بیداری طبقاتی توماریون قسمت دوم و پایانی

بیداری طبقاتی توماریون

 قسمت دوم و پایانی

منبع: آزادی بیان

توماریون و استحاله پذیری شورای اسلامی  

ضد کارگری دانستن شوراهای اسلامی یک آگاهی عمومی در جنبش مستقل کارگری ایران و حاصل سالها فعالیت جناح چپ جنبش کارگری است که هرگز شورای اسلامی را تشکل کارگری ندانستند. حسین اکبری اما شوراهای اسلامی را استحاله پذیر می داند، لذا با تحریم آنها مخالف است و با مبارزه سوسیالیست های جنبش کارگری برای انحلال شوراهای اسلامی موافق نیست. وی مخالفت جنبش مستقل کارگری ایران با شورای اسلامی را یک "دشمنی کور" و "ستیزی فاقد آگاهی طبقاتی" می داند. در این راستا وی "بیداری طبقاتی" را از ادبیات گرایش سوسیالیستی جنبش کارگری عاریه گرفته تا از فعالیت برای استحاله شورای اسلامی دفاع کند. نظر حسین اکبری بعنوان یکی از فعالین گرایش راست جنبش کارگری نسبت به شورای اسلامی زیر مجموعه یک نگاه کلان در برخورد به کلیت نظام حاکم، قوانین و نهادهای آن است.

حسین اکبری موضع غیر قابل دفاع خود برای فعالیت در شوراهای اسلامی را به گردن فقدان "بیداری طبقاتی" کارگران می اندازد. فرق حسین اکبری که خود را دارای "بیداری طبقاتی" می داند با کارگران فاقد "بیداری طبقاتی" چیست هنگامیکه هر دو فعالیت در شورای اسلامی را تایید می کنند؟ اگر یک ناظر جنبش کارگری از "بیداری طبقاتی" حسین اکبری اطلاع نداشته باشد، چگونه وی را از کارگران فاقد "بیداری طبقاتی" فعال در شورای اسلامی تشخیص میدهد؟ چرا "بیداری طبقاتی" حسین اکبری در خدمت سامان بخشیدن تحلیلی به فعالیت کارگران "ناآگاه" در شوراهای اسلامی است و نه در بر حذر داشتن آنها از شریک شدن در سرنوشت یک نهاد رژیم اسلامی علیه کارگران.

پیشینیان ما در جنبش کارگری برای بیداری طبقاتی کارگران بیش از صد و هفتاد سال پیش مانیفست و بیست سال بعد از آن کتاب سرمایه را منتشر کردند.

 در قرن هجدهم کارگران از گستردگی آگاهی های عمومی و سواد خواندن و نوشتن فعلی برخوردار نبودند و پیشینیان ما از فقدان "بیداری طبقاتی" کارگران سواستفاده نکردند تا تشکلهایی نظیر شورای اسلامی را نماینده کارگران بدانند و بی طرفی دولتها را در مبارزه کارگر و کارفرما موعظه کنند

مواضع "توماریون" درباره "سه جانبه گرایی" شورایعالی کار، ماده 41 قانون کار و شورای اسلامی بخشی از یک مشی کلان در قبال کل رژیم اسلامی است. بطور مثال دفاع از "خودداری نمایندگان کارگری از امضای مصوبه مزدی" بخش کوچکی از یک طرح بزرگ برای فعالیت در شورای اسلامی است که بر استحاله پذیر بودن آنها استوار شده. از نظر حسین اکبری شوراهای اسلامی استحاله پذیرند و "خودداری نمایندگان کارگری از امضای مصوبه مزدی" یکی از نشانه های آن است. از نظر وی آنها که "اساسا نگاه تحریمی به این تشکل ‌ها دارند، بسیار طبیعی است که روند استحاله را باور نداشته ‌باشند".

