شدن امور زنده گي را مي أموزند،بلكه تنها مي أموزند  كه چه بهانه اي در باره موضوعي دريابند.

 امروز اگر رهبران يك كشور، چه آيت الله هاي ايران و يا خاخام هاي اسراييل بخواهند تصميم سازنده وموثري در مورد بهبود وضع اقتصادي كشور شان بكيرند، يقيناً أنها، هيچكدام نميتوانند راهي يا فورمولي در اين مورد در لإبلاي  كتب ديني شان، قران يا تورات، بيابند.

درقرأن نميتوان دريافت كه  براي بهبود وضع  مالي كنوني ايران چگونه سیاست مالی و پولی راباید بکارگرفت. زيرا، اعراب قرن هفتم كمتر در مورد پرابلم ها و فرصت هاي اقتصاد صنعتي مدرن امروزي ميدانستند و يا در مورد بازار مالي جهاني اصلا أگاهي نداشتند.

ازاين لحاظ رهبران كشورها مجبوراند تا درعوض مراجعه به كتب ديني و متون مقدس مذهبي ، به كتب و أثار كلاسيك و مدرن علما و دانشمندان اقتصاد مراجعه نمايند تا جواب هاي ياري دهنده اي را دريابند.
در مورد افزايش نرخ بهره، چگونگي اخذ ماليات، خصوصي سازي يا دولتي سازي نهاد هاي توليدي ومالي، امور گمرگي و ساير مشكلات كه دامنگيركشو رها است جز منابع علمي مدرن كنوني هيچ تفسيري از هيچگونه كتاب مقدسي نميتواند مشكل كشاي نيازمندي هاي كنوني در جهان باشد.

در جریان قرن  نزدهم وبیستم، متفکرین و سکالرهای مسلمان، یهود،عیسوی وهندو برعلیه ماتریالیزم و سرمایه داری "بیروح " و دولت های بیش از حد بیروکراتیک تاختند و این ساختارها و رژیم ها را بی بنیاد خواندند وچنین باور داشتند که اگر تاریخ برای آنها چانسی بدهد تمام امراض این تمدن مدرن را علاج خواهند نمود و یک سیستم کاملا متفاوت اجتماعی ـ اقتصادی را بر بنیاد ارزش های معنوی بنیان خواهند گذاشت.
تاريخ چانس هاي زيادي رانيز براي تعدادي ازاين سكالرها و رهبران ديني و مذهبي نصيب ساخت، مگر تنها تغيير قابل توجهي كه انها در سيستم اقتصادي - اجتماعي مدرن بوجو د أوردند، نصب مجدد نشانه هاي هلال، صليب و ستاره ای ازداود و يا سمبول و نشان هندويي بر فراز بام هاي مساجد، كليسا ها، معبد ها بود و بس. واقعيت اينست كه هيچ ايدياي سودمند و سازنده اقتصادي در قرأن، إنجيل، تورات و يا وداهاي هندي نميتوان يافت و اگر اشاره ای هم در برخي موارد در اين كتب شده باشد نميتواند درد  سيستم اجتماعي- اقتصادي مغلق و پيچيده قرن كنوني  را دوانماید.
جواب أديان مختلف در برابر پرسش هاي قرن بيست و يكم چه خواهد بود؟
بعنوان نمونه ايا بايد به مسؤولين  توليد هوش مصنوعي تا چه حد صلاحيت داده شود تا در مورد زندگي مردم تصميم بگيرند، امروز انسانها در مورد اين پرسش بدودسته تقسيم شده اند. دسته يا گروپي كه ميخواهند به مسؤولين و نواوران صنعت هوش مصنوعي اختيارلازم داده شود تا ازهرگونه امكانات ودست اوردهاي ممكن علمي استفاده نمايند وگروپي ديگري برعليه رشد صنعت هوش مصنوعي اند. مگر جواب قرآن و يا تلمود دراين مورد چه خواهد بود.

درقرن 20 یا21 ، اديان نتوانستند باراني را از أسمان نازل نمايند و سرزمين خشكي را أماده زرع سازند، نتوانستند مريضي را شفا بخشند، بم هايدروجنی و يا اتومي هم نتوانستند بسازند.

