خواب ديدم
خواب ديدم
---------
خواب ديدم ديشب اندر بسترم
عين و
غين را سربداران می کنم
اتمر
خبيث خون آشام
را
روز اول تير باران می کنم
معاونين خيله و بى مايه را
رهسپار
راه زندان می کنم
بر سر هر يك وزير دولت اش
همچو خر بارى به پالان می کنم
اين مشاور هاى پوك و پوده را
توبه يی،
يا سنگساران می کنم
جای کارِ
اين سخنگو يان را
خاکروبِ كودكستان می کنم
بسكه ميكوبم به روى شان به
مشت
پوز هريک خون باران ميكنم
هرچه
افشاء گر کنم اين خاينان
هموطن را شاد و خندان می کنم
تا شدم بيدار وجدانم بگفت:
چی عجب كارى بدوران ميكنم !!!
زبير واعظى
كجاييد دوستان بى نظيرم
خط و احوالتان از كى بگيرم
بدانيد سخت دوست دارم شما را
زن و مرد و كلان و بچه ها را
ز بهر من شماها بهترين ايد
قرين و بس عزيز و نازنين أيد
اگر روزى نه باشم خدمت تان
غمين و هم حزينم هم پريشان
چو گر انلاين مى باشيد و يا نه
به ياد هر كى ميباشم به لانه
يگان لايك و كمنت و يك اشاره
به من باشد توان و راه و چاره
اميدم از خدا باشد به ياران
صحتمندى و شاديهاى دوران
زبير واعظى