جنبش اعتراضی مردم و انتخابات پیشِ ‌رو در آمریکا

جنبش اعتراضی مردم و انتخابات پیشِ ‌رو در آمریکا

written by مجله هفته

فرشید واحدیان

دانش و امید

منبع کانال تلگرامی مجله دانش و مردم

«اگر آمریکا سرما بخورد، بقیۀ دنیا سینه پهلو خواهد کرد!» این تکیه کلام پس از جنگ دوم جهانی بود که گرچه اعتبار گذشته‌اش را از دست داده است، اما هنوز هم آنچه در آمریکا می‌گذرد، تأثیر عمیقی بر روی جهان و صحنۀ بین‌المللی دارد. تلاطم اقتصادی، شیوع جهان‌گیر ویروس کرونا، تظاهرات اجتماعی و انتخابات پیش‌رو، عنوان‌های اصلی اخبار روزانۀ رسانه‌های جهان را تشکیل می‌دهند. نوشته حاضر کوششی است در بازنمایی آنچه که این روزها در آمریکا می‌گذرد، اما با نگاهی متفاوت از روایت رسانه‌های مسلط بر این کشور.

1. بحران اقتصادی

به دنبال رکود بزرگ اقتصادی سال‌های 2008- 2009، که امواجش در تمام دنیا احساس شد، اقتصاد آمریکا و کشورهای سرمایه‌داری غرب، با کمک‌های عظیم دولتی از طریق تزریق بسته‌های محرک اقتصادی، تا حدی بهبود حاصل کرد. اما این تسکین‌های «موقت»، هیچ یک از مشکلات اساسی سرمایه‌داری آمریکا را حل نکرد. فرار سرمایه از تولید و تمرکز بیشتر آن در بخش‌های مالی، بیکاری مزمن و افزایش بدهی‌های فردی، چه به واسطۀ وام‌های تحصیلی و چه در قالب بدهی کارت‌های اعتباری و غیره… ادامه یافت.

به شهادت بسیاری از اقتصاددانان، در نتیجۀ ادامۀ این «کسب و کار به روال همیشگی»۱ حباب اقتصادی جدیدی شکل گرفت که دیر یا زود جامعه می‌بایست شاهد ترکیدنش باشد. شیوع ویروس کرونا همانند سوزنی بود برای ترکیدن این حباب. دولت ترامپ در ابتدا با سهل‌انگاری، خطر شیوع ویروس را اندک و بی‌اهمیت جلوه داد، و تنها به برقراری محدودیت دیرهنگامی برای گروه‌هایی از خارجیان به کشور بسنده کرد. در همان حال که ویروس در اروپا و باقی جهان قربانی می‌گرفت، دولت ایالات متحده با خونسردی ادعای کنترل کامل بر شیوع بیماری را داشت. تا آنکه شمار قربانیان در پاره‌ای از شهرهای بزرگ آمریکا به خصوص نیویورک افزایش ناگهانی پیدا کرد و ناتوانی و عدم آمادگی دولت ترامپ در رویارویی با این بیماری روز به روز آشکارتر شد. فرمانداران ایالت‌های مختلف، مستقل از دولت فدرال، دستور اجرای مقررات فاصله گذاری اجتماعی را صادر کردند. مراکز کسب و کار ناچار تعطیل شدند، وبخش عظیمی از اقتصاد به‌طور کامل از حرکت ایستاد، و در نتیجه تعداد بی‌شماری از مردم از کار بیکار شدند.

افزایش شدید تعداد قربانیان بیماری، ناامنی اقتصادی، ضد و نقیض‌گویی مقامات دولتی، خشم و نارضایی شدیدی را در اکثریت مردم به وجود آورده است. تولید وعرضۀ محصولات صنعتی، کشاورزی و خدمات کاهش جدی پیدا کرده‌اند، بخش ساختمان و مستغلات درگیر بحرانی چند سویه گردیده‌اند. 9/23 میلیون آمریکایی دچار ناامنی غذایی هستند که از این جماعت 42/5 میلیون در هفته چیزی برای خوردن ندارند.با سپری شدن زمان معافیت پرداخت اجاره، 38 میلیون آمریکایی مستاجر به دلیل عدم توانایی پرداخت اجاره در خطر از دست دادن محل زندگی خود هستند. مطابق آخرین آمار دولتی، تولید ناخالص ملی آمریکا در سه ماهۀ دوم امسال معادل 33% ( در مقیاس سالانه) کاهش داشته است، افت عظیمی که در تاریخ این کشور بی‌سابقه است. این‌ها تنها مثال‌ها و جنبه‌هایی از بحران اقتصادی دامنگیر آمریکا است که این بار نه دچار سرماخوردگی، که مبتلا به سینه پهلو شده است!