اديان سنتي نميتوانند گزينه جدي درمقابل ليبراليزم بحساب آيند. متون مقدس درباره مهندسي ژنيتيك يا هوش مصنوعي چيزي براي گفتن ندارند واكثر كشيشان عيسوي، خاخام های يهودي و ملاهاي مسلمان دركي از أخرين دست أورد هاي زيست شناسي و تكنولوژي کمپیوتری  ندارند. زيرا اگر كسي بخواهد ازاين دست اورد ها سر دراورد، چاره اي جز اين ندارد كه اوقات خود را بجاي روی اوردن به کتب دینی و باستانی، به مطالعه مقالات علمي و انجام تحقيقات آزمایشگاهی صرف نماید.
اگر روزي هوش مصنوعي بهتر از انسانهاي كه وظايف اداري را انجام ميدهند، عمل كند، چه اتفاقي براي بازار كار خواهد افتاد. اگر نانو تكنولوژي(تولید وسایل تخنیکی کوچکوارزان با کاربرد بهترو با مصرف مواد خام کمتر ،وسایل کوچک در مقیاس اتم و مالیکول.یک نانومتر برابر به یک ملیاردم حصه یک متر است.م) ودانش  پژشكي نوین، فرد هشتاد ساله كنوني را چون فرد پنجاه ساله سازد، چه اتفاقي براي روابط خانواده و صندوق هاي بازنشستگي خواهد افتاد. اگرعلم ژنیتیک ما را قادرسازد تا نوزادان طراحي شده يا ديزان شده تولد نماييم1،فاصله عمیق ميان فقير و ثروتمند ايجاد گردد، چه اتفاقي براي جامعه انساني رخ خواهد داد.
شما نميتوانيد جواب هريك ازاين سؤالها را درقران يا قانون شريعت، يادركتاب مقدس مسيحيان ويا درمنظومه كانفويسوس دريابيد. زيرا كسي در قرون وسطي درشرق ميانه و يا درسرزمين كهن چين، چيزي درمورد كمبيوتر، ژنيتيك و يا ساير دست آورد هاي كيهاني يا نانو تكنولوژي نميدانست. امروز اگر كسي بخواهد در عرصه ژنيتيك، کمپیوتر و يا كيهان شناسي چيزي  بياموزد، بازهم چاره اي ندارد جز اينكه در عوض مراجعه به متون مقدس ديني، به مقالات علمي و تحقيقات ازمايشگاهي روي أورد.
از خود سوْال كنيد:
موثرترين كشف، اختراع و يا أفرينش قرن بيستم چه بود ؟ اين پرسش دشواري است. زيرا انتخاب ازميان يك ليست طویل، شامل تحقيقات علمي مانند إنتي بيوتيك ها، اختراعات فن أوري ، مانند كمپیوتر، آي فون، لپ تاپ وسایر أفرينش هاي اخلاقي ازجمله "فيمينيزم "كار أساني نيست. حالا بياييد باز ازخود سوْال نماييد؛ مهمترين كشف، اختراع و يا أفرينش اديان سنتي از جمله اسلام و مسيحيت درقرن بيستم چه بود؟ پاسخ به اين سوْال نيز بسيار دشوار است. زيرا انتخاب چنداني وجود ندارد.
أيا كشيشان، خاخام ها و ساير روحانيون و ملأها چه كشف و اختراعي درقرن بيستم ارايه داشته اند كه قابل مقايسه با كشف إنتي بيوتيك ها  و يا اختراع كمپيوترها ويا جنبش فيمينيزم باشد. بعد ازتعمق كافي درمورد اين دو سوْال، آيا فكر ميكنید كه تحولات قرن بيستم از كجا سرچشمه گرفته است؟ ازمساعي دولت هاي اسلامي يا از گوگول؟ واقعيت اينست كه:

اديان ، ازجمله اديان إبراهيمي مدت هاي طولاني است كه از يك نيروي خلاق به نيروي ارتجاعي وعقب گرا تبديل شده اند، باوجوديكه اين اديان ازجمله مسيحيت، اسلام وسايراديان سنتي ديگر همين اكنون هم بأزيگران مهم و اثر گزاري دردنيا اند؛ اما اثر و نقش شان ارتجاعي است.

1 یاداوری:امروز علم ژنیتیک قادر به ترتیب نقشه کلی دی ان ای انسان است و با هموار نمودن نقشه دی ان ای انسان روی میز، دانشمندان میتوانند علایم گوناگون امراض را تشخیص دهند. حیوانات مختلفی را کاپی نمایند، حیوانات خانگی رادیزاین نمایند واندام انها را نیرومندتر سازند و ژن های بدن انسان را اصلاح، تبدیل و تغيیر دهند وژن های اطفالی را که در بطن مادر برخی امراض را به میراث گرفته اند، قبل از تولد شان اصلاح نمایند .م

