خوبی اندرکس نمی بينيم خوبان را چه شد
به استقبال و تضمين ازغزل حضرت لسان الغيب حافظ شيرازی که مطلع آن:
« ياری اندرکس نمی بينيم ياران را چه شد + دوستی کی آخرآمد دوستداران را چه شد»
می باشد؛ چکامۀ زيبايی را دوست عزيز" سيد زبير واعظی" به عين وزن وقافيه، با مطلع :
" خوبی اندرکس نمی بينيم خوبان را چه شد"، سروده است که ذيلاً خدمت خوانندگان هنردوست سايت سپيده دم، تقديم ميگردد:
خوبی اندرکس نمی بينيم، خوبان را چه شد
راستی کی آخر آمد، راستکاران را چه شد
من نمی بينم که مردی را به سر آرد کسی
مهربانی ها کجا و مهربانان را چه شد
آن دبستانی که می آموخت انسانی ترين
درسهای راستی را، آن دبستان را چه شد
قتل و غارت، کينه توزی، جنگجويی پيشه شد
برد باری و مدد کاری ياران را چه شد
زاهدان دين فروش و مرتد و مفسد کنون
امر ونهی دارند برما، راهگشايان را چه شد
شست وشو دادند بتاريخ نام مردان وطن
منهدم کاخ عدالت، شيرمردان را چه شد
آه که اين مام وطن، ازماتم و غم کرده، تن
جامۀ منحوس جنگ، آن صلحجويان را چه شد
آن که الگوی حيات خود شرافت را گزيد
آن شريف و صادق و آن راد مردان را چه شد
کيست گيرد قاتلان و ظالمان اين وطن؟
ورنه خون مرد و زن ، برنا و طفلان را چه شد
مطربان دلنواز و مرغکان خوش صدا
اين همه ساز وطرب، شوخ غزلخوان را چه شد
برق خورشيد سعادت گشته واژون درجهان
خانه ها پردود شد، آن نور رخشان را چه شد
غنچه های اين بهار، ديريست می گريد کنون
ارغوان و نرگس و باغ و بهاران را چه شد
ما زمانی ملتی بوديم با هم متفق
اتحاد و انسجام و عهد و پيمان را چه شد
کاش پيدايم نمی گرديد دراين دهر فسون
رازهای اين جهان، پيدا و پنهان را چه شد
طفلی و دامان مادر بس بهشتی بود بمن
آن بهشت وشور و شوق و مهرمامان را چه شد
اندرين تاريک سرا تا چند اسيرجاهلان
شهربانان عزيز و شمعداران را چه شد
در ديارما گروهی جان سپاران ديگرند
سرفرازی، پايه داری عياران را چه شد
" واعظی" بشنو زمن درزندگی هوشيارباش
ازکی می پرسی که دور روزگاران را چه شد؟
ورود اين شاعر گرانمايه را درجمع سايرمشعلداران شعر و ادب پارسی- دری حوزۀ فرهنگی مان خيرمقدم گفته، قلم و استعداد سرشارشان را درجهت رشد و انکشاف هرچه بيشتر فرهنگ و ادب اصيل کشور بارورترو شگوفان تر آرزومی نماييم.
(سپيده دم )