ما جو را می شناسیم
ما جو را می شناسیم
2020 ـ 12 ـ 7
نوشته: رون یاکوبس کانترپانچ
برگردان: سامان
روز
تحلیف ریاست جمهوری روز گشودن جبهه جدیدی در نبرد برای سیاره و موجوداتی که روی آن
زندگی می کنند خواهد بود. سال های ترامپ بیش از هرچیز یک عقب نشینی اجباری بود.
نیرو های فاشیست و سایر نیروهای ارتجاعی رها شده، با اشغال کاخ سفید توسط وی به
دستاورد های بزرگی رسیدند، و آنها را مصمم ساختند که به آن دستاورد ها بیاویزند.
با این وجود هشت سال پیش از ریاست وی، دراصل، عقب نشینی اجباری نبوده بلکه بخشی از
دهه ها عقب نشینی طولانی بوده است.
این
خوبست که بایدن یک سیاستمدار پا برجای معمولی است. اما بد هم هست.
تاریخ چهار دهه گذشته(به استثنای سالهای ترامپ) تاریخ ملتی است که توسط
سیاستمداران معمولی اداره شده است. خوبست چرا که استراتژی های و ترفند های
آنها را می شناسیم. بد است زیرا آن استراتژیها و ترفندها میتوانند مردم را
آرام به خواب سیاسی فرو ببرند.
بدون
خشم شخصی یک ترامپ می تواند باعث شود که، مقامات رسمی، منصوبان آنها، ونیروهای
پولی در حال خدمت بتوانند خسارات زیادی تحت پوشش انجام کار نیک ببار آورند. این که
آیا خصوصی سازی دولت ریگان، نابودی سیستم رفاه اجتماعی کلینتون، جنگ های خونین
بوش علیه مردم خاورمیانه، یا ادامه همه آن سیاست ها توسط اوباما باشد، واقعیت
آن است که همه این فعالیت ها به رضایت بیشتر ساکنین ایالات متحده به وقوع می پیوندند.
لیبرال
ها به دام دروغ های عوامانه ریگان افتادند، واجازه دادند که با سرمایه گذاری هایشان
درجهانی که فقرا بار دیگر به خاطرعواقب و شرایط کارشان مقصرشناخته می شوند رهبری
شوند. زمانی که مرد آنها یعنی کلینتون در منصب بود، آنان از تشدید و اعمال فشارهای
جنگ او بر فقرا پشتیبانی نمودند، مادام که به۴۰۱ هایشان (پس اندازهای صندوق بازنشستگی) به
عنوان دلیل و گواه اشاره می کنند رویای آمریکایی کماکان موثراست. و جنگها فقط ادامه
یافتند.
مخالفت وجود داشت، لیکن هرگز به حدی نرسید که مانع
اعزام نیروهای نظامی به جنگ شده یا وقتی به آنجا رفتند کاملا بازگردانده شوند. در
واقع، بسیاری رهبران ضد جنگ درست همچنان که جنگ درعراق در حال اوج گرفتن بود رای
دهندگان خود را رها کرده و به کمپین مبارزاتی اوباما پیوستند. آن جنگ، و جنگ علیه
افغان ها تا لحظه کنونی ادامه ادامه دارد. به علاوه، دهها هزارنفراز نیروهای
آمریکایی-نظامی ومزدور در سراسرجهان درحال مرگ ونابودی هستند. بسیاری ازاین نیروها
درنتیجه استراتژی جنگ با پهبادِ اوباما «درحال پاکسازی» بودهاند؛ استراتژی که تا
دوره ترامپ ادامه یافت.
پیشنهاد
های خاصی توسط بایدن ارائه خواهند شد و کسانی که در جناح چپ او هستند باید از آنها
حمایت کنند. امیدوارم، که این پیشنهادات کمک زیادی به بهبود درد مالی بسیاری از
جوامع ایالات متحده که خود را درگیر بیماری همه گیر کرونا می بینند بکنند.
برای شروع، مزایای بیکاری، وهمچنین مهلت قانونی تخلیه باید تمدید شوند. بدهی های
دانشجویی باید لغو شوند و مراقبت های بهداشتی همگانی مقرون به صرفه ایجاد شوند.
اینها فقط برای مبتدی هاست. چپ ها باید دستورکارخود
را بر مبنای اینها و سایر مسائل داخلی تنظیم نمایند و اجازه ندهند که توسط جناح
راست حزب دموکرات محدود شوند. این امر فقط ازطریق ایجاد یک موج سازمانی هماهنگ که
دهها هزارنفر را به خیابان ها و سالن های کنگره می آورد امکان پذیر است.
اتحادیه ها باید برای پیوستن به این فعالیت ها توسط اعضایشان فراخوانده شوند.
مدارس، شهرداری ها، کلیسا ها و سیاستمداران محلی نیز باید چنین باشند. درصورت
وقوع و تداوم این امر، پیروزی ممکن است.
از طرفی موضوع جنگ وتدارک برای جنگ وجود دارد. گرچه
سیاستمداران غالبا به ما می گویند که مخالف جنگند، ولی این از نوادر روزگاراست که
کسی واقعا با آن مخالفت نماید. این امر بویژه پس از شروع جنگ اتفاق می افتد، و
بدان معناست که، برخلاف برنامه های داخلی فوقالذکر، متحدان بسیار کمی در کنگره
خواهند داشت که خواهان یک جنبش ضدجنگ معنادار باشند.
