استراتژی طالب
استراتژی طالب
دستگیر نایل
باز راهی ،سوی میهن می شویم عاقبت غالب، به دشمن می شویم
چونکه امریکاست، در پهلوی ما حاکم آن کوی و برزن می شویم
دست وحدت داده است(کرزی) به ما باز والی و تهمتن ! می شویم
وعدهء انگلیس و امریکا چو بود، فارغ از تشویش مردن! میشویم
در ( قطر)، یا ( نجد) کار ما نشد ما روانه سوی( لندن ) می شویم
(لندن) و ( برلین) اگر از ما نشد، متحد با (روس)و(پیکن) میشویم
پارلمان و هرچه دست اورد اوست محو،این امراض مزمن! می کنیم (1 )
شرع ما، جاری اگر شد در وطن بیغم از شور و شر زن، می شویم
روح تار و طبله و تنبور را بیگمان حاضر به کشتن می شویم
هرکه مکتب رفت، پایش می بریم اوستادش را که گردن، می زنیم (2 )
می کشیم دود معارف، بر فلک همنظر با فکر ( پتمن ) می شویم
می کند ( فاروق وردک) کار ما ما شکر امروز، درجن می شویم
دشمن علم و ترقی، بوده ایم مانع پیشرفت هر فن می شویم
خدمت دهساله مطبو عات را نقد کاه ماش و ارزن می کنیم(3 )
جنگ سا لاران سابق را ز نو دوزخ و ریسمان گردن، می شویم
در شبرغان تا مزار و بامیان عقده ها را در شکستن، می شویم
خاک کوهستان،به توبره می کشیم هم به فکر کوهد امن، می شویم
تاجیکان را، تاجیکستان می بریم ازبکان را سوق، تاشکن می دهیم(4 )
ما به چرکین بودن،عادت کرده ایم دشمن هر مود و فیشن می شویم
ریش و دستار است، از آیین ما ما به این اوصاف،موءمن میشویم
گر میسر شد چو چرس و کوکنار فارغ از فردوس و گلشن میشویم
اصطلاح صلح، در قاموس ما نیست، تا روزی که رهزن میشویم
دوست داریم جنگ را، وبنگ را با شعار صلح، غمجن می شویم
کی روا دار رفاه ملت ایم آتش هر کاه و خرمن، می شویم
خانه ها را پر زارزن، می کنیم باز در فکر زر و ، زن می شویم
مصلحت شد تا شود کل، ریش ها چون به نکتایی، مفشن می شویم
(انورالحق) را، برادر خوانده ایم ( حاجی خرم ) را، پدر زن میشویم
بیخبر از حال ما، (سیاف )نیست در نبود او، سترون می شویم
مهر ( حکمتیار) در دلهای ماست ما بهم دو روح یک تن، میشویم
جنگ ملت ها اگر شد شعله ور ما به آن آتش، چو روغن میشویم
لذت پست امارت، دیده ایم کی به مسجد باز، مسکن میشویم
( طالبیم) وکار ما،ویرانگریست هر که با ما نیست، دشمن میشویم
خشم مردم باز اگر طغیان نمود رفته پاکستان، ستیزن می شویم
(1 2 3 4) با عرض تقصیر قافیه ء برخی مصراع ها بنا بر ضرورت تغییر یافته است تا معنا را برساند.