" نه، او نمرده است "
غفار عریف
در سوگ درگذشت:
استاد محب بارش
" نه،
او نمرده است "
نا وقت های شب است:
هوا تیره، آسمان دودی و مه آلود؛ باران به شدت می بارد و
در تاریکی شب برگ های سبز درختان را شست و شوی می کند، همچنان دانه های آن به سنگینی
و خیلی ها محکم، شیشه های پنجره های اتاقم را می کوبند!
من بیدارم و در پشت میز نشسته با کتاب ها و برگه های
کاغذ سپید، همنشین هستم. قلم در لای انگشتانم سرگردان است، می خواهم برای "
اباسین " نوباوه ی نامراد سرزمین مألوفم، غم نامه ای بنویسم و سوزناک ترین
واژه ها را بر روی صفحه ی کاغذ بریزم و غم نهانی ام را به خاطر سر به نیست شدن این
نو جوان بیگناه و بی دفاع که قاتلان پلید با چنگال های آلوده به زهر خشونت، با
قساوت و بیرحمی خونش را بر زمین ریختند؛ با اندوهناکی شب، قاطی سازم و به اوباشان
آدم ربا که جز دریدن و خون ریختن و سوزاندن و کشتن و بستن و آشوب آفریدن... چیز دیگری
نیاموخته اند؛ لعنت و نفرین بفرستم.
نگارش سوگ نامه پایان نگرفته بود که در شبکه های اجتماعی،
خبر غم انگیزی را خواندم و یک دنیا اندوه در روح و روانم جا گرفت و به آهستگی در
دل شب، فریاد زدم:
باز مرگ بیدادگر با بیرحمی تمام بر نخلستان بیدار دلان
شبیخون زده و شاخه ی سبز و پر طراوتی را شکسته و در سرزمین خورشید، اهل دودمان ادب
و فرهنگ و شعرو ترانه را در سوگ و ماتم نشانده است!
این بار دست ویرانگر مرگ به دانشسرای روشندلان بر خاسته
از درون غم ها و رنج ها، دراز شده و گلوی فرزندی از خیل تهیدستان را فشرده و ناقوس
های ماتم و سوگواری را به صدا در آورده و به شهروندان خبر شکسته شدن قامت استوار یک
آزاده ی بیدار دل را رسانیده است!
آه ای خدای نور، خدای عشق و دوستی !
این چه حال است که در صفحه ی این روزگار غمین و در خم و
پیچ این زندگانی اندوهگین، سریال فرو نشستن ستاره های رخشنده و شکسته شدن قامت
شمشاد چراغ داران دنیای ادب و فرهنگ را پایانی نیست؟
و اما بیدار دلی را که هیولای مرگ، به تازگی از ما ربود
و به کام خود فرو برد و بلعید؛ عیاری بود از تبار پاکبازان که تنها و فقط به
" اسیران فقر و بدبختی " می سرود و می نوشت!
چه عاشقانه، با تمکین و با صلابت می
سرود و می نوشت!
آرام بخواب ای مرد آزاده، یاد ها و خاطره هایت تا جاودان
در ذهن و خاطره ی رهروان مدرسه ی روشندلی، باقی می ماند و نامت تا بلندای کهکشان
ها بر تارک افتخارات ادبی و فرهنگی مان، می درخشد!
" نه، او نمرده است "
)
پایان(
۱ / ۵ / ۲۰۱۶
یاد داشت: عنوان غم نامه، تیتر یک سروده ی دل انگیزی از
نیمای عزیز است.