در
واقع، به نظر می رسد اکنون تنها سیاستمدارانی که علیه جنگ های ایالات متحده
در خارج کشور صحبت می کنند جمهوری خواهان متمایل به لیبرتین ها(آزادیخواهان)
هستند. موضوع نباید این باشد. به عنوان مثال، سناتورجاش هاولی(R-Mo) ،
به درستی خاطر نشان کرد که کابینه بایدن از«شرکت گرایان و علاقمندان جنگ» تشکیل
شده است. البته، GOP (نام
اولیه حزب جمهوریخواه) به تعداد کافی ازهردو نیزدارد، لیکن بسیار مهم به نظر می
رسد که چپِ ضد جنگ درچهارسال آینده پیش قدم شود تا مانع از این گردد که هاولی یا
هر ترامپیست دیگری، علیرغم هم تاریخ و هم واقعیت جاری، ادعا کند حزبش ضد جنگ است.
علاوه
براین، در حالی که احساسات ضد جنگ در یک اعتراض از خاستگاه و موضع لیبرتین ها
(آزادیخواهان) مورد استقبال قرار می گیرد، چپ ضد جنگ باید خود را بازسازی نموده،
مراقب اتحاد با افرادی که با اغلب جنگ های امپراتوری مخالفند ولی درعین حال هم زمان
از آزادی ایالات متحده برای دستیابی به سود در هر نقطهای از جهان حمایت می
نمایند باشند. واقعیت ساده آن است که، سرمایه داری برای ادامه حیات خود نیاز به
گسترش واعمال فشار بر جمعیت های تحت کنترل خود دارد.
آزادی
خواهان(لیبرتینها) وقتی که صحبت ازاعتقاد آنها به سرمایه داری می شود بنیادگرا
هستند، تصور می کنند که سود جویی تنها آزادی واقعی است.
تاریخ-بیش ازهرجریان لیبرتینی (آزادیخواهانهای)- به
روشنی به ما می گوید که برای گسترش و بقای سرمایه داری (دو واژهای که در سرمایه
داری با هم مترادف می شوند)، جنگ رخ خواهد داد. همان لیبرتینهایی(آزادیخواهانی)
که مخالف جنگ هستند مخالف مراقبت های بهداشتی همگانی، تامین اجتماعی، بیمه بیکاری
و حتی چک های محرک ناچیز واشینگتن که اوایل همه گیری جاری داده شد نیزهستند.
با
توجه به جنگ و سرمایه داری، بگذارید که مفهوم رقابت امپراتوری را لمس کنیم. در
حالی که اطمینان ندارم که روسیه و چین قدرت های امپراتوری هستند، این امر روشن
است که اقتصادهای آنها رقبای جدی برای امید های اقتصادی ایالات متحده هستند. گرچه
حتی هر کشور سرمایه داری به وجود اقتصاد جهانی سرمایه داری کنونی نیاز دارد، این
نیز درست است که نظام سرمایه داری به همان اندازه که به دنبال معاملات تجاری است
که به سود شرکت ها و بانک دارانی باشد که خارج از مرزها داد و ستد می کنند،
نیازمند رقابت میان آن کشورها نیز هست.
در حالی که کشور بی نظیر و نادری است که جنگ با بزرگ
ترین رقبای خود را بر می گزیند، واقعیت آن است که چنین جنگ هایی رخ می دهند.
به همین دلیل اظهارات اخیر سیاستمداران GOP (حزب جمهوریخواه) بر علیه چین و خطاب کردن
کابینه بایدن به « دوستداران پاندا»
panda-huggers و امثال آن در بهترین حالت ریاکارانه
هستند. به علاوه، اظهارات دموکرات ها در مورد پوتین و روسیه نیز چنین
هستند. در مورد ایران، باید امیدوار بود که بایدن اجازه ندهد ایالات متحده با
تحریک اخیر قتل محسن فخری زاده دانشمند ایرانی بیشتر به درگیری کشیده شود.
هنگامی
که جرج بوش پدر George
HW Bush در سال ۱۹۸۹ میلادی سوگند یاد کرد، من در المپیاد زندگی میکردم،
WA ائتلافی از گروه های ضد جنگ، محیط زیستی، ضد نژادپرستی
و کارگران برای اعتراض ضد-سوگند فراخوان دادند.
قابل
توجه ترین آدم ها با چشم پوشی ازآنها، برخی افراد خاص لیبرال و آرامش طلب بودند
که استدلال می کردند، ما سازمان دهندگان باید به بابا بوش فرصت بدهیم. پاسخ ما
ساده بود: جرج اچ. دبلیو بوش پروندهای داشت. او مدیرعامل سازمان سیا بوده است، مدیرارشد تامین
بودجه غیرقانونی برای مخالفین نیکاراگوئه (کنتراها)، وعضو وفادار و مشوق دولت
ارتجاعی رونالد ریگان.
البته،
فهرستی که ما تهیه کردیم بالا بلندتر از آن بود، ما می دانستیم که جرج اچ.دبلیو
بوش چه کسی است. ما سیاست های وی و این که به چه کسی خدمت میکند را می شناختیم.
وقت آن نبود که«ببینم چه کار می تواند بکند». به عبارتی، ما می دانستیم که مخالف
چه چیزی هستیم.
ماخذ:
سامان
دسامبر۲۰۰۲۰- هلند