اى حضرتا بيا و كمى استخاره كن
اى حضرتا بيا و كمى استخاره كن
------------------------------
اى حضرتا ! بيا و كمى استخاره كن
درد و غم مرا تو دمى راه چاره كن
اى حضرتا ! بيا و به داد دلم برس
تعويذ نو نويس و دعايى دو باره كن
اى حضرتا! چو كرزى و اشرف غنى بگير
يك رهبرى دگر به سر مان سواره كن
با چاكر و غلام قسم خورده در وطن
فوران خون ملت مسكين هماره كن
گر گفتن حقيقت و انصاف مشکل است!
با خواب و مکر و حيله، شبم پر ستاره (!) كن
زبير واعظى
خط بطلان
-----------
گر بسته نكرديد كمر در شكن ما
ويرانه نسازيد دگر اين وطن ما
تا چند كشيد بهر خدا، اين خط بطلان
بر مذهب و آيين و به كيش و سنن ما
كشتيد و ربوديد همه هستى مهن را
با وصف زنيد مشت و لگد بر دهن ما
كفاره ى كردار شما بوده كه زينهار
هر اجنبى چون گرگ درد پيرهن ما
از جور شما ددمنشان تاب و توان رفت
خشكيده رگ و قطره ی خون در بدن ما
با عزم نماز گر بشتابيم سوى مسجد
فى الفور برباييد، نعلين و چپن ما
گيريد و بگوييد بده پول و رها شو
يا همچو جلادى بزنيد سر ز تن ما
در غارت و تاراج ز بس ماهر و تيزيد
حتى ببريد از ته ى گور هم كفن ما
صد تير جفا بر دل ما خورده ز طالب
زخمى دگر افزوده به زخم كهن ما
اين دد صفتان بار دگر، باز خدايا!
بر بسته كمر را ز پى گم شدن ما
اين خيره سران ره نبرند سوى حقيقت
زين کرده ی شان، گشته همه اهريمن ما
بيجاست توقع ز چنين مردم وحشى
ديوانه چه باشد كه بداند سخن ما
اى يار برو سوى وطن، يک گذرِی كن
آبى بريز از اشك به بيت الحزن ما
در ميهن ما حرف ز انصاف و وفا نيست
افسرده شوى آيى ، گر از انجمن ما
بيداد و ستم " واعظى " تا چند به ما رفت
ثبت است چنين فاجعه اندر زمن ما
زبير واعظى