گنهکار
گنهکار
ای گنهکار! ای که کردی جرم پنهان روز و شب
یا فشردی بس گلو های یتیمان روز وشب
! درد های اجتماع را گر مداوا نیست خیــر
درد خود کردی دوا از خون انسان روز وشب
قصر و بلد ینگ و زمین و باغ بگرفتی به زور
گر فقیر و بی نوا شد خانه ویران روز وشب
(!)از طریق ظلم و استبداد، ساختی دولتی
داری اکنون خانه ها ، پول فراوان روز وشب
جمله آسایش ترا باشد در این شب های دی
از برودت گر بمیرد طفل عریان روز وشب
گر روی در جاده ها با موتر شیک و قشنگ
یا ببینی کور و لنگ و لاش و نالان روز وشب
با وجود ظلم نا هنجار و این اعمال زشت
والی هستی گر وزیر یا از سفیران روز و شب
گر ترا روزی کشند در دستگاه عدل و داد
آن زمان گردی دچار یآس و حرمان روز