پایان

  
از كتاب انسان خداگونه
چه كسي از چارلزداروين ميترسد
بر اساس بررسي و نظر سنجي موسسه گالوپ ..... در سال 2012، فقط پانزده در صد از امريكايي ها چني باوردارند كه انسان خردمند به دنبال مقتضيات طبيعية جدا از هرگونه دلالت خدايي تكامل يافته است. مگر 46در صد به اين باور اند كه:
همانطوريكه كتاب مقدس ميكويد، خداوند درطي ده هزارسال اخير انسان را بهمين شكل كنوني اش أفريده است. سالها اموزش دانشگاهي هم نميتواند در تغيير چنين افرادي نقش داشته باشد. همين تحقيق نشان ميدهد كه درميان فارغ التحصيلان بخش فلسفه 46در صد به داستان أفرينش كه در كتاب مقدس امده إيمان دارند.
چرا نظريه تكامل تا به اين حد احساسات زيادي از مردم را جريحه دار ميسازد. در حالي كه كسي  به نظريات انشتاين درمورد نسبيت و يا ميكانيك كوانتم حساسيتي نشان نميدهد و نظريه نسبيت انشتاين كسي را عصباني نميداند. دليل اصلي اينست كه نظريه نسبيت و يا كوانتم به باورها و اعتقادات سنتي ما انقدر منافات ندارد. اكثريت مردم ذره اي هم به اين بها نميدهند كه انشتاين گفته است كه فضا و زمان مطلقي وجود ندارد و فضا و زمان نسبي است و يا فضا و زمان در اثر تاثير نيروي جاذبه انحنا مي يابد و زمان هر قدر به نيروي جاذبه شديد نزديكتر شده ميرود از سرعتش  مي كاهد. مردم هيچگونه حساسيتي و مخالفت شديدي در مورد اين گفته هاي انشتاين از خود نشان نميدهند. مكر درمورد نظريه تكامل داروين، مردم به اين باور اند كه نظريه داروين روح مقدس ما را از ما ميگيرد. اين مسأله نه تنها مسلمانان و ياعيسويان را به وحشت مي اندازد؛ بلكه إحساسات بسا از مردم غير مذهبي را نيز جريحه دار ميسازد. زيرا مردم به اين اصل باورمند اند كه هر انسان داراي يك جوهر و ذات فردي جاويدان است واين جوهر ذاتي درطول زنده گي تغيير نمي يابد وحتي بعد ازمرگ نيز اين جوهر در أخرت با انها يكجا ميشود.
مگر نظريه تكامل اين باورمندي را بي اساس ميداند كه جوهر حقيقي انسانها تجزيه ناپذير و يا تغيير ناپذيراند. براساس نظريه تكامل، تمام موجودات زنده، ازحيوانات بزرك و كوجك تا نباتات، سلوكها و ماليكولهاي دي ان اي ، تركيبي اند از أجزا كوچكتر و ساده تر كه همواره در حال تركيب و تجزيه اند. فيل هاي بزرگ و سلوكها و حجرات كوچك همه وهمه در نتيجه تركيب و تجزيه جديد بصورت تدريجي در تحول و تغيير اند. نظريه تكامل به اين اصل باورمند است كه:
أنچه كه غير فالجبل تجزيه و غير قابل تغيير است، نميتواند درمسير انتخاب طبيعي بوجود آيد. جشم انسان را در نظر بگيريد.
چشم انسان يك دستگاه بسيار بيچيده است و از انبوهي أجزاء كوچك و گوچكتر، چون قرنيه، عدليه و شبكه تشكيل گرديده، اين همه أجزاء متشكلة چشم به يكباره چون سماري از زمين سبزً نشده اند ، بلكه بطور تدريجي طي مليون ها سال به چنين دستگاه فعال و بيچيده اي تكامل نموده است. تكامل نميتواند به وجود روح باورمند باشد بخصوص اگر منظور از روح يك جوهرغيرقابل تجزيه جدا از جسم و جاوداني باشد. چنين محصولي نميتواند محصول تكامل تدريجي باشد. انتخاب طبيعي به اين دليل ميتواند يك چشم انساني بسازد كه اين جشم يك سيستم فعال مركب از أجزا است. اما روح أجزا ندارد. اگر روح انسان خردمند كنوني از روح نخستين انسانهاي كه با قامت راست راه رفتن را اغاز نمودند تكامل يافت، اين گأم هاي تدريجي دقيقا چگونه بودند. ايا ميتوانستيم بخش از روح انسان خردمند را بيابيم كه تكامل يافته تر از روح مشابه در انسان راست قامت اوليه است.
يقيناً اين سوْال پيش می آيد كه روح انسان، تكامل نيافته؛ بلكه در يكزمان معين و بصورت يكمرتبه دروجود ما انسانها حلول كرده است. اما أنزمان دقيقاً كي بوده است. وقتي تاريخ تكامل انسان را مطالعه كنيم نميتوانيم چنين روزي را دقيقا تعين كنيم. هرانساني تاكنون زيسته است در اصل محصول يكجائي نطفه هاي مردانه ايست كه با تخمه هاي زنانه يكجا شده وبه نطفه أولي تبديل گرديده و اهسته أهسته بارور گرديده است. زيست شناسي توضيح قانع كننده اي ندارد كه چگونه كودكي  با يك روح جاوداني از والديني متولد شده كه ذره اي روح هم در وجود شان نيست. زيرا تكامل قادر به خلق موجودات ازلي ، أني و فوري نيست؛ بلكه تكامل توأم با تغيير و جهش زنيتيكي دوامدار و تدريجي بوجود ميأيد.