توماریون و علت فقدان تشکل کارگری 

در مشی کلان حسین اکبری نسبت به رژیم و یکی از نهادهایش که شورای اسلامی است، "بیداری طبقاتی" رل یک "آچار فرانسه" را برای توجیه فعالیت گرایش راست در جنبش کارگری بازی می کند. از نظر وی علت تشکل نداشتن کارگران نیز نا "بیداری طبقاتی" کارگران است. حسین اکبری از فعالین جنبش مستقل کارگری می پرسد که آیا "این میزان از بیداری طبقاتی کارگران علی العموم منجر به سازمان‌یابی کارگران شده است یا نه؟" و مجددا سئوال می کند "اگر میزان بیداری طبقاتی منجر به سازمان ‌یافتگی بیش‌تر در طبقه کارگر نشده است چرا در پیکارهای اجتماعی همگانی در ارزیابی از میزان بیداری طبقاتی کارگران مبالغه صورت می‌گیرد؟" وی حتی فقدان تشکلهای مستقل کارگری را نیز به نا "بیداری طبقاتی" کارگران نسبت می دهد و نه دیکتاتوری رژیم اسلامی.

علت تشکیلات نداشتن طبقه کارگر ایران ناآگاهی و فقدان "بیداری طبقاتی" نیست. علتش دیکتاتوری و خشونت لجام گسیخته اوباش شوراهای اسلامی، شکنجه گران وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه، قضات فاسد و گوش بفرمان نهادهای امنیتی و انواع و اقسام نیروهای سرکوبگر رژیم نظیر سپاه و یگان ویژه است. کمیته های اعتصاب در دوران انقلاب 57 یکی از بزرگترین اعتصابات عمومی قرن بیستم در جهان را سازمان دادند. این کمیته ها پس از قیام به تشکلهای کارگری و از جمله به شوراهای کارگری تبدیل شدند که کنترل تولید و توزیع را در بسیاری از کارخانجات بدست گرفتند. آیا این شورا های کارگری بدلیل فقدان "بیداری طبقاتی" منحل شدند یا با اخراج، دستگیری، شکنجه و اعدام فعالین شوراهای کارگری توسط ارگانهای رژیم و با همکاری شوراهای اسلامی؟ حسین اکبری چه منفعتی دارد که تنها عامل نابودی شوراهای کارگری را که سرکوب خونین رژیم اسلامی بود، پنهان می کند؟ کارگران نیشکر هفت تپه در سال 97 و در دل اعتراضات خود یک شورای کارگری ایجاد کردند. آیا شورای کارگران هفت تپه منحل شد چون کارگران فاقد "بیداری طبقاتی" بودند؟ آیا کارگران فولاد اهواز در دل اعتراضاتشان در سال 97 تشکل مستقل خود را ایجاد نکردند، چون فاقد "بیداری طبقاتی" بودند؟ آیا کارگران اعتصابی فولاد اهواز که مدتها بدون اجازه از مقامات رژیم هر وقت اراده کردند در خیابانهای اهواز تظاهرات بر پا داشتند، از لزوم ایجاد تشکل مستقل کارگری "بی اطلاع" و یا فاقد "بیداری طبقاتی" بودند؟ کارگران فولاد اهواز بدرست و یا غلط می پنداشتند که اگر تشکل ایجاد کنند فعالین اعتصاب شدیدتر و سریعتر با اخراج، دستگیری، شکنجه و حبس روبرو خواهند شد. کارگران برای چگونگی ادامه اعتصابشان چندین بار مجمع عمومی برگزار کردند که در جریان هر کدام می توانستند تشکل مستقل کارگران فولاد اهواز را نیز ایجاد کنند و نکردند. دلیل آن هر چه بود و یا هست، فقدان "بیداری طبقاتی" نبود و نیست.

