الوداع رفیق پرشور
هدايت حبيب
الوداع رفیق پرشور
با تأسف و اندوه بی پايان اطلاع یافتم، که رفیق عبدالجلیل
پرشور چشم از جهان بست؛ فامیل، دوستان، همه رفیق هایش، از جمله بنده را عمیقاً
متأثر و داغ دار ساخت و در برهوت غم ها تنها گذاشت. مرگ هر ارجمندی درد ناک است؛
اما دردانه ای مانند پرشور که هنوز از نظر توانمندی فکری بسيار جوان بود، عزم و
ارادۀ قوی مبارزه را در بهبود زندگی مردمش و آبادی وطنش داشت؛ نهایت و بیش از حد
درد ناک است.
پرشور انسانی منحصر برای خودش نه؛ بلکه برای دیگران، برای رفیق هایش، برای
انسان زحمتکش وطن و برای اکثریت مردم کشورش بود. او را از سال های دهۀ چهل خورشيدی
هنگامی که سرنوشت زندگی اش را با ساير رزمندگان سرسپردۀ حزب دموکراتيک خلق
افغانستان گره زد؛ بحيث يک مبارز پرشور و کادر فعال حزب و فرزند راستين ميهنش، در
فعاليتهای سياسی، در زندان و در جریان کار می شناختم. در مبارزاتش واقعاً پرشور،
در برابر رفقا و همکارانش صمیمی، در برخورد با زحمتکشان وطن متواضع، در زندگی سياسی
و شخصی ساده و در روابط کاری اش دارای قلب گرم و دست پاک بود.
پرشور، هیچگاه در برابر زور سر خم نکرد و با هر قدرت شیطانی، جبار، غیر
مستحق و نا عادل بحيث يک مبارز تسليم ناپذير رزمید. با فقر و نان خشک زیست؛ ولی به
زر و زور تطمیع و تسليم نشد. به حرمان ها تن داد، و در بین مردم عادی کشورش زندگی
کرد؛ اما فریفته مقام و منزلت طمع شوندۀ دولتی نگردید و خود را نفروخت.
پرشور در پی حقیقت، عدالت، استحقاق و شفافیت بود: از گفتن حرف حق هیچگاه
هراس نداشت. از افشأ اعمال شيطانی، زشت و مخفی کاری های توطئه آمیز و مخالف اصول و
موازين حزبی و سیاسی و منافع زحمتکشان، هرگز دریغ نمی کرد. اشتباهات، نا حق ستانی،
زور گویی، دسیسه گری و حق تلفی هر کسی را که می دید، می فهمید و احساس می
کرد؛ برویش می کشید. سازش و معامله را در
مبارزه نمی شناخت و نمی پذیرفت.
زنده یادپرشور، باور داشت که سجایایی فرد زادۀ محیط است؛ بنابر آن، برای
تأمین زندگی انسانی مردم دردمند ميهنش و رفاه نسل هایی آینده و فرد سالم، با
همفکرانش برای تغییر محیط اجتماعی و طبیعی، رادمردانه مبارزه می کرد.
پرشور آن طوری که ذکرشد، درآوان نوجوانی اش که باد بان کشتی نهضت چپ در
کشور، نو برافراشته شده بود، اوسوار آن کشتی شد، شجاعانه با قبول خطر به حرمان ها
تن درداد؛ با کتاب، مطالعه و مبارزه بمنظور شناخت دقيق مردم، ميهن و جهان بشريت و
نيرو های پیشرو عصر و جامعه انسانی، رو
آورد. به گفتۀ دوستان نزدیک، شبها دود چراغ تنفس کرد و به مطالعه و کسب دانش
پرداخت. روزها با زحمتکشان در پیوند بود، روزگار انسان بیچاره را دقیق و از نزدیک
می دید، راه هایی رهایی آنها را در قلب، ذهن و مغز خود می سنجید، غم و رنج بی کران
آنها را با گوشت و پوست خود احساس می کرد و راه علاج آن را برای شان بازگو می نمود.
همين درک ، احساس و عزم او بود که دست و آستین برزد و کمر خدمت به انسان
زحمتکش را بست و تا واپسين نفس های زندگی به آن وفادار ماند.
درحقيقت امر، ازدست دادن رفيق جليل پرشور؛ یک ضایعه بزرگ سازمانی به
خانوادۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان و ضایعه سیاسی به مردم و ميهن ماست.
بدين وسيله درگذشت اين فرزند حزب و نهضت دموکراتيک عدالتخواه کشور را به
فرزندان، همسر، خواهران، برادران، همه اعضای خانواده زنده یاد پرشور و به کليه
اعضای ح. د. خ. ا و رفیق ها و دوستان
کنونی اش تسلیت می گویم و برای همگان صبر جمیل می خواهم.
شهامت، صداقت، صراحت و صمیمیت پرشور از خاطره ها نخواهد رفت.
رفیق پرشور ! الوداع، الوداع،
الوداع!
روانت شاد و خاطراتت جاودان باد!
23 دسامبر 2012