2. بحران اجتماعی

در بحبوحۀ این تلاطم اقتصای، تصاویر دردناک مرگ جورج فلوید، سیاه پوستی بی‌دفاع، در زیر پای پلیسی سفیدپوست در شهر مینیاپولیس، در سرتاسر جهان انتشار یافت. این فیلم همانند جرقه‌ای در انبار پنبه، آتشی بزرگ بر پا کرد. هزاران هزار نفر از مردم در صدها شهر آمریکا (و در سرتاسر جهان) علیه این رفتار وحشیانۀ پلیس آمریکا با شعار «جان سیاهان اهمیت دارد» به خیابان‌ها آمدند، و در زمان بسیار کوتاهی این تظاهرات شکل جنبشی تمام‌عیار علیه نژادپرستی حاکم بر جامعه و دولت آمریکا به خود گرفت.

خشونت بی‌حد و حصر پلیس آمریکا به خصوص در برابر اقلیت‌های رنگین‌پوست و بیش از همه سیاهان، موضوع تازه‌ای نیست. آمارهای سال‌های اخیر نشان می‌دهند که به‌طور میانگین، هر روز یک نفر سیاه‌پوست بی‌سلاح توسط مأموران پلیس در آمریکا به قتل می‌رسد. از آن گذشته، بسیاری از این قتل‌ها حتی گزارش نمی‌شوند. به‌تازگی با رواج گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی موارد بیشتری از این رفتارهای ددمنشانه به آگاهی همگان می‌رسد. با این همه در اکثر قریب به اتفاق این موارد، با وجود شواهد کامل در رفتار غیرقانونی افراد پلیس، به دلیل مصونیت قانونی و همکاری نزدیک دستگاه قضایی با نیروی پلیس، مأمور خطاکار مشمول مجازات نمی‌شود.

اشاعۀ نژادپرستی و بیگانه ‌هراسی در میان طبقات محروم و زحمتکش جامعه تفرقه می‌اندازد، و لذا ابزاری در دست طبقات حاکم برای اعمال سلطه است. وضع اقتصادی طبقۀ کارگر سفیدپوست آمریکا، که بخش اعظمی از طرفداران دونالد ترامپ را تشکیل می‌دهند، در چند سال اخیر وخیم‌تر شده است. دولت ترامپ به جز پاره‌ای از حرکات نمایشی، کاری در جهت بهبود وضع این طبقۀ انجام نداده است. به همین جهت بیش از پیش کوشش می‌کند با دامن زدن به تمایلات نژادپرستانه و ضدیت با مهاجران و مسلمانان، حمایت این بخش از جامعه را برای خود حفظ نماید.

3. جنبش مردم

گروه‌های مختلف مردم، به ویژه جوانان (چه رنگین‌پوست و چه سفیدپوست) خشمگین از رفتار غیرانسانی پلیس؛ به جان آمده از بیکاری و فقرو بی‌اعتنایی و ناتوانی دولت ترامپ در جلوگیری از شیوع بیماری مرگبار ویروس کرونا، به خیابان‌ها آمدند. شعارهای تظاهرکنندگان که در ابتدا دربارۀ رفتار خشن پلیس بود، به سرعت مبدل به خواسته‌های ریشه‌ای‌تری گردید. تظاهرکنندگان خواستار انحلال ادارات پلیس شهرها، حذف و یا تعدیل بودجۀ پلیس و اختصاص مبالغ بازیافته برای مبارزه با فقر و بی‌خانمانی شدند. سپس شعارهای تندتری مانند «تا عدالت نباشد، آرامش نخواهد بود» و «تا شغل نداشته باشیم، اجاره نمی‌پردازیم» ظاهر شدند.

