او غایتا !
او غایتا !
در گذشته آدمِ هوشیار پیدا میشده
سگرتی در پهلویِ نسوار پیدا میشده
تنبلی و چرس و هیرویین و کوکایین نبود
از برای هر جوان یک کار پیدا میشده
در دفاتر گدودی و مردم آزاری نبود
یک دو سه تا کاتبِ بیدار پیدا میشده
هر وکیل و هر وزیر از هر دو هفته ،یک دفعه
غیرِ بادیگارد در انظار پیدا میشده
تابلیتِ بی اثر در هیچ درملتون نبود
خامخا دارو بَرِ بیمار پیدا میشده
فلمِ امریکایی و ایتالوی در سینما
هفتهء یک بار یا دو بار پیدا میشده
هیچ جا القاعده و داعش و طالب نبود
امنیت در شهر یک مقدار پیدا میشده
چاسکو با چارعرق از موملایی تا به زمچ
هر بلا در قوطی عطار پیدا میشده
گر که ویسکی را نمیدیدی ز فرط مفلسی
یک پلاستیکی سَرِ بازار پیدا میشده
پشتِ سوپ و ترشی و سلاته و شلغم چلو
هم مربا موقعِ افطار پیدا میشده
مثل ما طناز ها، خارج از کشور نبود
خال خال از آن سوی دیوار پیدا میشده
هارون یوسفی
لندن: 21 اکتوبر 2014