مشخص کردن موانع ایجاد تشکل کارگری در ایران ربط مستقیم پیدا میکند به سازماندهی مبارزه کارگران برای رفع آن موانع. هنگامی که حسین اکبری درجه سازمانیافتگی کارگران را به "میزان بیداری طبقاتی" مربوط می کند طبعا برای رفع موانع تشکل یابی، کارگران را به مبارزه علیه دیکتاتوری حاکم فرا نمی خواند. درست بر عکس اگر حسین اکبری علت فقدان تشکلهای مستقل کارگری را مطابق با دانش عمومی طبقه کارگر ایران، اختناق و دیکتاتوری بداند برای ایجاد تشکل مستقل به ناچار باید کارگران را فرابخواند تا علیه دیکتاتوری و رژیم اسلامی مبارزه کنند. و این با خط و خطوط کلان گرایش راست جنبش کارگری نسبت به رژیم اسلامی منافات دارد. طرح "بیداری طبقاتی" بعنوان عامل بی تشکلی کارگران از طرف حسین اکبری یک آدرس غلط است تا جنبش کارگری را از مبارزه با دیکتاتوری که عامل بی تشکلی است دور کند، کارگران عملا بدون تشکل بمانند و بخش "ناآگاه" آنها به فعالیت در شورای اسلامی روی آورند.  

دشنمی کور تشکلهای کارگری رسمی و غیر رسمی 

از نظر حسین  اکبری هم شورای اسلامی تشکل کارگری است و هم سندیکای کارگران واحد و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه. اگر تفاوتی هست در "رسمی" و "غیر رسمی" بودن آنهاست. وی نوشته "درحال حاضر دو دسته تشکل کارگری در ایران حضور دارند یکی تشکل‌ های سه ‌گانه‌ای که براساس قانون کار شکل گرفته‌ اند که بر اساس چگونگی شکل ‌گیری، آنها تشکل های مستقل و دموکراتیکی شناخته نمی ‌شوند و دیگری تشکل هایی که به اراده ی خود کارگران برپا شده اند که از سوی دولت به رسمیت شناخته نمی ‌شوند".

حسین اکبری تشکلهای رژیم ساخته را تشکل کارگری می داند که نه از دید وی بلکه از دید "شخص ثالت" که جنبش مستقل کارگری است "مستقل و دموکراتیکی شناخته نمی ‌شوند". از سوی دیگر تشکلهای کارگری هم هستند که باز نه از دید وی بلکه از دید "شخص ثالث" که دولت است "به رسمیت شناخته نمی‌شوند". جدال و "دشمنی کور" این دو نوع تشکل کارگری "رسمی" و "غیر رسمی"، فعالین گرایش راست جنبش کارگری را به ستوه آورده است. "توماریون" و حسین اکبری مخالف مبارزه قاطع جنبش مستقل کارگری با شورای اسلامی هستند. فعالین گرایش راست جنبش کارگری خواهان همکاری دو سوی این جدال هستند زیرا مبارزه جنبش مستقل کارگری علیه شورای اسلامی آنها را دچار "نفس تنگی" کرده و فضای فعالیت "آشتی کنانی" برایشان باقی نگذاشته است. جنبش کارگری ایران سر آشتی با کلیت رژیم اسلامی، نهادهایش و از جمله شورای اسلامی ندارد

از نظر حسین اکبری "متاسفانه فعالان و روشنفکران کارگری در برخورد باهر دو مورد، دچار ضغف و ناتوانی نظری و در عین حال فروبستگی و دگماتیسم و تنگ نظری هستند. درهر دو نوع این تشکل ‌ها به ستیزی که فاقد آگاهی طبقاتی است با دیگری برخاسته‌ اند. هر دو نوع تشکل هیچ تلاشی برای فهم و درک مشترکات خود ندارند. البته پابرجایی این دشمنی کور، مانع از این درک متقابل گردیده است". عصبانیت حسین اکبری و نسبت دادن "ناتوانی نظری... فروبستگی و دگماتیسم و تنگ نظری" به سوسیالیستهای جنبش کارگری قابل درک است اما جای بی استدلالی وی را پر نمی کند. حسین اکبری قاطعیت جنبش مستقل کارگری علیه شوراهای اسلامی را "دشمنی کور" می نامد و آنرا ناشی از "ستیزی که فاقد آگاهی طبقاتی است"، می داند! وی بعنوان یکی از نظریه پردازان گرایش راست جنبش کارگری دچار خیال باطل همکاری سندیکای واحد و سندیکای هفت تپه با شوراهای اسلامی است! این معنای وارونه "بیداری طبقاتی" و "ستیزی فاقد آگاهی طبقاتی" نزد فعالین گرایش راست جنبش کارگری است.