خانم آمنه احمد، استاد حقوق دانشگاه ایالتی اوهایو، طی مقاله‌ای که در روزنامۀ نیویورک تایمز۲ به چاپ رسید، تحلیل عمیقی از ابعاد این جنبش و خواست‌های آن ارائه کرد. به اعتقاد او این جنبشی خلق‌الساعه نیست، و ثمرۀ سال‌ها کار تشکیلاتی گروه‌های مختلف مبارز اجتماعی است. این جنبش از تمام تجربیات جنبش‌ها واعتراضات دو دهۀ گذشته، درس گرفته است. جنبش وال استریت (در سال ‌های 2009-2010) بیشتر بر تفاوت روزافزون ثروت میان گروهی اندک شمار از جامعه با اکثریت عظیم مردم تأکید داشت. جنبش در شهرهای فرگوسن، بالتیمور، سنت‌لوئیس و … بر بی رحمی‌های پلیس و تبعیض نژادی متمرکز بود. جنبش استندینگ راک (Standing Rock)، در سال‌های 2016-2017، اعتراض مردم بومی سرخ ‌پوست ایالت داکوتای شمالی به احداث خط لولۀ نفت بود، که با حمایت گروه‌های متعددی از طرفداران محیط زیست همراه شد. تأکید این جنبش بیشتر بر حقوق پایمال شدۀ اقلیت سرخ‌ پوست این کشور و مسأله انهدام محیط زیست بود.

جوانان سفیدپوست طبقۀ متوسط نیز در طی این سال‌ها زیر فشار روزافزونی قرار گرفته‌اند. شهریه‌ های سنگین دانشگاه‌ها، وام‌های کمرشکن دانشجویی، از میان رفتن سریع فرصت‌های شغلی برای فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها، جنبه‌های مختلفی از این فشارهاست. جنبش طرفداران برنی سندرز، نامزد سوسیال دموکرات ریاست جمهوری، توانست بسیاری از نیروهای جوان سفیدپوست ناراضی را فعال کرده و آنها را به میدان عمل سیاسی- اجتماعی بکشاند. اما واکنش و مقاومت سرسختانۀ کادر رهبری حزب دموکرات در برابر سندرز و در برابر هرگونه تغییری در ساختار محافظه ‌کارانه و سیاست راستگرای حزب در چند دهۀ گذشته، موجب دلسردی و ناامیدی این جوانان گردید. همین سرخوردگی، یکی از دلایل شرکت بیشتر سفید پوستان در کنار سایر گروه‌های نژادی در تظاهرات اخیر است. در این جنبش مشارکت گروه‌ های مختلفی را می‌بینیم که طی این سال‌ ها مشغول فراگیری، تبادل تجربیات و ائتلاف میان یکدیگر بودند. بی ‌سبب نیست که ابعاد و وسعت این جنبش بسی فراتر از همۀ حرکت ‌هایی است که در دو دهۀ گذشته شاهدش بوده‌ایم.

مواضع چپ‌ گرایان و گروه‌  های مترقی

نیروهای چپ و مترقی به‌ طور کلی از تظاهرات مردم پشتیانی کرده و بسیاری از اعضای‌شان در این تظاهرات شرکت داشته ‌اند. اغلب این نیروها راه حل فوری را شکست دادن ترامپ در انتخابات ماه نوامبر می‌بینند. به تحلیل بخشی از نیروها و سازمان‌های متمایل به چپ سوسیال دموکرات و رهبری فعلی حزب کمونیست آمریکا، ترامپ و دستگاه دولتی او نمایندۀ نیرویی فاشیستی هستند که قدم به قدم، به سمت قبضۀ کامل قدرت در جامعۀ آمریکا پیش می‌روند. لذا بنا بر وظیفۀ عاجل شکست فاشیسم، تمام نیروهای چپ و مردمی باید با رهبری حزب دموکرات و دولت پنهان۳ برای این هدف وارد ائتلاف شوند.

این نیروها برای استدلال این موضع خود مثالی تاریخی از صف‌بندی نیروها در آلمان جمهوری وایمار- پیش از به قدرت رسیدن کامل فاشیست‌ ها به رهبری هیتلر- را ارائه می ‌کنند. آنها معتقدند که کمونیست ‌های آلمانی به دلیل عدم همکاری با نیروهای سوسیال دموکرات، دستیابی هیتلر به قدرت را تسهیل نمودند. اشتباهی که نباید دوباره تکرارش کرد. به نظر می ‌رسد که دو ایراد بر این استدلال وارد باشد:

اول:

