خطاب به اشرف غنی احمدزی
خطاب به اشرف غنی احمدزی
ای اشرف(!) ای مهيل و مکار
ابناى وطن دگر ميازار
اين مردم خوار و زار و مظلوم
از خواب خوشش گشته بيزار
هر روز غم و رنج و مصيبت
هر گاه جنايت است و كشتار
شرمی بکن و كمى تعمق
بگذر ز چنين سياست و كار
اقوام وطن برادر هستند
تبعييض مكن تو اى ستمگار!
با تاجيك و پشتون و هزاره
با اوزبيك و يا بلوچ و تاتار
يكسان ببين بهر يكى شان
"ورور" و "برادر" اند و
بيرار
ترجيح مده زبان، كه روزى
تاريخ کشدت به پايه ی دار
بشنو تو فغان و درد مردم
در قهر خدا شوى گرفتار
زبير واعظى
روزگار سفله
از هر طرف بلا و غم و درد مى رسد
حرف و هواى منجمد و سرد مى رسد
رنج و مصيبت پيهم ، سرشك و آه
نقص و زيان مردم نامرد مى رسد
جور و جفا و سازش و تزوير و انتقام
از بيوفا و بى حس و بى درد مى رسد
بهتان و دلق، حيله و تزوير يا دروغ
از آن كه كرده ايم ورا طرد، مى رسد
هر آنچه ميرسد، بهر لحظه بهر ما
زان تخته هاى مختلف نرد ميرسد
گاهى نميرسد به كسى دست التفات
اين روزگار سفله هر آن كرد مى رسد
"بى درد را دوا و به ما درد مى رسد"
"روزى به قدر حوصلهء مرد مى رسد"
زبير واعظى