همکاری طبقاتی در تمام سطوح اختلاف کارگر و کارفرما اصل اساسی فعالیت گرایش راست جنبش کارگری است. به همین دلیل فراخوان تشکلهای مستقل کارگری برای مبارزه حول حداقل دستمزد خارج از ماده 41 و شورایعالی کار که از سال 92 در جنبش کارگری آغاز شده با مواضع کلان گرایش راست نسبت به قوانین رژیم اسلامی خوانایی ندارد. این نگاه کلان پشتوانه "توماریون" است که به عبث کوشیدند مبارزات کارگری برای حداقل دستمزد را از ریل عدم اتکا به شورای اسلامی، قوانین و ساختار رژیم اسلامی خارج کنند و به دوران قبل از سال 92 برگردانند. همچنین فراخوان به کارگران برای مبارزه با دیکتاتوری رژیم اسلامی برای ایجاد تشکل مستقل کارگری با مواضع کلان گرایش راست نسبت به کلیت رژیم هم راستا نیست و لذا کوشیدند اعتراض و نارضایتی کارگران از حداقل دستمزد را از مبارزه عمومی مردم ایران علیه کلیت رژیم اسلامی جدا کنند و آنرا به سوی دالانها و دهلیزهای مخوف رژیم اسلامی بکشانند. در صورتیکه درست بر عکس، همراهی جنبش مستقل کارگری با حرکت مردم ایران رژیم را تضعیف می کند و ایجاد تشکل مستقل کارگری را میسر میسازد. به این اعتبار تلاش شکست خورده "توماریون" در جدا کردن اعتراض کارگران از حرکت مردم علیه کلیت رژیم که از دیماه 96 آغاز شده اقدامی برای دور کردن جنبش کارگری از مسیر ایجاد تشکلهای مستقل کارگری بود

--------------------- 

متن تومار اعتراضی به مصوبه شورایعالی کار بر سر حداقل دستمزد

در نیمه شب بیستم فروردین - حمل- ماه، نمایندگان دولتی و کارفرمایی شورای عالی کار، بدون جلب نظر و توافق نمایندگان کارگری، صورتجلسه افزایش ۲۱ درصدی دستمزد کارگران در سال ۹۹ را امضا کردند. نمایندگان کارگری حاضر در جلسات مزدی، بعد از قریب به چهل ساعت مذاکره و چانه زنی، حاضر به پذیرش نظرات کارفرمایان و دولت کارفرمایی نشدند و بدون امضای صورتجلسه، نشست را ترک کردند

چگونه در شرایطی که براساس اعلام بانک مرکزی در یازدهم فرودین ماه ۹۹، تورم سال ۹۸ بیش از ۴۱ درصد است و علاوه بر آن، نرخ سبد معیشت (سبد هزینه‌ی خانوار) در جلسات رسمی کمیته دستمزد، ۴ میلیون و ۹۴۰ هزار تومان تعیین شده و نمایندگان رسمی دولتی و کارفرمایی، پای این رقم را امضا کرده اند، ساختار معیوب و ناکارآمد شورای عالی کار، به صورت دوجانبه و بدون در نظر گرفتن سه جانبه گرایی مورد نظر سازمان بین المللی کار، اقدام به تعیین نرخ ۲۱ درصدی افزایش دستمزد کارگران می‌ کند؟!