در این قیاس، از سرکوب و کشتار کارگران انقلابی و کمونیست‌ های آلمان به دست نیروهای تحت رهبری سوسیال دموکرات‌ ها در سال‌ های بعد از جنگ جهانی اول، سخنی به میان نمی ‌آید. فراموش نکنیم که روزا لوکزامبورگ و کارل لیب کِنِشت رهبران انقلابی کمونیست به دستور همین رهبران سوسیال دموکرات به قتل رسیدند. بنابر این محکوم کردن یک جانبۀ کمونیست‌ های آلمان در ائتلاف نکردن با دشمنان و قاتلین خود، ندیدن روی دیگر سکه است. کادر رهبری محافظه ‌کار و راست‌گرای حزب دموکرات نیز در انتخابات 2016 و هم در انتخابات مقدماتی داخل حزب در سال جاری، با تمام قدرت علیه سندرز و طرفدارانش کودتا کرده و از هیچ اقدامی، حتی تقلب برای جلوگیری از گزینش او به عنوان نامزد نهایی حزب در انتخابات ریاست جهموری فروگذار نکرد. با انتخاب سندرز به عنوان کاندیدای حزب به جای هیلاری کلینتون، در 2016 ،‌ای بسا که هرگز ترامپ به کاخ سفید راه پیدا نمی ‌کرد.

دوم:

یکسان انگاشتن ترامپ و دارودستۀ او با هیتلر و فاشیست‌های آن زمانِ آلمان ، مشکل دوم این استدلال است. ترامپ را باید نمایندۀ بخشی از جناح بورژوازی دانست که سال‌ها در رقابت با جناح ابر ثروتمندان حاکم، افرادی چون راکفلرها، مورگان‌ ها وهمین طور میلیاردرهای نوکیسۀ «سیلیکون ولی» چون بیل گیتس، جف بزوس و مارک زاکربرگ، عقب مانده‌ اند. ترامپ حداقل در دوران ریاست جمهوری کنونی خود نشان داده که چندان با دخالت نظامی برای ادامه و گسترش جنگ‌ های منطقه‌ای و حضور نیروهای آمریکایی در مداخلات خارجی موافق نیست. برای یک رهبر فاشیست، شیوع کرونا در کشور فرصتی طلایی است برای اعلام حالت فوق‌العاده و سرکوب شدید مردم. اما در عملکرد ناتوان، دودل و خودشیفتۀ ترامپ در رویارویی با شیوع این بیماری، هیچ اثری از این اقدامات دیده نمی‌شود. این استدلال به جای تحلیل ترامپ به عنوان نشانه یک بیماری، او را عامل اصلی بیماری می ‌شمارد. گرایش هیأت حاکمۀ آمریکا به حرکت‌های فاشیستی با ترامپ آغاز نشده است. استفاده از نیروهای فدرال و سرکوب شدید تظاهرکنندگان بر ضد اجلاس ناتو در سال 2012 در شیکاگو، ربودن گروهی از تظاهرکنندگان و زندانی کردن آنها در زندان‌ های ناشناس در دوران ریاست جمهوری اوباما، عملی مشابه با اعزام نیروهای نظامی فدرال به شهر پورتلند برای سرکوبی تظاهرکنندگان به دستور ترامپ است.

اما چنین استدلالی کاملاً مقبول جناح چپ حزب دموکرات بوده و رهبری حزب نیز آن را هم‌جهت با تلاش در تحکیم حاکمیت خود می‌بیند. رهبری حزب بعد از حذف قاطع سندرز، ناچار شد که به نامزدی شخصی چون جو بایدن، با وجود سن بالا و مشکلات سلامتی او رضایت دهد. با رایزنی‌ هایی که در پشت صحنه ادامه داشت، بایدن نهایتاً با فشار شدیدی که از جانب باند خانم کلینتون اعمال شد، به انتخاب خانم کاملا هریس در مقام معاون خویش تن داد.

خانم هریس دورگۀ هندی‌ــ جامائیکایی، سناتوری از کالیفرنیا است که در مبارزات انتخاباتی برای نامزدی ریاست جمهوری حزب دمکرات شرکت کرد، ولی به دلیل حمایت کمی که از او شد، به نفع بایدن از نامزدی کناره گرفت. وی قبل از راه‌یابی به مجلس سنا، دادستان عمومی ایالت کالیفرنیا بود و کارنامه ‌دادستانی او کارنامه یک مأمور خشن و مجری خشک قانون است. نکته قابل توجه اینکه، در صورت کناره گیری بسیار محتمل بایدن، خانم هریس می‌تواند بی‌نیاز از رأی مردم، مقام ریاست جمهوری‌ آمریکا را احراز نماید و بهتر از بایدن سیاست ‌های راست میانۀ رهبری حزب را به پیش ببرد.

سیاست‌های دو رقیب نهایی از حزب جمهوری‌خواه و دموکرات

سیاست‌