افزایش ۲۱ درصدی دستمزد، نه تنها با بند دوم ماده ۴۱ قانون کار و نرخ سبد معیشت خانوار همخوانی ندارد، بلکه با معیار حداقلی نرخ تورم رسمی (موضوع بند یک ماده ۴۱) نیز تعارض جدی دارد؛ تعیین نرخ ۲۱ درصد برای افزایش مزد کارگران نشان می‌دهد که برای دولتی ها، قانون کار ورق پاره‌ای بیش نیست

در ساختار معیوب شورای عالی کار در ایران، دولت بازیگرِ نقش میانجی و واسطه میان کارگران و کارفرمایان نیست و نمایندگان دولتی، نماینده بزرگترین و قدرتمندترین جناح کارفرمایی کشور است. با این حساب، سه نماینده کارگری، نه در مقابل سه نماینده کارفرما و سه نماینده‌ی بیطرف دولت، بلکه در مقابل شش نماینده سرمایه داران و گروه‌های ذینفع در استثمار طبقه کارگر، مجبور به چانه زنی و مذاکره هستند و بدیهی است هر زمان که قافیه بسیار تنگ آید، این شش نماینده، نظرات مشترک خود را با کنارگذاشتن اصل پذیرفته شده‌ی اجماع، به صورت غیرقانونی، به عنوان خروجی جلسه به جامعه عرضه کنند. اصلاح اساسی ساختار شورای عالی کار و بالا بردن وزن کارگران در این ساختار، یک مطالبه اساسی است که در این برهه زمانی همه کارگران و بازنشستگان بر سر آن توافق دارند

ما امضاکنندگان بیانیه، قبل از هرچیز خواستار اصلاح ساختار شورای عالی کار و برخورداری کارگران ایران از حق تشکل یابی مستقل براساس مقاوله نامه‌های ۸۷ و ۹۸ سازمان بین المللی کار هستیم و ضمن حمایت از عملکرد نمایندگان کارگری شورای عالی کار در عدم پذیرش پیشنهادات ناعادلانه و غیرقانونی، اعلام می‌داریم که افزایش ۲۱ درصدی دستمزد به هیچ وجه وجاهت قانونی ندارد. باید خروجی جلسه شورای عالی کار به علت عدم رعایت سه جانبه گرایی، ملغی شده و مذاکرات مزدی با در نظر داشتن رقم ۴ میلیون و ۹۴۰ هزار تومانی سبد معاش، به عنوان مبنای چانه زنی، از سر گرفته شود. هر نوع افزایش دستمزد کمتر از رقم توافق شده‌ی سبد معاش، در بحران فعلی کرونا که موجب بیکاری نیروی کار در مقیاس وسیع و افزایش قابل ملاحظه در هزینه‌های زندگی طبقه کارگر شده، برای کارگران و بازنشستگان پذیرفتنی نیست و بی شک اعتراض همه را در پی خواهد داشت. ما ضمن ابراز تشکر از عملکرد نمایندگان کارگری جلسه، خواستار برقراری مجدد مذاکرات مزدی و تعیین دستمزد براساس محاسبات سبد معاش هستیم

-----------------

اسامی تعدادی از"توماریون":

آیت نیافر - پرویز صداقت - فرشید یزدانی - فیروره مهاجر - محمد کریم آسایش - سیامک طاهری - مسعود امیدی - حسین اکبری - خسرو صادقی بروجنی - نسرین هزاره مقدم- راحله طارانی - عفت ماهباز- عبدالله وطنخواه - فرشین کاظمی نیا - فواد شمس - ناصر آقاجری- یوسف علیجانی- حسام سلامت - جمشید اسدی- یاسر عزیزی - صادق کار- کاظم فرج اللهی- هاشم نیافر- علی دینی ترکمانی.

توضیح: صادق کار، مسئول کمیسیون کارگری فدائیان اکثریت و حزب چپ امضای خود را پس گرفته است.